مغز ما میتواند یاد بگیرد که درد را کاهش دهد
مغز ما میتواند یاد بگیرد که درد را کاهش دهد
مقدمه: باوجودیکه خود پدیده “درد” هنوز به سختی تعریف میشود و برای بسیاری از دردها توضیح علمی کاملی وجود ندارد، مقوله کنترل مغز و یا ذهن بر میزان درد مقوله تازهای نیست. از قدیم بسیاری از اطباء بر این باور بودهاند که میتوان با تمرکز ذهن بر چیزی دیگر میزان درد را کاهش داد. نه فقط اطباء بلکه خیلیها هم بر این باورند که بیش از آنکه داروی مسکن درد را کاهش دهد، اعتقاد فرد به شفا بخشیِ دارو است که درد را کاهش میدهد. امتحانش ساده است. مثلا یک قرص قند به بچهای که از درد انگشتش مینالد بدهید و میبینید که بچه ساکت میشود برای اینکه باور کرده است که آن قرص دارو است و قرار است که دردش را خوب کند! یا مثلا سربازها و جاسوسهای حرفهای را تعلیم میدهند که در مقابل دردهای فیزیکی مقاومت زیادی حاصل کنند بطوریکه بتوانند درد مثلا یک استخوان شکسته را کاملا تحمل کرده و همچنان مسئولیتی را که به عهده دارند به آخر برسانند. حتی بطور عامیانه نیز این اصطلاح وجود دارد که میگویند “طرف کتکخورش ملس است” یعنی آنقدر کتک خورده که دیگر از کتک دردش نمیگیرد. نکته اما اینجاست که برای هر یک از این ادعاها اثباتی جز از برداشتهای اشخاص از میزان درد خویش وجود نداشته است.
در سالهای اخیر دکتر شان مکی در دانشگاه استانفورد به کمک دستگاه fMRI و یک نرم افزار پیچیده توانسته این موضوع را بطور آبجکتیو ثابت کند. نوشته زیر روایتی (ترجمه آزاد) از مقالات نوشته شده راجع به آزمایشات دکتر مکی و همینطور برگرفته از سه قسمت از مقاله مفصل و ساده ملنی ترناستورن است که به عنوان یک سابجکت (شخص مورد آزمایش)، که همیشه از دردهای مزمن رنج برده است، در آزمایشهای دکتر مکی شرکت کرده است. در نتیجه زبانِ مقاله اصلا تخصصی نیست و برای مردم عادی نوشته شده است. اصل مقاله را در مجله نیویورک تایمز چاپ شده 14 مه 2006 میتوانید با کلیک روی این لینک بخوانید. دقت داشته باشید که درد انواع مختلفی دارد. در آزمایشات مکی تمرکز روی دردهای مزمن بوده است مثل درد آرتروز، یا سردردهای عصبی. نکته اینجاست که تعریف کردن ریشه دردهای عصبی دشوارتر است؛ مثل معده دردهایی که افواهی میگویند که به دلیل اعصاب است. بکرات گزارش شده است که کسانی که قطع عضو هم دارند از درد عضوی که دیگر ندارند شکایت میکنند. در این حالات این مغز است که یک جایی احساس دردِ آن عضو پیشین را ذخیره کرده و به زبان ساده آن درد را همچنان جاری نگاه میدارد.
دردِ من، مغز من
ملنی مقالهاش را با شرح جالبی از احساسات و افکار فلسفیِ خودش وقتی که برای بار اول در آزمایشات دکتر مکی شرکت کرد، شروع میکند و میگوید:
“چه کسی هست که آرزو نکند که مغز خودش را در حال کار ببیند و بلکه در آن تغییراتی انجام دهد؟ مثل یک نقاش که یک قدم به عقب برمیدارد تا نقاشیاش را بهتر ببیند و بهتر تغییر دهد. آیا روزی میرسد که ما با خودمان کاملا شفاف باشیم و کاملا هشیار از هشیاریمان، هشیارانه خودمان را خلق کنیم؟!
