قاعده بازی به روش ناصرالدین شاه آکتور سینما
قاعده بازی به روش ناصرالدین شاه آکتور سینما
قاعده بازی چهارمین ساخته احمدرضا معتمدی است که فیلم قبلی او دیوانه ای از قفس پرید بود، این فیلم در روزهای جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش در آمد اما نسخه فعلی با آن نسخه تفاوتهایی دارد.
نسخه قبلی فیلم ۱۲۰ دقیقه ای بود اما اکنون از این فیلم ۲۵ دقیقه کاسته شده است.
فیلم تازه معتمدی این روزها در جدول فروش فیلمهای ایرانی پس از نصف مال من، نصف مال تو که کمدی عامه پسند است، رتبه دوم را دارد.
نخستین علت پرفروش بودن این فیلم به ژانر آن بر می گردد، کمدی همواره در سینمای ایران نسبت به قالبهای دیگر پرطرفدارتر بوده است، بخصوص وقتی که ستاره های مورد توجه مردم نیز در آن فیلم نقشی داشته باشند، چنان که می توان گفت یکی از دلایل پرفروش بودن اخراجی ها در اکران نوروزی سینمای ایران، حضور چند ستاره طنز سینمای ایران مثل اکبر عبدی و محمدرضا شریفی نیا بود.
قاعده بازی از این زاویه فیلم پرستاره ای است، در این فیلم که تعداد زیادی بازیگر دارد، تقریباً مشهورترین چهره های سینما و تلویزیون ایران حضور دارند.
فیلم قاعده بازی یکی از پربازیگرترین فیلمهای سالهای اخیر است، کارگردان در انتخاب بازیگران بخوبی از شهرت آنان سود برده و به همین خاطر بخش زیادی از بازیگرانش چهره های تلویزیونی اند.
احمدرضا معتمدی در قاعده بازی به نوعی کولاژ دست زده و نماهایی از فیلمها و مجموعه های طنز سینما و تلویزیون را انتخاب کرده و فیلمش را بر این اساس پیش برده است، اما در این کولاژ خلاقانه او به جای کنار هم چیدن قطعه های پازل (نماهای فیلمهای مختلف)، بازآفرینی هجوآمیزی از آن نماها ارائه کرده است.
قصه کلیشه ای عاشق فقیر و معشوق پولدار هم زمینه ای شده است تا این نماهای بازآفرینی شده در کنار هم قرار بگیرند و در عین حال انسجام داشته باشند.
معتمدی البته می توانست همچون محسن مخملباف در ناصرالدین شاه آکتور سینما داستان تازه ای را به عنوان بستر وقوع رویدادها انتخاب کند اما در این صورت کار او دشوار می شد، زیرا قاعده بازی به اندازه کافی شلوغ است و تعداد زیاد شخصیتها و اتفاقها می تواند به سردرگمی مخاطب معمولی منجر شود که سینمای ایران باید روی شانه او بچرخد.
دوگانگی فقیر و غنی، پایه اصلی وقوع رویدادهای طنز در این فیلم است و طنز از برخوردهای این دوگانه و ایجاد موقعیتهایی پدید می آید که برای مخاطب یادآور فیلم و مجموعه های مختلف مثل اجاره نشینها،بانو و کارآگاه پوآرو است.
دختری از خانواده ای پولدار (الناز شاکر دوست) با ماشین خود به پسری فقیر (اکبر عبدی) می زند و در یک نگاه عاشق هم می شوند، آن هم درست هنگامی که پسر به بالا پرتاب شده و در حال فرود آمدن بر زمین است، چشم در چشم می شوند.
آنها هنگام عاشق شدن خبر ندارند که دختر عمه - پسر دایی اند اما کمی بعد ماجراهای عجیب و غریب دیگری پیش می آید که این راز بر ملا می شود.
اسباب کشی فقرا به خانه پدر سرمایه دارشان که تازه از سرمایه دار بودن او بو برده اند، موقعیتهایی طنز آمیز خلق می کند.
رقیب عشقی – خانوادگی برای عاشق فقیر که از قضا آدم بی دست و پایی است و نقشش را بازیگری بازی می کند که در فیلمهای دیگر نیز در چنین موقعیتهایی قرار گرفته است، اگرچه بسیار حاشیه ای و کم اهمیت است اما راهی است برای ورود به دنیای اختلافات داخلی خانواده ای پولدار.
انتخاب بازیگر برای فیلمهای عامه پسند بسیار مهم است و معمولاً ارجاع به سابقه بازیگر، زحمت کارگردان و تهیه کننده را کم می کند و تماشاگر بسادگی می فهمد که ماجرا از چه قرار است و کدام تجربه خوش قرار است بار دیگر تکرار شود.
اما در قاعده بازی، قرار نیست تجربه ای تکرار شود، بلکه قرار است تجربه های پیشین تماشاگر دست انداخته شود و اگر بازیگری در نقشی ظاهر می شود که در کارنامه اش چنین نقشهایی پررنگ است، حتماً قرار است اتفاقی بیفتد تا برای بیننده آشنایی زدایانه باشد اما گاهی هم با واگذاری نقشی به بازیگری متضاد با سابقه بازیگری اش این طنز پدید می آید.
مشخصترین نمونه چنین شگردی در فیلم، انتخاب جمشید هاشم پور برای نقش اقدس مرده است، اقدس مرده شخصیتی دو جنسی است که از ناتوانی جسمی نیز رنج می برد و همواره روی صندلی حملش می کنند و صدای دو رگه زنانه - مردانه دارد.
حضور جمشید هاشم پور در چنین نقشی در حالی صورت می گیرد که در فیلمهای دیگر چه در نقش منفی و چه در نقش مثبت، در نقش مرد پرقدرت بزن بهادری بازی کرده که یک تنه حریف تمام قهرمانانی است که کارگردان به نبرد با او می فرستد.
با همه اینها، قاعده بازی در سینمای ایران فیلم مهم و جمع و جوری است که هم مخاطبان را راضی می کند و هم منتقدان از آن رضایت نسبی دارند.
|