وحشتناک‌ترین‌ استقبال‌ از یک‌ مربى‌ بزرگ‌ جهان!

وحشتناک‌ترین‌ استقبال‌ از یک‌ مربى‌ بزرگ‌ جهان!

 بالاخره‌ انتظار فوتبال‌ ایران‌ به‌ سر آمد و یک‌ مربى‌ خارجى‌ بزرگ‌ و کارنامه‌دار پاى‌ به‌ تهران‌ گذاشت. با اینکه‌ «شفق» تأ‌کید داشت‌ سرمربى‌ اسپانیایى‌ با علاقمندى‌ بسیار، هدایت‌ تیم‌ملى‌ را پذیرفته‌ است‌ اما برخى‌ نگران‌ عدم‌حضور «خاویر کلمنته» در فوتبال‌ ایران‌ بودند! طبق‌ برنامه‌ این‌ مربى‌ تراز اول‌ جهان‌ با پرواز ایران‌ایر شنبه‌شب‌ از طریق‌ فرانکفورت‌ وارد پایتخت‌ ایران‌ شد تا پس‌ از بازدید از امکانات‌ فوتبال‌ ایران‌ قراردادش‌ را با فدراسیون‌ کشورمان‌ نهایى‌ سازد. شنبه‌شب‌ به‌ دستور «عباس‌ عبدالملکی» سردبیر روزنامه‌ و به‌ همراه‌ یکى‌ از عکاسان‌ روزنامه‌ جهت‌ تهیه‌ گزارش‌ به‌ فرودگاه‌ امام(ره) اعزام‌ شدیم‌ اما پس‌ از حضور در فرودگاه‌ صحنه‌هایى‌ اتفاق‌ افتاد که‌ باعث‌ شرمسارى‌ اکثر خبرنگاران‌ و عکاسان‌ گردید...

شاید شب‌ شنبه‌ یکى‌ از تلخ‌ترین، وحشتناک‌ترین‌ و پرهیجان‌ترین‌ لحظه‌ از عمر ورزشى‌ «کلمنته» در مراسم‌ استقبال‌ ایرانیان‌ از وى‌ رقم‌ خورده‌ باشد! این‌ گزارش‌ را بخوانید تا هم‌ به‌ حال‌ فوتبال‌ ما بخندید و هم‌ گریه‌ کنید.
تأ‌خیر پرواز
طبق‌ برنامه‌ قرار بود هواپیماى‌ حامل‌ سرمربى‌ جدید تیم‌ملى‌ ایران‌ رأ‌س‌ ساعت‌ 25.21 دقیقه‌ به‌ زمین‌ بنشیند اما این‌ پرواز با تأ‌خیر و رأ‌س‌ ساعت‌ 53.21 دقیقه‌ در تهران‌ فرود آمد.
کفاشیان‌ نبود!
سردار مشایخی، تاج، شفق، ابراهیم‌زاده‌ و فرزاد مظفرى‌ از چهره‌هاى‌ فدراسیون‌ فوتبال‌ بودند که‌ براى‌ استقبال‌ از «کلمنته» در فرودگاه‌ حاضر شدند. ابراهیم‌زاده‌ با عصا به‌ استقبال‌ آمده‌ بود اما نبود کفاشیان‌ در فرودگاه‌ کاملاً‌ احساس‌ شد. ادامه‌ گزارش‌ را بخوانید تا به‌ این‌ موضوع‌ پى‌ ببرید.
همه‌ خبرنگار بودند!
متأ‌سفانه‌ در استقبال‌ از سرمربى‌ جدید تیم‌ملى‌ هیچ‌ برنامه‌ مدیریتى‌ مشاهده‌ نمى‌شد. مسئولان‌ حراست‌ فرودگاه‌ به‌ کارت‌ خبرنگارى‌ یا نامه‌اى‌ که‌ از روزنامه‌ها فاکس‌ شده‌ بود کارى‌ نداشتند. آنها مى‌گفتند همه‌ خبرنگاران‌ مى‌توانند در سالن‌ مستقبلین! از کلمنته‌ مصاحبه‌ بگیرند و همین‌ موضوع‌ باعث‌ شده‌ بود افراد متفرقه‌ هم‌ در محل‌ ازدحام‌ کنند.
