کسانی که خود را جراحی کردند
مجله چلچراغ، علیرضا مجیدی: شاید باور کردنش برای شما دشوار باشد، ولی شرایط سخت یا دیوانگی و شیدایی افرادی را بر آن داشته است که خودشان را عمل جراحی کنند. بعضی از این افراد پزشک بودند، بعضیها هم هیچ سررشتهای از طبابت نداشتند و فقط میل به بقا در شرایطی سخت، آنها را وادار به چنین کار باورنکردنیای است.
این ماجراهای دهگانه را بخوانید:
۱۰- دکتر جری نیلسوننوع جراحی: بیوپسی (تکهبرداری)دکتر «جری لین نیلیسون»، یک پزشک آمریکایی باتجربه است. در سال ۱۹۹۸ او به عنوان پزشک یک ایستگاه در قطب جنوب، موسوم به ایستگاه آموندسن- اسکات، استخدام شد. در طی فصل زمستان، او تنها پزشک مقیم در این ایستگاه بود. در مارس سال ۱۹۹۹، او متوجه شد که تودهای در پستان راستش دارد به همین خاطر از طریق ایمیل و ویدئوکنفرانس مشاورهای با پزشکان آمریکایی انجام داد و از توده، بیوپسی (تکهبرداری) انجام داد.
نتیجه بیوپسی، دقیق نبود، چون موادی که برای بیوپسی لازم هستند و در ایستگاه نگهداری میشدند، تاریخگذشته بودند و دقت تشخیصی را پایین میآوردند. از آنجا که در زمستان دسترسی به ایستگاه به هیچ عنوان وجود ندارد و هواپیماها هم جای مناسبی برای فرود ندارند، تصمیم گرفته شد که با یک هواپیمای نظامی و از طریق چتر نجات، اسباب و مواد لازم برای این پزشک فرستاده شود. خانم نیلسون یک بیوپسی دیگر انجام داد و وقتی تصویر لامها برای پزشکان فرستاده شد، مشخص شد که سلولهای توده، سرطانی هستند. نیلسون مجبور شد که با کمک ساکنان ایستگاه، در همان ایستگاه شیمیدرمانی را شروع کند تا اینکه در ماه اکتبر هواپیمایی برای بازگرداندن وی فرستاده شد.
بعد از رسیدن به آمریکا، چندین جراحی روی خانم نیسلون انجام شد و عمل ماستکتومی (قطع پستان) روی وی انجام شد.
جالب اینجاست که بعد از بهبود، خانم نیسلون کتابی در مورد تجربهاش با عنوان Ice Bound نوشت. بعدها با استفاده از مطالب این کتاب، یک فیلم تلویزیونی با بازی «سوزان ساراندون» ساخته شد:
سوزان ساراندون
۹- آماندا فیلدینگنوع جراحی: شکافتن جمجمه
«آماندا فیلدینگ»، یک پزشک نیست، او یک هنرمند و کارگردان فیلمهای علمی است. در یک بازه زمانی این زن دچار ناراحتی روحی شد، طوری که تصور میکرد باید حتما عمل شکافتن جمجمه رویش انجام شود تا بهبود پیدا کند. او مدتها دنبال پزشک قابل اطمینانی میگشت که حاضر به این عمل باشد، ولی کسی را پیدا نمیکرد. افرادی که به خاصیت درمانی شکافتن جمجمه عقیده دارند، عقیده دارند که ایجاد یک شکاف کوچک در جمجمه باعث گردش راحتتر خون در مغز میشود.
سرانجام او تصمیم گرفت که خودش دست به کار شود. فیلدینگ وقتی ۲۷ ساله بود یک درل (مته) دندانپزشکی خرید که با فشار پا، کنترل میشد، سپس یک عینک تیره هم به چشم زد تا خونی که از سرش میآید، جلوی دیدش را نگیرد. با چاقوی جراحی شکافی در پوست سرش داد و بعد شروع کرد به متهکاری!
در طی این کار هراسانگیز، او یک لیتر خون از دست داد، اما او از نتیجه جراحی خودش راضی بود. در طی ۴ ساعت بعد از عمل، او احساس خوشحالی و آرامش میکرد. خودش میگوید: «(بعد از عمل) بیرون رفتم و برای شام گوشت کبابی خوردم، بعد از آن هم به مهمانی رفتم.»
جالب اینجاست که او فیلم کوتاهی در مورد شکافتن جمجمه هم تهیه کرد که البته فقط برای افرادی که دعوت کرده بود، نمایش داده شد. او آنقدر به خاصیت درمانی شکافتن جمجمه عقیده داشت که دو بار به پارلمان رفت تا تقاضا کند تحقیقات علمی برای جستجوی خواص درمانی شکافتن جمجمه انجام شود!
