آزادی جنسی و خانواده - جنسیت و جامعه (۱۱)
آزادی جنسی و خانواده (11)
ماهمنیر رحیمی
از اینجا بشنوید.
جایگاه خیانت و وفاداری همسران در قانون چیست؟ آیا جرم تلقی میشود، یا یک مسألهی شخصیست؟ توضیح دو حقوقدان را به این پرسشها و مقررات رسمی بین یک زوج را در دو بخش قبل برنامهی جنسیت و خانواده شنیدیم. در یازدهمین بخش از برنامهی "جنسیت و جامعه" این سؤال را مطرح کردهایم که مرز آزادی جنسی کجاست و در این مورد با یک کارشناس و چند ایرانی صحبت میکنیم.«جنسیت و خانواده» را طی دو قسمت قبل با مروری بر قوانین مربوط به این امر پیش بردیم؛ در ایران و آمریکا.
در گفتوگوی پیشین دیدیم که خیانت جنسی یک نفر از زوج در آمریکا جرم محسوب میشود، ولی دکتر کریم لاهیجی حقوقدان، مقیم پاریس، میگوید این امر در اروپا متفاوت است: در حقوق جزایی مدرن امروزه دیگر این عمل جرم تلقی نمیشود. بله! چهلـ پنجاهسال پیش تلقی میشد. مثلاً در کشوری مثل کشور فرانسه و بیشتر کشورهای اروپایی، آنچیزی که در شریعت اسلام به آن میگویند «زنای محصنه» یکی از موارد طلاق بود. در مواردی میشد که حتا مثلاً یک زندانی هم برایش درنظر بگیرند.
دکتر لاهیجی البته نقش قانون را از اخلاق تفکیک میکند: باید به آن اذعان کرد که حقوق همیشه نمیتواند تا جایی برود که اخلاق میرود. از نظر اخلاقی رابطهی شخصی که، حالا نمیخواهم کلمهی "قید" ازدواج را بگویم؛ ازدواج یکی از حقوقیست که، بله، در اعلامیهی حقوق بشر هم برای انسان شناخته شده است، ولی وقتی کسی تعهدی میکند و آن تعهد اسمش ازدواج هست و در راستای زندگی مشترک است، خب از لحاظ اخلاقی ناپسند است که برخلاف تعهد خودش عمل بکند. مثل یک بدهی اخلاقیست که کسی به کسی دارد و متأسفانه این بدهی انجام نمیشود.
محور بحث من سکس و خانواده است و مقررات بیرونی حاکم بر آن.مسألهی جنسیت در جامعهی ایران به اندازهای حاد و محسوس شده است که یکبار دیگر بحث قدیم «متعه» یا «صیغه» یا آنچه به "ازدواج موقت" نیز شهرت یافته، داغ شده است. تا جایی که وزیر کشور اعلام میکند: «مگر امکان دارد اسلام نسبت به جوان ۱۵سالهای که خداوند شهوت را در وجود او قرار داده است، بیتفاوت باشد؟ برای ارضای میل جنسی جوانانی که امکان ازدواج ندارند، بایستی فکری شود.» گذشته از اینکه این راه شرعی چه اندازه بتواند مشکلی را حل کند، پیشکشیدن مجدد آن بهطور رسمی، حاکی از پذیرفتن رسمی وجود مشکلیست بهنام روابط جنسی. مصطفی پورمحمدی همچنین گفته است: «ازدواج موقت تنها برای کامجویی مردان دارای همسر نیست که بروند و برای بار چندم ازدواج کنند.» این سخن نیز بیان آشکار وجود چندهمسری، ولو با عنوان عقد شرعی یا موقت است. میدانیم که در کشورهای پیشرفته چنین امری، آنهم بهصورت رسمی، قدغن است.
