مصاحبه بامحسن رفیق دوست -آن را که حساب پاک است۲

مصاحبه با محسن رفیق دوست ( قسمت دوم )

 آن را که حساب پاک است

محسن رفیق‌دوست در بخش نخست گفتگوی خود به بازخوانی قسمتی از شایعات مطرح درباره خود پرداخت و گریزی به ماجرای معروف اختلاس 123 میلیارد تومانی بانک صادرات، آشنایی با فاضل خداداد ، نقش برادرش مرتضی رفیق‌دوست در آن اختلاس زد و سرانجام نقش مافیا در اقتصاد ایران را بررسی و عضویت خود در آن را انکار کرد.

وی همچنین به نحوه ثروتمند شدن خود و ورود به کارهایی چون داروسازی، ساختمان‌سازی، کشاورزی، بورس و غیره پرداخت و تصریح کرد اوضاع زندگی‌اش از قبل از انقلاب تاکنون تفاوتی نکرده و در برخی مواقع تنزل نیز داشته است.

در قسمتی که پیش رو دارید، او به وضعیت پرونده‌هایی که در زمان ریاستش در بنیاد مستضعفان علیه او تشکیل شده پرداخته و نمونه‌هایی از پشت پرده و علت تشکیل آن پرونده‌ها را ذکر کرده است. وی همچنین برخی فعالیت‌های اقتصادی فرزندانش را شرح داده و نگاهی تحلیلی به کارنامه اقتصادی دولت نهم در مقایسه با کارنامه اقتصادی دیگر دولت‌های انقلاب انداخته است.

اشاره به نادرستی شایعاتی که درباره فعالیت‌های اقتصادی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و فرزندانش مطرح می‌شود نیز بخش جالبی از گفتگو را تشکیل می‌دهد. سرانجام حاج محسن رفیقدوست به جمع‌بندی کارنامه 70 سال زندگی و فعالیت اقتصادی، سیاسی و نظامی‌اش پرداخته و با ذکر 2 بیت شعر تلاش می‌کند خود را در مواجهه با شایعاتی که درباره‌اش وجود دارد، آرام کند.

چه پرونده‌هایی؟

پرونده‌هایی که درست کردند هیچ کدام ماهیت این را نداشت که آقای رفیق‌دوست سوءاستفاده کرده. نه! بلکه می‌گفتند خلاف اساسنامه بنیاد کار کرده، مثلا گفتند به این چند نفر آدم ملک را با تخفیف فروخته و چرا تخفیف داده؟

باید این تخفیف‌ها به تصویب هیات امنا برسد در هیات امنای بنیاد رسیدگی می‌شد و مورد تصویب قرار می‌گرفت و به دادگاه می‌رفتیم و دادگاه مربوطه هم ما را تبرئه می‌کرد. توجه کنید که هیچ پرونده اتهامی علیه شخص خود من که استفاده شخصی کرده باشم، تشکیل نشده است. سی چهل پرونده درست کردند، اما هیچ‌کدام به خود من برنمی‌گشت، به مدیریت من برمی‌گشت.

حتی بزرگ‌ترین پرونده‌ای که درست کردند ‌‌پرونده تحقیق و تفحص از بنیاد در زمان ریاست آقای ناطق‌ نوری در مجلس اما‌ آن هم به جایی نرسید.

چگونه؟

مجلس هیاتی 15 نفره از نماینده‌ها را انتخاب کرده بود و به بنیاد آمدند. من هم از همه‌ معاونانم دعوت کردم و گفتم همه درهای بنیاد را به روی‌شان باز کنید.

فردایش آقایی آمد، اگر اسمش را به یاد بیاورم خوب است، چون اصرار دارم اسمش دراین مصاحبه مطرح شود. او با 5 نفر دیگر به عنوان کارشناس آمد که از نمایندگان مجلس نبودند. ما گفتیم خود نماینده‌ها باید تحقیق و تفحص کنند، گفتند نه. ما که نمی‌رسیم. آن آقا یک صورت داده بود که ما اطلاعاتی به این شرح می‌خواهیم. جمع‌آوری اطلاعات چند روز طول کشید. خدا رحمت کند مرحوم موحدی ساوجی را. او زنگ زد و گفت چرا اطلاعات را نمی‌دهی؟ گفتم در حال آماده شدن است. گفت مگر چقدر است؟ گفتم همین امروز و فردا یک وانت می‌دهم که بیاورند. گفت یک وانت؟! گفتم بله. اندازه دو تا میز به ارتفاع یک متر که رویش پرونده‌ها جمع بودند را بار وانت کردیم و برایش فرستادیم.