شبکه‌ تلویزیونى‌ چین‌
شبکه‌ تلویزیونى‌ «فونیکس» چین‌ نیز این‌ رویداد مهم‌ را پوشش‌ داد. 7 فوریه‌ عید چینى‌هاست‌ و خانم‌ «لى‌ رویی» گزارشگر این‌ شبکه‌ ضمن‌ مصاحبه‌ با ایرانى‌ها از ورود «کلمنته» به‌ تهران‌ گزارشى‌ تهیه‌ کرد تا براى‌ چینى‌هاى‌ مقیم‌ ایران‌ نیز برنامه‌اى‌ اختصاصى‌ براى‌ تماشا داشته‌ باشند.
تاج‌ مثل‌ کلمنته‌
همه‌ عکاسان‌ منتظر ورود «کلمنته» به‌ سالن‌ بودند تا او را فلاش‌ باران‌ کنند. تاج‌ که‌ به‌ همراه‌ شفق‌ و سردار مشایخى‌ وارد «گیت» شده‌ بود، ناگهان‌ به‌ سالن‌ آمد که‌ در این‌ صحنه‌ عکاسان‌ او را فلاش‌باران‌ کردند و خبرنگاران‌ نیز تصور کردند «کلمنته» آمده‌ است، بنابراین‌ به‌ اتفاق‌ تاج‌ از پله‌برقى‌ پایین‌ رفتند. تاج‌ در این‌ لحظه‌ خطاب‌ به‌ عکاسان‌ گفت: «من‌ کلمنته‌ نیستم‌ که‌ این‌ همه‌ عکس‌ مى‌گیرید!»
نمى‌شناسیم!
وقتى‌ از تاج‌ پرسیدیم‌ مدیر برنامه‌هاى‌ کلمنته‌ چه‌ کسى‌ است، گفت: «ما نمى‌شناسیم!» اما در ادامه‌ گفته‌ مى‌شد فردى‌ با نام‌ «میگوئیل‌ سانتوز» مدیر برنامه‌هاى‌ سرمربى‌ اسپانیایى‌ است.
مترجم‌
مترجم‌ کلمنته‌ فردى‌ با نام‌ «سیف» بود. او قبلاً‌ مدتى‌ نیز مترجم‌ رنه‌ سیموئز برزیلى‌ بود.
زیرکى‌ زارع‌
معلوم‌ نبود کلمنته‌ از کدام‌ ورودى‌ وارد سالن‌ خواهد شد.مهدى‌ زارع‌ عکاس‌ روزنامه‌ با یکی، دو نفر از همکاران‌ خود هماهنگ‌ کرد تا در مکان‌هاى‌ خاصى‌ مستقر شوند، به‌ نحوى‌ که‌ سرمربى‌ جدید تیم‌ملى‌ به‌ هر نحوى‌ که‌ شده‌ فلاش‌باران‌ شود!
