پنجشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۶ - ۳۰ آگوست ۲۰۰۷
خراب شود آن مسجدی که کنارش آدمی یخ بزند؛ درشان را بازکنید لعنتی ها!
نمی دانم زمستان هشتاد بود یا هشتاد و یک. ولی هرچه بود روزهایی خیلی سرد شد تهران. صبحی بود و داشتم می رفتم دانشگاه. تمام راه را با وجود دستکش و کلاه و شال گردن و یک عالمه لباس دیگر لرزیده بودم. روی پل عابر بودم و چند دقیقه بعد توی کلاسِ گرم. یک دفعه چیزی دیدم که تا الان و شاید تا آخر همراهم رهایم نمی کند. روی پل فلزی، روی همان ورقه های آهنی که از هر یخی سردتر بودند، زیر چند تکه مقوا و لحاف کهنه و پاره پوره، کسی خوابیده بود. هیچ ازش معلوم نبود، همه اش زیر همان خنزر پنزرها بود. ولی طولش معلوم بود. چیزی در حدود یک مرد کوتاه قد و یا... و یا... یک بچه!
دیگر یادم نیست بعدش را. اصلا چه اهمیتی دارد کارهای حقیر و بی فایدهء یک دانشجوی فلسفه، که خیلی زور بزند می شود مثل حضرات اساتیدش، و حرفهای زیادی درباره ماهیت و وجود و تجرد ذات باری بلد خواهد بود، در حالی که همین کنار گوشش، دویست متر آنطرفتر، یک "انسان" دارد یخ می زند، یا زده...
از همان سال، هر سال که زمستان می شود، هر سال که هوا خیلی سرد می شود، هر وقت که زود پنجره را می بندم که سرما نخورم، هر جایی که کودک لرزانی می بینم، هر گوشه که چند تکه کارتن بریده شده می بینم، کامم تلخ می شود. گاهی هم اشکی...
**************
یکی از اقوام که فرانسه درس خوانده است می گوید یکی از سالهایی که آنجا بوده، موج سرمای سختی فرانسه را فرا می گیرد. آنجا هم البته خیابان خواب دارد. گیریم که هیچکدام کودک نباشند و اکثرا مردان الکلی و فاحشه های بیمار باشند. این فامیل ما می گوید، وقتی سرما بالا گرفت کاتولیک ها اعلام کردند که این شبها کلیساهای ما بازند و با غذا و جای گرم، آماده پناه دادن به بی سرپناهان. بعد فرقه های دیگر هم تبعیت کردند و تقریبا تمام کلیساها به بی سرپناه ها غذا دادند. اینطور که شد، مسلمان ها هم تحت تاثیر قرار گرفتند و مساجد را باز کردند. این بنده خدا که اتفاقا آدمیست مذهبی با افتخار می گوید، حتی با وجود اینکه بسیاری از این بی سرپناه ها الکلی بودند و هرجا که می رفتند بی بطری و باده نمی رفتند، اما مساجد مسلمان ها هیچکس را در آن شبها نراندند.
**************
از برکت نظام اسلامی و اختلاط دین و حکومت، چند برابرِ مردم و موقوفاتشان، هر ساله دولت و نهادهای شبه دولتی (نظیر شهرداری ها) مسجد می سازند. هر کوچه و پس کوچه ای که می روی، چند مسجد خود و خدانمایی می کند. تهِ کوچه مسجدی قدیمی و حاصل وقف آدمی دین دار جاگیر شده، وسط کوچه مسجدی ست یادگار از اوایل انقلاب و شورِ همه چیز در مسجد بینی؛ و سر کوچه هم که به ضرب و زور صدها تن آهن و سیمان و گچ، فلان ادارهء متولی نماز، مسجد علم کرده است! تازه همه اینها زیاد فاصله ای با مسجد مکش مرگ مایی که شهرداری دور میدان می سازد و ماه هاست –علی رغم فراهم بودن پنجاه تا قالی و دوازده تا لوستر و هزاران تکه آینه- لنگ تکمیل عروس بازی محراب آن اند. سر چهارراه هم سازمان تبلیغات مشغول زدن پوز شهرداریست...طبع حضرات هم هر سال بلندتر می شود و انگار اگر مسجدی ساخته شود و گنبد و گلدسته نداشته باشد، ذنب لا یغفر می شود. کاری ندارم که در این سالها نمازخوان و مسجدرو بیشتر شده یا کمتر. (شک هم دارم که حتی خود گنبدسازها و متاره هوا کن ها هم وارد این معقولاتِ نامعقول شوند!) و هزینه این بریز و بپاش ها چقدر...