آن فردی که رئیس گروه تحقیق وتفحص بود، سابقه بسیار درخشانی)!( در قبل از انقلاب داشت. او یک چریک فدایی اقلیت بود که بعد از انقلاب ریش گذاشته بود. آخرین مدرکی که از او پیدا کرده بودند، نامه‌‌ای بود که به دوستش در خارج از کشور نوشته بود و در آن حرف‌های نامربوطی علیه روحانیت زده وگفته بود از ریش گذاشتن خودم ناراحت هستم.

این اطلاعات را وزارت اطلاعات به من داد. من آن نامه را به مجلس بردم و به آقای ناطق نشان دادم. اما گوش ندادند و 296 صفحه گزارش علیه من تهیه کردند و من هم 150 صفحه جواب دادم. هنوز هم در پرونده موجود است. مثلا نوشته بودند ایشان دو دانگ از خانه را به برادر باجناقش با تخفیف کلان فروخته است. جواب: برادر باجناق من اکبر صالحی نام دارد کسی که خانه را خریده سید علی‌اکبر صالحی نام دارد!

برادر باجناقم در خیابان خراسان مغازه لبنیات‌فروشی دارد در حالی که دکتر سید علی‌اکبر صالحی استاد دانشگاه شهید بهشتی است.

دومین مثال این که من در شهرک غرب به آقای پرورش نامی خانه فروختم به همان صورت و با تخفیف. باز همان جواب: این آقایی که الان معروف است سیداکبر پرورش است و اصفهانی است. سنش این است و پدرش این است. آن که در شهرک غرب خانه ازبنیاد خریده، سید نیست، علی‌اکبر پرورش است!

یا مثلاگفتند معاونت معادن بنیاد 1150 روز سفر خارج از کشور داشتند و فلان قدر هزینه شده. جواب: اینها 35 کارگر بودند که به هزینه کارخانه سازنده کاشی ساوه فرستادیمشان ایتالیا. آنجا به خرج کارخانه دوره‌ دیدند و آمدند. معاونت معادن بیش از 22روز سفرخارجی نداشته است.

یا دامداری بجنورد با 130 میلیارد تومان هزینه کلان احداث شده و بدون استفاده مانده است.

جواب: 130 میلیارد تومان نیست، 130 میلیون تومان است و مربوط به قبل از بنده است. الان هم در حال واگذاری آن هستیم. ما تفصیل این ماجراها را در کتابچه‌ای نوشته بودیم. هر وقت کسی شکایت می‌کرد و دادگاه ما را می‌خواست کتابچه را نشان می‌دادیم و می‌گفتیم این پاسخ‌های ماست شما بخوانید.اگر جواب قانع‌کننده بود که هیچ اما اگر نبود ما را بخواهید که دیگرهم ما را نمی‌خواستند. سرانجام هم مشخص شد آن آقای کارشناسی که اول برای تحقیق و تفحص آمده بود، زمانی که ما به دستور آقای هاشمی که آن زمان رئیس‌جمهور بود شکر وارد کرده بودیم، این آقا به یکی از شرکت‌های ما که در کار شکر بود گفته بود هزار تن حواله به من بده و به او نداده بود و این بلواها را درست کرد. اینها را هر چه به نماینده‌ها گفتیم، گوش نکردند.

آیا شایعاتی که درباره کارهای اقتصادی شما وجود داشت، به گوش امام(ره) و مقامات ارشد کشور رسیده بود؟ آیا به روی شما آوردند؟

زمان امام(ره) که اصلا این حرف‌ها مطرح نبود، چون بنده مسوول جنگ بودم، اما از زمانی که من به بنیاد رفتم این حرف‌ها را درست کردند. زمان امام(ره) که ما با صدام در حال جنگ بودیم و لباس خاکی به تن داشتیم و تیر از کنارمان رد می‌شد، اما بعد بله! حرف‌ها به گوش آقایان می‌رسید. خیلی پرونده‌ها را بردند و دستور رسیدگی گرفتند، اما چون واقعیت نداشت بنده الان درخدمت شما هستم.

خیلی از گزارش‌ها را خدمت آقا هم فرستادند. ایشان هم حتما فرستادند و رسیدگی کردند و حتما این کار را خواهند کرد.

خب ممکن است گفته شود آقای رفیقدوست نسبت به این گونه رسیدگی‌ها و گزارش‌ها رویین‌تن است.

خوشبختانه امام(ره) و رهبر معظم انقلاب شخصیت‌هایی بودند و هستند که با کسی شوخی ندارند. حتما وقتی به ایشان گزارش برسد بدون ملاحظه این که فرد کیست، به آن رسیدگی می‌کنند. اگر دیده باشند که خلافی شده است حتما برخورد می‌کنند. از قول رئیس فعلی بنیاد جمله‌ای خدمت رهبر معظم انقلاب عرض شده که نمی‌خواهم در این مصاحبه بگویم چون من به این حرف‌ها نیازی ندارم.