Press T.V
شبکه‌ پرس‌T.V که‌ شبکه‌ تلویزیونى‌ برون‌مرزى‌ است‌ نیز منتظر ورود کلمنته‌ به‌ تهران‌ بود. گزارشگر این‌ شبکه‌ به‌ خبرورزشى‌ گفت: «به‌ نفع‌ خودشان‌ است‌ که‌ بگذارند ما از حضور این‌ مربى‌ گزارش‌ تهیه‌ کنیم‌ و عکس‌ بگیریم‌ و به‌ جهانیان‌ مخابره‌ کنیم، آیا ما از مأ‌موران‌ درخواست‌ غیرمنطقى‌ داریم؟»
تقصیر چه‌ کسى‌ بود
یکى‌ از گزارشگران‌ تلویزیونى‌ مدعى‌ شد درخصوص‌ این‌ ناهماهنگى‌ها «فرزاد مظفری» مسئول‌ تشریفات‌ فدراسیون‌ مقصر است. مظفرى‌ هم‌ مى‌گفت: «ما مى‌خواهیم‌ شما در آسایش‌ باشید اما مأ‌موران‌ انتظامى‌ مانع‌ ورود خبرنگاران‌ به‌ گیت‌ فرودگاه‌ هستند. اگر خبرنگاران‌ و عکاسانى‌ که‌ کارت‌ داشتند، مى‌توانستند وارد گیت‌ شوند، قطعاً‌ حوادث‌ و ناهنجارى‌هاى‌ بعدى‌ در فرودگاه‌ مشاهده‌ نمى‌شد».
سلامت‌ پرواز
وقتى‌ پرواز فرانکفورت‌ در تهران‌ به‌ زمین‌ نشست، تلفن‌ همراه‌ تاج‌ زنگ‌ خورد؛ «پرواز کلمنته‌ به‌ سلامت‌ به‌ زمین‌ نشست» تاج‌ این‌ خبر را با صداى‌ بلند به‌ گوش‌ خبرنگاران‌ رساند.
خبرگزارى‌ ترکیه‌
خبرگزارى‌Iha ترکیه‌ نیز گزارشگران‌ خود را به‌ فرودگاه‌ امام(ره) اعزام‌ کرده‌ بود.
گزارشگر این‌ خبرگزارى‌ به‌ خبرورزشى‌ گفت: «متأ‌سفانه‌ بعضى‌جاها اصلاً‌ نمى‌گذارند ما دوربین‌ ببریم‌ اما خدا را شکر اینجا دوربین‌ هم‌ آورده‌ایم‌ و مشکلى‌ نداریم. مخاطب‌ ما خارجى‌ها هستند خبرگزارى‌ ما به‌ گونه‌اى‌ است‌ که‌ تمام‌ تلویزیون‌هاى‌ دنیا از خروجى‌اش‌ استفاده‌ مى‌کنند. ما خبر حضور کلمنته‌ در تهران‌ را بدون‌ دخل‌ و تصرف‌ و تفسیر به‌ جهانیان‌ مخابره‌ مى‌کنیم.»
پذیرایى‌ سردار
سردار مشایخى‌ حضور مؤ‌ثرى‌ در فرودگاه‌ داشت. او به‌ محض‌ حضور کلمنته‌ در تهران‌ از وى‌ پذیرایى‌ مختصرى‌ به‌ عمل‌ آورد تا این‌ مربى‌ رفع‌ خستگى‌ کند.
مأ‌مور حراست‌
یکى‌ از مأ‌موران‌ حراست‌ فرودگاه‌ مى‌گفت‌ «آقایان‌ بفرمایید اتاق‌ کنفرانس». شهابى‌ مسئول‌ روابط‌ عمومى‌ فدراسیون‌ هم‌ مى‌گفت: «اتاق‌ کنفرانسى‌ تدارک‌ دیده‌ نشده‌ است!» از همه‌ بدتر اینکه‌ مسیر ورودى‌ کلمنته‌ براى‌ هیچ‌ کس‌ مشخص‌ نبود! این‌ مأ‌مور حراست‌ با فردى‌ به‌ نام‌ دکتر ثفقى‌ تماس‌ گرفت‌ تا مسیر ورودى‌ سرمربى‌ را بپرسد. او از ما پرسید: به‌ نظر شما فرودگاه‌ مهرآباد بهتر بود یا فرودگاه‌ امام(ره)؟
عکاسان‌ زیر پله‌ برقى‌
بسیارى‌ از عکاسان‌ در زیر پله‌ برقى‌ منتظر ورود کلمنته‌ بودند. مهدى‌ زارع‌ عکاس‌ ما به‌ گونه‌اى‌ کمین‌ کرده‌ بود که‌ انگار مى‌خواهد ببر شکار کند!