نظر دکتر کریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون جهانی حقوق بشر، را در باب چندهمسری جویا شدم: این شیوه شیوهایست که مربوط به دورانهای بههرحال مردسالارانه در جامعههای گذشته بوده است. الآن دیگر در جوامع مدرن، واقعاً این بهعنوان یکی از زشتترین اعمالیست که انسانی ممکن است مرتکب بشود. همینجا باید بگویم که مسألهی چند زنی، غیر از ارتباط داشتن است. برای اینکه چند زنی عملیست که قانون به آنها این اجازه را میدهد. در صورتی که مردی که همسر دارد و با زن دیگری ارتباط مخفیانه دارد، یعنی به صورت دزدانه میرود به کسی؛ لااقل قانون دیگر به این اجازه را نمیدهد. همانطور که یک کسی دزدی میکند، یک کسی هم میرود با دیگری و ارتباط نامشروع برقرار میکند.
دکتر لاهیجی جای چندهمسری را در منشور جهانی حقوق بشر برایمان گفت. گرچه متعه را برخی آزادی جنسی نیز تفسیر میکنند و آن را برآمده از فرهنگ عربستان زمان اسلام میدانند که به گفتهی تاریخنگاران، فضای سکسخواهی بازی داشته است. اما اولین ایرادی که مدافعان حقوق بشر از این حکم اسلامی میگیرند، نابرابری این مجوز برای زن و مرد است: دوشیزه بدون اجازهی پدرش حق ازدواج ندارد. زن پس از طلاق یا فوت همسر باید دورهی عده نگهدارد. و از همه بنیادیتر، هرگز، در هیچ شرایطی، هیچ زنی، حق داشتن هم زمان دو شوهر را ندارد؛ حال آنکه مردان میتوانند چندین زن رسمی و بیشمار زن صیغهای داشته باشند. از دیگر سو، چون شروط اولیهی این نوع عقد، تعیین دقیق مبلغی مالی و زمانی معین است، برخی صیغه را برای زن روسپیگری اسلامی میخوانند و برای مردان متأهل یک کامجویی خارج از چارچوب ازدواج رسمی میبینند؛ امری که در غرب شکستن یکطرفهی قرارداد دوجانبه شمرده میشود.
در گفتوگوی پیشین دیدیم که یکی از موجبات اختلاف در خانواده، عمل یا روابط جنسی—عشقی فردی از زوج است. حال ببینیم چند ایرانی خارج از ایران، آزادی جنسی را، خاصه هنگامی که ازدواجی وجود دارد و خانوادهای تشکیل شده است، چهگونه میپذیرند. میهمانی که در میزگرد امشب ما شرکت کردهاند، بین ۳۵ تا ۴۰ سال دارند. سامان و همسرش ساناز، افشین از همسرش جدا شده، و علی مجرد است.
علی جان، مرز آزادی جنسی را شما کجا میبینید؟ با توجه به عقاید خودت، یعنی ورای آمریکا، ایران، یا هر جغرافیایی...
منظورتان...
یعنی محدودهاش کجاست؟ تا کجا کسی حق دارد بگوید "این حریم خصوصی من است و من هر کاری دلم بخواهد توی این چارچوبم میکنم". این چارچوب را کجا میدانی؟
هر انسانی آزاد است. دلیلی که توی این دنیا هستیم، همین آزادیست. مثلاً ما شاید خیلی private )خصوصی) هستیم. شاید آن عرب توی صحرا خیلی زیاد private هست و شاید خواننده مادونا اصلاً private نیست. من شخصاً با همه میتوانم سکس داشته باشم. شوخی میکنم...
بهعنوان اینکه مرد هستی و میتوانی بینهایت صیغه داشته باشی...
نخیر، متأسفانه...
یعنی...خب دید کسی که به خدا اعتقاد دارد این است که ایدهی ازدواج از خدا آمده است. ازدواج معنایش فقط یک بیان عمومی است از وجود یک زوج. مثلاً تمام محل میدانند که ایشان زن من است و من هم شوهرش هستم؛ همین. یعنی روابط پنهانی، به نظرمان خوب نیست، یا گناه است و یا خیری ندارد، نه برای جامعه و نه روحمان و نه شخصمان. شاید بشود معنیاش کرد که دوستدختر و دوستپسر توی جامعهی امروز با یک کمی قوانین، با یک کمی احترام خاص میشود گفت که زوج هستند. توی زمان امروز زیادهروی از دو حالت شده...