زندگی‌ام نیز همیشه قابل رسیدگی است. این کارها به رویین‌تنی نیست، بلکه هرچه داریم در راه خداست و برای خدا. لذا آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.

فرزندان شما چه می‌کنند؟

هیچ‌کدام سرمایه‌دار نیستند. هیچ یک مال کلان ندارند. در بعضی از کارهای اینجا با خود من همکاری می‌کنند. مثلا در همین کارخانه دارویی یکی از فرزندانم عضو هیات مدیره است. یکی در کارهای ساختمانی کار می‌کند و خودشان کارهای خیلی جزئی اقتصادی دارند. هیچ‌کدامشان هنوز از خودشان خانه ندارند و در خانه‌ای که مال من است زندگی می‌کنند. خانه یکی 170 متری و یکی 200 متری است و دیگری هم مستاجر است و هنوز نتوانستیم برایش خانه تهیه کنیم. خود من هم در خانه‌ای که خریدیم و ساختیم زندگی می‌کنیم. اتفاقا همین خانه هم مورد رسیدگی و بررسی قرار گرفت، اما خبری نشد. زندگی من یک روال معمولی داشته. بنده قبل از انقلاب ماشینی داشتم، اما الان مثل آن ماشین راهم ندارم.

قبل از انقلاب خانه شخصی داشتم. الان هم همین‌طور. ما خیلی فرق نکردیم. این بنیادی هم که می‌بینید درست کردم و برای آن تلاش کرده و می‌کنم و روز به روز قدرت و ثروت پیدا می‌کند، مال من نخواهد بود. معتقد نیستم که خدا هر چه به انسان می‌دهد مال اوست. بلکه مرام خدا این است که هر چه به هر کسی می‌دهد، این بخشش تا وقتی ادامه دارد که او به بنده‌های دیگر هم بدهد و ببخشد.

نظر شما درباره عملکرد اقتصادی دولت نهم و دهم چیست؟ البته گفته‌اند ظاهرا شما حرف سیاسی نمی‌زنید...

دولت نهم کارهای زیادی انجام داد و از نظر تبلیغاتی هم خوب بود، اما اگر این کارها را به طرز دیگری انجام می‌داد بهتر بود. یکی از آنها بحث سهام عدالت بود. سهام عدالت خوب است اما نه سهام عدالتی که دولت مدیریت کند.

مرتب در تبلیغات گفته می‌شود وام‌های زودبازده موفق بوده. ان‌شاءالله که موفق باشد اما ما وقتی به بانک‌ها می‌رویم و از مدیران بانک‌ها سوال می‌کنیم غیر از این را می‌گویند. دولت نهم در سیستم تبلیغاتی‌اش خیلی قوی و تهاجمی عمل می‌کند. باید اجازه دهند ارباب جراید از زیرمجموعه بانک‌ها گزارش بگیرند... .

شما این حرف‌ها را به آقای احمدی‌نژاد منتقل کرده‌اید؟

از وقتی ایشان رئیس‌جمهور شدند با ایشان ملاقات مستقیم نداشتم.

ایشان نخواستند یا شما؟

اوایل ریاست‌جمهوری ایشان درخواست ملاقات کردم، اما ایشان استقبال نکرد و من هم پیگیری نکردم. البته یکی دو بار اخوی‌شان به ملاقات من آمد.

عملکرد اقتصادی دولت نهم را در مقایسه با سایر دولت‌های انقلاب چگونه می‌‌بینید؟

کلا در بخش اقتصادی 30 ساله گذشته انقلاب ما 4مرحله داریم:

یک مرحله تا زمان حیات امام(ره) که آقای موسوی نخست‌وزیر بود. بعد 8 سال دوره آقای رفسنجانی، 8‌‌سال دوره آقای خاتمی و الان هم که 4 سال اول آقای احمدی‌نژاد است که گذشته.

در اینجا سوالی برای من مطرح است و نمی‌دانم این سوال چه بلایی به سر من خواهد آورد. می‌دانم که در دوره 8 ساله آقای خاتمی هیچ کار بزرگی در اقتصاد نشد. اما انصافا در دوره 8 ساله آقای هاشمی رفسنجانی اوضاع خیلی فرق می‌کرد. من به شخص ایشان ارادت کامل دارم و از سال 1336 ایشان را می‌شناسم. ایشان بنا به هر دلیلی آماج خیلی از حملات قرار گرفت که هیچ‌یک از این وصله‌ها به خود ایشان نمی‌چسبد.