هورا کلمنته‌ آمد
... و ناگهان‌ کلمنته‌ وارد سالن‌ شد، او با شال‌ و بدون‌ کراوات‌ آمد، عکس‌هایش‌ را که‌ دیده‌ بودیم‌ تصور مى‌شد او یک‌ مربى‌ قدبلند باشد. اما او کوتاه‌ قد بود کلمنته‌ به‌ محض‌ ورود با تعجب‌ فرودگاه‌ را برانداز مى‌کرد که‌ ناگهان‌ در بین‌ جمعیت‌ گم‌ شد. یکى‌ با صداى‌ بلند گفت: «براى‌ سلامتى‌ کلمنته‌ صلوات...» اما تعداد خیلى‌ کمى‌ صلوات‌ فرستادند واکثر حاضران‌ فقط‌ خندیدند!
رنگش‌ پرید
با اینکه‌ گفته‌ مى‌شد اتاق‌ مختصرى‌ براى‌ مصاحبه‌ کلمنته‌ تدارک‌ دیده‌ شده‌ است‌ اما همه‌ خبرنگاران‌ و عکاسان‌ کلمنته‌ را محاصره‌ کرده‌ بودند. بسیارى‌ خوشحال‌ بودند که‌ بالاخره‌ این‌ مربى‌ اسپانیایى‌ آمد. عکاسان‌ هم‌ ول‌کن‌ نبودند. کلمنته‌ نمى‌توانست‌ تکان‌ بخورد، رنگش‌ پریده‌ بود و... «خواهش‌ مى‌کنم‌ بس‌ کنید، جلو نروید، برویم‌ اتاق‌ کنفرانس‌ و...»
اعتراف‌ عکاسان‌
واقعاً‌ خبرنگاران‌ مخصوصاً‌ عکاسان‌ ما پس‌ از مدتها حسابى‌ دلى‌ از عزا درآوردند و چیک‌چیک‌ کلمنته‌ را فلاش‌باران‌ کردند اما این‌ صحنه‌ها و سرپا ایستادن‌ سرمربى‌ باشخصیت‌ تیم‌ملى‌ در وسط‌ سالن‌ اصلاً‌ زیبنده‌ نبود تا جایى‌ که‌ یکی، دو نفر از عکاسان‌ گفتند: «بس‌ کنید، برویم‌ سمت‌ اتاق‌ کنفرانس... آقاى‌ مترجم‌ دیگر ترجمه‌ نکن».
رسیدیم‌ به‌ اصل‌ حادثه‌
حالا نوبت‌ پایین‌ رفتن‌ از پله‌ برقى‌ بود. وقتى‌ جلوى‌ پله‌ برقى‌ رسیدیم‌ یکى‌ از مسئولان‌ فرمان‌ توقف‌ داد: «صبر کنید عکاسان‌ در پایین‌ مستقر شوند!» یک‌ مرتبه‌ همه‌ از پله‌ پایین‌ آمدند که‌ ناگهان‌ حادثه‌ از راه‌ رسید، حادثه‌اى‌ که‌ به‌ فکر هیچ‌کس‌ خطور نکرده‌ بود! پله‌ برقى‌ ناگهان‌ سرعتش‌ 10 برابر شد... یا ابوالفضل‌ (ع).... کلمنته‌ نزدیک‌ بود با کله‌ بخورد زمین! شفق‌ و تاج، بازوهاى‌ او را گرفتند و با دشوارى‌ مانع‌ از زمین‌ خوردن‌ سرمربى‌ تیم‌ملى‌ شدند... سرعت‌ فرود پله‌برقى‌ زیادتر مى‌شد که‌ لشگر طرفدار کلمنته‌ در عرض‌ «ایکى‌ ثانیه» به‌ پایین‌ کمپرس‌ شدند! مثل‌ زلزله‌ بود. ناگهانى‌ و آنى‌ و... واقعاً‌ ترسناک‌ و وحشتناک‌ بود... صدرحمت‌ به‌ پله‌هاى‌ برقى‌ مترو... راستی! لشگر کلمنته‌ از مأ‌موران‌ و مسئولان‌ فرودگاه‌ گرفته‌ تا خبرنگاران‌ و نظافت‌چى‌ها و طرفداران‌ پشت‌ سر او از پله‌ برقى‌ به‌ پایین‌ آمدند.
