مادر بزرگ ۸۲ ساله قربانی جنایت ماهواره ای
مادر بزرگ 82 ساله قربانی جنایت ماهواره ای
با ادامه بازجویی از پسری که به جرم کشتن خاله مادرش بازداشت شده است، ابعاد تازه ای از جنایت فاش شد.
به گزارش ایسکانیوز، مردی 84 ساله ای 21 آبان سال جاری با پلیس 110 تهران تماس گرفت و گفت: برای هواخوری و خرید از خانه ام خارج شده بودم و وقتی برگشتم دیدم همسرم «فاطمه» با ضربه های چاقو، کشته شده است.
بلافاصله افسران کلانتری 124 قلهک به همراه پلیس دایره 10 اداره آگاهی مرکز رهسپار ساختمان ویلایی موردنظر شدند و با دیدن جنازه خونین زن 82 ساله، شناسایی و دستگیری جانی یا جانیان را در دستور کار خود قرار دادند.
در آن میان، تحقیق محلی نشان داد آخرین میهمان «فاطمه»، نوه خواهرش به نام «مسعود» بوده که به خانه او رفت و آمد داشته و پول می گرفته است.
با افشای این مسأله، متهم 17 ساله که به خاطر اعتیاد به کراک از خانه پدرش رانده شده و در کوچه و خیابان، سرگردان بود چند ساعت بعد در جنوب تهران دستگیر شد.
وی که شوکه بود، در بازجویی مقدماتی خود را بیگناه خواند، اما کشف گوشی تلفن همراه قربانی نشان داد «مسعود» همان روز در خانه خاله مادرش بوده است.
همچنین پیکر مادربزرگ نگون بخت که دست و پای او با نوار چسب بسته شده بود، به دستور بازپرس بهروز هنرمند(کشیک دادسرای ناحیه 27) به پزشکی قانونی فرستاده و جواز دفن صادر شد. کارآگاهان با فرضیه قوی جنایتکار بودن، این پسر را تحت بررسی قرار دادند و او در شعبه چهارم دادسرای جنایی پایتخت تحت بازجویی قرار گرفت.
وی اعتراف کرد: چند ماه پیش با دو نفر از دوستانم پای ماهواره نشسته بودیم و یک فیلم جنایی می دیدیم که فکر دستبرد و یک شبه پولدار شدن به سرمان زد. نقشه را با دوستانم«محمد» و «جواد» در میان گذاشتم و قرار شد به خانه خاله مادرم که زن ثروتمندی بود، دستبرد بزنیم.
وی توضیح داد: آن روز به خانه فاطمه رفتم و او با گرمی از من پذیرایی کرد. در خانه را باز گذاشتم تا دوستانم وارد شوند، بعد در فرصتی مناسب دست و پایش را با چسب بستیم و «محمد» با چاقو به جانش افتاد.
به دنبال سر نخهایی که «مسعود» به پلیس داد «محمد» نیز دستگیر شد، اما «جواد» توانست از چنگ قانون بگریزد.
دو متهم در حالی به دستور بازپرس «هنرمند» روانه بازداشتگاه شدند که تلاش پلیس برای دستگیری متهم فراری ادامه دارد.
مسعود پیش از رفتن به بازداشتگاه به سوالهای خبرنگار ما پاسخ داد.
* همیشه به خانه فاطمه رفت و آمد و می کردی؟
** بله و او همیشه به من کمک مالی می کرد.
* در حال حاضر به چه کاری مشغول هستی؟
** درس می خوانم.
* روز حادثه را به یاد می آوری؟
** بله، من وارد خانه شدم و خاله مادرم به گرمی از من استقبال کرد و پس از دقایقی، از فرصت استفاده کردم و در را باز گذاشتم.
* این جنایت با نقشه قبلی انجام شد؟
** بله، راستش را بخواهید از سه ماه پیش نقشه قتل را کشیده بودم.
* چرا؟
** می خواستم با پولهای وی برای خودم یک پژو پرشیا بخرم.
* چه کسی او را کشت؟
** دوستم محمد، اما من نمی خواستم این اتفاق بیفتد.
* مگر نمی گویی از سه ماه پیش نقشه این جنایت را کشیده بودی؟
** چرا اما وقتی دوستانم به سوی او حمله ور شدند، پشیمان شدم و به آنها اعتراض کردم.
* اما محمد اعتراف کرده است پس از ورود به خانه، تو آنها را تشویق به قتل می کردی و می گفتی مرا شناخته است.
** دروغ می گوید، من به آنها گفتم به خاله ام کاری نداشته باشند و من برایشان رضایت می گیرم.
* بعد چه اتفاقی افتاد؟
** او خاله را کشت و بعد هم طلاهایش را دزدید.
* چگونه تصمیم به جنایت گرفتید؟
** پس از تماشای یک فیلم ماهواره ای، تصمیم گرفتیم به هر طریق ممکن پولدار شویم.
* چه وسایلی از خانه قربانی دزدیدید؟
** مقداری طلا و جواهرات، مقداری پول و تلفن همراه که فقط یک النگو و گوشواره به من رسید.
* حرف آخر.
** بنویسید، تماشای فیلمهای ماهواره ای و طی کردن راه صد ساله در یک شب هیچ سرانجامی ندارد، ای کاش وسوسه نمی شدم...
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