۸- دبورا سامپسون (۱۷۶۰ تا ۱۸۲۷)نوع جراحی: خارج کردن گلولهداستان این زن هم در نوع خود شنیدنی است. در سال ۱۷۸۲، این زن برای اینکه بتواند وارد ارتش شود، خودش را به عنوان مرد جا زد و با نام «رابرت شاتلفت» در هنگ چهارم ارتش نامنویسی کرد. از آنجا که که او قویبنیه و بلندقد بود و ظاهر چندان زنانهای نداشت، کسی شک نمیکرد که او در واقع یک مرد است.
همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه او در جریان یک درگیری نزدیک نیویورک، مجروح شد. برای خارج کردن گلوله، او به بیمارستانی برده شد. اما او از بیم اینکه حین عمل جنسیتش مشخص شود، خودش گلوله را از محل اصابتش که در رانش بود، خارج کرد و بعد زخم را با یک سوزن خیاطی دوخت. وقتی که زخمهای او بهبود پیدا کرد، او دوباره به ارتش برگشت.
تا سال ۱۷۸۳ که سامپسون یک جراحت دیگر برداشت، کسی متوجه جنسیت واقعی نشد. وقتی ارتشیها متوجه شدند که او یک زن است، مرخصش کردند، ولی از آنجا که در جریان خدمت نظامی زخمی شده بود، مقرریای برایش در نظر گرفتند. در سال ۱۸۳۸، کنگره موافقت کرد که به ورثه او هم مستمری پرداخت شود.
۷- دکتر اوان اونیل کین (۱۸۶۲ تا ۱۹۳۳)نوع جراحی: برداشتن آپاندیس و ترمیم فتق کشاله راندکتر اوان اونیل کین، یک جراح پیشرو و پزشک برجسته یکی از بیمارستانهای نیویورک بود. او تصمیم گرفت که به همه ثابت کند که برای جراحیهای کوچک نیازی به بیهوشی عمومی نیست. برای این کار، او تنها با بیهوشی موضعی، آپاندیس خودش را برداشت!
در حالی که او روی تخت عمل دراز کشیده بود و با استفاده از یک آینه جای عمل را میدید، سه پزشک دیگر به او کمک میکردند. او خودش برش لازم برای جراحی را روی شکمش ایجاد کرد و آپاندیسش را برداشت و و کار بخیه را به دستیارانش سپرد.
دکتر اونیل کین، در سال ۱۹۳۲ و در ۷۰ سالگی دست به ماجراجویی پیچیدهتری زد، این بار تصمیم گرفت که فتق کشاله رانش را عمل کند. به خاطر نزدیکی شریان رانی به محل عمل، این عمل، کار ظریفی است.
اما دکتر اونیا کین، موفق شد، عمل را در کمتر از دو ساعت با موفقیت به پایان برساند. همان طور که در تصویر بالا میبینید، این پزشک در طی عمل خودش کاملا آرامش داشت و حتی در حالی که تیغ جراحی چند میلیمتر تا شریان حساس، فاصله داشت با اطرافیان شوخی میکرد!
۶- Joannes Lethaeusنوع جراحی: برداشتن سنگ مثانه - سال ۱۶۲۰تصور کنید کسی جراح نباشد و ۴۰۰ سال پیش دچار رنج و عذاب سنگ مثانه باشد و بعد تصمیم بگیرد، خودش، سنگ مثانهاش را بردارد.
دکتر «نیکولاس تولپ»، جراح هلندی و شهردار وقت آمستردام -که در تصویر زیر تابلویی را که «رامبراند» از او در حین تشریح کشیده، میبینید-، در صفحاتی از کتاب «ملاحظاتی در پزشکی» ماجرای این کار جنونآمیز را اینچنین توصیف میکند:
نعلبندی به نام «جوناس لتائوس» تصمیم گرفت، خودش سنگ مثانهاش را دربیاورد. برای همین، همسرش را به بهانه خرید ماهی به بیرون خانه روانه کرد و بعد با کمک برادرش مشغول کار شد. او ابتدا سنگ را با دستانش لمس کرد و بعد پوست و بافت روی سنگ را در محل پرینئوم (قسمت زیر لگن در بین دو ران) را با چاقویی که مخفیانه تهیه کرده بود، برش داد. او به تدریج برش را طویلتر کرد، آنقدر که اندازهاش برای عبور سنگ مناسب شود. اما سنگ خیلی بزرگ بود، طوری که او مجبور شد، محل برش را از دو طرف با فشار انگشتانش، گشادتر کند و با نیروی زیاد زور بزند تا سنگ خارج شود. سرانجام سنگ با پاره کردن مثانه، خارج شد. سنگ بسیار بزرگ بود و حدود ۱۱۰ گرم وزن داشت. واقعا تعجبآور بود که چگونه کسی بدون استفاده از ابزار مناسب توانسته، چنین سنگی را خارج کند.