به‌خیر گذشت‌
بالاخره‌ هرچه‌ بود به‌ خیر گذشت. شفق‌ و تاج‌ خیس‌ عرق‌ شدند آنها وقتى‌ دیدند دو، سه‌ نفرى‌ هم‌ که‌ زیر دست‌ و پا افتاده‌ بودند، بلند شدند نفس‌ راحتى‌ کشیدند و... «برویم‌ به‌ سمت‌ اتاق‌ کنفرانس»!
قلب‌ کلمنته‌
چشمتان‌ روز بد نبیند، اتاق‌ کنفرانس‌ انتهاى‌ سالن‌ بود و بالاخره‌ پیدا شد. براى‌ حضور در اتاق‌ کنفرانس‌ هم‌ باید از 20، 30 پله‌ بالا مى‌رفتیم‌ که‌ خوشبختانه‌ این‌ پله‌ها برقى‌ نبودند. هنگام‌ بالا رفتن‌ از پله‌ها تازه‌ قلب‌ کلمنته‌ جا آمد و با صداى‌ بلند، سخنانى‌ بر زبان‌ جارى‌ ساخت‌ که‌ به‌ نظر نگارنده‌ او گفت: «خدا را شکر که‌ این‌ پله‌ها برقى‌ نیست!»
نور، صدا، صندلی...
این‌ بار چشمتان‌ شب‌ بد نبیند! بالاخره‌ اتاق‌ کنفرانس‌ مشاهده‌ شد، از نور و صدا خبر نبود... «آقا لامپ‌ها را روشن‌ کن... آقا میکروفن‌ کار نمى‌کند... آقا...». خوشبختانه‌ دو صندلى‌ براى‌ کلمنته‌ و مترجمش‌ درنظر گرفته‌ شده‌ بود، ناگهان‌ همه‌ دوباره‌ کلمنته‌ بیچاره‌ را محاصره‌ کردند، این‌ محاصره‌ نیز مثل‌ محاصره‌هاى‌ سالن‌ فرودگاه‌ بود، با این‌ تفاوت‌ که‌ کلمنته‌ روى‌ صندلى‌ کوچکى‌ نشسته‌ بود... کلمنته‌ رنگش‌ پریده‌تر شد... «اینجا کجاست؟!» خبرنگاران‌ و عکاسان‌ با کفش‌ بالاى‌ میز رفته‌ بودند و کلمنته‌ هم‌ مات‌ و مبهوت‌ مانده‌ بود... «اینها دیگه‌ چه‌ جور خبرنگارانى‌ هستند؟!»
زمزمه‌ خبرنگاران‌
با استقبال‌ بى‌نظیرى‌ که‌ از این‌ مربى‌ به‌ عمل‌ آمد، بسیارى‌ از خبرنگاران‌ مى‌گفتند «او همین‌ الان‌ برمى‌گردد، او نه‌ قرارداد امضا مى‌کند، نه‌ پول‌ مى‌خواهد و نه‌ فوتبال، این‌ چه‌ بلایى‌ است‌ که‌ سر او آوردند؟!»