مثل؟
کسانی که به دین اعتقاد دارند، خیلی به قوانین و structure (چارچوب) خاصی (پایبندد)؛ انگار که خداوند یک وکیل است و میخواهند باهاش بازی کنند و خیلی وقتها بهخاطر این پیچیدگی زیاد دین امروز، امروز خیلیها بدشان آمده، انقلاب کرده و یا فرار کردهاند از این دین و آزادی خالص میخواهند. من میگویم این وسط یک چیزی وجود دارد، که آن حقیقت است.
از نظر تو حقیقت چی هست؟
حقیقت اول خداوند است.
توی این موضوع خاص؟
توی این موضوع ازدواج یک نوع relationship (رابطه) هست که خوب devise (نقشهکشی از پیش و مشخص) نشده و فقط این است که مرد و زن باهم هستند.
مرسی علیجان. سامان نظری داری در مورد محدوده یا مرز آزادی روابط جنسی؟ سامان جان خواهش میکنم راحت صحبت کن!
خب من را توی بد موقعیتی گیر انداختهاید؛ خانم رو هم را دعوت کردید اینجا... من حرفهای علی را قبول دارم، منهای قسمتی که موضوع را روحانی میکند. من معتقدم که ازدواج یک تعهد است، یک قرارداد است. این عقد و قرارداد میتواند چند تا طرف قرارداد داشته باشد. ولی به تبعیت از هر عقد و قرارداد دیگری، باید این قرارداد به تأیید و موافقت همهی طرفین برسد. اگر یک نفر بهصورت یکجانبه این قرارداد را زیرپا بگذارد، مسلماً طبق قول و قراری که قبلاً گذاشته عمل نکرده و عرفاً، اخلاقاً، و شاید بعضی اوقات قانوناً باید تحت تعقیب قرار بگیرد، حتا شاید از لحاظ حقوقی.
همان حقی را که برای آقایان قائل هستی، برای خانمها هم قائل هستی؟
چه من این حق را قائل باشم و چه نباشم، مسلماً هر کسی مختار است که هرکاری دلش میخواهد بکند. حال اگر حکومتی آمد و این حق را از یک نفر گرفت، یا بنا به مصلحت خودش منحصر کرد، معنایش این نیست که آن زن یا مرد آن حق را ندارند.
ساناز جان چهقدر با حرفهای شوهرت موافقی؟
با بیشتر حرفهایش موافقام. ولی به نظر میآید که شما فکر میکنید مردها خیلی قدرت بیشتری دارند. ولی خب ببینید مردهای دیگری هم هستند که همجنسگرا هستند و آن قدرت و قوانینی که مردهای دیگر دارند به آنها تعلق نمیگیرد و آنوقت باید ببینیم که مرز روابط جنسی تا کجاست؟ فقط اینکه جنسهای مختلف باشد یا اینکه همجنسها هم همان حقوق را دارند؟
اگر روز و روزگاری حس بکنید که سامان گرایش یا هیجانی دارد به مرد دیگری، ببخشید! به زن دیگری...
فرقی نمیکند؛ یعنی مرد باشد یا زن، غیر از این ازدواج ماست. من قول دادهام که فقط با سامان باشم و سامان هم به من قول داده که فقط با من باشد و این یک قراردادیست بین من و او. هر کار دیگری بکند، درست نیست و آنهم نه بهخاطر خدا و قانون. ما یک قرارداد داریم. اگر این قرارداد را بشکند، قرارداد شکسته میشود.
افشین اگر با کسی ازدواج کرده باشی، فرض کن رفتی شبی بار و در یک عالم هیجانی چنین اتفاقی برایت بیفتد چه حسی پیدا میکنی؟
امیدوارم هیچوقت این اتفاق نیفتد. خب باعث شرم، آبروریزی، و احساس گناه شدید میشود و امکانش هم هست که آدم مریضی بگیرد.
