مقایسه تطبیقپذیری مهاجران در امریکا و اروپا
مقایسه تطبیقپذیری مهاجران در امریکا و اروپا
مترجم : رضا شوقی
اساس نتایج پژوهشی که موسسه تحقیقاتی "پیو فروم" انجام داده است، اروپاییهای مسلمان، اقلیتی کاملا جدا از جامعه بوده و در موقعیتی پایینتر از اکثریت مردم قرار دارند. آنها از لحاظ اقتصادی به حاشیهی فرودست رانده شده و به جهت اجتماعی، در انزوا به سر میبرند.
مسلمانان امریکا اما، آنگونه که خود اظهار کردهاند، احساس میکنند از موقعیتی "ممتاز" یا "خوب" در جامعه برخوردارند. سطح درآمد و تحصیلات مسلمانان در امریکا، در حد میانگین کل جامعه است. 71 درصد از مسلمانان امریکا گفتهاند اگر انسان در امریکا به حد کافی زحمت بکشد، به موفقیت خواهد رسید. اکثریت این افراد معتقدند مسلمانان پس از ورود به امریکا باید قواعد و آداب و سنن امریکایی را بپذیرند. 63 درصد از مسلمانان گفتهاند که هیچ تناقضی میان دینداری و زندگی در یک جامعه مدرن نمیبینند. 63 درصد نیز اظهار کردهاند که تصور بسیار نامساعدی در مورد گروه القاعده دارند. 85 درصد مسلمانان امریکا عملیات انتحاری را هرگز موجه ندانسته یا به ندرت آن را قابل توجیه میدانند و تنها 1 درصد معتقدند که اعمال خشونت برای دفاع از اسلام "اغلب" مجاز است.
امانی جمال که از دستاندرکاران این تحقیق است، چنین نتیجه میگیرد که فرایند تطبیقپذیری اقتصادی - اجتماعی مسلمانان با جامعه امریکا با موفقیت صورت پذیرفته است.
اما به رغم سخن او میتوان ادعا کرد که هیچگونه تطبیقپذیری در کار نیست. تطبیقپذیری یعنی حل شدن اقلیت در اکثریت و یکی گردیدن با جامعه میزبان، و این درست همان کاری است که مسلمانان امریکا انجام نمیدهند، چون آنها مسلمانانی معتقد و عامل به آداب و رسوم خود باقی میمانند.
همانطور که گفته شد 63 درصد از مسلمانان تعارضی میان پایبندی به اعمال و مناسک دینی خود، و زندگی در دل مدرنیسم نمیبینند. این بدان معناست که مسلمانان در عین مشارکت در زندگی روزمره و نقشپذیری در سیستم سیاسی، اقتصادی، آموزشی و اجتماعی امریکا، به مسایل اعتقادی خاص خود نیز ملتزم هستند.
آن چه هویت واحدی به همه ساکنان امریکا میبخشد، مفهوم "مشارکت اجتماعی" است و نه تطبیقپذیری. بخشی از مسئله مشارکت، بر یک فرایند انتخاب شخصی مبتنی است: در نهایت تنها آن گروه از مسلمانان به امریکا میروند که که خود را آماده مبارزه با چالشهای زندگی امریکایی کردهاند، زندگی که به ندرت از طریق حمایتهای اجتماعی تامین میشود.
این در حالی است که مهاجران به اروپا در صدر استفادهکنندگان از حمایتهای اجتماعی قرار داشته و چندان به فکر مشارکت و سهمپذیری در زندگی سیاسی و اقتصادی جامعه میزبان نیستند.
بخشی دیگر از مسئله مشارکت به اجازه جامعه میزبان منوط است. جامعه امریکا در این مورد از خود سخاوتمندی نشان میدهد.
آنچه به مسلمانان اجازه میدهد بدون رعایت اصول سازگاری با محیط، در عرصه عمومی جامعه مشارکت کرده و به موفقیت دست یابند، خصلت پلورالیستی جامعه امریکا است و نه آنگونه که برخی گمان میکنند، فضای سکولاریستی آن.
سکولاریسم یعنی "بیدینی" در عرصه عمومی، در حالی که پلورالیسم یعنی "چند دینی" در این عرصه. در امریکا وجود یک گروه جدید و متفاوت در جامعه تنها یعنی وجود یک گروه بیشتر، و این بههیچوجه مسئله مهمی برای امریکاییها نیست.
پلورالیسم امریکایی نه از روی فضیلت، بلکه از روی ضرورت زاده شده است. تاریخ امریکا گواه آن است که این کشور میبایست هر چه بیشتر مهاجرانی را به سوی خود جلب کند که حاضر باشند بار جمعیتی کشور، و در آینده مسئولیت صنعتی کردن آن را بر دوش بکشند. این دست و دلبازی تصادفی خود به خود به یک قرار داد پلورالیستی منجر شد: مهاجران در موفقیت اقتصادی و سیاسی کشور سهیم شدند، و در ازای آن اجازه یافتند، نه تنها عقاید خود را حفظ کنند، بلکه آداب و رسوم و سنتهای خود را نیز در قالب اجتماعات گوناگون، آزادانه به انجام برسانند.
امروز آنچه امریکا را، با تمام تنوع جمعیتیاش، سر پا نگه داشته است، "صمیمیت در عین تفاوت" است.
به مرور زمان، تفاوت و تنوع فرهنگی و جمعیتی برای امریکاییها به امری عادی بدل شده است. آنها عادت کردهاند که میان تفاوتهایی که میتواند برای کشور مضر باشد، و تفاوتهایی که آسیبی در بر ندارد - که اغلب تفاوتها از این قبیل هستند - فرق بگذارند.
گر چه پس از 11 سپتامبر تعرضات محدودی علیه مسلمانان صورت گرفت، اما باید گفت ترس از تفاوتها گرایش غالب جامعه امریکایی نیست.
امریکاییها مطمئن هستند زمانی که گروه مهاجر در امور اقتصادی و سیاسی مشارکت داده شد، دیگر نیاز ندارد که لجبازانه و شورشگرانه بر تفاوتهای خود از جامعه میزبان تاکید ورزد.
اعتقاد امریکاییها در این مورد این است: هویت واحد مستلزم یکسان بودن نیست. تاکید اروپا اما بر یکسانسازی است. آنگونه که از نتایج تحقیقات پیو فروم و برخی مطبوعات بر میآید، اروپا در مورد مسئله آداب و رسوم و سنتهای مهاجرانش نگران است.
گناه مشارکت ناچیز مهاجران کشورهای اروپایی در امور سیاسی و اجتماعی، برعهده کشورهای میزبان است، از آن رو که اقدام قابل توجهی برای دستیابی به هدف "صمیمیت در عین تفاوت" انجام نداده و حتی از وجود مهاجران خشمگین نیز هستند. این مسئله میتواند به تاکید پرخاشگرانه مهاجران بر تفاوتهای خود با جامعه اروپایی منجر شود، آن چه در مورد مسئله حجاب به وضوح قابل رویت است.