تجربه‌ عابدى‌
داود عابدی، گزارشگر مستعد شبکه‌ خبر به‌ داد همه‌ رسید. او با این‌ که‌ نور نامناسب‌ بود و میکروفن‌ها معیوب، سکوت‌ را شکست‌ و با برخورد خوب‌ خود و با صدایى‌ رسا به‌ کلمنته‌ خوش‌آمد گفت‌ و از او بابت‌ این‌ استقبال‌ ناجور عذرخواهى‌ کرد: «ما مدت‌ها بود که‌ به‌ دنبال‌ سرمربى‌ بودیم‌ که‌ شور و اشتیاق‌ زیاد باعث‌ شد، این‌ مشکلات‌ پیش‌ بیاید.»
اندکى‌ آرامش‌
با حرف‌هاى‌ عابدى‌ آرامش‌ نسبى‌ بین‌ حضار حاکم‌ شد. مترجم‌ کلمنته‌ حرف‌هاى‌ عابدى‌ را ترجمه‌ کرد و کلمنته‌ هم‌ با تواضع‌ از همه‌ تشکر کرد: «از همه‌ تشکر مى‌کنم‌ به‌ خاطر این‌ خوش‌آمدگویى‌ که‌ در این‌ سرماى‌ زمستان‌ از من‌ استقبال‌ گرمى‌ به‌ عمل‌ آوردید و...»
برخورد همکاران‌ خوب‌ ما
با این‌ که‌ همه‌ همکار و دوست‌ ما در سایر رسانه‌ها هستند اما نوشتنى‌ها را باید نوشت. یکی، دو تن‌ از همکاران‌ خوب‌ ما با این‌ وضعیتى‌ که‌ گزارش‌ شد، در حین‌ مصاحبه‌ چند دقیقه‌اى‌ از کلمنته‌ مى‌خواستند ایستاده‌ مصاحبه‌ کند که‌ شفق‌ و تاج‌ گفتند: «او بسیار خسته‌ است» اما بدتر از همه‌ سئوال‌ همکار ما بود که‌ گزارشى‌ را از وضعیت‌ سرباز احمدى‌ و باشگاه‌ سپاهان‌ در برنامه‌ ورزش‌ و مردم‌ پخش‌ کرد. او در حالتى‌ بسیار عصبانى‌ و از یک‌ مترى‌ کلمنته‌ و رودرروى‌ او به‌ نوعى‌ از سرمربى‌ سئوال‌ کرد که‌ همه‌ خبرنگاران‌ و عکاسان‌ حاضر باز هم‌ خیس‌ عرق‌ شده‌ و هم‌ شوکه‌ شدند! در حالى‌ که‌ انتظار مى‌رفت‌ همکاران‌ ما به‌ کلمنته‌ باز هم‌ خوش‌آمد بگویند و از حوادث‌ پیش‌آمده‌ عذرخواهى‌ و اظهار شرمندگى‌ نمایند؛ همکار و رفیق‌ خوب‌ ما با لحنى‌ تند و زننده‌ از کلمنته‌ پرسید «فوتبال‌ ایران‌ آقاى‌ آسیاست. ما به‌ شما پول‌ زیاد مى‌دهیم‌ و...» گل‌ بود به‌ سبزه‌ نیز آراسته‌ شد!
همه، جا خوردند
پس‌ از این‌ سئوال، مترجم‌ کلمنته‌ سکوت‌ کرد، او ناى‌ ترجمه‌کردن‌ نداشت. تمام‌ خستگى‌ در جانش‌ ماند. شفق‌ و تاج‌ مات‌ و مبهوت‌ سرشان‌ را تکان‌ مى‌دادند، دیگر خبرنگاران‌ مى‌گفتند: «آقا معلوم‌ نیست‌ کلمنته‌ با این‌ وضع‌ با فدراسیون‌ قرارداد ببندد یا نه؟! الان‌ که‌ وقت‌ محاکمه‌ و دعوا نیست‌ و...»
