نوروز و نسل دوم ایرانی های خارج از کشور
نوروز و نسل دوم ایرانی های خارج از کشور
طبق آمار غیر رسمی، بیش از ۴ میلیون ایرانی در کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا و کشورهای اروپایی زندگی میکنند و به کار و تحصیل سرگرم هستند. فرزندان این دسته از ایرانیان، اغلب در کشور میزبان به دنیا آمده اند و یا در آنجا بزرگ شدهاند.
گروهی از نسل دوم ایرانیان خارج از کشور در حالیکه زبان نخستش، زبان کشور میزبان است و با همان زبان میاندیشد، به زبان فارسی به عنوان زبان مادری خود نگاه میکند.
او با زبان کشور میزبان در مهد کودک با کودکان دیگر ارتباط برقرار میکند؛ کتاب کودکانه میخواند؛ شعر حفظ میکند؛ دوست پیدا میکند و از سوی دیگر از طریق شنیداری، زبان مادری خود را یاد میگیرد. آنهم با این آرزوهای ساده که مثلا بتواند با مادربزرگ و خاله و عمویش ارتباط داشته باشد.
یادگیری زبان مادری برای بسیاری تلاش برای مقابله با بحران هویت است. بخش عمده ای از نسل دوم ایرانیان خارج از کشور نیز در تلاش برای یافتن هویتش، به ویژگیهای فرهنگی سرزمین مادری خود نیز تکیه میکند؛ یکی از این ویژگی ها توجه به مراسمی چون عید نوروز است.
"کاش همیشه عید بود"
"زیبا"، زنی ۴۸ ساله و ساکن لهستان است که دختری ۱۸ ساله دارد. فرزند او در خارج از ایران به دنیا آمده و بزرگ شده است.
"زیبا" میگوید: "دختر من بهخوبی با آداب و رسوم عید نوروز آشنایی دارد و به خوبی معنای سمبلیک اجزای سفره هفتسین را میشناسد. فارسی او هم خوب است و تلاش میکند تبریک سال نو را به فارسی برای دوستان و آشنایان ایرانی خود بفرستد."
نام دختر او "بهنوش" است. او عید نوروز را جشنی شاد و جالب میداند: "میدانم که مردم ایران با مشکلات زیادی روبرو هستند اما از چهارشنبهسوری گرفته تا عید نوروز و بعد سیزدهبدر، باز هم دور هم جمع میشوند و سعی میکنند شاد باشند. من از این اخلاق ایرانی خوشم میآید و دلم میخواهد همیشه عید نوروز را جشن بگیرم و به لهستانیها نیز معرفی کنم."
"بیژن"، پسر نوجوان ۱۳ سالهای است که در ایتالیا زندگی میکند. او از زاویهای دیگر به این مسئله نگاه میکند. او عید نوروز و مراسم وابسته به آن را بیشتر از عید سال نو میلادی دوست دارد.
بیژن میگوید: "اول به خاطر این که با فامیلهایم هستم. بعد هم اینکه در سال نو میلادی من دوست ندارم ساعت دوازده شب بروم بیرون و آتش بازی تماشا کنم. پدر و مادرم هم انگار دوست ندارند. من فکر میکنم این مراسم را درک نمی کنند و همش میگویند خطرناک است. خلاصه خوش نمیگذرد. در عید ایرانی ما به جشن میرویم و میرقصیم و بیشتر خوش میگذرد."
"مهران" که ساکن نروژ است میگوید که خانواده او به جشن نوروز اهمیت بیشتری میدهند.
برای مهران نیز بودن در میان جمع دوستان و بستگان اهمیت بیشتری دارد: "این عید مال ماست و برای من جالب است که دوست های نروژی من خیلی دلشان میخواهد در مورد آن چیزی بدانند. ما در عید نوروز جشن های بیشتری داریم. بیشتر با هم هستیم ... با فامیل ها در ایران تماس میگیریم و من حس میکنم که توی این شب ما خوشحالتر هستیم. خلاصه چیزی را داریم که با عید نروژی فرق میکند."
مهران البته تاکید میکند که اگرچه برای خانواده او عید نوروز از اهمیت خاصی برخوردار است اما تعطیلات عید سال نو میلادی اهمیتی دارد که نمیتوان از آن چشم پوشید.
این عید مال ماست و برای من جالب است که دوست های نروژی من خیلی دلشان میخواهد در مورد آن چیزی بدانند. ما در عید نوروز جشن های بیشتری داریم. بیشتر با هم هستیم ... |
"بامشاد"، ۱۱ ساله، کلاس چهارم دبستان و ساکن استکهلم است. او پیش از هر حرفی توضیح میدهد که عاشق فوتبال است و به نواختن پیانو هم خیلی علاقه دارد.
او میگوید: "من جشن را خیلی دوست دارم. پس عید نوروز و عید سال نو میلادی فرقی نمیکند. مهم این است که همه با هم میخندیم و حرف میزنیم و خانه شلوغ میشود. توی هر دو عید هم کادو میگیرم. اما تعطیلی عید سال نو میلادی را بیشتر دوست دارم. چون تلویزیون هم برنامههای جالبتری دارد".