خاطره‌ای از قول یکی از دوستان تعریف می‌کنم: سال 42 عده زیادی از دوستان ما را گرفته و به زندان قزل‌قلعه برده بودند. ما در اتاق بزرگی جمع بودیم. در اتاق بغل آقای هاشمی رفسنجانی را برای بازجویی برده بودند. صدای شلاق می‌آمد، اما صدای فریاد نمی‌آمد. گوش خود را به دیوار گذاشتیم دیدیم وقتی شلاق می‌خورد با دهان بسته صدای خود را فرو می‌خورد. یکباره شنیدیم آقای هاشمی فریاد زد و این آیه قرآن را خواند: «یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم» دیگر صدای شلاق قطع شد و تمام شد یکی دو ماه بعد در بند عمومی به هم برخوردیم. از ایشان پرسیدیم آقا شیخ‌اکبر داستان چیست؟ گفت اینها مرا شلاق می‌زدند که داد بزنم و شماها زودتر اعتراف کنید. وقتی خسته شدند، مرا روی بخاری زغال‌سنگ نشاندند و من به قرآن پناه بردم.

شما تاریخ زندان‌های آقای هاشمی را در هر موقعیتی ببینید. من از 3 سالی که زندان بودم تقریبا یک سال و خرده‌ای با ایشان در یک اتاق بودم. از صبح که بیدار می‌شد، قرآن را باز می‌کرد روی آن کار می‌کرد. کتابش که بعدا چاپ شده کلید قرآن آن را در زندان نوشتند. از اول انقلاب تا پایان دوره ریاست‌جمهوری ایشان را مطالعه کنید. ببینید ایشان چقدر فداکاری کرد. یک انسان مستعد، باسواد، مدیر و سیاستمدار بود. در قضایای اخیر به ایشان خیلی حمله شد.

الان به این تشخیص رسیده است که باید بیاید پشت سر ولایت‌فقیه محکم بایستد. این را مرتب می‌گوید، اما نه مطبوعات رویش کار می‌کنند و نه رادیو تلویزیون.

امروز گرفتن هاشمی از انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین ضربه به انقلاب اسلامی است. هر کس این کار را می‌کند عالما و عامدا این کار را می‌کند. می‌داند چه می‌کند، اما خوشبختانه رهبر معظم انقلاب ایشان را خوب می‌شناسند.

در مورد فرزندانشان چطور؟

در مورد آقای مهندس محسن (هاشمی)‌ که کاملا از او دفاع می‌کنم و ایشان را می‌شناسم. در مورد بقیه بعضی حرف‌ها زده می‌شود. اما معتقدم مرجعی باید یک بار واقعا رسیدگی کند و به مردم بگوید هم ایشان تمکین کند و هم بقیه. اما با شناختی که از خانواده هاشمی دارم بعید می‌دانم این حرف‌ها درست باشد. اما در مورد خود ایشان هیچ چیز به قبایش نخواهد چسبید. در دولت ایشان یک زیربنای قوی اقتصادی ریخته شد که هنوز هم از آن زیربنا استفاده می‌شود. حال آن سوالی که برای من مطرح است این بود که کشور در 4 سال دولت نهم به اندازه مجموعه ارزی که مملکت در 16 سال یعنی در 8 سال آقای هاشمی و 8 سال آقای خاتمی داشت؛ ارز داشت. قبول هم ندارم که مواد اولیه و ماشین آلات که برای تولید کالا از خارج می‌خریدیم به تناسب زمان به همان اندازه گران شده، این یک ادعاست. معلوم است آهن یا ماشین آلات و بقیه مواد اولیه قبلا چه قیمتی داشتند و الان چه قیمتی دارند. معتقدم در 4 سال گذشته حتی به اندازه نصف 8‌‌سال آقای هاشمی، زیربنای اقتصادی در کشور ایجاد نشد، در حالی‌که 2 برابر آن هشت سال ارز داشتیم. البته این‌طور هم نبوده که کسی یک دلار ارز برداشته و به خانه‌اش ببرد. هر کس ادعا می‌کند بی‌خود می‌کند. دولت نهم از این نظر دولتی نیست که بشود به آن حمله کرد. ولی از نظر من می‌شد بهتر از اینها آن پول هنگفت را خرج کرد. در زمان همین مناظره‌های انتخاباتی هم در مورد مسائل زندگی مردم سوالی را مطرح کردم و گفتم 25 قلم کالا هست که اساس زندگی مردم را تشکیل می‌دهد. نان، گوشت،‌ کره، پنیر، نخود، لوبیا، مسکن، لباس و... .