باز هم‌ عابدى‌
اوضاع‌ بدجورى‌ قمر در عقرب‌ شده‌ بود که‌ باز هم‌ عابدى‌ به‌ میدان‌ آمد: «سئوال‌هاى‌ سخت‌ نپرسید. آقاى‌ کلمنته، مردم‌ ایران‌ بسیار خوش‌استقبال‌ و مهمان‌نوازند و مربیان‌ بزرگ‌ دنیا را دوست‌ دارند و...» اما واقعاً‌ وحشتناک‌ترین‌ استقبال‌ از یک‌ مربى‌ خارجى‌ را شاهد بودیم‌ که‌ ما آن‌ را به‌ پاى‌ عشق‌ و علاقه‌ وافر مردم، خبرنگاران‌ و مسئولان‌ به‌ فوتبال‌ مى‌گذاریم!
صندلى‌ها در جشن‌ فجر
پس‌ از پایان‌ این‌ مصاحبه‌ عذاب‌آور از یکى‌ از مأ‌موران‌ پرسیدیم‌ چرا اتاق‌ کنفرانس‌ صندلى‌ نداشت، ایشان‌ جواب‌ داد: «چون‌ دهه‌ مبارک‌ فجر است، صندلى‌ها را براى‌ جشن‌ برده‌ بودیم» اما آیا نمى‌شد براى‌ ساعتى‌ چند صندلى‌ در اتاق‌ مستقر کرد؟! لازم‌ به‌ ذکر است‌ مدیر ترمینال‌ هم‌ که‌ یک‌ آقاى‌ شیک‌پوش‌ و با کت‌وشلوار بود، به‌ خبرورزشى‌ گفت: «اگر برنامه‌ ریزى‌ مى‌کردند ما به‌ خوبى‌ از کلمنته‌ استقبال‌ مى‌کردیم‌ اما...»
باز هم‌ فاجعه‌
براى‌ حضور کلمنته‌ در هتل، یک‌ دستگاه‌ «ون» با ظرفیت‌ 10 نفر تدارک‌ دیده‌ شده‌ بود، از بنز و ماکسیما و... که‌ بگذریم‌ از سمند و 206 هم‌ خبرى‌ نبود.
چه‌ مى‌شد اتومبیل‌ حامل‌ کلمنته‌ با دو، سه‌ ماشین‌ شیک‌ دیگر اسکورت‌ مى‌شد؟! بگذریم... فاجعه‌ آخر این‌ که‌ وقتى‌ کلمنته‌ قصد سوارشدن‌ به‌ «ون» را داشت، ناگهان‌ چند عکاس‌ که‌ اینها نیز همکاران‌ ما در سایر رسانه‌ها هستند، جلوتر از کلمنته‌ سوار اتومبیل‌ شدند تا باز هم‌ از زاویه‌هاى‌ مختلف‌ از این‌ سرمربى‌ طراز اول‌ جهان‌ عکس‌ بگیرند!
کلمنته‌ خودش‌ هم‌ تعجب‌ کرده‌ بود! ایران‌ واقعاً‌ چه‌ خبرنگاران‌ و عکاسان‌ خوش‌ذوق‌ و مستعدى‌ دارد!
دسته‌گل‌ شفق‌
متأ‌سفانه‌ براى‌ استقبال‌ از کلمنته‌ دسته‌گلى‌ تدارک‌ دیده‌ نشده‌ بود که‌ به‌ گردنش‌ بیندازیم‌ تا چند عکس‌ خوب‌ از وى‌ به‌ سراسر جهان‌ مخابره‌ شود. یک‌ دسته‌گل‌ تقریباً‌ متوسط‌ در دست‌ شفق‌ بود که‌ به‌ خاطر مدل‌ تزئین‌ آن‌ هرگز به‌ کلمنته‌ نرسید!
چهار خبرنگار و عکاس‌ اسپانیایى‌
به‌ همراه‌ کلمنته‌ چهار خبرنگار و عکاس‌ اسپانیایى‌ در تهران‌ حاضر شدند و خوشبختانه‌ آنها نیز به‌ سلامت‌ از فرودگاه‌ خارج‌ شدند.