۵- سامپسون پارکرنوع جراحی: قطع کردن دست راست - سال ۲۰۰۷
پارکر، کشاورزی اهل کارولینای جنوبی است، در سپتامبر سال ۲۰۰۷، هنگامی که او مشغول دروی غله مزرعهاش بود، متوجه شد که ماشین خرمنکوب به خاطر گیر کردن ساقه گیاهان، از حرکت بازایستاده. او تصمیم گرفت با خارج کردن آنها، ماشین را به کار بیندازد. اما ماشین را با بیاحتیاطی خاموش نکرد و در نتیجه دستش در ماشین گیر کرد. متأسفانه کسی در اطرافش نبود که به کمکش بیاید و تقلای یک ساعته او هم نتیجهای نداشت و هر لحظه قسمت بیشتری از دستش در ماشین فرو میرفت.
او ابتدا با یک میله آهنی، به صورت موقت مانع حرکت چرخدندههای دستگاه شد و بعد با دست دیگرش که هر لحظه بیحستر میشد یک چاقوی جیبی را درآورد و شروع به بریدن انگشتهایش کرد. اما اوضاع بعد از مدتی اوضاع برای او بدتر شد، چرا که ماشین داشت آتش میگرفت. هراس آتش، او را از شوک ناشی از قطع کردن انگشتهایش در آورد. او میدانست اگر دستش را آزاد نکند، زنده زنده خواهد سوخت. برای همین وقتی چاقو به استخوانش رسید، وزنش را روی دستش انداخت، تا استخوانش را بشکند.
سرانجام پارکر خودش را آزاد کرد و و با وسیله نقلیه کشاورزی در طول جاده راند، تا بلکه بتواند جلوی اتوموبیلی را بگیرد. خوشبختانه او به موتورسیکلتی در جاده برخورد، بعد از اطلاع، هلیکوپتر امداد از راه رسید و او را به بیمارستان برد. پارکر قبل از اینکه به خانه برود، ۳ هفته تمام در بخش سوختگی بستری بود. در این مدت ۲۵ نفر از همسایگانش، کار دروی مزرعه را برایش انجام دادند.
۴- دکتر لئونید روگوزوفنوع جراحی: برداشتن آپاندیسسال ۱۹۶۴، دکتر روگوزوف، در ۲۷ سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود. در این زمان او تشحیص داد که مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است. شرایط او داشت بدتر میشد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمیتوانست فرود بیاید. به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل کند.
او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراکتور (وسیلهای که دو سوی برش جراحی را میگیرد و برش را باز نگه می دارد) را برایش نگه داشت، راننده ایستگاه آینه را برای او نگه داشته بود، دانشمندی هم وسایل عمل را به او میداد.
دکتر روگوزوف در حالت خمشده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یک بار طی عمل از حال رفت، توانست عمل را کمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او کاملا بهبود پیدا کرد و به سر کارش در ایستگاه برگشت.
۳- دوگلاس گودالنوع جراحی: قطع کردن دست راستسال ۱۹۹۸، دوگلاس گودال ماهیگیر ۳۵ سالهای که خرچنگ صید میکرد، به دریا رفته بود تا خرچنگهایی را که به دام افتاده بودند، در قایقش بار بزند. اما موج بزرگی ناگهان تعادل قایق او را به هم زد و باعث شد، دستش در بالابر کوچکی که در قایق داشت و برای بالا آوردن تلهها از آن استفاده میکرد، گیر بیفتد.
او تنها بود و تنها راه نجاتش این بود که خودش دستش را قطع کند، برای همین او با چاقویی دستش را قطع کرد. هوا و امواج سرد دریا، باعث میشد که شدت خونریزی او کم شود.
سرانجام او موفق شد به ساحل برگردد. او پس از بهبودی از کارش دست برنداشت و قایقش را هم تعمیر کرد.
۲- آرون رالستوننوع عمل: قطع کردن دست راسترالستون یک مهندس مکانیک آمریکایی است، او که عاشق کوهنوری است، کارش را به عشق کوهنوری رها کرده بود و قصد داشت به قلل مرتفع صعود کند. در یکی از همین کوهنوردیها در سال ۲۰۰۲، تختهسنگی روی دست راست او افتاد. ۵ روز تمام او تلاش کرد که تختهسنگ را جابجا کند، اما موفق نشد. گرسنگی و تشنگی توان را از او گرفت و سرانجام او تصمیم گرفت با چاقویی، دستش را قطع کند.
او چاقوی کندی در اختیار داشت و با زجر بسیار بافت نرم دستش را برید، کار قطع کردن تاندونها دشوارتر بود و او مجبور شد با آنها را پاره کند. اما قطع کردن دست، هم پایان کار نبود، او با وسیله نقلیهاش ۸ مایل فاصله داشت و مجبور بود با خونریزی و درد ۸ مایل را هم راه برود. سرانجام او به کوهنوردان دیگری برخورد که نجاتش دادند.
اما این واقعه تلخ، باعث نشد او دست از کوهنوردی بردارد، او با استفاده از یک دست مصنوعی همچنان کوهنوردی میکند و از آن لذت میبرد.