من فقط می خواهم از حضرات بپرسم، آیا نمی شود در این شبهای سرد و سرمای استخوان سوز، درِ ده یک این مساجد باز شود و به این آدم ها به اندازهء یک قبرجا، سرپناهی داده شود؟ حرف انسانیت که می شود پزش را می دهید که قرآن حرمت آدم را از کعبه بالاتر وصف کرده و فلان تا آیه و حدیث و روایت از نوعدوستی و احسان و حرمت به انسان می آورید، پای کار که می رسد، به اندازه سگ این آدم ها برایتان ارزش و حرمت ندارند؟ میلیارد میلیارد پول مردم را صرف خدای چاره ساز و خانه هایی که به هیچ کدام نیازی ندارد می کنید، بعد حاضر نمی شوید بندگان نیازمند و بیچاره خدا را که از این سرمای بی پیر تلف می شوند، یک هفته در سال هم که شده، در خانه اش راه بدهید؟!
همه کارتان شده ریا و تبلیغات اما حتی در "تبلیغتان" هم نه صادقید و نه عاقل. وگرنه کدام تبلیغ اثرگذارتر از اینکه همانهایی که دارید خودتان را برای جذبشان هشت در و هفت تکه می کنید، ببینند که وقت مبادا که شد، این تاسیسات عظیم به درد چهارتا آدمِ مسکین هم خورد و دو نفر را از مرگ نجات داد؟ ببینند که این مکان ها، به زور پول و زرق و برق و کاشی آبی و فرش دستباف و اکوی بلندگو و غباروبی های دستوری، مقدس نشده اند؛ توی کار آدم هم هستند!
اصلا این قانون های مسخرهء اداری از کجا برای اداره مساجد آمده؟ کی گفته فقط باید وقت نماز باز باشند و سایر مواقع به زور کلاس قرآنی یا ضرب مجلس ترحیمی (که حتما باید اجاره اش هم پیش پیشکی پرداخت شده باشد) قفلشان وا شود؟ کی گفته که خوابیدن در مسجد کراهت دارد؟ آن هم در این طور مواقع اضطرار.اصلا این مسجدها مگر از کجا آمده اند؟ مگر جز این است که یا حاصل خیرخواهی آدمهایی مثل ماست، و یا از پول ما مردم است، که دستگاه عریض و طویلی، ساخته و بیلانش را به بالایی داده؟ گیریم آن ها از مال خودشان و برای رضای خدا ساخته باشند و این ها از مال مردم و بخاطر به اصطلاح بسط معنویت در جامعه. در هر دو صورت با اجازه کی مسجد را تبدیلش می کنید به یک بنگاه دولتی که کارمندهایش را شما تعیین می کنید و ارباب رجوع هایش هم باید سر ساعت بیایند و سر ساعت بروند؟
لامذهب ها! خیلی از این خیابان خواب ها بچه اند. یعنی اصولا هیچ گناهی ندارند به جز بیچارگی، بجر بدبیاری، بجز جنایات بزرگترها، بجز سنگدلی آدمها، بجز بی غیرتی مسوولان، بجز بی کفایتی و بی همه چیزی دستگاه... آنوقت شما جوش دزدیده شدن فرش مسجد را می زنید؟ بسوزد آن مسجدی که تویش فرش از آدم مهمتر باشد. درد بی دردی علاجش آتش است. حرف من فقط با مسجد سازان و مسجدداران ودم و دستگاه ها نیست. با هر کس که دستش میرسد هم هست. مثلا همین بروبچه های بسیجی که پایگاه شان مساجد است. آهای عزیزانی که هی بلدید به سر و سینه بکوبید که کربلای جبهه ها یادش بخیر، در باغ شهادت را چرا بستند! مردِ عملید؟ بفرمایید. بگذارید دل به شکهایی که فکر می کنند حرفهای شما هوایی ست و دلتان در هوای جاها و کارهاییست که واقعا دلش را ندارید، بفهمند که دست کم به اندازه یک شب تا صبح شما حاضرید برای کمک به جان هموطنانتان فداکاری کنید. همه اش که با هوندا سوار شدن و "سوسولا کوشن..." گفتن و پای دعای ارضی گریه کردن و با هلالی ورجه وورجه کردن و "با راهیان نور" ده پانزده روزِ عید را گشتن و اخراجی ها را دیدن... که نمی شود. با حلوا حلوا گفتن که دهن شیرین نمی شود.
