زن هلندی،در جستجوی پدر و مادر واقعی خود در اصفهان
زن هلندی،در جستجوی پدر و مادر واقعی خود در اصفهان
داریوش رجبیان
گفتوگو را از «اینجا» بشنوید.
کنار سینمای چهارباغ اصفهان سال ۱۹۷۵ صدای گریهی بچهای را میشنوند، کنارش میروند، میبینند یک بچهی دوساله در سبد خوابیده است. صاحب سینما به پلیس زنگ میزند. میبرندش به پرورشگاه و اسمش را میگذارند «نیلوفر رخشا» که به باور خود او از نام اسب رستم میآید. (نمیدانم، چه نسبتی وجود داشته بین اسب رستم و آن کودک پیداشده، یا شاید هم رخشا اینجا به معنی درخشان باشد). مقامات از طریق رادیو و تلویزیون اعلام میدهند، پدر و مادرش را پیدا نمیکنند. یک سال بعد از آن یک هلندی به پرورشگاه میآید و مدارکش را تهیه میکند و کودک را میآورد به هلند.
خانم نیلوفر الان سیوچهارسال دارد. میخواهد پدر و مادرش را پیدا بکند. خودش هم تا کنون تلاش کرده. رفته ایران، پنج روز اصفهان مانده و پدر و مادرش را پیدا نکرده، اما تحت تأثیر ایران قرار گرفته است. ماه آوریل دوباره ایران میرود. بازهم موفق نمیشود. بعد در برنامهی گمشدگان تلویزیون هلند اعلام میدهد که شاید از آن طریق بتواند پدرومادرش را پیدا کند، یا اصلاً اطلاع کوچکی در مورد دو سال آغازین زندگیاش پیدا بکند که اینطور نمیشود. نیلوفر به استودیوی رادیو زمانه آمد و با کمک لیدا که به زبان هلندی مسلط است، با او گفتوگوی زیر را انجام دادیم.
میشه لطفاً خودتان را آنطوری که در شناسنامهتان آمده، معرفی کنید؟
نیلوفر.
نام خانوادگی؟
فان خرینسفین.
توی این مطلبی که الان خواندیم، گفته میشود که از ابتدا نامتان نیلوفر رخشا بوده، درست است؟ چطور عوض شده؟
این نام و نام فامیلیای بوده که توی پرورشگاه به من داده بودند. علتش را نمیدانم. بلافاصله که آمدم هلند، نام فامیلم را عوض کردند و فامیلی هلندی برایم گذاشتند.
از کی به این فکر افتادید که پدر و مادر بیولوژیک ایرانیتان را پیدا بکنید و برای چی؟
از دوسال پیش تصمیم گرفتم که پدر و مادر واقعیام را پیدا بکنم.
دلیلش چه بود؟
بههرحال خواهناخواه میخواستم بدانم که پدر و مادر اصلیام کیها هستند، از کجا آمدهاند و ریشهاشان کجاست.
ولی بههرحال پدر و مادر هلندیتان را بهعنوان پدر و مادر خودتان قبول داشتید و دوستشان داشتید، درست است؟
بهعنوان پدر و مادرم آنها را میشناسم، ولی اینکه بگویم واقعا آنها پدر و مادرم هستند، واقعاً فکر نمیکنم. بههرحال بازهم تفاوت دارد.
زمانی که شما را پدر و مادر هلندیتان به فرزندی قبول کردند، فکر میکنم، سهسال بیشتر نداشتید. آن موقع احتمالاً هنوز درکی از این نداشتید که اینها پدر و مادر واقعیتان هستند یا نه. کی متوجه شدید که آنها پدر و مادر واقعیتان نیستند؟
نیلوفر در استودیوی زمانه
خیلی زود به من گفتند. در واقع زمانی که من شروع کردم زبان هلندی را یادگرفتن و صحبتکردن، به من گفتند. پنج یا ششسالم بود که به من گفتند پدر و مادر واقعیام نیستند.
و گفتند که پدر و مادر واقعیتان باید در ایران باشند؟
بله.
دوسال پیش هم رفتید ایران، درست است؟ رفتید اصفهان؟
در ماه ژوئیه گذشته برای اولینبار به ایران رفتم.
چه حسی داشتید از ایران؟
به محض اینکه وارد ایران شدم، احساس آرامش بهم دست داد. یک حس آرامش و اطمینان.
آن وقت از چه راههایی، از چه طریقی سعی کردید پدر و مادر واقعیتان را پیدا کنید؟
زمانی که به ایران رفتم، بار اول، فقط از طریق ادارهی بهزیستی دنبال پروندهام گشتم، اما چنین چیزی را پیدا نکردم. ولی این بار که بروم، میخواهم از طریق روزنامهها اعلام بدهم و اگر امکانش باشد، توی تلویزیون هم با اطلاعیهای اعلام بکنم که چنین مسألهای هست.
و آیا "نیلوفر" نامی هست که از آغاز با شما بوده یا آن را در پرورشگاه گذاشتند؟
نه، احتمالاً توی پرورشگاه گذاشتند.