او کتابی هم در مورد این حادثه و بازگشتش به کوهنرودی با عنوان Between a Rock and a Hard Place نوشته است. او قصد دارد سال ۲۰۱۰ به کوه اورست صعود کند. هدف او از این صعود، آگاهی دادن به مردمان زمین در مورد خطرات تغییر آب و هوا است.
۱- اینس رامیرزنوع عمل: سزارینرامیرز در دهکده کوچکی با تنها ۵۰۰ نفر جمعیت و یک خط تلفن زندگی میکند. سال ۲۰۰۰ او برای هشتمین بار باردار شده بود تا صاحب فرزند هشتم شود! او در ان زمان ۴۰ سال سن داشت.
در یکی از روزها، زمانی که اینس رامیرز در خانهاش تنها بود، درد زایمانش شروع شد. بعد از ۱۲ ساعت تحمل رنج، پیشرفتی در زایمان او حاصل نشد و او متوجه شد که آخرین بارداری او ممکن است واقعا به قیمت جانش تمام شود. به همین خاطر تصمیم گرفت، بچهاش را با سزارینی به سبک خود، خارج کند. مقداری الکل نوشید و بعد با چاقویی شروع به بریدن شکمش کرد، بعد از یک ساعت او به رحمش رسید و نوزاد پسرش را سالم خارج کرد. بند ناف را هم با چاقویی برید و از حال رفت.
وقتی به هوش آمد، پارچهای دور شکم خونآلودش پیچید و از پسر شش سالهاش خواست که کمک بیاورد. چند ساعت بعد، او به بیمارستان منتقل شد، در آنجا عمل شد تا آسیبی که به رودهاش در طی سزارین شخصیاش انجام داده، ترمیم شود. سرانجام او از بیمارستان مرخص شد و کاملا بهبود پیدا کرد.
رامیرز تنها زنی در تاریخ است که توانسته است، خودش خودش را سزارین کند. داستان او آن قدر جالب و باورنکردنی بود که در شماره مارس ۲۰۰۴، مجله بینالمللی مامایی و بیماریهای زنان به چاپ رسید.
در عکس چاقوی جراحی خانم رامیرز را مشاهده میکنید!
Kaweh - آلمان - فرانکفورت |
اینها همه امید به زندگی است . حسین فهمیده وقتی دید هیچ امیدی به زندگی ندارد خودش را کشت . امید به زندگی در اسلام صفر است |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
mah1 - ایران - تهران |
پاک شرمنده شدم! باور کنینین حتئ برایه چکابه ساده هم میرم دندانپزشکی حالم گرفته میشه. اینا سوپر ادمان! |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
acid_pro - اتریش - وین |
سامپسون پارکر واقعا دردناک بود به حدی که از خواندن بقیه مطالب منصرف شدم. |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
غزل باران _ایران _یزد - ایران - یزد |
مادر دانش اموزم زن بدبختی است که شوهرش عین فلسطینی ها یا بچه پس میاندازد یا کتک میزند زایمان پنجم وقتی امده یزد گفتند سزاریان باید بشی بیچاره پول عمل نداشته یک روز بچه ها را میخوابونه میره تو اتاق با چاقو سزاریان میکنه یکی از دوقلوهاش میمیره یکی هم دو روز بعد شوهر بیشرفش هم برای اینکه زجرش کامل بشه با اجازه اخوند روستا دختر 16 ساله ای رو عقد میکنه چون زنش به نظرش ناقص بوده ایشون شغلش قران خونی سر مزارهاست و گدایی تا خرج عملش جور شه |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
mah1 - ایران - تهران |
غزل باران چقدر ناراحت کننده بود. کجان اونایی که میگن زنایه ایرانی ناز پرورداند؟ حقوقه زنان تو ایران صفر. |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
gholeyakh - انگلیس - منچستر |
اقای کاوه از المان چه طور تونستی فداکاری این نوجوان را این طوری برداشت کنی کسی که خودش رو فدای خاک و ناموسش کرد که امثال ما به این طرف بیاییم و زندگی کنیم اون نه تنها با امید دست به این کار زد بلکه میخواست امید به زندگی بعد رو برای همه درست کنه واقعا که نظرت ربطی به موضوح نداشت . |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
elektris - فرانسه - پاریس |
سلام غزل_باران
خیلی نامرده
میشناسیش این خانم رو میتونی شماره های ازش بدی
با تشکر |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
غزل باران _ایران _یزد - ایران - یزد |
elektris - فرانسه - پاریس سلام دوست عزیز نمیشه شماره داد میدونی خودت ازین قبیل ادمها انقدر دور و برمون زیادند که کار زیادی از دست ما بر نمیاد بسر این خانم رفته سر کار و دخترش با یه مرد پولدار با سیزده سال تفاوت سنی ازدواج کرده و داماده کمک میکنه مادرم یه کمک کوچولو برای جهاز دخترش کرد و من هم تصمیم دارم از اموزش وپرورش برای عمل کلیه های به هم چسبیدهی دختر کوچکش که تازه ترک تحصیل کرده کمک بگیرم از انسانیتت ممنون اما ما هم اینها رو تا حد توان تنها نمیگذاریم مواظب خودت باش شما ایرانیان خارج نشین مظهر انسانیت و وطن دوستی هستید شما سرمایه ها و افتخارات مایید |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