روی حرف من با همه است. با خودم هم. آخر ما چه جور مردمانی هستیم؟ نه دین و نه آزادگی و نه آدمیت؛ حتی به اندازه چند شب در سال نباید داشته باشیم؟شاید هم همه مان داریم یخ می زنیم. اصلا یخ زده ایم. از درون...
منبع : https://www.debsh.com/archives/2008/01/11/002957.html
paddy_power - سوید - بورلنگه |
قربون اون دهنت که با وجود رشته فلسفه که خوندی حرف دل چندین ساله ما رو هم گفتی. اقا باید با زبان ساده درد بی دراان این مردم رو گفت وگرنه که این اقایون صاحب مذهب از صد ها ادم مثل شما واین بهتر میتوانند سقرا و کبری ببافند.دست شما درد نکند اقای عزیز بنویسید با همین زاان ساده تا مردم هم به سادگی صداقت گفته هایتان را باور کنند.شاد باشید و سر بلند. |
شنبه 22 دی 1386 |
|
vira - ایران - تهران |
زیبا بود . |
شنبه 22 دی 1386 |
|
نسل امروز - ایران - اصفهان |
تو این مطلب زیبا گفتنی ها گفته شده...خالقی که آغوش محبتش به روی بندگانش همیشه گشوده ست درهای خونشو می بندن..کجای جهنم جایگاه متظاهرانه؟ |
شنبه 22 دی 1386 |
|
naashna - انگلستان - نیوکسل |
کاشکی گوش شنوای بود واین حرفها را می شنید |
شنبه 22 دی 1386 |
|
تنهاترین - ایران - تهران |
راست می گی هممون یخ زدیم ای کاش مرد عمل بودیم که نیستیم
|
شنبه 22 دی 1386 |
|
Kamran Alizadeh - ایران - یزد |
نفرین بر این بظاهر مسلمانانی که در راس قدرتند و با اینهمه ثروتی که ایران دارد مردمش در فقر از سرما جان میبازند . چپاول تا کی ای از خدا بیخبران. |
شنبه 22 دی 1386 |
|
tornado - ایران - ایران |
ای ول |
شنبه 22 دی 1386 |
|
paria28 - انگاستان - لندن |
حرف قشنگی است. راست مگی.... |
شنبه 22 دی 1386 |
|
bahram16 - امریکا - دالاس |
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست |
شنبه 22 دی 1386 |
|
parviz1 - انگلستان - کترینگ |
بابا مگه نمگین مسجد خانه خداست .چرا در خانه خدا ر ا برای برای رضای خدا بر روی مردم بی پناه باز نگه نمیدارید ؟اصلا چرا در خانه خدا بسته است؟چون خاته خدا را مبدل به خانه شیطان کرده اید و همه جور جنایت در مساجد میشود حتی شکنجه .اطاقهای مخصوص شکنجه در بعضی مساجد درست کرده اند مثل مسجد سعادت اباد و چهار راه قدس(شهرک غرب)و بسیاری دیگر از این خانه های شیطان بجای خانه خداوند عدل و عشق و محبت.وقتی عدل و عشق و محبت به ائمه اطهار نباشد و دروغ و ظلم ستم و دزدی و بی عدالتی ووو در مساجد جایگزین گردد نتیجه هم اینچنین میشود که چنانچه بی پناهی از سرما بمیرد از شیطان و در خانه شیطان انتظار نخواهد داشت.لعنت خدا بر ریا کاران دزد و جنایت کار مسلمان نمای پست. |
شنبه 22 دی 1386 |
|
آویه ر - استرالیا - سیدنی |
گله ایشان گله مردم بی پناه است از صاحبان زور و زر. آنها که در لباس موئمنانند و خود را ناجی بشریت می پندارند ولی جز تباهی مسیری را نمی پیمایند. دلهای سیاه هرگز از حال زجر دیدگان آگاه نمی شود. |
شنبه 22 دی 1386 |
|
yeganeh18 - ایران - تهران |
نفرین بزرگترین نفرین عالم بر این نامردان ... |
شنبه 22 دی 1386 |
|
samaneh rezayi - استرالیا - سیدنی |
لعنت بر از خدا بی خبرانی که پول حرام خود را صرف ساختن مساجد میکنند.الان یاد داستان طلب امرزش زنده یاد صادق هدایت افتادم که در دوران نوجوانی خواندم. به هر حال ممنون از نوشته زیباتون واینکه این خانه از پایبست ویران است. |
یکشنبه 23 دی 1386 |
|