روسپیگری و جامعه - جنسیت و جامعه (۱۷)
روسپیگری و جامعه
ماهمنیر رحیمی
جنسیت و جامعه را از «سکس و فرد» به «سکس و خانواده» و سپس به «سکس و اجتماع» رسانیدم. شاید اولین لغتی که همراه عبارت آخری به ذهن عموم میآید «روسپیگری» باشد. پس، این قسمت را به همین موضوع اختصاص میدهیم:
روسپیگری و جامعه
اصولگرایانی که آزادی جنسی را معادل بیبندوباری میگیرند میگویند رابطهی جنسی فقط در چارچوب شرع جایز است و در غیر اینصورت "امالفساد" است. بر همین مبنا، یکی از نخستین کارهای انقلابیون اولیه، در سال ۵۷ خورشیدی در ایران، بستن و ویران کردن روسپیخانهها، کابارهها و میخانهها بود.
اما در ایران امروز، بدون اینکه معنای خانواده به اندازهی غرب تغییر کرده باشد، تعداد افراد مجرد و مسایل آنها به شکل چشمگیری زیاد شده است؛ به دلایل مختلف، از جمله: وجود زنان بسیاری که همسرانشان در مبارزات سیاسی و جنگ کشته شدهاند و، بهسبب افزایش انفجاری جمعیت جوان کشور، وفور ناگهانی دختران و پسرانی که به دلایل اقتصادی و شرایط اجتماعی تا سنهای بالا ازدواج نمیکنند. و از سوی دیگر، دشوار شدن شرایط زندگی خانوادگی، و همچنین تحولات جهانی و تمایل به فردگرایی، آمار طلاق را افزایش داده است. بر این روی، در سالهای اخیر مقامات جمهوری اسلامی از گسترش نگرانکنندهی روسپیگری در ایران و پایین آمدن سن روسپیگری بهخصوص در تهران، حتا، تا دوازدهسال آمار میدهند.
گفته میشود ایران یکی از صادرکنندگان مهم روسپی به خاورمیانه هم شده است؛ به امارات متحدهی عربی، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی و حتا عراق و افغانستان، که در حال حاضر نیروهای بینالمللی زیادی در خود دارند. از دیگر جهت، زنان و دختران بسیاری از کشورهای سابق شوروی، بهویژه به شهرهای مرزی ایران برای روسپیگری میآیند و مسئولان بهداشت کشور بارها دربارهی واردات امراض مقاربتی از طریق این زنان هشدار دادهاند.
بنابر این، شماری از افراد صاحب نفوذ در جمهوری اسلامی تلاش کردهاند، به گفتهی برخی، «روسپیخانهی اسلامی» درست کنند و رسماً زنان داوطلب یا دارای محکومیت قضایی را با صفت "صیغه" در ساختمانهای مخصوصی با امکانات بهداشتی و رفاهی استخدام کنند. جدای سوء استفادههایی که از این طرح شد، از جمله حجتالاسلام مقدم، رییس دادگستری کرج، که در این ارتباط بازداشت شد، این کوشش تاکنون قانوناً راه به جایی نبرده، بلکه با مقاومتی سخت روبهروست.
مخالفت با روسپیگری را در ایرانیان خارج از ایران نیز شاهدیم. موضوع را با چهار شهروند زیر چهل سال ایرانی مقیم آمریکا طرح میکنم: ساناز و سامان زوج هستند، علی معتقد و مقید به اصول اسلامیست و افشین خود را یک آذری غیور معروفی میکند. گفتوگو با این چهار تن را از اینجا بشنوید یا در زیر بخوانید. نخستین پرسش میزگرد چنین است:
یک روسپی را چهگونه میبینید؟
ساناز: تن خودشان است. اگر خودشان این کار را بکنند، به نظر من مشکلی نیست. ولی اگر یک کسی دیگر مجبورش بکند یا خودش را به یک کسی دیگر بفروشد، یعنی ازش سوء استفاده کنند، یا اینکه گولش بزند، اینجا حق ندارد این کار را بکند.