امروز گرفتن هاشمی از انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین ضربه به انقلاب اسلامی است. هر کس این کار را می‌کند عالما‌ و عامدا این کار را می‌کند

برای ارزیابی 8 سال دولت هاشمی و 8 سال دولت خاتمی و 4 سال دولت نهم بیایند بگویند هر کدام از این آقایان در ابتدای ریاست‌جمهوری و تا پایان این کالاها چه قیمتی داشت و بعد از این مدت چه قیمتی شد. یک معیار بگیرند. ما بحثی در مورد پولدارها نداریم. هرچه گران شود چند برابرش را از مردم می‌گیرند. اما اوضاع کاسب و کارمند فرق می‌کند. اگر خوشبینانه نگاه کنیم درآمد این طبقه یعنی کارمندان و کسبه جزء حداکثر در این چهار سال 100 درصد افزایش پیدا کرده است، بیایند ببینند این 25 قلم کالا هم صددرصد افزایش قیمت پیدا کرده یا بیشتر؟ اگر بیشتر افزایش پیدا کرده بود پس معلوم است این دولت از نظر اقتصادی و اجرای عدالت اقتصادی و برای طبقه مورد نظر مقام معظم رهبری و خود دولت نهم موفق نبوده که به نفع طبقه پایین جامعه کار کند، اما اگر کمتر ترقی کرده بود، پس خدا پدر دولت را بیامرزد.

با این حال من با یک کار دولت نهم موافق بودم. سفرهای استانی که طی آن دولت از نزدیک با مشکلات مردم آشنا می‌شد. اما در همان سفرها هم می‌شد کارهای بهتری انجام داد، البته نسبت به خیلی از کارها که جنبه نمایشی پیدا می‌کرد انتقاد دارم.

من بنا نداشتم در این مورد حرف بزنم. شما مرا به حرف آوردید حالا این حرف‌ها چه بلایی بر سرم می‌آورد خدا می‌داند!!

بسیار گفته می‌شود کالاهایی که به کشور وارد می‌شود و فروخته می‌شود پدرخوانده و رئیس دارد. یعنی مثلا تا وقتی آقای X در مورد میوه نظر ندهد، قیمت میوه بالا پایین نمی‌رود. در مورد برنج، روغن، شکر، لاستیک وغیره هم به همین صورت می‌گویند... .

من در این باره اطلاع ندارم. نه شنیده‌ام و نه باور می‌کنم. اگر واردات در انحصار یک عده خاص نباشد، ‌یعنی سیستم مجوزدهی در کشور ما یک سیستم آسان باشد که هر کس با هر سرمایه‌ای بتواند در رشته‌ای که کار می‌کند واردکننده باشد آن سرمایه‌دار کلان نمی‌تواند بگوید من بقیه را از میدان بیرون می‌کنم. البته دولت هم واردکننده نباشد. با این حال فکر نمی‌کنم الان در کشور ما این روش پا بگیرد که مثلا در مورد کالای خاصی یک عده خاصی بخواهند تعیین قیمت کنند.

مدیران و اشخاص ذی‌نفوذ دولتی چطور؟

اگر واردات کالا در دست دولت باشد، بله.

خب الان دولت بزرگ‌ترین واردکننده کالا در کشور است.

اصولا در سیستم اقتصاد دولتی به طور قطع فساد پیدا می‌شود.

شما که به لحاظ اطلاعات به آب کُر وصل هستید و چیزهایی می‌دانید که کسی نمی‌داند. پس لطفا چند نمونه بگویید.

الان 10 سال است که من از بنیاد مستضعفان بیرون آمده‌‌ام. البته عضو هیات امنای بنیاد هستم و هر چند وقت یکبار به آنجا می‌روم، اما غیر از این زیاد در سیاست و اقتصاد نیستم. خودم این تشکیلات را به قصد خدمت به مردم درست کردم و ان‌شاءالله خدا به من توفیق بدهد.

آقای رفیق‌دوست! شما چهره‌ای چند وجهی هستید. لطفا چند نقطه عطف کارنامه و زندگی‌تان را در محورهای اقتصادی، سیاسی و نظامی مرور کنید.

در مورد نظامی خدا را شکر می‌کنم و در پیشگاه خداوند شاکرم که در استقلال دفاعی کشور موثر بوده‌ام. افتخار می‌کنم در 8 سال جنگ با وجود این که بعد از 2 سال وزیر سپاه شدم ولی بیش از 50 ماه از این 8 سال را در جبهه بودم. قبل از عملیات‌ها به جبهه رفته و بعد از عملیات‌ها برمی‌گشتم. هر کاری که از دستم برمی‌آمد برای جنگ انجام دادم. در موقع آزادی خرمشهر من در 10 قدمی خرمشهر دنبال رزمنده‌ها می‌دویدم. آنها خرمشهر را آزاد می‌کردند و من هم به دنبال آنها حرکت می‌کردم. از نظر سیاسی خدا را شکر می‌کنم که در سال 41 40 تشخیصی درست دادم. بعد از فوت آیت‌الله‌العظمی بروجردی که مقلد ایشان بودم تحقیق کردم گفتند حاج آقا روح‌الله در قم هست. هنوز رساله ایشان چاپ نشده بود. از همان موقع تقلید از ایشان را شروع کردم. از سال 41 به بعد با مطالعه جدی تصمیم به پیروی از ایشان گرفتم. من شاگرد شهید بهشتی بودم. عده‌ای بودیم که ایشان هر هفته برایمان جلسه گذاشته بودند. لذا ولایت‌فقیه را به صورت یک باور ملموس پذیرفته بودیم.