غزل باران _ایران _یزد - ایران - یزد
خیلی جالب بود برام که معلم مملکت اینطوری حرف می زنه:
مادر دانش اموزم زن بدبختی است که شوهرش عین فلسطینی ها یا بچه پس میاندازد . فارسی را پاس بداریم |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
fada - المان - برلین |
شجاعت میخواهد این کارا ولی زنده موندن انقدر شیرین است که فکر نمکنم وقتیی این همه نزدیک مرگ باشه ادم درد زیادی احساس کنه. |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
aghakian - ایران - تهران |
غزل باران _ایران _یزد - ایران - یزد
اگه ممکنه بگید کجای یزد زندگی میکنید واین خبر در کجای یزد اتفاق افتاد ؟من اصلیتم یزدیه |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
Kaweh - آلمان - فرانکفورت |
gholeyakh - انگلیس - منچستر
حسین فهمیده فدای وطن نشد بله فدای نادانی پدر و مادر و خودش شد او مبنای خودکشی و شهادت را در ایران قوی ترک رد همه فلسطینیها به اسم او انتحاری میکنن |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
siajon - انگلستان - بریستول |
غزل باران _ایران _یزد - ایران - یزد
پاینده و جاوید باشی هموطن |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
sam116 - انگلیس - لندن |
کاوه از المان نمیدونم اسمت رو چی بزارم ا..مقی یا خودت رو به ..ماقت میزنی حسین فهمیده برای ما ایرانیایی که 8 سال در جنگ بودیم و به هر قیمتی نگذاشتیم حتی یک وجب از خاک عزیزمان ایران در دست متجاوزان عراقی و تمام نوکران ریزو درشتش و اربابانت از نوع غربی ان بماند سمبل وطن دوستی وطن پرستی شهامت شجاعت وفداکاری است که با نارنجک خودشو زیر تانکهای اربابت صدام انداخت تا در انزمان بتو نه از سقوط خرمشهر جلو گیری کنه نمیدونم تو کجات داره میسوزه که مردم ایران نگذاشتن تکلیف خاکمان در راهروهای ساززمان ملل تعین تکلیف بشه حسین فهمیدهها بعد جوری توی پوزت زدند و خواهند زد |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
7-aseman - اتریش - وین |
واقعا ادم در شرایط بدی که قرار بگیره فقط میخواد نجات پیدا کنه .من یک بار تو دستشویی گیرافتادم در به روم قفل شد خیلی تلاش کردم تا خودمو نجات دادم |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
sam116 - انگلیس - لندن |
غزل-باران-یزد چرا چرت و پرت مینویسی وای به حال بچه هایی که تو معلمشان هستی زنه چون باید سزارین میشد و به خاطر بی پولی در بیمارستان یزد قبولش نکردند دوباره در کمال خونسردی سوار ماشین شد و برگشت خانه اول شام بچه ها رو داد. بعد یه کتک هم از شوهرش نوشچان نمود بعد که همه خوابیدند در کمال ارامش و سکوت چاقوی اشپزی را بر داشته و به اتاق بغلی رفته و شکم خودش را پاره سزارین نموده و بچه های دوقلو را بیرون می اورد. بعد هم با شکم باز برای دراوردن خرج عمل به قبرستان میرودتا با خواندن قران پول تهیه کند.خانم خانمها ببینم کتاب داستان زیاد میخوانی یا فکر میکنی مردم ساده اند که هر چیزی را باور کنند ولی داستانت بدرد هادی خرسندی می خوره که از روش یه طنزی چیزی بنویسه در ضمن شبها زیاد پرخوری نکن |
چهارشنبه 18 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
sam116 - انگلیس - لندن
کاملا با نظرت موافقم. جالب اینجاست این همه از درد این خانم نالید بعد که دوستان خواستن کمک کنن گفت: میدونی خودت ازین قبیل ادمها انقدر دور و برمون زیادند که کار زیادی از دست ما بر نمیاد. لول
و نکته ی جالبتر قسمتی بود که اینی که ادعا میکنه شاگرد داره از واژه ی
بچه پس میاندازد استفاده می کنه |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
hshayanfar - انگلستان - برایتن |
sam116 - انگلیس - لندن
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
ها ها .. نادان تر از شماها ندیده بودم .. آخه چرا بیخودی نظر میدین .