او ادامه میدهد: "برای من سفره هفتسین و روز سیزده بدر خیلی بامزه است. من برای دوستانم میگویم که ما باید هفت تا چیزی که با سین شروع میشود را روی سفره بگذاریم و اینها هرکدام یک معنایی دارد."
"یک عید غیر مذهبی"
"آیلین" که دوست بامشاد است و مثل او فوتبالیست است، حرفهای بیشتری دارد و تلاش میکند که در طول صحبتش کمتر از کلمههای غیر فارسی استفاده کند. او که مدام معنای کلماتی که فارسی آن را نمیداند از پدرش میپرسد میگوید که وقتی کوچک بوده هم از مادرش و هم از کلاس زبان فارسی، اطلاعات خیلی خوبی در مورد عید نوروز گرفته است.
مهمترین نکته برای او این است که جشن نوروز یک جشن ایرانی و قدیمی است: "این جشن کولتور (فرهنگ) جالبی دارد. یک جشن ایرانی است و عیدی مذهبی نیست. عمرش هم بیشتر از دو هزار سال است. وقتی کلاس فارسی میرفتم خیلی در مورد نوروز میخواندم الان هم اطلاعات زیادی به سوئدی در اینترنت هست."
فکر میکنم که همیشه عید نوروز را جشن بگیرم و به بچهام هم یاد بدهم. حتی اگر با یک سوئدی عروسی کنم. چون ایران برای من مهم است. به همین دلیل فرهنگش، یعنی خوبهایش را حتماً به بچهام یاد میدهم |
آیلین ۱۵ ساله است و خود را اول ایرانی میداند و بعد سوئدی و توضیح میدهد: "فکر میکنم که همیشه عید نوروز را جشن بگیرم و به بچهام هم یاد بدهم. حتی اگر با یک سوئدی عروسی کنم. چون ایران برای من مهم است. به همین دلیل کولتورش، یعنی خوبهایش را حتماً به بچهام یاد میدهم."
او میگوید: "من خیلی برای دوستان سوئدی، عرب، و سومالیایی خودم از نوروز تعریف میکنم و میگویم تا اگر دلشان خواست میتوانند به جشنهای ایرانی بیایند تا فرهنگ ما را بشناسند. مثلا بعضی از دوستهای سوئدی من جشن چهارشنبهسوری ما را دیدهاند و میشناسند. بهنظر من تعداد جشنهای ما ایرانیها موقع عید نوروز از جشنهای سال نو سوئدیها بیشتر است. من از یک ماه قبل منتظر چهارشنبهسوری و عید هستم."
به عقیده او پدر و مادرهای ایرانی باید درباره خوبیها و بدیهای فرهنگ کشور خودشان برای فرزندانشان حرف بزنند.
او میگوید: "من به ایرانی بودن خودم افتخار میکنم چون درباره فرهنگ ایران خیلی میپرسم و میدانم با این که آدمها در آنجا سختی هایی دارند اما ما خیلی چیزهای قشنگ و با ارزشی هم در ایران داریم که میتوانیم به آنها افتخار کنیم و آنها را برای سوئدیها تعریف کنیم."
سی گل |
"چرا ایرانی نیستم؟"
"سیگل" در پاریس زندگی میکند و ۷ ساله است. پدرش بلژیکی- آمریکایی است و مادرش ایرانی. خودش اما در فرانسه بهدنیا آمده و مشغول یادگیری زبان انگلیسی است و فارسی را هم میفهمد و هم حرف میزند. مادرش توضیح میدهد که او برخی از مراسم ایرانی از جمله عید نوروز را میشناسد.
مادرش می گوید: "سی گل در سنی قرار دارد که در جست و جوی هویت خودش است. از طرفی دیگر به مدرسهای می رود که همه فرانسوی هستند و در میان دانشآموزان آنجا فقط یکی دو خارجی هست. کمی درک این ماجرا (که نیمی ایرانی و نیمی آمریکایی است) هنوز برایش زود است."
سیگل که خود را غرق خواندن کتابی نشان میدهد در پاسخ به این پرسش که حالا بگو ببینم تو دوست داشتی کجایی بودی و به چه زبانی حرف میزدی؟ سرش را بلند میکند و میخندد و میگوید: "فرانسوی!" و مادرش از پاسخ غافلگیرکننده او یکه میخورد.
حرف های تازه
"ترنم" در فرانکفورت زندگی میکند و ۱۴ ساله است و فارسی را به خوبی حرف میزند.
او میگوید: "من عاشق چیزهای تازه هستم. دوست دارم مدام حرفهای تازه بشنوم و بزنم. خیلی کیف میکنم که همکلاسی های آلمانی من چیزی در مورد نوروز نمیدانند و من هر سال کلی حرف های جالب برای آنها دارم. مثل آدمهایی که در سیرک کار میکنند و میتوانند از آستینشان چیزهای جالب بیرون بیاورند."
|
|
|
|
|
|
|
|
|