سکس و جوان امروز - جنسیت و جامعه (۱۸ و پایانی )

سکس و جوان امروز - جنسیت و جامعه (18 و پایانی )
ماه‌منیر رحیمی


در هفده برنامه‌ی پیشین، سخنان مهمانان این سلسله برنامه را، از پزشک و روان‌کاو و ادیب گرفته تا نویسنده و هنرمند و عاشق و حقوق‌دان و سیاست‌شناس و شهروندانی با عقاید متفاوت، شنیدیم. عمده مخاطبان این مجموعه برنامه جوانان بودند. در این آخرین بخش از مجموعه‌ی «جنسیت و جامعه» نیز شما را به همراهی با دو دختر و دو پسر مجرد زیر سی سال دعوت می‌کنم. بهنام پزشکی می‌خواند، نسرین دندان‌پزشکی قبول شده، کیاوش مهندسی شهرسازی را تمام کرده و نرگس دبیرستان را. محور سخنان «سکس پیش از ازدواج» است. این میزگرد را از اینجا بشنوید یا در زیر بخوانید:

بهنام: به نظر من حد و مرزی ندارد...

یعنی قراردادهای اجتماعی یا اخلاقی را هم برایش در نظر نداری؟

بهنام: قرارداد اخلاقی را چرا. منظور این نیست که هر کس هر کاری دوست داشته باشد انجام دهد. اگر بر اساس رضایت طرفین باشد، خودش محدود به یک‌سری مقررات می‌شود.

اصلاً تو سکس را چه تعریف می‌کنی؟

بهنام: ارضای یکی از ابعاد خیلی بزرگ زندگی هر انسانی است.

چه‌قدر به این موضوع اهمیت می‌دهی؟

بهنام: در زندگی مشترک یکی از مهم‌ترین ابعاد است؛ جدا از هر اعتقادی.

نسرین: من نفهمیدم که منظور آقا بهنام از این‌که می‌گوید هیچ محدودیتی وجود ندارد چی‌ست. به نظر من، هرچیزی یک محدودیتی دارد. اگر منظور، سکس بین دو شخص معین است، بله خب؛ این کاملاً معلوم است که نامحدود است. ولی اگر از یک مقداری بگذرد، با هر آدمی که باشد، حتا اگر رضایت طرف را هم بگیرد، بعد از مدتی دیگر ارزش موضوع از چشمش می‌افتد و برایش یک چیز معمولی می‌شود. به نظرم این افراد اگر قصد تشکیل زندگی داشته باشند، نمی‌توانند آدم‌های موفقی باشند.

یعنی سکس قبل از ازدواج را نادرست می‌دانی؟

نسرین: من به طور کامل رد نمی‌کنم. ممکن است موقعیتی پیش بیاید و آدم هم طرفش را بشناسد؛ نه این‌که بگوید امشب نیاز دارم. برای همین، یک نفر ـ دو نفر قبل از ازدواج، فکر نمی‌کنم خیلی مشکل ایجاد بشود. ولی اگر نامحدود باشد از نظر من قابل قبول نیست.

کیاوش: یک قسمتی از ازدواج سکس است اما قسمت عمده‌اش اتفاقاً روحی‌ست. یعنی می‌خواهم همسرم در کنار من باشد و تنهایی‌ام را پر کند، هم‌فکرم باشد، امنیت به من بدهد.

از نسرین می‌پرسم که امنیت را برای یک زن چه چیز می‌داند؟

نسرین: به نظر من استقلال شخصی یک زن برایش امنیت می‌آورد. احتیاجی ندارد این امنیت را در یک مرد دیگر پیدا کند.

منظورت استقلال مالی‌ست؟

نسرین: استقلال برای زن‌ها از استقلال مالی‌شان شروع می‌شود. پس بله،‌ آن مهم‌ترینش است.