پس احتمالاً خیلی سخت و مشکل به نظر بیاید که شما بتوانید کسی را از خانواده بیولوژیکتان پیدا کنید، چون نه نام و نه فامیلی هست که از آن زمان مانده باشد.
تنها چیزی که میدانم، این است که سال ۱۹۷۴ یا 1975 کنار سینما پیدا شدم. توی آن مقاله نوشتهاند سال ۱۹۷۵. ولی اگر از من بپرسند میگویم ۱۹۷۴. شاید هم اشتباه میکنم.
دفعهی بعدی کی میخواهید ایران بروید، بهزودی؟
ترجیح میدهم که تا سپتامبر آینده به ایران بروم. اگر بشود، اگرهم نه شاید کمی دیرتر.
گفتید که خیلی از ایران خوشتان آمده. چه چیزش خوب بود، چه چیزی واقعاً براتان نظرربا بود که اینقدر خوششان آمده؟
هربار وقتی به یک کشور خارجی میروم، همیشه احساس میکنم شاید اینجا باشد آن چیزهایی که من دنبالش میگردم. ولی وقتی به ایران رفتم، آن حس را دقیقاً داشتم. گفتم اینجاست، آن چیزهایی که دنبالش میگردم اینجاست و سریع آن احساس آرامش بهم دست داد و حس خیلی خوبی داشتم که آنجا هستم.
ولی هرگز در مورد هویتتان دچار بلاتکلیفی نشدهاید که فکر بکنید آیا ایرانی هستید یا هلندی؟ از هر لحاظ؟
با مسألهی هویتم مشکلی ندارم. من خودم را ایرانی نمیدانم. من یک هلندی هستم، ولی باز یکسری چیزها هست که فکر میکنم بازهم متفاوتم. اینکه بخواهم از چیزی برایت اسم ببرم، نمیتوانم. ولی بههرحال یکسری چیزهایی هست که همیشه فکر میکنی تو متفاوتی از یک هلندی واقعی. ولی مشکلی با این قضیه ندارم.
ولی آیا تلاش میکنید ایران را بهتر بشناسید و زبان فارسی را یاد بگیرید تا به ایران نزدیکتر شوید؟
دارم سعی میکنم زبان فارسی را یاد بگیرم. الان چند تا دوست ایرانی هم پیدا کردهام. بهنظرم غذای ایرانی خیلی خوشمزه است... و این حس را دارم که میخواهم بیشتر راجع به ایران بدانم، تحقیق بکنم، بشناسم و فارسی را هم یاد بگیرم.
شما الان مجرد هستید یا متأهل؟
نه، متاهل نیستم.
چه چیزی الان دوست دارید بگویید تا بتوانیم با استفاده از این برنامه اعلام بکنیم تا به شما کمک بکند، برای اینکه خانواده و پدر و مادرتان را پیدا بکنید؟
خواهشم این است که اگر کسی هست که احتمالاً آن زمان توی سینما کار میکرده یا توی سینما بوده، یا کسی که در اصفهان این جریان را بداند و الان بشنود... شاید از عکس هم بشود استفاده کرد، اینکه روی وبسایتتان بگذارید و از طریق عکس شاید بتوانم ردی پیدا بکنم.
و این مدرکی که من در دست دارم از قوهی قضاییه است که میگوید، شیرخوارگاه جمعیت خیریه... که اسمش هم پاک شده. اینجا برای چی اسمش پاک شده؟
نمیدانم.
خب، توی این نامه میخوانیم:"بدین وسیله دختربچهای دوساله که حسب گزارش شمارهی ۱۸ـ ۴۱۲ بتاریخ ۱۰/ ۱۱/ ۱۳۵۲، کلانتری یک اصفهان، در سینمای چهارباغ، بلاصاحب پیدا شده است و با تفحصی که از لحاظ رادیو و تلویزیون در مورد شناسایی او بهعمل آمده، و تاکنون کسی برای تحویلگرفتن او مراجعه ننموده است بههمراه اعزام میشود. خواهشمند است دستور فرمایند تا پیدایش اولیای طفل مشارالیه را در آن مؤسسه نگهداری نمایند. دادستان اصفهانـ زهتابیانـ ۱۰/ ۱۱/ ۱۳۵۲"پس این چیزی هست که با شما فرستاده بودند به پرورشگاه تا در شیرخوارگاه از شما نگهداری شود. درست است؟
با این به ادارهی بهزیستی رفته بودم که شاید از طریق این نامه بتوانم اطلاعی به دست آورم...خیلی ممنون خانم نیلوفر. امیدوارم که از این طریق، از طریق رادیو زمانه، بتوانیم یک کانالی را باز کرده باشیم که هم از طریق تارنما و هم از طریق رادیو کسانی که این برنامه را میخوانند یا میشنوند، اگر خبری و یا اصلاً کوچکترین اطلاعی داشته باشند، در مورد آن دو سه سال زندگی شما در اصفهان به ما خبر بدهند:از طریق پیک الکترونیک: contact@radiozamaneh.comیا از طریق پیامگیر رادیو زمانه در آمستردام: ۰۰۳۱۲۰۵۶۸۲۰۷۰