باز خدا را شکر می‌کنم که بعد از رحلت امام(ره) مرید و مقلد و عاشق رهبر معظم انقلاب هستم و هنوز به صورت کامل به همان اعتقاد محکمی که در مبارزات قبل از انقلاب و در جریان انقلاب داشتم استوار هستم.

امروز معتقدم بهترین کسی که در جامعه می‌تواند رهبر انقلاب اسلامی باشد، رهبر معظم انقلاب است. ایشان واقعا بدیل ندارند. رمز بقا و پیروزی ملت را برای همه اعم از رئیس‌جمهور، رئیس قوه‌قضاییه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس مجلس شورای اسلامی و همه جناح‌های سیاسی با هر عقیده و روشی در تبعیت و اطاعت از مقام عظمای ولایت می‌دانم. از سوی دیگر با همه جناح‌ها دوستی و رفت‌‌‌و آمد دارم تا جایی که از مسیر خارج نشوند و همین توصیه را به همه آنها دارم. چون خود آقا را از نزدیک خوب می‌شناسم.

در مورد محور اقتصادی من 10 سال در سپاه و 10‌سال در بنیاد بودم. در هر دوی این نهادها هر کاری که می‌توانستم انجام دادم و خدا را شاهد می‌گیرم که از یکی از آنها پشیمان نیستم. یعنی هم در سپاه و هم در بنیاد و روزی که به بنیاد رفتم دقیقا یادم هست معاون املاک بنیاد را صدا زدم گفتم من برای اداره جانبازان می‌خواهم تعدادی از ملک‌های بزرگ را بفروشم. باور نمی‌کنید گفتم چند فقره ملک داریم که گرو بانک نیست، متصرف ندارد، حکم مصادره‌اش صادر شده است و دست خود بنیاد است؟ گفت 2 تا ملک از 30‌‌‌20 هزار فقره ملک.

نزدیک به شصت و چند درصد از اموال بنیاد هنوز در سرپرستی بود و مصادره نشده بود. اموالی که از نفر قبل از خودم تحویل گرفتم، با اموالی که به نفر بعد خودم تحویل دادم قابل قیاس نبود، آنقدر مال کشف کرده بودیم. کارخانه‌های جدیدی که در زمان خودم در بنیاد ساختم شاید خیلی بهتر از کارخانه‌های قبلی بنیاد بود. کارخانه‌های زیادی داشتیم در بنیاد مثل کارخانه چیت ری که به آن موزه ری می‌گفتیم با 60‌سال سابقه و ماشین‌آلات کهنه که اصلا کارخانه نبود، موزه بود. من در سنندج نساجی ساختم، قطران اصفهان را ساختم، کارخانه‌های مدرن بسیار خوبی ساختم و بین خودم و خدا خوشحالم. خیلی صدمه خوردم، بد و بیراه شنیدم، اما سرم را پایین انداختم وکار کردم و از هیچ کدام از کارهایم پشیمان نیستم.

ظاهرا اولین موشک را شما ساختید.

اصولا بنیانگذار صنایع سپاه بنده هستم که امروز به لطف خدا محور اکثر صنایع دفاعی است که بحمدالله از این نظر به خود کفایی کامل رسیده‌ایم یعنی جرات و جسارت ورود به این کارها در زمان بنده شروع شد و پایش هم ایستادم. همان موقع سیاستی را اعلام کردم به نام «راه‌بنداز، جابنداز» که مشهور هم شده بود. یعنی اگر من می‌خواستم از بزرگان اجازه بگیرم که موشک تاو بسازم همه می‌گفتند با کدام آدم؟ با کدام دانش؟ با کدام امکانات؟ اما گوش نکردم و کار آغاز شد. بعد که موشک تاو را ساختم، گفتم بیایید آزمایش کنید. نرفتم کاری را جا بیندازم بعد راه بیندازم. بلکه اول کار را راه‌انداختم، بعد جا افتاد.

از آقای قذافی هم بگویید و از آن موشک گرفتن‌ها...