در ارتباط با موضوع سکس هم؟

نسرین: دقیقاً! فکر کنم زن‌ها اگر به این استقلال برسند، سکس‌شان هم در کنترل خودشان می‌شود؛ ازدواجش زوری نمی‌شود؛ به‌خاطر این‌که خودش قدرت دارد. پس فردا هم وقتی ازدواج کرد، آن مرد فقط به‌عنوان یک چیز جنسی به او نگاه نمی‌کند که حالا ازدواج کردم،‌ خریدمت، مال منی. این می‌شود یک امنیت برای زن.

کیاوش: من مثلاً الان مستقلم؛ ولی احساس امنیت نمی‌کنم.

بهنام: اگر سکس چیزی اجباری باشد، یک طرف احساس خطر می‌کند.

آن‌چه نسرین می‌گوید، اگر درست متوجه شده باشم، بیشتر این است که نکند آن رابطه‌ی جنسی صرف همان باشد،‌ و پشتوانه‌ی عاطفی - عشقی نداشته باشد و موقت باشد.

بهنام: خب اگر بخواهیم بحث ازدواج را بیاوریم وسط، بله. ازدواج یعنی این‌که من می‌خواهم تا آخر عمرم با یک نفر باشم. من اعتقاد دارم که قبل از ازدواج هر کسی باید هم عشق را تجربه کند، هم رابطه‌ی جنسی را.

نسرین! موافقی با حرف‌های بهنام؟

نسرین: نه با همه‌اش. در جامعه‌ای مثل جامعه‌ی ایران به نظرم هر کاری هم بکنیم این بالاخره تأثیری روی ما دارد. من شخصاً حاضر نیستم ریسکش را قبول کنم.


این ریسک را چی می‌دانی؟

نسرین: آن خاطره‌ای که ازش باقی می‌ماند؛ مخصوصاً برای دخترها که فقط نیاز جنسی‌شان مطرح نیست...

می‌توانی بیشتر توضیح بدهی؟ یعنی خاطره‌ی بدی یادش می‌آید؟

نسرین: نه! اتفاقا اگر خاطره‌ی خوبی یادش بیاید، مطمئنا در زندگی‌اش تأثیر بیشتری می‌گذارد. مخصوصاً اگر با چند نفر مختلف باشد؛ شاید دچار سرگردانی بشود که اصلاً بداند چه می‌خواهد.

شما پسرها اگر با دختری بخوابید، وقتی با خود او ازدواج کردید، نظرتان راجع به او عوض نمی‌شود؟

بهنام: من موافق این جریان هستم. یعنی اگر ازدواج اولین رابطه‌ای باشد که درگیرش بشوی، امکان دارد تازه آن‌موقع خودت را بشناسی. ازدواج پایین خط که نیست؛ چون از آن به بعد هم امکان دارد هزار تا آدم ببینی و امکان دارد هزار فکر و خیال دیگر به‌سرتان بزند.

نسرین: ازدواج بیشتر از یک رابطه‌ی جنسی‌ست. یعنی این‌که نمی‌توانی با گفتن این حرف که باید قبل از ازدواج تجربه به دست آورد، ازدواج را خراب کنی.مسایل جنسی را با آگاهی می‌توان خیلی راحت حل کرد.

کیاوش: اتفاقی که برای مردها می‌افتد معمولاً این است که اول از یک خانم خوش‌شان می‌آید. خب! اصلاً فکر هیچ آدم دیگری را هم نمی‌کند. بعد از مدتی که با او دوست شد، گذشت و به یک اطمینان رسید،‌ بعد آن‌موقع وسوسه‌ی این‌که شاید مثلاً بتواند کسی دیگر را تست کند، تنوع‌طلبی‌اش گل می‌کند. این مسأله با آگاهی برطرف نمی‌شود. این را من در خودم تجربه کردم.

اما در مورد دهمین دوست دخترت هم ممکن است همین حس را پیدا کنی. بنابر این چه تفاوتی دارد اولی یا دهمی؟

کیاوش: شما تا experience نداشته باشی، نمی‌توانی observe بکنی. دفعه‌ی اولی که می‌خواهی پشت ماشین بنشینی، نمی‌توانی آن نتیجه را بگیری که دفعه‌ی دوم نشستی.

