همسر شهید باکری از مجلس خواست به محصولی رای ندهد

همسر شهید باکری از مجلس خواست به محصولی رای ندهد

همسر شهیدحمیدباکری از نمایندگان آذری‌زبان مجلس خواسته است به صادق محصولی گزینه پیشنهادی آقای محمود احمدی‌نژاد برای تصدی وزارت کشور رای اعتماد ندهند.


خانم فاطمه امیرانی همسر شهید حمید باکری به روزنامه  «سرمایه» گفت: «سابقه شناخت من از صادق محصولی به سال 1359 برمی‌گردد آن زمانی که ایشان فرماندار ارومیه و شهید مهدی باکری شهردار این شهر بود.»


وی با بیان اینکه مجموعه فعلی اعضای دولت تیمی هستند که از سال‌ها پیش با یکدیگر کار می‌کردند ،به سرمایه  گفت: «افرادی همچون محصولی، فتاح و احمدی‌نژاد در سال‌های ابتدایی انقلاب همزمان فرماندار شهرهای استان آذربایجان بودند که تاب تحمل پذیرش افرادی غیر از خودشان را نداشتند.»


همسر شهید باکری افزود: عملکرد خودخواهانه و غیرقابل قبول صادق محصولی در دوران فرمانداری‌اش در ارومیه سبب شد مهدی و حمید باکری از ارومیه فرار کنند.


وی در ادامه تصریح کرد:ما باید از تغییر و تجدیدنظر آدم‌ها در رفتارشان استقبال کنیم ولی آنچه برای ما مشهود شد این بود که این آدم‌ها و این تیم تغییر چندانی نکرده‌اند. امیرانی افزود: «بنابراین وقتی تغییر در رفتار آنها مشاهده نمی‌شود چگونه می‌شود انتظار داشت افرادی که روزی با شهید مهدی و حمید باکری آنگونه برخورد کردند در صورت حضور در وزارت مهم و تاثیرگذاری چون وزارت کشور همان رویکرد حذفی خود را دنبال نکنند و مانع از حضور افراد شایسته در مناصب مهم نشوند.»


همسر شهید باکری در خاتمه گفت: نامه‌ای مفصل به نمایندگان مجلس که حاوی عملکردهای محصولی در سال‌های ابتدای انقلاب است نوشته‌ام که به زودی در اختیار آن ها قرار خواهد گرفت.


شهید حمید باکری، برادر علی و مهدی باکری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق بود.


حمید در سال 1334 در شهرستان ارومیه دیده به جهان گشود. در دوران جوانی حمید باکری در شهر تبریز با برادرش مهدی و یکی از دوستان او هم‌اتاق شد و به فعالیت‌های سیازی پرداخت. در سال 1355 به ترکیه و از آنجا به سوریه رفت تا در یک دوره چریکی شرکت کند. بعد از آن به آلمان رفت تا درس بخواند اما با عزیمت آیت  الله خمینی به پاریس وی هم عازم فرانسه شد.


با آغاز جنگ تحمیلی حمید باکری عازم جبهه شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه هفت آبادان را عهده دار شد. برای مدتی در جهاد سازندگی ارومیه خدمت کرد اما سرانجام به عنوان جانشین لشگر 31 عاشورا در رکاب برادرش به حماسه‌آفرینی در جبهه‌ها روی آورد. وی در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپی جی شهید شد. پیکر او در میدان جنگ باقی ماند و به کشور بازگردانده نشد.


برادران دیگر او علی و مهدی باکری نیز از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی هستند. شهید علی باکری از نفرات اولیه و کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق بود که پیش از تغییر ایدئولوژی در این تشکیلات در فروردین ماه سال 1351 با حکم دادگاه رژیم شاهنشاهی تیرباران شد.


شهید مهدی باکری هم فرمانده لشگر عاشورا بود که در 25 اسفندماه سال 1363 یک سال بعد از برادرش حمید باکری در عملیات بدر به شهادت رسید و همچون برادرش پیکرش به کشور بازگردانده نشد.

mamaly - ایران - تاسوکی
حالا دعوای همسر محصولی با همسر باکری دیدن داره و عجب محصول باکره ای از آب در میاد.
جمعه 24 آبان 1387

محسن قوز فیش - نروژ - اسلو
یاد همه شهیدان انقلاب گرامی پر رهرو باد. اگر نبودند این شهیدان الان معلوم نبود کشور به دست چه موجوداتی می افتاد.
جمعه 24 آبان 1387

ezatdf - ایران - تهران
خانم باکری حق با شماست ولی چه کنیم که هر چی به دور و بر مون نگاه می کنیم یا جاعل از آب در می آن یا سارق یا زنا کار تازه این محصولی با سه پرونده اختلاس 5/6 میلیون دلاری در کمسیون اصل نود مجلس سالمترین شونه
جمعه 24 آبان 1387

turk-tabriz - ایران - تبریز
از مسپولین سایت تقاضا داریم از کلمه جعلی زبان آذری استفاده نکنند. درست آن زبان ترکی آذری است.
جمعه 24 آبان 1387

sooren - انگلیس - منچستر
(ای گربه ملوس(ایران) اسیر سگان شدی ــــــــــ تنها و بی مدافع و بی پشتبان شدی)//(ارام تر ز بحر خزر بودی ای عزیز ـــــــــ اشفته تر ز جنگل مازندران شدی)//(بس رنجها ز داخل و خارج کشیده ای ــــــــــ کز هر دو سو بلا زده تازیان شدی)//(ای پرچم سه رنگ مکن ترک اهتزاز ـــــــــــ تو خار چشم و داغ دل دشمنان شدی).
جمعه 24 آبان 1387