اگر روزی متوجه بشوی که طرفت، این تعهد دوجانبه را زیر پا گذاشته، یکجانبه رفته به میل خودش یا آنچه مطلوبش بوده، پیش رفته، چه واکنشی نشان میدهی؟
مسألهی خیلی جدیای است که آدم باید فکر بکند آیا میتواند با این شخص ادامه بدهد، زندگی کند هنوز. برای اینکه اگر یکبار این اتفاق بیفتد، حرکت شایستهای نیست و ممکن است دوباره انجام داده بشود.
اگر همسرت بگوید "این بدن شخص من هست و هیچکس حق تملک آن را ندارد"، اگر کسی چنین چیزی بگوید چی؟
خب این یک عقیدهی شخصیست، ولی نیازی نیست که این شخص همسر من باشد؛ اگر از اول این عقیدهاش بوده، خب من با او ازدواج نمیکردم و توی این قرارداد وارد نمیشدم. خیانت در ازدواج از نظر حقوقی به آن صورت مکافات ندارد؛ فوقش یکی میتواند طلاق بگیرد. بیشتر از آن مسألهی حقوقی، یک مسألهی ethical (اخلاقی) است. مسألهی خصوصی و شخصیست که به نظر من یک breach of trust است. یعنی یک قولی به کسی دادهای، که وقتی این قولتان را میشکنید، به نظر من بزرگترین خیانت را نه تنها به خانوادهتان، بلکه به شخصیت خودتان کردهاید.
علی جان، با نظر افشین چهقدر موافقی؟
کاملاً موافقم.
نکتهی تازهای؟
من این را بهعنوان تست شخصیت یک انسان میبینم. کسی که اینقدر نقطهضعف دارد که نتواند با برنامه یک کاری را انجام بدهد، ناگهانی از روی هوس یا همینطوری بدون فکر کاری بکند، کاراکتر یا وجدان قوی یا کاملی ندارد.
اگر کسی بگوید که "ما فقط یکبار زندگی میکنیم، عمر ما کوتاه و محدود است، پس من میخواهم اصلاً هوسهایم را هم برآورده بکنم" آن موقع چه میگویی؟
خیلیها توی دنیای امروز این نظر دارند و انجام میدهند. آزادند.
اگر قاضی باشی، برای اینها مجازاتی قائل میشوی؟
نه، راستش. یکسری قوانین توی قرآن هست که بیرون از قرآن خیلی بیشتر توضیح داده شده است. متأسفانه، گفتم، دین چیز پیچیدهای شده. خب کسی که وارد یک جامعهی اسلامی میشه و خودش تصمیم ندارد یک مسلمان باشد، چه جوری میتواند با قوانین اسلام تنبیه بشود. نمیدانم، اینها سؤالهای سنگینی است. شخصاً شاید اگر من امیر یک امارات بودم، سیستمی پیاده میکردم...
سؤال من دقیقاً همین است. اگر حاکم یک کشور بودی، چه سیستمی پیاده میکردی؟
سؤال خیلی خوبی هست و فکر زیادی میخواهد.
خیلی سامان ساکت نشستهای، نظری نداری؟
علی معتقد است چون بحث اسلامی سنگین است و باید بگذاریم بهعهدهی کسانی که میتوانند. من هم معتقدم باید این کار را کرد، با این تفاوت که اصلاً نباید دین را در اینجا به میان آورد. چون خیلی از شنوندههای ما مسلمان نیستند، خیلیها در خانوادهای مسلمان زاده شدند، ولی به قوانین اسلامی پایبند نیستند. و خیلیها هم مسلمان هستند و به این قوانین پایبندند. مشکلی که وجود دارد این است که آیا ما به همان درجهای که به احکامی مثل زنا، دست قطع کردن حساسیت نشان میدهیم که به دروغگویی، بیتالمال را خوردن، خیانتکردن در مسائلی که به حقالناس مربوط است؟ یا اینکه نه، ما سعی میکنیم قوانین اسلامی را در همه جا ترتیب اثر بدهیم. من معتقدم تا زمانی که ما بحث دین را جدا نکنیم و این را به حیطهی قانون درنیاوریم، هیچوقت جامعهای نخواهیم داشت که عاری از خلاف باشد. اگر بیاییم و فرض بکنیم که یکی، شبی، در جایی تحت تأثیر مشروب، مواد مخدر یا در شرایطی که از حالت طبیعی خودش خارج بود و کاری کرد...