نسرین: خب پس یعنی شما تا صد برو، شاید نتیجه‌ی بهتر بگیری.

نرگس: حتماً باید آن آدم را عوض کنی؟ من نمی‌دانم حالا چرا باید طرفت را عوض کنی. مگر نمی‌توانی با همان زنی که هستی، با هم کار کنید برای تغییر؟ مثلا برای رانندگی، آیا خودت را عوض می‌کنی یا ماشین را هم عوض می‌کنی؟

برای این‌که دختر بتواند زندگی خوبی تشکیل بدهد، فکر می‌کنی باید چه نوع رابطه‌ای قبل از ازدواج داشته باشد؟

نرگس: دوست دارم سکسم بعد از ازدواجم باشد. و دوست دارم طرفم هم قبل از ازدواجش سکس نداشته باشد. دو تایی باهم تجربه‌اش کنیم، برای اولین بار. Virgin (باکره) باشیم.


بهنام: من اصلاً به Virginity (بکارت) اعتقاد ندارم. می‌دانم که در ایران خیلی از خانم‌ها سکس را قبل از ازدواج تجربه نمی‌کنند. کسی را فرض کن که هیچ رابطه‌ای قبل از ازدواج نداشته، بعد از ازدواجش مثلاً گمان می‌کند مشکلی پزشکی برایش پیش آمده، اما معلوم می‌شود اصلاً تجربه‌ی ارگاسم یا اوج لذت جنسی را نداشته.

نسرین: شما منظورتان از تجربه‌ی قبل از ازدواج، آیا با همان کسی‌ست که قصد دارید با او ازدواج کنی یا نه، همین طوری برویم تصادفاً آزمایش بکنیم تا بفهمیم؟

نرگس: وقتی مدت آشنایی‌تان کوتاه باشد، یعنی کوتاه مدتی‌اش را بدانید، آیا باز هم می‌خواهید با طرف سکس داشته باشید؟

بهنام: تا از لحاظ روحی با یک نفر رابطه برقرار نکنی، از لحاظ جسمی هم هیچ‌وقت ارضا‌ نمی‌شوی.

بهنام ما را به فاز سکس و عشق برد. این خیلی معروف است که آقایان می‌توانند موضوع سکس را از عشق جدا کنند. ولی خانم‌ها تا حس عاطفی به کسی نداشته باشند نمی‌توانند بروند در آغوش طرف. شما چی فکر می‌کنید؟ اول دخترها.

نسرین: من فکر می‌کنم خیلی درست است.

نرگس: موافقم.

و پسرها.

بهنام: اگر بحث هوس باشد، همان‌طور که می‌بینید خیلی از مردها با یک عالمه زن رابطه دارند، اما بازهم حریصند و ضمنا هیچ رابطه‌ی عشقی و حسی هم در میان نیست. وقتی می‌گویم «تجربه‌ی پیش از ازدواج» منظورم این رابطه‌ها نیست. خیلی از پسرها اصلاً نمی‌دانند چه‌طور باید با یک دختر رفتار کنند.

کیاوش: من با بهنام موافقم، ولی می‌خواهم برگردم به آن مثالی که قبلاً در مورد ماشین زدم. البته ارزش انسان بیشتر از این است که بخواهیم با ماشین مقایسه‌اش کنیم، چه مرد باشد چه زن. ولی یک دقیقه به این قضیه فکر کنید که می‌خواهید ماشینی انتخاب کنید. بعد به شما می‌گویند باید تا آخر عمرت سوار همین ماشین بشوی. آیا حس امنیت می‌کنید؟

نسرین: من هم مثال خانه را می‌زنم. آیا چون قرار است یک عمر در این خانه زندگی کنی، قبل از خرید می‌روید یک شب در آن خانه می‌خوابید؟

کیاوش: نگاه می‌کنم. ابعادش را نگاه می‌کنم ببینم مثلاً این چه جوری هست...

