دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۶ - ۱۶ جولای ۲۰۰۷
ابوالفضلی خدایی وجود ندارد
پدر بزرگ با نمکی دارم. سر نماز به جای الحمدلله می گوید دالالام دالالام. هنگامی که نمازش تمام می شود، یعنی موقعی که می خواهد دعا کند از خداوند منان بالای سرش می خواهد که به او پونصد میلیون یک جا بدهد تا به کربلا برود و هتل بسازد و برای ملت مداحی کند. چند روز پیش سر سجده ی آخر به خدا گفت : خدایا. یه پول زیادی بهم بده تا یه عبادت درست و حسابی برات بکنم!
یاد حرف دوستی افتادم که می گفت : این دیگر اعتقاد نیست، فرهنگ است!
چند وقت پیش توی اردکان، نوجوان شانزده ساله ای را به دار کشیدند. البته نه از آن به دار کشیدن های استاندارد که با احتساب وزن و قد فرد محکوم به اعدام، طناب را دور گردن او می بندند و با حرکتی ناگهانی زیر پایش را خالی می کنند تا مهره گردن و درنتیجه عصب شخص بر اثر فشار ناگهانی جشم بر سر و گردن پاره شود. در این دار زدنی که من فیلمش را دیدم طناب را دور گردن پسره انداختند و آن را آرام آرام با جرثقیل بالا کشیدند. جایتان خالی. پسرک آن قدر آرام و مظلوم تکان خورد تا اینکه بعد از چند لحظه از زور خفه گی جانش در رفت. ملت صلوات می فرستادند. یکی آن وسط گفت : چون طرف موقع مردن زجر کشید خدا او را بخشیده و جاش وسط بهشت است. چند هفته بعد معلوم شد که پسره بی گناه بوده…
یاد حرف دوستی افتادم که می گفت : این دیگر اعتقاد نیست. فرهنگ است!
یاد دوران دانشگاه به خیر… یک عده از بچه ها یک دفعه تصمیم گرفته بودند کمونیست بشوند. از جنس همان کمونیست های بی سواد دهه ی پنجاه. دور هم جمع شدند و نشریه ای در آوردند که درش از هه کس و همه چیز آمده بود : بارگاس یوسا، نیچه، رادیوهد، دکترعلی شریعتی، چه گوارا، نیکلاس کیج و خلاصه هر ننه قمری که فکرش را بکنید. یک بار هم با یکی از دو آتیشه هاشان وارد حرف شدم. طرف بعد از کلی قسم و آیه که برای اثبات مارکسیست بودن خود گفت : ابالفضلی خدایی وجود ندارد!
یاد حرف دوستی افتادم که گفت: این دیگر اعتقاد نیست. فرهنگ است!
-----
منبع : وبلاگ رونوشت ها , وبلاگ دانشجوی سابق روزنامه نگاری
فرشاد - ایران - تهران |
با سلام
لطفا اگر مطلبی در سایت درج میکنید که غالبا خوب و آموزنده است به متن آن توجه کنید زیرا نویسنده محترم این وبلاگ اسامی افرادی را برده که هر کدام د رجایگاه خود صاحب عقیده و شخصیتی بودند ازجمله انان استاد شریعتی است که دوست وبلاگ نویس با نوشتن جمله خلاصه هر ننه قمری ممکن است .فکر میکنم منظورشان شخص خاصی نبوده ولی در ادبیات این میتواند به تمام کسانیکه در قبل اسامی آنها در متن آمده برگردد.لذا خواهشمندم در انتخاب مطالب دقت بیشتری اعمال گردد.ایران سربلند ایرنی سرفراز پرچم سه رنگ برافراشته باد. |
چهارشنبه 7 آذر 1386 |
|
افشین - ایران - سنندج |
عالی بود و تصویرگر یک واقعیت که جای تاسف دارد. |
چهارشنبه 7 آذر 1386 |
|
گل آقا - استرالیا - سیدنی |
با تشکر از زحمات شما عزیزان امیدوارم که همیشه سربلند باشید. |
چهارشنبه 7 آذر 1386 |
|
سرگردان - ایران - ایران |
محصول پر برکت کشتکاران کلیسا در قرون تاریک و ضد انسانی وسطی ، انزوای دین در کتابخانه های واتیکان و چیرگی لاییسم و نا خدایی در سرزمینهای دین زده و مذهب گریز است . پس چرا چنین فرهنگی در کشور افت زده ایران از بلای آخوندیسم نباید جلوه گر شود ؟ بااین تفاوت که تکنولوژی و هوش سرشار ایرانی این پروسه بلند مدت دگردیسی محتوم را در کمتر از سه دهه به فرجام رسانده است . |
چهارشنبه 7 آذر 1386 |
|
رضا - ایران - تهران |
لطف فرموده برای صحت ادعای اعدام آن جوان شانزده ساله نام وتاریخ اعدام و جرمی را که به اتهام اعدام گردید را درج نمایید در غیر اینصورت خواهشمند است برای پیشبرد اهداف خود از احساسات لطیف مردم ایران استفاده نکنید. |
چهارشنبه 7 آذر 1386 |
|
اریا - ایران - زاهدان |
یادی فیلمی افتادم که دخترکی بدنبال خدا میگشت خیلی جاها رفت ولی نامردی باش تجاوز کرد دخترک نا امید شد گفت خدایی نیست ؟؟؟؟واقعا اگر بود کمکش میکرد این همه ضلم وجور و اعدام و شکنجه اگر خدایی بود پیدا میشد یه دفه از یه زنی شنیدم که رفته بود زندتن ملاقات ..بهاش ملاقات نمدادند گفته بود اقا تورو بخدا بذار ملاقات کنم یارو جواب داد کدوم .خدا اینو همین هایی گفته بودن که ادعاشون .... بابا همه چی ظاهری هست خودشون اعتقاد به خدا ندارند اگر بدونن خدایی هست با موشک انرژی مثل یارو قدیم همون حاکمه که با کمان میخواست خدا را بزنه شاید هم هست میترسه بگرنش خودشو نشون نمیده ای .. |
چهارشنبه 7 آذر 1386 |
|