در 10 سال گذشته من از دردهای مزمن آرتروز رنج بردهام. هر وقت که درد زیاد میشود دلم میخواهد که یک دوربین بگذارم که بتواند داخل مغزم را ببیند، نقاط دردناک آنرا پیدا کنم، بِبُرمشان و بیرون بیاورمشان، ساکتشان کنم و دوباره بگذارم سر جایشان!
اخیراً این امکان را داشتهام که زیر آن ماشینهای بزرگ fMRI دراز بکشم و تصاویر مغزم را در حال درد کشیدن تماشا کنم و تلاش کنم که بر روی دردم کنترل داشته باشم.
این چطور میخواهد کار کند؟ به یکباره تصاویر مغز خودم را در پیش روی خود میبینم. من دارم به مغز خودم نگاه میکنم در حالیکه مغزِ من دارد افکارِ مرا فکر میکند؛ منجمله همین افکار را! دلم میخواست که بپرسم. “من” کیست که قرار است مغزِ مرا کنترل کند؟! بنظر میرسد که همان بحث قدیمی بدن و ذهن به شکل گسترده تر و نوتری دارد تکرار میشود. ولی بیش از هر چیز دیگری من میخواهم بدانم که آیا من قادر خواهم بود که یاد بگیرم که به مغزم فرمان بدهم و آنرا به شکل دیگری اداره کنم؟”
آزمایشات دکتر مکی اینطور بوده است که از افراد داوطلب، که همهگی از دردی مزمن در عذاب بودهاند، در طول شش جلسه استفاده از fMRI خواسته میشد که دردِ خود را با تمرین و تمرکز روی تصاویری که از مغزشان میبینند، کاهش دهند. برای تخمین میزان کاهش درد از روشهای متداول کلینیکی اندازه گیری درد استفاده کردند.
تصاویر fMRI آشکارا نشان میدهد که یک نقطه خاص برای احساس درد وجود ندارد و بر عکس درد شبکه پیچیدهای دارد که بین 5 تا 10 منطقه مختلف مغز در آن فعالند و مرتب سیگنال رد و بدل میکنند.
این شبکه دو قسمت عمده دارد: احساس (perception) درد و تلفیق (modulation) درد. این دو قسمت مدام با هم در حال تبادل سیگنال هستند. بیشتر دردهای مزمن بنظر میرسد که مربوط به فعالیت اضافهای در قسمت احساس درد میباشند و یا مربوط به کمکاری قسمت تلفیق درد.
دکتر مکی و همکارانش و همینطور گروههای دیگر در مراکز تحقیقاتی دیگر آزمایشات عدیدهای روی درد و چگونگی پاسخ مردم نسبت به روشهای کاهش درد با کمک تعلیم انجام دادهاند. اگر بروید در سایت دکتر مکی میبیند که همچنان برای پیدا کردن سابجکت آزمایشاتشان آگهی کردهاند. بنابراین مطلب جالب و خواندنی در این باره بسیار است. از آن میان این مبحث را با گفتاری از دکتر مکی به پایان میبرم که میگوید:
“یکی از نگرانیهایی که ما داشتهایم این است که آیا ما داریم گرانترین دستگاه تعلیم کاهش درد را میسازیم؟ (قیمت دستگاه fMRI با آن نرم افزارش چیزی در حدود 2 میلیون دلار است.). بنابراین ما آزمایشات دیگری کردیم که در آن سعی کردیم که افراد را گول بزنیم و مثلا بجای تصاویر مغز خودشان، تصاویری از قبل ذخیره شده دیگری را نشان دهیم و یا اصلا ویدئوی مغزشان را نشان ندهیم ولی هیچکدام این روشها کار نکردند و همچنان تنها کاهش درد زمانی مشاهده شد که شخص ویدئوی مغز خودش را به درستی تماشا میکرد و تلاش در کاهش درد داشت.”
به عبارت دیگر افرادی در آن سطح از آگاهی دیگر مثل یک بچه نمیتوانستند به اثر تمرکز و کاهش درد باور داشته باشند و در نتیجه مستقل از نگاه کردن به عملکرد مغز خویش بتوانند که درد را کاهش دهند.
در آزمایشات اخیر در ضمن روی اثر درازمدت این روش کاهش درد نیز تحقیق میشود.
منبع : سایت آوای موج