نوشته که شغل شوهرش این بود و عمل هم یعنی اعتیاد .. هاها بی سوادها |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
Kaweh - آلمان - فرانکفورت |
sam116 - انگلیس - لندن
حق باتوست دارم میبینم که بحرین و تاجمحل را کسی تصرف نکرد ایران اصلا کوچیک نشده همون جوری مثل نقشه قدیم بزرگ مونده اینا چرته که میگن بحرین و تاجمحل مال ایران نیست . بیدار شو ساعت 6 صبحه |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
خواهر جون - استرالیا - سیدنی |
sam116 - انگnazi uk - انگلیس - نیوکاسللیس - لندن شما دو تا چقدر ب... .... بیسوادتان واسه فلسطینی ها که خودکشی می کنید که همه اش دستشون به گدایی جلوتون درازه تازه نخواسته جون هم میدید واسه شون نوبت یه هموطن که میشه مسخره میکنید اون بنده خدا منظورش عمل اعتیاد بود بیسواد ها تازه اونقدر خانم که کمک نخواست .... |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
غزل باران _ایران _یزد - ایران - یزد |
یه کم مودب باشید شو هرش معتاده من داستان که نمی خوانم برای شوهر بی دین وعیاش او پس انداختن خیلی محترمانه است ازکسی کمک نخواستیم که عین ماجرا را نقل کردیم |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
خواهر جون - استرالیا - سیدنی
hshayanfar - انگلستان - برایتن
بی سواد ما هستیم یا شماها که اثلا نفهمیدین ما چی گفتیم من از بد دهنیه 1 معلم گفتم و اینکه چطور حرفشو بعد از درخواست شماره عوض کرد
کسی که از مشکلات اون خانم گفت اما زمانی که کسی خواست کمک کنه گفت: میدونی خودت ازین قبیل ادمها انقدر دور و برمون زیادند که کاری از دست ما بر نمیاد.
تازه حرف تو دهان این شخص نذارید اگه منظورش از عمل کردن چیزه دیگه بود اثلا چرا باید این چیزارو تو صفحه ی (کسانی که خود را جراحی کردند)
می نوشت؟
شماها هم که ادعای با سوادی می کنین در عوض ابلح به تمام معنایین که عقلتونو بکار نمی اندازین و عین بچه ها هر کس میاد هرچی میگه اگه روغن داغشو زیاد کنه که غمناک تر بشه زود باور می کنید. |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
بهنام مزینانی - اکراین - کیف |
من از همه عذر می خوام ول کنید دیگه بابا |
پنجشنبه 19 دی 1387 |
|
خواهر جون - استرالیا - سیدنی |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل اخه تو سواد داری شرافت سرت میشه نادانی تا کی بدبخت اون بیچاره چطور شماره بدهد طرف او را میشناسد بعد هم چشم باباقوری گرفته ات را باز کن گفت الان وضعش بد نیست تو میتونی شماه خودت یا اشناتو بدی تو یه سایت بلاخره این خانم انسانیت داشه کمک کرده بد دهن هم امثال تو هستند که دنبال پریدن به یک هموطن هسستند بر سرتو بذار بمیر که نمیدونی اون اگه دنبال چیزی بود شماره هم میداد خودم کمکش میکردم |
جمعه 20 دی 1387 |
|
غزل باران - ایران - یزد |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل شما بی انصافید چقدر بیرحمانه با این قضیه برخورد کردید ای کاش اصلا این خبر را نمیگفتم اما قبول دارم که ان واژه مودبانه نبود اما روش شما هم خوب نبود چرا معلمهانمیتوانند اشتباه کنند ای کاش تذکر داده بودی خیلی بهتر بود |
جمعه 20 دی 1387 |
|
سروش عشق - - |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
تو این همه نادانی را چطور در وجودت جمع کرده ای کی از تو کمک خواست من هم معلمم و بدتر از اینها را دیده ام زنی ر روستای هدک از توابع بخش زبرخان کاشمر دقیقا اینطور عمل کرد شوهر او هم معتاد بود ای انسان بیفکر که احتمالا از گداهای نیوکاسل هستی نترس تو هم بگو چقدر میخواهی اما با ... ناقصت ما معلمها را مثل خودت نبین طبع معلمها خیلی بالاتر است از انکه ... چون تو بفهمد |
جمعه 20 دی 1387 |
|
emam_zaman - بلزیک - گنت |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
خواهر جون - استرالیا - سیدنی
hshayanfar - انگلستان - برایتن
بی سواد ما هستیم یا شماها که اثلا نفهمیدین ما چی گفتیم من از بد دهنیه 1 معلم گفتم و اینکه چطور حرفشو بعد از درخواست شماره عوض کرد
کسی که از مشکلات اون خانم گفت اما زمانی که کسی خواست کمک کنه گفت: میدونی خودت ازین قبیل ادمها انقدر دور و برمون زیادند که کاری از دست ما بر نمیاد.
تازه حرف تو دهان این شخص نذارید اگه منظورش از عمل کردن چیزه دیگه بود اثلا چرا باید این چیزارو تو صفحه ی (کسانی که خود را جراحی کردند)
می نوشت؟
شماها هم که ادعای با سوادی می کنین در عوض ابلح به تمام معنایین که عقلتونو بکار نمی اندازین و عین بچه ها هر کس میاد هرچی میگه اگه روغن داغشو زیاد کنه که غمناک تر بشه زود باور می کنید.