در زمان جنگ بکرات به لیبی می‌رفتم و از آنها وسایل نظامی مجانی زیادی می‌گرفتم. شاید چند صدمیلیون دلار. وقتی وزیر شدم 5/1 1 سالی به سوریه و لیبی نرفتم تا این که رسما از من دعوت کردند. اولین باری بود که پوشیدن لباس سپاه تکلیف شد و همه می‌پوشیدیم. یک سفر رسمی به سوریه و لیبی رفتم. خیلی از فرماندهان عالی‌رتبه سپاه همراه من بودند. آقای وحید دستگردی که الان معاون وزیر دفاع است نیز به همراه یک هیات 30 نفره همراه من بودند.

قبل از رفتن خدمت آقای هاشمی رسیدم. گفتم می‌خواهم در سفری رسمی به لیبی بروم. ایشان گفت ببین می‌توانی از قذافی موشک بگیری. دست ما جلوی این دیوانه خطرناک (صدام)‌ خیلی خالی است.

گفتم تلاش خود را می‌کنم. از آن طرف خدمت رهبر معظم انقلاب رفتم. از ایشان خواستم برای قذافی پیام بدهند و بعد گفتم آقای هاشمی چنین پیشنهادی کردند. رهبر معظم انقلاب گفتند اگر بتوانید خیلی خوب است، اما مگر می‌شود، گفتم تلاش خود را می‌کنیم. بالاخره رفتیم. اول به ملاقات جلود رفتیم. او شروع به دفاع از انقلاب اسلامی ایران کرد و من یک مرتبه گفتم تو دروغ می‌گویی! گفت چرا؟

گفتم شما این همه امکانات دارید، شما می‌گویید ام‌القری امت اسلام مکه نیست بلکه تهران است. الان تهران زیر موشک و هواپیماهای صدام است. اما شما به ما موشک نمی‌دهید. چند تا موشک به ما بدهید گفت موشک دست من نیست دست برادر قذافی است. گفتم خوب من نزد برادر قذافی می‌روم. در ملاقات با قذافی من بودم و سردار صفوی و سفیرمان به همراه مترجم، من لباس نظامی به تن داشتم. او هم آن روز با لباس نظامی بود. به او سلام نظامی دادم و گفتم افسری از سپاه اسلام آمده می‌خواهد به یکی از فرماندهان سپاه اسلام گزارش دهد.

اما اخی (برادر)‌ ما در مقابل هواپیماهای صدام مشکل داریم. او غش‌غش خندید و گفت آن فیلمی که جلوی جلود بازی کردی را به من گفته‌اند. بگو هواپیماهایت بیاید. بلافاصله تعدادی موشک و یک پرتاب‌کننده به ما داد.

قذافی آدم عجیبی است...

برای مردم لیبی که خیلی خوب بوده و هست. کشوری با 3 2 میلیون جمعیت با بهترین نفت از نظر کیفیت و نزدیک‌ترین مکان به بازار اروپا. قبلا می‌گفتند مردم کویت ثروتمندترین هستند، اما از زمانی که ایشان آمده در لیبی فقیر وجود ندارد. همه چیز را از خارج می‌آورد و به قول خودش برای این که اسراف نکنند به قیمت کمی می‌فروشد و واقعا مفت به مردم می‌دهد. بهترین چای، بهترین گوشت و بهترین میوه را می‌آورد. ماشین می‌آورد مجانی می‌دهد. اما خب! نوع خاصی از حکومت دارد که مختص خودشان است. اتفاقا چند هفته پیش سالگرد انقلاب فاتح‌شان بود و من به سفارت لیبی رفتم. البته قذافی لغت سفارت و وزارت را قبول ندارد و می‌گوید اینجا دفتر مردمی است و وزیر هم امین نام دارد. خلاصه خود قذافی و حکومتش عجیب و مختص خودش است.

و سرانجام درباره حرف‌هایی که درباره شما وجود دارد و چیزهایی که می‌گویند چه نظر و قضاوتی دارید؟ به طور خلاصه اگر به پشت‌سر نگاه کنید، درباره خودتان چه می‌گویید؟

در مورد حرف‌هایی که پشت سرم می‌زنند دو خط شعر آرامم می‌کند که ان‌شاءالله مشمول من شود:

چند گویی که بد اندیش حسودعیب‌جویان من مسکین‌اند

نیک باشی و بدت بینند خلق
به که بد باشی و نیکت بینند

ان‌شاءالله که نیت و حرکت ما خالص و در راه خدا باشد. ما خیلی خوشبین باشیم، نه در دهه‌های آخر عمر بلکه در سال‌های آخر عمر هستیم.

من 69 سالگی را گذراندم و وارد 70 سالگی شدم. متولد 4 شهریور 1319 هستم. لذا باید کم‌کم حرص و هوی و هوس و دوستی و دشمنی بیخود را از خود دور کنیم. اگر حرف می‌زنیم قربه` الی‌الله حرف بزنیم ولو این که طرف مقابل خوشش نیاید و واکنش نشان دهد.

