شکست عشقی، دختر جوان را به سوی مرگ کشاند

شکست عشقی، دختر جوان را به سوی مرگ کشاند
تحقیقات در پرونده دختر جوانی که در پی شکست عشقی با خوردن قرص برنج خودکشی کرده است در دادسرای جنایی تهران آغاز شد.
 به گزارش خبرنگار ما، بعدازظهر روز سه شنبه هفته جاری به بازپرس ویژه قتل تهران خبر دادند، دختر جوانی بر اثر مصرف قرص برنج دچار مسمومیت شده و جان باخته است. پس از اعلام این گزارش به دستور بازپرس روشن، تحقیقات کارآگاهان برای مشخص شدن انگیزه این دختر 26 ساله به نام ساناز برای پایان دادن به زندگی اش آغاز شد. بنابراین ماموران دریافتند ساناز همراه مادرش زندگی می کرده است. مادر ساناز به پلیس گفت؛ من از شوهرم جدا شده بودم و سال ها بود که با ساناز زندگی می کردم. او در مورد دوستانش یا رفت و آمدهایی که داشت زیاد با من صحبت نمی کرد. ساناز دختر کم حرفی بود، حتی وقتی به شدت ناراحت بود من نمی توانستم بفهمم چرا ناراحت است. او همیشه مرا مقصر زندگی آشفته اش می دانست. این زن ادامه داد؛ روز حادثه هم وقتی به خانه آمدم وسایل ساناز در خانه بود اما هرچه صدایش کردم جواب نداد. وارد اتاقش که شدم دیدم بیهوش روی زمین افتاده و یک قوطی در کنارش است، بلافاصله او را به بیمارستان رساندم اما کار از کار گذشته بود و پزشکان گفتند او قرص برنج مصرف کرده است. ساناز این اواخر بسیار ناراحت بود و فکر می کنم با پسری که از مدتی قبل با وی دوست بود دچار مشکل شده بود. پس از اظهارات مادر ساناز اولین فرضیه یی که در ذهن کارآگاهان نقش بست، خودکشی دختر 26 ساله به خاطر یک شکست عشقی بود، اما آنان برای اثبات این فرضیه باید پسر مورد علاقه ساناز را که سینا نام دارد تحت بازجویی قرار می دادند. سینا در جریان تحقیقات گفت؛ من و ساناز همدیگر را دوست داشتیم و چند سال بود که با هم در ارتباط بودیم، اما من شرایط ازدواج نداشتم، ساناز هم خیلی اصرار داشت که با هم ازدواج کنیم، وقتی به او گفتم نمی توانم این کار را بکنم، خیلی ناراحت شد و بدون اینکه با من حرفی بزند رفت. چندین بار تلفن کردم تا شاید بتوانم ناراحتی را از دلش بیرون کنم اما جوابم را نداد. من نمی خواستم صدمه یی به ساناز وارد شود. این پسر جوان افزود؛ در آغاز دوستی من و ساناز، من او را با خانواده ام آشنا کردم، سپس ساناز به خانه ما می آمد و به خواهرم درس می داد و با مادرم هم رابطه خوبی داشت. من و ساناز در کنار هم احساس خوبی داشتیم. حتی زمانی که من برای اولین بار ساناز را به پدر و مادرم معرفی کردم، آنها گفتند که ما نمی توانیم با هم ازدواج کنیم و ساناز هم پذیرفت، اما چون من در آن زمان گفته بودم که به رغم گفته پدرم با او ازدواج می کنم، انتظار داشت شرایط را فراهم کنم، اما نتوانستم. مادر سینا نیز در بازجویی ها به پلیس گفت؛ ساناز خانواده آشفته یی داشت و از این بابت رنج می برد. از سویی ما دوست نداشتیم پسرمان با دختری ازدواج کند که قبلاً با او رابطه داشته است، ضمن اینکه ازدواج شرایطی می خواست که پسر من نداشت. روزی که پسرم ساناز را به من معرفی کرد به او همه چیز را گفتم. دلم نمی خواست این احساس در ساناز وجود داشته باشد که سینا از او سوء استفاده می کند. وقتی پسرم گفت که هر چند وقت یک بار می خواهد ساناز را به خانه بیاورد و دیدارهایشان در منزل باشد، من پذیرفتم، چون در این صورت هم تحت کنترل خودم بودند و هم اینکه توسط پلیس دستگیر نمی شدند. ساناز با همه اعضای خانواده دوست شده بود و با هیچ کس مشکل نداشت. اواخر به خاطر اینکه سینا به او گفته بود آنها نمی توانند با هم ازدواج کنند با هم دعوا کردند و بعد دیگر من ساناز را ندیدم. با توجه به اظهارات سینا، بازپرس روشن این جوان را به اتهام رابطه نامشروع بازداشت کرد و هم اکنون تحقیقات از وی ادامه دارد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.