نسرین: خب ماشین را هم یک نگاه می‌کنی، ابعادش را نگاه می‌کنی...

کیاوش: خیلی خب. بعد که خانه را می‌خرم، شش‌ماه در آن زندگی می‌کنم، می‌بینم که مثلاً من آدمی نیستم که بتوانم در خانه‌ی دو خوابه زندگی کنم.

در باره‌ی مثال نسرین، خیلی وقت‌ها این امکان وجود ندارد. ممکن است صاحبخانه این اجازه را ندهد. ولی اگر این امکان وجود داشته باشد که آدم یک شب، دو شب، یک هفته در آن خانه بخوابد و ببیند مثلاً آیا نصف شب سروصدای اتوبان می‌آید، یا همسایه‌ای آزاررسان هست و... در آن صورت چه اشکالی دارد؟

نسرین: اگر آن فرصت را داشته باشی که مجانی بروی در خانه‌اش بخوابی، بله.

پس اگر توافقی بین صاحب‌خانه و آن کسی که می‌خواهد خانه را بخرد، که البته به‌قول خودت اصلاً مثال مناسبی نیست، آن‌جا اشکالی ندارد؟

نسرین: نه، اشکالی ندارد؛ ولی آن‌جا ربطی به رابطه‌ی جنسی ندارد. بیاییم بگوییم یک آدم با یک آدم دیگر!

پس سوال این می‌شود: دو نفر می‌خواهند یک عمر با هم زندگی کنند. علی‌القاعده، و همان‌طور که اشاره شد، سکس هم در ارتباط یک زوج خیلی مهم است. وقتی مهم است، حالا اگر یکی خلاف سلیقه‌های آن دیگری از آب درآمد چی؟

نسرین: گفتم که یک ریسک است.

کیاوش: من این ریسک را نمی‌کنم. قبل از این‌که بروم خانه را بخرم و سرمایه‌گذاری کنم، سعی می‌کنم اول شخصیت خودم را بشناسم. چرا می‌روم «دوست دختر» می‌گیرم؟ برای این‌که اول خودم را بشناسم. خیلی خوشحالم که فهمیدم در ارتباط با یک زن، یعنی کسی که می‌خواهم دوستش داشته باشم و با او زندگی کنم،‌ مشکل دارم: مشکلم این است که دقیقاً بعد از هفت هشت ماه دچار تنوع‌طلبی می‌شوم. این را بعد از بیست‌وهفت سالگی فهمیدم. نمی‌دانم این مشکلی روانی‌ست یا چه. آیا باید بروم پیش روان‌پزشک یا این‌که این فقط یک دیدگاه است؟ نمی‌دانم. در ضمن من با ماشینی که تا حالا سوارش نشده‌ام، هیچ موقع نمی‌روم مسافرت. و هیچ موقع هم دوست ندارم همراهم یک آدم ناشی باشد.

نرگس: پس یعنی شما قبول دارید که همسرتان هم قبل از ازدواجش سکس داشته باشد؟

کیاوش: صد در صد!

نسرین: با چند نفر؟

کیاوش: اصلاً چرا با تکرر سکس مشکل دارید؟ آن mentality (ذهنیت)ی که پشت قضیه هست مشکل دارد. البته بیشتر روی دخترها فشار است تا روی پسرها. پسره صدتا دوست دختر دارد، اصلاً انگار همه‌ چیز اوکی است‌ برای آقا پسر گل‌مان. ولی تا دختره دو نفر را می‌شناسد، آی آن دختره مثلاً فلان ... یک آشنایی داشتیم که می‌دانستم ده ـ پانزده ‌تا دوست پسر داشته؛ ولی چیزی که از او خوشم می‌آمد، این بود که وقتی با یک نفر دوست بود، فقط با او دوست بود. یعنی ذهنش سالم بود. حالا نمی‌دانم چه کلمه‌ای استفاده کنم، ولی به هر حال من «هرجایی» بودن را مخصوص زن نمی‌دانم. کما این‌که بیشتر از زن‌ها، مردهای ما هرجایی‌اند.