ببین ساناز! بعضیها میگویند: "آن کارگری هم که میرود با دستش کار ساختمانی میکند از این عضو بدنش استفاده میکند. ممکن است آن روسپی هم بگوید خب من هم از یک بخش دیگر بدنم، از کل بدنم، دارم استفاده میکنم و به هر حال، بدن بدن است و دارم به این ترتیب زندگیام را اداره میکنم. بهجای اینکه بروم مثلاً دزدی کنم، حق کسی دیگر را ضایع کنم، از بدنم دارم استفاده میکنم و این یک بیزنس است برای من، یک کار است و هیچ تعهدی هم به هیچکس ندارم." این را چه میگویی؟
ساناز: من با این مشکلی ندارم. فقط مهم اینجاست که حق انتخاب داشته باشد. کارهای بیشتر از این و بدتر از این هر روز انجام میشود و قانونیست. چرا چیزهای سکسی، یا حالا فحشا، برای ما اینقدر تابوست؟ من نمیفهمم. اینجا در امریکا هم، در بعضی ایالتها قانونیست، در بعضی قانونی نیست. آنجایی هم که آزاد است باید مدیریت بشود. یعنی اینکه قاچاق یا مجبوری نباشد.
افشین به نظر میرسد سخت مخالف است.
افشین: من فکر کنم بیشتر از حرفهای ساناز، با سؤال شما مسأله دارم. کارگر شرم و حیایش را نباید کنار بگذارد که با دستاش کار کند، در حالیکه آن شخصی که حاضر است خودش را لخت کند، بفروشد واسه آدمهای بیگانه...
برای زندگیاش...
افشین: برای هر چی. دزد هم میرود بهخاطر زندگیاش دزدی میکند. بعد هم ما مجبور نیستیم یا دزد باشیم یا فاحشه. میتوانیم یک کار دیگری هم بکنیم.
علی! شرم و حیایی که افشین اسم برد را چی تعریف میکنی؟
علی: من هم با سؤال شما مشکل دارم. برای اینکه دیدهام کسانی که توی این کار هستند و به دولتشان تقاضا میدهند که حق و حقوقی داریم، ولی کم دیدهام کسی که در کار سکس باشد و بگوید این هم شغلیست مثل شغلهای دیگر. نیست.
میدانیم که در برخی از کشورهای اروپایی یک شغل شناخته شده و مجوز میخواهد، بابتاش مالیات داده میشود و رسمیست؛ از نظر بهداشتی کنترل میشوند و خیلی چیزهای دیگر...
علی: بله، خب خیلی جاها مواد مخدر هم همینطور قانونی شده...
در مورد مواد مخدر میگویند طرف را از بین میبرد؛ ولی در مورد سکس چی؟
علی: مطالعهی زیاد شده در مورد کسانی که دراز مدت توی این کار هستند. من متخصصاش نیستم.
وقتی کنار دریا میروید میبینید که خیلیها با مایوهای دوتکه هستند؛ یا خیلی از رختکنها حتا همان را هم ندارند. در حمامهای عمومی یا خیلی از جوامع به اصطلاح طبیعتگراها، ناتورالیستها، یا قبایلی که هنوز کاملاً عریان هستند. چه جوری ما همهمان تعریف مشترکی از شرم و حیا بگذاریم؟
علی: درست است. خب به نظر من خیلی ربط به فرهنگ دارد. وقتی من مثلاً با دوست لبنانیام میروم به ورزشگاه، او حتا دوست ندارد جلوی دیگران زیرپوشاش را نشان بدهد، ولی توی همان جا خیلی از آمریکاییها بدون هیچ نوع پوششی دارند میآیند و میروند. بنابر این، خیلیهایش به خانواده ربط دارد، به علاقهی شخصی آدم هم ربط دارد.
از خودت سؤال کردم.
علی: من هم حد وسط هستم.
اما انگار که سامان دارد خیلی نگاه میکند. ببینیم ایشان نظرش چیست؟
سامان: مسأله این است که ما، چه بخواهیم چه نخواهیم، یک چنین چیزی (روسپیگری) وجود دارد. تعریفی که افشین از شرم و حیا ارائه میکند، چهقدر در مقابل کدامیک از آدمهایی که توی این کار به صورت حرفهای دارند عمل میکنند مصداق دارد؟ به نظر من یک جواب یگانهای نخواهد داشت. کسانی که این کار را توی ایران میکنند فرق دارند؛ بهخاطر اینکه اصول اجتماعیای که آنها بهش اعتقاد دارند، شاید متفاوت باشد و فشار اجتماعی هم که از آنطرف بهشون میآید شاید فرق میکند. در اروپا آدمها، بنابر تحصیلاتی که حداقل در معرضاش بودند، به صورت انتخاب شخصی دارند این کار را میکنند. هیچ فرقی برایشان بین اعضای بدن نیست؛ و تا زمانی که تحت قانون است به صورت یک انتخاب است. اما مسأله اینجاست که اگر فردی معتقد به آن شرم و حیایی که شما هستید نبود، این کار را کرد، ازش راضی بود و دولت هم این را بهعنوان یک شغل شناسایی کرد، آیا بازهم شما در جای کسی که از دور به او نگاه میکند، مخالفتی دارید؟ شما میگویید نه! این آدم بیشرم و حیاییست که دارد این کار را میکند.