با تاسف به عرض شما میرسانم شما که دیگران را بیسواد میدانید یک نگاه به متن شما نازی خانم انداختم صرف نظر از غلطهای دستوری که حتی فعل و فاعل را نمیشناسید و ماضی نقلی و..و.را به هم چنین!!!فقط به غلطهای املائی شما نگاه میکنیم که فرمودید:اثلا(اصلا)و
ابلح(ابله)و1معلم(معلمی)(لازم بذکر است که 1معلم=معلم شماره یک)
لازم به یاد اوریست که ان خانم نباید شماره کسی را منتشر کند ومقصود ایشان این بود که بگویند:اگر کسی قصد کمک دارد در اطراف خودتان یافت میشود ونیازی هم نیست که در بوق و کرنا کند: ایها الناس من چه کردم...و.
واما با این سخن شما کاملا موافقم..همانگونه که نباید بپذیریم که امام حسین برای خدا قیام کرد ...او برای خلافت قیام کرد وبس.
اگر بپذیریم حسین بدستور الله قیام وشهید شدندپس اعتراض و گریه چرا؟!! |
جمعه 20 دی 1387 |
|
banoo - امارات - دبی |
Kaweh - آلمان - فرانکفورت
اخه یک بسر سییزده ساله از زندگی و امید جه میدونه جرا نمیگی فداکاری کرد بخاطر ایران تو که جراتشو نداری و ت نداری چرا در مورد یکی که نمیدونست امید جیه فقط عشقش به وطنش گذاشت اینکارو کرد <<<خجالت بکش حالمو بهم زدی از اینکه انسانی |
جمعه 20 دی 1387 |
|
rezanl - هلند - امستردام |
Kaweh - آلمان - فرانکفورت
از همینا که خودشونو منفجر میکنن زیاده. اگر چه حقیقت تلخه ولی فرق اسلام با ادیان دیگه تو همینه. اسلام میگه زودباش بمیر که دنیا رو نباید به اخرت فروخت. کتاب محمد هم میگه بهشت جائیه که زن توشه و سرسبزه و رودخونه داره اخه تو اون کبیر گرم که نمیشده زندگی کرد و در ضمن اینا که مثلا سوئیس ندیده بودند که. در کل این دوستمان از نقطه نظری درست میگه. |
جمعه 20 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
خواهر جون - استرالیا - سیدنی
باید خدمت شما عرض کنم که من ایرانی نیستم که بخواهم شما را هموطن خودم حساب کنم. اگر هم بودم شرم داشتم که بگم چون تو رگهای شما ....بجای خون ... |
جمعه 20 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
سروش عشق - -
از اسم مسخرت کاملا مشخص چقدر طبع معلمیت بالاست.
اولا من تو انگلیس نیستم که بخوام گدای اونجا باشم در ضمن من می توانم 100 تا مثل تو را بخرم و ازاد کنم.دوما حتما تو مدرسه ی کرو لالها شکلک در میاری که اسم خودت رو گذاشتی معلم. وگرنه تو با این.. نم کشیدت باید خودت از دبستان شروع کنی. |
جمعه 20 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
emam_zaman - بلزیک - گنت
اقای امام زمان لازم به زکر که مجددا به عرضتون برسونم من با اطمینانه کامل می توانم بگم از همه ی شما ها با سواد ترم که ایرانی هستین اینطوری حرف می زنید دیگه چه برسه به من که اونم از رو اجبار به دلیل شغل پدرم مجبور شدم چند سالی در کشور شما اقامت کنم.