بهنام: من موافقم با کیاوش.

نسرین: خیلی جالب است! با پانزده نفر بوده، وفادار هم بوده!

نه هم‌زمان، متناوب.

نسرین: بالاخره یکی که با پانزده ‌تا بوده، یکیش از سر بی‌وفایی‌اش نبوده؟

نرگس: می‌گویم شاید از سر نیازهای جنسی‌اش بوده.

کیاوش: چه اشکالی دارد؟ ولی من به این دختر آن‌قدر اطمینان دارم که اگر آمد با من ماند، می‌دانم فقط با من است؛ اگر شش ماه بعد، از من خداحافظی کرد، می‌دانم خداحافظی کرده.

نسرین: فقط موضوع بدنی‌ست دیگر. دختری که قبل از شما با پانزده نفر بوده، فکر می‌کنید وقتی با شماست همه‌ی گذشته‌اش تمام شده؟ فکر می‌کنید الآن جسم و روح و همه چیزش شمایید؟ من اگر با یک نفر بودم،‌ حتا اگر فقط به لحاظ عاطفی هم منحصر بوده، با نفر بعدی فکر آن اذیتم می‌کند. در ذهنم این می‌شود یک خیانت...

رسیدیم به مفهوم خیانت و وفاداری. لطفا همه در این باره نظرتان را بگویید.

کیاوش: احساسات تجربه‌ی حواس پنج‌گانه‌ی ماست. اگر شما غم دارید،‌ درد دارید یا شهوت را تجربه کرده‌اید، هر کدام را با عضوی از بدن‌تان و با یکی از حواس‌تان شناخته‌اید. شهوت را هم تجربه کرده‌اید تا عشق ساخته شده.

نسرین: پس شما روح را به‌کلی می‌گذارید کنار دیگر.

کیاوش: آن خاطره و آن تجربه از اول تکامل به شما رسیده ، از تولد تا حالا یک‌سری چیزها را کسب کرده‌اید که مجموع اینها را من روح می‌دانم.

کیاوش: به نظر شما خیانت جسمی‌ست یا... اصلاً خیانت یعنی چی؟ مثلاً الآن از لحاظ جسمی به کسی خیانت نمی‌کنی، با همسرت هستی. ولی موقعی که در بغل او هستی، یک لحظه مثلاً به ذهنت خاطره‌ای از دوست دختر قبلی‌ات می‌آید. این خیانت است؟

بهنام: در عرف چیزی که به‌عنوان خیانت حساب می‌شود، مسأله‌ی جسمی‌اش است. اما اگر از لحاظ فکری هم در نظر بگیریم، پس خیلی از آدم‌ها به هم خیانت می‌کنند. این یک چیز طبیعی‌ست.

نرگس: من هم موافقم.

کیاوش: به خیانت فکری اعتقاد داری؟

نسرین: من خیلی اعتقاد دارم.

این‌جا برمی‌گردیم به این‌که چه‌قدر ما می‌توانیم تخیل خودمان را کنترل کنیم.

نسرین: این همان ریسکی می¬شود که گفتم. یعنی ما هرچه¬قدر گذشته‌مان را گسترش‌ بدهیم...

آیا این تخیل و تصور ما فقط می‌تواند در مورد تجربه‌ی گذشته‌ی خودمان باشد؟ یا می‌تواند مثلاً از دیدن یک فیلم هم به دست آمده باشد، از شنیدن یک قصه هم به دست آمده باشد؟

نسرین: مطمئناً تجربه با فیلم دیدن خیلی فرق می‌کند.