و این قضاوت آیا راه به آنجا نمیبرد که او را بگیریم و مجازات بکنیم؟
سامان: بستگی دارد جامعه چهقدر پیشرفته است راجع به این مسأله. بله، در ضمن میتواند مثل آن کارگری که دارد بیل میزند، برود خیاطی انجام بدهد، توی خانهی مردم کار بکند...
خیلیهاشان هم میگویند کار نیست.
سامان: وقتی اجارهی خانهاش چندین برابر حقوق ماهیانهی یک شغل مشروع است، در نتیجه دولت و حکومت سهمی دارد در این که آنها مشغول به این کار بشوند.
سئوال بعدی این است که چرا بیشتر در مورد خانمها این موضوع محکوم میشود تا در مورد آقایان؟ خیلی جاها آقایان بدن خودشان را به عبارتی میفروشند؛ مدل هستند، بدن زیباشان را بیرون میاندازند، استریپتیز میکنند (لخت میشوند و میرقصند)، عکس میاندازند، فیلم بازی میکنند و غیره. خب چرا در مورد آنها این به اصطلاح قباحت را به کار نمیبریم؟ نمیگوییم کار آنها زشت است؟
سامان: شخصاً معتقدم که این به علت حضور دین است. جوامع ما هنوز این رشد را پیدا نکرده و هنوز مردم ما به صورت مردسالارانه به این قضیه نگاه میکنند و این حقوق تساوی را که در حقوق بشر شناسایی شده قبول ندارند...
از شما خواهش میکنم نظر همسرت را هم بپرس در این مورد.
ساناز: علاوه بر اینکه دین در این چیزها دخالت میکند، چیزی به نام «عرضه و تقاضا» هم هست؛ وقتی یکیاش هست، آن یکی هم هست. چه آمستردام باشد، چه لاسوگاس و چه تهران، این جفتاش وجود دارد. پس چرا قانونیاش نکنیم؟ فکر میکنم وقتی یک چیزی قانونی میشود، آن نگاهی هم که باعث میشود همه اینجوری بد ببینندش، میافتد و بعد تقاضا هم کمتر میشود.
ساناز! میتوانیم حرفهایت را اینجوری جمعوجور کنیم که به هر حال این اتفاقیست که همیشه میافتاده و میافتد؛ در همهی جوامع. فقط آن موقعها پوشیده و پنهان بوده و الآن علنیاش کردهاند. بهجای اینکه قاچاقی این اتفاق بیفتد، یا به قول افشین، هزار بیماری به وجود بیاورد، قوانین بهداشتی هم برایش گذاشتهاند. آیا تو این کار را یک بیزنس جدی میبینی؟ یک کار؟
ساناز: چرا که نه؟ اینهایی که دارند اینقدر پول میسازند از این بیزنس، چرا نباید مالیات بدهند به کشورشان؟ اگر مالیات بدهند حتا شاید کمتر بشود یا خطرش کم بشود.
سامان: با قانونیکردنش من معتقدم که میشود خدمت بیشتری به جامعه کرد، تا زمانیکه از آن چشمپوشی بکنیم. اگر از کسانی که در این کار هستند مالیات بگیریم و آن مالیات را اختصاص بدهیم به اینکه آن زنها کار بکنند، و از آن طرف به صورت عادلانه همان برخورد را با مواد مخدر داشته باشیم، با دروغ و رشا و ارتشاء داشته باشیم، ما آنموقع داریم بهسوی یک جامعهی تکامل یافته حرکت میکنیم.
علی: به نظر من خب چندتا دلیل دارد. ببینید! اگر به کتابخانه برویم، نود درصد مجلهها عکس زن دارند. بیولوژی مرد به چشماش بیشتر بسته است و بیولوژی زن به گوشش بیشتر بسته. این یک امر علمیست. درضمن بله، اگر تقصیر دارند، تقصیر جفتشان (هم زن و هم مرد) هست.
شاید بتوانیم این را هم بگوییم که به قول بعضیها بدن زن به هر حال زیباتر است. بسیاری از خوانندگان آن نشریات و مجلهها زن هستند و اینطوری نیست که مردها فقط آن مجلات را بخرند.