یا مناظری که مستکننده باشد...
چه مرد چه زن، آیا حکمش با آن کسی که دانسته و به قصد انجام این کار آمده این کار را کرده است یکی هست؟ اگر بهقول شما بخواهم این را قضاوت بکنم، من میگویم نه، نیست. اما خب در آمریکا هم ضربالمثلی هست که میگوید کسی که یکبار دروغ بگوید، همیشه دورغگو باقی خواهد ماند...
یا میتواند باز هم دروغ بگوید...
بله، باز هم دروغ بگوید، این هم یک بحثیست شاید... ولی به نظر من اولین جایی که ما میتوانیم به نقطهای مشترک برسیم این است که بیاییم این را فردیاش کنیم، نه اینکه بهصورت دینی و جمعی برایش حکم صادر کنیم. مطمئناً مورد به مورد فرق خواهد کرد.
حال نگاهی وراتر اندازیم به موضوع؛ دکتر کریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون جهانی حقوق بشر، تفاوت تعریف جرم را برایمان بازمیگوید و آنچه در مذاهب گناه خوانده میشود: در تعریف حقوق جزایی مدرن، یعنی حقوق جزایی که طی دو قرن اخیر تدوین شده و در تمام کشورهای پیشرفته و شاید در کشورهای در حال توسعه هم الان کموبیش پذیرفته شده است، جرم آن عملیست که به جان، آزادی، حیثیت و آبروی کسی دیگر صدمه بزند. بنابراین اگر عملی که از ناحیهی کسی سرمیزند چنین نتایجی دربرنداشته باشد، آن عمل جرم نیست.
آقای دکتر کریم لاهیجی، مرز آزادی روابط جنسی یا بهطور کلی آزادیهای فردی در منشور جهانی حقوق بشر چهگونه تعریف شده است؟
ببینید در منشور جهانی حقوق بشر تعریف آزادی همان تعریفیست که تمام فلاسفه "آزادی" را تعریف کردهاند؛ حد آزادی شخص را آزادی دیگری میشناسند. یعنی اینکه هر کسی میتواند در رفتارش، در مناسبات اجتماعیاش تا حدی عمل بکند که به آزادی کسی دیگر صدمه نزند. ولی خب اینجا مرز حقوق از مرز اخلاق جدا میشود. وقتی ما صحبت از حقوق بشر میکنیم، حقوقیست که انسانها دارند و حکومتها ملزم هستند این حقوق را به آنها بدهند. ولی با تمام امور و مفاهیم اخلاقی نمیشود از دریچهی حقوق و از جمله حقوق بشر برخورد کرد. قانون تا آنجایی میرود که به اصطلاح عدم وفاداری همسر نسبت به همسر دیگر را میتواند با جدایی بهعنوان ضمانت اجرا جبران بکند. (عدم وفاداری) ممکن است که جرم نباشد، ولی میدانید که در یک جامعهی مبتنی بر روابط بشردوستانه، مودتآمیز و آنچیزی که میگویم متمدنانه، خب مسلم است که نزاکت هم یکجایی دارد. کارسازی و چارهی قانون و حقوق نمیتواند فراتر برود و وارد روابط عاطفی یا اخلاقی دو انسان با یکدیگر بشود و یا انسانها با یکدیگر. من همینجا اشاره کنم که برخلاف دعاوی بهاصطلاح جزایی، در دعاوی خانوادگی دادگاهها علنی نیستند. چرا؟ برای اینکه مسأله مربوط به روابط و زندگی خصوصی دو نفر است.
موضوع بخش بعدی سلسله برنامهی «جنسیت و جامعه» نیز «خانواده» خواهد بود، اما از این زاویه که آیا خانواده نهادیست برای اعمال قدرت در دست حاکمان؟