persianlover - انگلستان - لندن
ezatdf - ایران - تهران با شما موافقم. یه جک بگم که حکایت امروز ماست: میگن 2 نفر وارد یه دهی شدن و چون وقت نماز ظهر بود٫ رفتن و تو نماز جمات شرکت کردن. بعد از نماز یکی از آن دو نفر از بغل دستی خود پرسید: چرا آقا (امام جماعت) پاشون کجکی بیرون محرابه؟ یارو جواب داد: شاید نجاستی به پاشه و نمی خواد نماز باطل شه! پرسید: چرا اباش پشت و رو ء؟ یارو گفت: لابد دزدیه و آقا نمی خواد لو بره. مرد مسافر قاط زد و با عصبانیت گفت: مگه آدم قحطه که این شده امام؟ دهاتیه با نیشخند جواب داد: هه! اینو ولش میکنی٬ میاد از پشت کفشامونو میدزده٬ امامش کردیم که جلو چشممون باشه و تحت کنترل باشه. یا رسول الله! خودت این ملت بیچاره رو از دست این فاسق های آخوند نجات بده!!!
جمعه 24 آبان 1387

I was born to be free - کانادا - تورنتو
ezatdf - ایران - تهران خییییلی قشنگ اومدی. باحال بود.
جمعه 24 آبان 1387

mitraa - فرانسه - پاریس
persianlover - انگلستان - لندن*** واقعا خیلی قشنگ بود.مرسی
شنبه 25 آبان 1387

sama128 - ایران - شیراز
ضمن تشکر از صحبتهای قاطع همسر شهید باکری لازم به یادآوری است در صفحات قبلی وب سایت که تاریخچه آقای صادی محصولی لطف فرمودید و بیان کردید از ایشان به عنوان یک تاجر و مرد 160 میلیاردی نام برده شدکه در کار ساخت و ساز وبرج سازی است سوال این است فقط یک سوال و هیچ این سرمایه و پول را از کجا بدست آورده ای ؟!؟!؟!؟!؟! آیا جز دزدی چیز دیگری می تواند باشد.
شنبه 25 آبان 1387

ezatdf - ایران - تهران
persianlover - انگلستان - لندن حکایت جالبی بود
شنبه 25 آبان 1387

Omid Iran - ایران - تهران
persianlover - انگلستان - لندن خیلی با حال بود ... حق مطلب رو ادا کردی ...
شنبه 25 آبان 1387

پرشیا - ایران - تهران
دست حق با احمد ی بوده و هست ----دشمنانش عده ای دنیا پرست ----- مرد ایمان و جهاد و اخلاص ----- دشمنانش همه بیگانه پرست
شنبه 25 آبان 1387

rosa - انگلیس - لندن
گمشید ملاهای دزد روز به روز هم که روتون زیاده.ما میگیم جهوری اسلامی نمیخوایم دلقکاش عوض میشه.
شنبه 25 آبان 1387

TAAT - ایران - اردبیل
باکری،همت،صدوقی،اشرفی،جهان آرا،منتظر قائم، زین الدّین،شیرودی ،چمران،تندگویان،قندی ،کاظمی ،خرازی ....آه !ایران من !ای سرزمین آئین مهر!ای جاودان کلام هستی !تو چقدر صبور بودی!چقدر ذره ذره خاکت به خون بهترین یارانت رنگین گشت تا نامت جاودان بماند!چقدر ماندی و صبوری کردی و دم نزدی تا بار دیگر قربانیان را به مسلخ میترای بزرگ ببرند تا در افق هستی بخشت هستی وجودشان را قربانی کرشمه نگاهت سازند!آه ای سرزمین عشق!ای ایران زیبایم!آسوده باش!فرزندانت یادت را خاطره قلبهایشان کردند تا نامت را جاودانه سازند.اینک؛در طلوعی دوباره،وقتی آفتاب ایران،دشتهای به خون خفته را بیدار کند،خواهی دید و گواهی خواهی داد که در چنین روز باشکوهی از خون جوانان وطن لاله هادمیده است.آنروز دشتهای لاله گونت بر شب خونین دیروز گواهی خواهند داد...
شنبه 25 آبان 1387

کاوه اهنگر - ایران - مشهد
دست حق را احمقک دندان گرفت* حرف حق را در غل و زندان گرفت...با حماقت کشوری بر باد داد *مام ایران را چو سگ دندان گرفت...احمقان بر گرد او هم چون مگس*گند کارش دامن یاران گرفت........... پرشیا لایق نباشد نام تو * خاینی کو راه بی فکران گرفت
شنبه 25 آبان 1387

sooren - انگلیس - منچستر
کاوه اهنگر تو که از ما بدتری بابا دمت گرم.
شنبه 25 آبان 1387

ariobarzan - انگلستان - اکسفورد
TAAT - ایران - اردبیل دلخورنشی داداش ول نصف بیشتر اینهایی که اسم بردی تو خاک عراق مردن نه تو خاک وطنشون اگه لاله ای هم دراومده تو عراقه.
یکشنبه 26 آبان 1387

oxygen - ایران - تهران
میخوامت کاوه جون! صفای همه ی برو بچه باحاله مشهدی...
یکشنبه 26 آبان 1387

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.