پس یک آدم چه‌طور می‌تواند کاری کند که حتا از نظر فکری یا تخیل، که به هر حال مهارش براحتی دست خود آدم نیست، کسی را کاملاً باکره فرض کند؟

نسرین: قبلا گفتم: ده نفر قبل از ازدواج با یک نفر یا دو نفر خیلی فرق دارد.

نرگس: اگر قبل از ازدواجت با چند نفر باشی، بعد که ازدواج می‌کنی، چه‌طور می‌توانی عشق را آغاز کنی؟

بهنام: مثلاً خانمی را در نظر می‌گیرم و احساس می‌کنم خیلی از او خوشم می‌آید. خب می‌روم جلو و یک رابطه‌ی عشقی هم ایجاد می‌شود. از کجا می‌دانی به ازدواج می‌رسد؟

نسرین: عاشق می‌شوید بعد...

بهنام: امکان دارد عاشق بشوید، ولی به نتیجه‌ی ازدواج نرسد و به هم بخورد.

نسرین: درست است. بعد از دو سال که نرسیدید اشکال ندارد. اما این‌که شش ماه باهم باشید، و بعد تمامش کنید و بگویید: اوکی به درد نخورد، برویم نفر بعدی...

بهنام: خب به هر حال یک نقاط قوت و ضعفی آن وسط پیدا شده که به این نتیجه رسیده‌اید دیگر؟

نسرین: بله.

بهنام: خب همان ریسکی که می‌گویید.

نسرین: بله خب به خودت برمی‌گردد.

بنابر این نمی‌توانیم حکم کلی بدهیم راجع به آدم‌ها...

نسرین: بله. به نظر من شخصی‌ست.

نرگس: من در فکر بحث خیانت فکری بودم. فکر می‌کنم خیانت حساب نمی‌شود. چون اگر پیش از ازدواج هم اصلا رابطه‌ای نبوده باشد، فکر می‌کنم ساختار ما آدم‌ها این طوری‌ست که، به خصوص مرد، مثلاً در خواب‌هایش با پری‌ها لابد رابطه دارد.

ممکن است منظور این باشد که دو نوع فکر هست: کسی هست که فانتزی‌هایی دارد و هنگام هم‌بستر شدن با جفت‌اش عمداً تصویرهایی را در ذهنش زنده می‌کند تا با آن‌ها راحت‌تر به اوج لذت جنسی برسد، ولی کس دیگری هست فکر آزادانه جولان خودش را می‌دهد...

نرگس: فکر می‌کنم آن اولی خیانت است.

کیاوش: من فکر کنم اصلا این بیماری‌ست. مثل این است که من بخواهم آب بخورم، تصور کنم نوشابه است. نوشابه دارم می‌خورم، فکر کنم چایی است. آخر...

نسرین: باز مثال زد!

شاید با مثال روشن‌تر می‌تواند حرفش را بزند...

کیاوش: بله. در لحظه‌ی حال می‌خواهم از یک زمان دیگر لذت ببرم.


اگر ذهنش را نتواند مهار کند چه‌طور؟ به‌قول نرگس آیا خوابت را هم می‌توانی کنترل کنی؟

کیاوش: اگر از این دید بخواهیم نگاه کنیم، من با نظر نرگس موافقم که در ارتباط دو نفر، با کمی زیاده‌روی، من حاکم بر اعمال بدن طرف می‌شوم. این دیگر پا فراتر گذاشتن در کائنات است که من بخواهم حاکم بر روحش هم بشوم.

یا به‌عبارتی خیلی ایده‌آلیستی‌ست که اگر بر جسمش حاکم هستیم، روحش را هم بخواهیم ...

کیاوش: اگر این را هم به دست بیاورید، دارید از لذت زندگی خودتان کم می‌کنید.

بهنام: من نظر کیاوش را باز هم تأیید می‌کنم.

شماها مثل این‌که جبهه‌گیری کرده‌اید! دخترها یک طرف، پسرها یک طرف!