علی: این هم ممکن است. در انگلیسی میگویند: زنها جنس زیباتری هستند.
افشین! آن خوب و بدی را که شما میگویید، چه کسی تشخیص میدهد؟
افشین: دولت. وقتی قانون میگذراند میگوید این خوب است و این بد است.
زاویهی حقوقیاش را شما میگویید؟
افشین: نه. از زاویهی دموکراسی دارم میگویم. دولت را مردم میگذارند توی کار. حتا دولت آمستردام. و آن جامعه نمیگوید این کار خوبیست. اصلاً مهم نیست که دولت دارد مالیات میگیرد یا به او جواز داده است. این به آن زنی که توی خانه نشسته و به او خیانت شده، که فردا ممکن است ایدز بگیرد، هیچ ربطی ندارد. کدام مادر، کدام پدر حاضر است به دخترش این درس را یاد بدهد؟ سامانخان! اگر شما دختر داشته باشید، حاضرید به دخترتان بگویید فاحشهگری با کارگری هیچ فرقی ندارد؟
سامان: این سؤال، قراردادن یک فرد در موقعیتیست که مجبور بشود جوابی را بدهد که سئوالکننده دوست دارد. ما این بحث را برای چی داریم انجام میدهیم؟ برای تجزیه و تحلیل کنونی یک اجتماع؟ در آن صورت میگویم نه، من سامان حقیقتطلب، امروز با توجه به پیشینهی اجتماعی ـ خانوادگیای که دارم، به دخترم این آموزش را نخواهم داد؛ بهخاطر اینکه در جامعهی من هنوز بهصورت یک تابو به آن نگاه میشود، به شکل یک مسألهی ناموسی به آن توجه میشود و هیچ فرقی برای من ندارد. فردی که این شکلی فکر میکند با آن فردی که میآید خواهرش را میکشد، بهخاطر اینکه به یک مردی چپچپ نگاه کرده. آیا فکر میکنید بچهی شما نیازی به توصیهی شما دارد که بیاید خودش را فرضاً توی اینترنت در همچون وضعیتی قرار بدهد؟ آیا شما میتوانید هیچ تضمینی بدهید که سیسال آینده بشر به اینجا نمیرسد که سکس آزاد، بچه را هم توی آزمایشگاه درست میکنیم؟ و اصلاح نژاد شده. دیگر بچه هم مشکلی ندارد.
دیگر اینکه اگر روزی روزگاری دخترم رفت و چنین انتخابی خودش شخصاً کرد، من چه حقی دارم که جلوی او را بگیرم ساناز؟
ساناز: حقی ندارید. یعنی به عنوان مادر، شما آن جایی که میتوانید، تا آن جایی که خودتان بلدید و میدانید، باید به بچهتان یاد بدهید. ولی آخر خط خودش باید انتخاب بکند. و با این که ما این را قانونی کردهایم یا نکردهایم، اگر آن مرد بخواهد میرود. یعنی ما آن کسانی که میخواهند آن راه را انتخاب بکنند، آزادشان میکنیم.
سامان: من معتقدم که حس خوشبختی فرق میکند. هنوز ما به آنجا نرسیدیم که همهی آدمها دانسته و از روی علاقه به این شغل بیایند و این کار را انتخاب بکنند. متأسفانه بسیاری از آنها قربانی تجارت سکس هستند و بابت این سؤال که "آیا شما خوشبختاید؟" جواب درستی را از لحاظ جامعه شناسی به ما نخواهند داد.
علی: خیلی وقتها متأسفانه روشنفکری را توی چیزهایی که نیستیم میبینیم. بله! آزادی باید وجود داشته باشد. ولی این فراموش کردن خیلی چیزها، یا اینکه از صفر شروع کردن، باعث پیشرفت انسانیت نمیشود. زمانی که بتوانیم چیزهای خوب را، ارزشهای درست را بیاوریم جلو در جامعه، میتوانیم خیلی پیشرفت بکنیم.
علی جان! بحث ما دقیقاً همین جاست که این "ارزشهای خوب" را کی تعیین میکند.
علی: درست است. هر شخصی میتواند در تمام زندگیاش تلاش کند تا به جواب این سؤال برسد.
سامان: خیلی موقعها تمامی این برنامههایی که ما میریزیم، توی روند جامعهی جهانی از بین میرود و بر اثر مرور زمان اصولاً موضوعیت پیدا نمیکند. من معتقدم که اینترنت از جمله چیزهایی بوده که الآن لزوم این نوع بحثها را دارد یواش یواش از بین میبرد.