ممنون که غلتهای املایی من را گرفتید غلتهای فعل و فاعلی را هم در اینده بگیرید اما لاظم شد بگم فارسی پنجمین زبانی هست که می توانم صحبت کنم. |
جمعه 20 دی 1387 |
|
Kaweh - آلمان - فرانکفورت |
rezanl - هلند - امستردام
از حمایتت سپاسژزارم دوست روشنفکر من |
شنبه 21 دی 1387 |
|
$persian$ - ایران - تهران |
مردان و زنانی بزرگ که معنی شجاعت و امید رو به همه ما می آموزن |
شنبه 21 دی 1387 |
|
خواهر جون - استرالیا - سیدنی |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
تو که ایرانی نیستی غلط میکنی که در اینجا میچ... بد بخت از اصل کوره دهات ایرانی وگرنه فارسی اینجوری از نوع بی تربیتی بلد نبودی بیخود قمپز در نکن ما خودمون صد تا ا..غ فیس افاده ای مثل تو را رنگ میکنیم جای سنگ مستراح قالب میکنیم چه غلطها ایرانی نیستم واسه بابای بی همه چیزت ایران رو نجس کردی الان هم اون بابات مجبورت کرده بیای سایت ما
گدا گدوله اگه ادعای پولداربودنت هم مثل ایرانی نبودنت دروغ نباشه بازم انگشت کوچیکه ی من تو پول نیستی گدای بدبخت تو سایت ما نچرخ که تف هم گیرت نمیاد راستی به جای نازی اسمتو بذار تازی چون دست به پاچه گیریت حرف نداره دروغگو ابروی نداشته ات رفت نه حالا ... شو |
شنبه 21 دی 1387 |
|
sydney57 - ایران - تهران |
غزل باران _ایران _یزد آخه عزیز دلم بیکار بودی؟ |
شنبه 21 دی 1387 |
|
omidam - ایران - 786 |
خواهر جون - استرالیا - سیدنی دیگه این جریان روول کنید این باباحالش خوش نیست شما کوتاه بیا ادمی که میگه من مجبور بودم تو شورشما باشم و پول و زبانش رو به رخ میکشه عقده ای ست دیگه جوابشو نده همه شناختندش دروغگوی افاده ای رو |
شنبه 21 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
خواهر جون - استرالیا - سیدنی
مثل اینکه ...... بهت ادب یاد ندادن. لظومی هم نمی بینم بخوام به امثال بی کلاس و بی فرهنگی مثل تو هر چیز رو توضیح بدم که انقدر عقده ای هستی که همه ی عقده هاتو می خوای باهم تو 1 کامنت خالی کنی. تو اگه پول داشتی که نمی رفتی تو استرالیا گدایی کنی.بدبخت بی چاره انقدر عقده داری که به وب سایت هم رحم نمی کنی می خواهی زود صاحب بشی.چرخ زدن من تو وب سایت هم به هیچ .... ربط نداره. تازه نترس من با .... کاری ندارم همش مال خودت .... |
شنبه 21 دی 1387 |
|
خواهر جون - استرالیا - سیدنی |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
من ایرانیم افتخار میکنم که ایرانیم زبان هم بلدم ولی چون اکثر افرادیکه میان اینجا چند زبان بلدند پز نمیدهم اینجا سایت ایرانیهایی است که عاشق کشرشونند نه زبا.. های دروغگویی که با اینکه از ناف ایرانند با بیشرمی میگویند مجبور بودیم البته بابات اینجا لابد زندانی بوده تو هم با هرز..ی خرجشو میدای خوب پس تو انگلیس نیستی و مینویسی انگلیس نیو کاسل ایرانی نیستی و نازی که اسم ایرانیه گذاشتی و تو سایت ما دنبال استخونی ببینم سوادت اونقدر هست که بتونی اسم این سایتو بخونی و گم..ی یا نه سوال بعدی اینکه اون چهار تا زبون دیگه ات ..ر ..ر و و.ق و.ق و ما ما و .ع .ع نیست ؟خوب البته چون خارجکی هستی نمیدونی اینها زبا کیا هست ببین بدبخت تو که هیچ کلفتتر از تو هم نمیتونه لایق کلفتی ایرانیا باشه دروغگو برو بمیر. |
یکشنبه 22 دی 1387 |
|
خواهر جون - استرالیا - سیدنی |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
یادم رفت بگم لازم درسته تو که ایرانی نیستی اما بذار یادت بدم زبون ما رو به لجن نشه با اون همه ادعا تازی جون من همینجا تو سایت ایرانیام تو هم بیا تو ما گداها رو از در خونه نا امید برنمیگردونیم جای دیگه که راهت نمیدند کشور و ملیتت معلوم نیست البته یکی تو کشور ماست لنگه تو تو دروغگویی که از وزارت کشور برکنارش کردیم حالتو گرفتم حقت بود دروغگوی عو..ی. |
یکشنبه 22 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
تو انقدر بی ادبی که اینجور حرفارو حال گیری می دونی بسه دیگه بابا. بدبخت بیچاره . اگه ایرانی تویی ایرانیا بایاد برن بمیرن که ابرو همشونو بردی. عقده ای بی کار. امثال مثل تو ایرانو به لجن کشوندن. ....... |
یکشنبه 22 دی 1387 |
|
خواهر جون - استرالیا - سیدنی |
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل
بازمن یه کشوری دارم و اواره این کشور و اون کشور نیستم تو چی بدبخت که واسه چسبوندن خودت به ما هر غلطی میکنی خاک .....بی هویتت فکر کنم از دروغی که گفتی مثل سگ پشیمونی |
دوشنبه 23 دی 1387 |
|
nazi uk - انگلیس - نیوکاسل |
اگه نظر ندی کسی نمیگه تو مردی.
وقتی امثال مثل تورو می بینم خیلی هم خوشحال می شم که گفتم ایرانی نیستم |
دوشنبه 23 دی 1387 |
|
eternal - امارات - دبی |
Kaweh - آلمان - فرانکفورت
کاملا با نظرت موافقم. |
سهشنبه 24 دی 1387 |
|