بهنام: آخر اگر بخواهیم این‌قدر وسواس‌گونه نگاه کنیم به زندگی مشترک، مطمئن باشید خیلی آسیب‌پذیر خواهد بود. مثلاً فرض کنید یک خانمی با شوهرش به مجلسی می‌رود. اگر شوهرش سمت خانمی برود یا با او صحبت کند...

کیاوش: نگاه کند...

بهنام: حتا اگر نگاه کند، آن خانم عکس‌العملی نشان می‌دهد که ...

نرگس: همچنین برای خانم‌ها...

بهنام: برعکسش هم درست است. آن آقا اگر هیچ نظری هم نداشته باشد احساس می‌کند که فلان. این رابطه چیست؟ یعنی این‌ها به هم اعتماد ندارند.

اساساً اگر این زن و شوهر خبر هم داشته باشند اشکالش چی‌ست که بروند با دیگران هم بخوابند؟ در غرب، می‌گویند «open relationship» (رابطه‌ی آزاد) یا «open marriage» (ازدواج باز). البته به‌ندرت اتفاق می‌افتد.

بهنام: آن‌جا دیگر دو طرف توافق می‌کنند. کاملاً متفاوت است...

نرگس: این وسوسه است.

نسرین: دیگر آن‌موقع ازدواج نمی‌شود. تعریف ما از ازدواج این نیست.

نرگس: این خیانت حساب نمی‌شود، برای این‌که هر دو نفر می‌دانند...

بهنام: ولی چه وجه مشترکی این دو نفر با یکدیگر دارند که با هم زندگی می‌کنند؟

وجه مشترک‌شان همین است که خودشان را مالک بدن همدیگر نمی‌دانند. خب با هم زندگی می‌کنند، فکر می‌کنند پارتنر(شریک)های خوبی هستند. البته با هم سکس هم دارند، ولی هرازگاهی اگر میل‌شان کشید به جاهای دیگر هم می‌روند و این کار را می‌کنند. کیاوش! تو خیلی بدجور نگاه می‌کنی! نظر دیگری داری؟

کیاوش: اگر احساسی بخواهم به این سوال جواب بدهم، خودم زیاد از این نوع رابطه خوشم نمی‌آید. ولی اگر بخواهیم خیلی باز و لیبرالی (آزادانه) فکر کنیم، گمان می‌کنم شدنی‌ست. ازدواج مدل قراردادی پیچیده‌ای‌ست. قرارداد چند منظوره است. مثلاً یک موقعی داریم قرارداد اقتصادی می‌بندیم. من این را دوست ندارم که شریک و پای بیزنسی من برود گوشه و کنار هم بیزنس خودش را بکند. چرا فقط جنسی نگاه می‌کنیم به ازدواج؟ ممکن است من بگویم: آقا نه! من با همسرم ارتباط جنسی کامل دارم، ولی از لحاظ اقتصادی او در خانه‌ی خودش زندگی می‌کند، من در خانه‌ی خودم! ما اصلاً با هم هیچ رابطه‌ی احساسی نداریم، ولی بدن‌هایمان مال یک‌دیگر است! می‌شود؟ شما در این کنتراکت (قرارداد) فقط یک بعد ندارید . ازدواج فقط یک کنتراکت جنسی‌ست؟...

نظر دیگری هم هست که می‌گوید چیزهایی را بشر طی تاریخ تمرین کرده، تجربه کرده و به مرور کنار گذاشته است. برای این‌که دیده است آسیب‌ها و ضررهایش بیش از منفعت‌اش است. از جمله همین بازبودن رابطه‌ی جنسی. این تجربه‌ها به ناکامی می‌انجامد. نادر بوده‌اند کسانی که خیلی آشکارا رابطه‌ی باز جنسی را پذیرفته‌اند. این افراد به اسم شناخته شده‌اند در تاریخ. و البته همان‌ها هم زندگی‌شان ادامه پیدا نکرده. به نظر شما آیا آدم باید تجربه‌ی تاریخی را پیروی کند؟ یا این‌که وقتی می‌توانیم در چیزهای دیگری آوانگارد (پیش‌رو) باشیم، در این مسأله هم دائم تابوشکنی کنیم تا ببینیم بالآخره به کجا می‌رسیم؟

بهنام: من موافقم. ببینید! اصلاً علت این قانونی که گذاشته‌اند چی بوده؟ خیلی از این قانون‌ها بر اساس یک دوره و زمانی بوده. مثلاً هم‌جنس گرایی که الآن دیگر بیماری محسوب نمی‌شود و یک گرایش جنسی‌ست.