ما در مراحلی هستیم که از این حرف‌ها گذشته‌ایم. کم‌کم کاری کنیم که اگر خدا را ملاقات کردیم، جوری باشد که از کرده خودمان خیلی خجالت‌زده نباشیم.

778899 - ایران - شیراز
جناب اقای رفیق دوست!!!!! شما راست میگویید!!! در ایران امروز هزار فامیل نداریم!! چه کسی گفته اقای صادق لاریجانی ،رئیس قوۀ قضاییه، برادر علی لاریجانی، رئیس قوۀ مقننه است؟؟ چه کسی گفته ری شهری ،داماد مشکینی است؟چه کسی گفته حداد عادل پدر عروس اقای خامنه ای است؟چه کسی گفته اقای ثمره هاشمی، خواهر زاده اقای باهنر است؟چه کسی گفته اقای جهرمی وزیر سابق کار ،داماد اقای ناطق نوری است؟ چه کسی گفته اقای علی لاریجانی داماد مطهری است؟چه کسی گفته اقای توکلی پسر خاله اقای باهنر است؟چه کسی گفته علی جنتی سفیر ایران در کویت پسر احمد جنتی است؟چه کسی گفته اقای ظریبافان رئیس بنیاد شهید ،باجناق اقای احمدی نژاد است؟ چه کسی گفته اقای ناطق، داماد اقای محلاتی است؟ چه کسی گفته اقایان خرازی برادران عروس اقای خامنه ای هستند؟چه کسی گفته دختر زیبا کلام عروس اقای توکلی است؟. چه کسی گفته دانشجویی وزیر با دانشجویی که در شورایی شهر عضو است نسبتی دارد؟........اینها تمام شایعات دشمنان است!! شما راست میگویید..مگر میشود 128 میلیارد را دزدید...مگر 350 میلیارد را از شهرداری دزدیدند؟؟؟ مگر یک میلیارد دلار از پول خزانه گم شد؟؟؟ شما راست میگویید !!!مثل رهبرتان مثل رئیس جمهورتان !!!!!!
سه‌شنبه 19 آبان 1388

habib59 - کانادا - ونکور
مرتیکه الدنگ توگفتی مردم ایران هم باور کردند.؟؟؟؟؟؟؟؟ یکنفر دیگه هم همین چرندیات را میگفت .اون وزیر سیصد میلیاردی که میگفت ثروت من مال امام زمان است .واین ثروت امانت امام زمان است. لعنت بر شما دزدان .ودیرنیست روز محاکمه شما ددمنشان .
سه‌شنبه 19 آبان 1388

رفیق - روسیه - مسکو
این جناب رفیق دوست راننده بلیزه امام دجال در دوازدهم بهمن ماه پنجاه هفته و آدم بسیار رندیه خیلی خوب رنگ عوض میکنه و از اون نون به نرخ روز خورهای مقیم مرکزه
سه‌شنبه 19 آبان 1388

kamia1 - المان - کلن
تف به ذات همتون که دزد و قاتل بار اومدید
سه‌شنبه 19 آبان 1388

ناصریه - ایران - تهران
اقای رفیق دوست شما ادم باهوش زیرکی هستید از همان بدو ورود خمینی به ایران با همان ماشینی که خمینی را از فرودگاه منتقل کرد سرمایه گذاریتون شروع شد-اون ماشینی در ان تصاویرمیدید متعلق به اقای رفیقدوست بوده
سه‌شنبه 19 آبان 1388

saeed-d - ایران - تهران
دوستان آقای رفیق دوست راست میگه آقایان که دزدنیستند این ملت است که دزداست اینها همه پسر پیغمبر هستند
سه‌شنبه 19 آبان 1388

sabzehGhabaa - کانادا - تورنتو
یادم میاد رفیق دزد در یک برنامه تلویزیونی به مناسبت دهه قلابی زجر گفت که وقتی در روز 12بهمن 1357 داشت تن لش خمینی (لعنت الله علیه) و احمد را می برد به سمت بهشت زهرا٬ احمد خمینی از فرط فشار جمعیت در همان ماشین بلیزر از حال رفت. تو خود بخوان حدیث مفصل. فرزندان انقلابی که بنیان گذارش آخر دروغ و نیرنگ است٬ باید هم که این طور دروغ بگن.
سه‌شنبه 19 آبان 1388

nader303 - ژاپن - ژاپن
کثافت دزذ.فقط مونده بود تو از رفسنجانی طرفداری کنی.
سه‌شنبه 19 آبان 1388

samavar_64 - ایران - تهران
یعنی ایشون رفیق هاشونو خیلی دوست دارند !!!
چهار‌شنبه 20 آبان 1388

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.