دستیار کلمنته‌
«ریستو ویداکوویچ» دستیار کلمنته‌ هم‌ در تهران‌ حاضر شد. در شلوغى‌ فرصتى‌ براى‌ مصاحبه‌ او مهیا نبود اما این‌ مربى‌ صربستانى‌ هم‌ به‌ همراه‌ کلمنته‌ در تهران‌ حاضر شد.
marduk - ایران ویران - تهران خرابشده
میخوان با این کاراشون این مربی رو هم فراری بدن تا مبادا تیم ملی دوباره به جام جهانی برسه و خدایی نکرده از گروهش بالا بره چون اگه اینجوری بشه ممکنه مثل چند سال قبل دوباره مردم شلوغ کنن و ... عزا داری محرم هم از این قاعده مستثنی نبود
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

IMAN0061 - ایران - گرگان
هاهاها عجب استقبال باحالی . من جا این بنده خدا بودم همون لحظه اول فرار میکردم .
دم این مسیولای ما هم گرمه دیگه :) جشن دهه زجر ! محتاج 4 تا صندلی اون سالن بود که آبروریزی کردن ؟! تو ایران خودرو هم پر ماشین صفر بدون مشتریه هاها نمیشد یکیشو گرفت برد واسه استقبال؟!!! مدل بالاترش بخوره تو سرتون!
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

Tarannom - مالزی - کوالالامپور
خنده من از گریه غم انگیز تر است... بسیار متاسفم. مدیریت بر نامه ریزی فرهنگ همه اش پر.
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

Azi joon - ایران - مشهد
ای وای؛ آبروی ایران رو باز بردن این بی کلاسا!!!
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

SSHSS - بلژیک - برابانت
وقتی که یک مشت ادم نالایق را مدیر و رئیس میکنند نباید بیش از این هم انتظار داشت
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

hramezani - ایران - مشهد
اگر آقایان مدیریت بلد بودند که این مدت تیم ملی بدون مربی نمی ماند اینجا فقط دعوا سر لحاف ملا بلدند
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

parviz1 - انگلستان - کترینگ
مردوک عزیز آفرین کاملا درست گفتی .اگر یه ملای کشککی از قومبوزآباد هم میآمد ده تا ماشین و دسته گل و سالن استراحت مثل اینکه آقا کوه کنده باشه و پاچه خواران و ... بوق و کرنای و هزینه های یا مفت بود ولی برای فوتبال که ملتها را به یکدیگر نزدیک و درس اتحاد و هماهنگی تا رسیدن به هدف است و لذت پیروزی تیمی و نشات و سلامتی روح و روان ملت است را چگونه ارج میگذارند !! مشخص است که اینها از اتحاد ملت و قدرت مردم میترسند و آخر هم همین اتحاد و یک پارچگی این مافیای مفسد را از پای در میاورد.
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

alishah - بلاد سربلندی - تهران
با حرف SSHSS موافقم اما نظر marduk عزیز رو قبول ندارم . در ضمن کلمنته دیشب با حضور و صحبت های خوب خودش در برنامه نود نشون داد مرد بزرگیه و طرز تفکر خوبی هم داره . آرزوی موفقیت براش دارم چه در کنار ایران چه جدا از تیم یران
سه‌شنبه 16 بهمن 1386

بابک - ایران - سیزوار
چه نیازی به ایشان بود می گویند ایران با اتم سرو کار دارد به فضا دسترسی پیدا کرده یک مربی فوتبال اینقدر ارزش هزینه کردن دارد؟ مردم ما از گرسنگی -سرماو...دارند از بین می روند انوقت شما نگران کلمنته هستید !!!!!!!!!
چهار‌شنبه 17 بهمن 1386

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.