کیاوش: من با طرحی نو درانداختن به شکل کورکورانه مخالفم. اگر مثلاً جایی هست که هر کس برود خیس می‌شود، نمی‌توانم بگویم برای من فرق می‌کند و من خیس نمی‌شوم! این قانونی‌ست که برای همه همیشه اتفاق می‌افتد. مشکل ما آدم‌ها این است که ما خودمان را خیلی خاص می‌دانیم.

در حقیقت طرح نو درانداختن را تا آن‌جایی مناسب می‌دانی که قبلاً تجربه نشده باشد.

کیاوش: من می‌گویم اول از آن مدلی که در گذشته اتفاق افتاده، یاد می‌گیرم که چه شده، آن را برای خودم درستش می‌کنم. بعد ممکن است احساس کنم که تجربه‌ای که ناکام بوده، به‌خاطر ضعفش در آن قسمت بوده، پس مدل‌ام را کامل‌تر می‌کنم...

حکایت همچنان باقی‌ست. این دفتر را با پرسش‌های مانده می‌بندیم. عنوان کلی برنامه‌ی ما «جنسیت و جامعه» بود در ایران امروز. حال:

ـ نتیجه‌ی برخوردهای رسمی و غیر رسمی در برابر مشکلات جنسی و مسایل آن آیا کشور را از «انحطاط اخلاقی» دور نگاه داشته یا به حفظ «ارزش‌های فرهنگی و حتا اسلامی» نزدیک کرده است؟ـ مکانیسم‌های تبلیغاتی و آموزشی کنونی ایران چه‌قدر توفیق داشته است که پندار و کردار افراد را در قلمرو مسایل جنسی طبق ملاک‌های خود تربیت کند؟ـ جوانان، جز آزمون و خطاهای پرهزینه، یا خطرکردن و یافتن، یا دیدن فیلم‌های ممنوعه، چه راهی برای آموزش مسایل جنسی دارند؟ـ جدای قدرت و سیاست رسمی، ابزارهای دیگر کنترل آزادی جنسی کدامند؟ مقاومت در برابر این امر چه صورت‌هایی دارد؟ـ مهار فعالیت‌های جنسی افراد از کنترل تخیل او در این زمینه آغاز می‌شود و این «مهار تخیل جنسی» چه‌گونه برای مطیع کردن شهروندان در برابر دستورهای دولت به‌کار می‌آید؟ـ در حوزه‌ی اقتصاد حتا، مسایل جنسیتی اصلی‌ترین مانع صنعت توریسم ایران نیست؟ کشور هرساله چه مبلغ از این بابت ضرر می‌کند؟ـ سنت اسلامی چه اندازه با قانون اساسی جمهوری اسلامی هم‌گون است؟ـ ...

آخرسخن این‌که:

نظامی که، به‌گواه اهل فن، در ارکانی چون روابط بین‌الملل، سیاست‌های امور داخلی، صنعت و اقتصاد این همه بحران دارد، اگر روابط آزاد میان دختر و پسر را به رسمیت بشناسد، آیا مشروعیت‌اش، که «اسلامی» می‌داند، زیر سوال می‌رود؟ به بیان دیگر، وقتی آزادی جنسی معادل به چالش گرفتن یک رکن مهم اسلامی بودن باشد، پس چنان‌چه «اسلامیت» جمهوری اسلامی بلرزد، دیگر از آن چه باقی می‌ماند؟

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.