جنسیت زن جامعه و تفکر مردمحور
رأی دهید
جنسیت زن
جودیت در دادگاه گفته است که شب حادثه به خاطر مصرف مشروب الکلی حال اش منقلب شده و میخواهد به خوابگاهش که فاصله چندانی از محل جشن ندارد برگردد. دوستانش یکی ازمردان مامورحفاظت جشن دانشگاه را برای رساندن سالم او به خوابگاه، همراه او میفرستند. جودیت پشت در اطاقش دو بار به هوش میآید و متوجه میشود که مردی که قرار بود محافظ او باشد، درحال تجاوز به او است. جودیت میگوید که بعد از سیر دادگاه از مراجعه اش به قانون پشیمان شده است چرا که پروسه دادگاه از خود تجاوز تحقیر آمیزتر و خفت بار تر بوده است. جودیت مست بوده است و "از خود بیخبر" و چیزهای کمی را به خاطر میآورد! همین کافی است. دادگاه ادعای او را نمی پذیرد. قانون در انگلستان برقراری رابطه جنسی با کسی که در خواب یا بی هوشی است را جرم میداند. اما دادگاه انگلستان علیرغم این قانون، ادعای جودیت را به بهانه های مختلف نمی پذیرد. واقعیت این است که وقتی بی خبری نه ناشی از بلای "طبیعی" که ناشی از مستی و تلویحا "عملی غیراخلاقی" باشد، قانون تفسیر بردار است و در این مورد تفسیر دادگاه انگلستان، نه تنها بنفع جودیت حکم نمی دهد که حرمت شخصی او را هم پایمال میکند. حکم دادگاه قضایی انگلیس، نگاه و تفکر قاضی و هیئت منصفه و همه و همه، ریشه در واقعیت پایه ای تری دارد. این حکم انعکاس عقل و شعور حاکم بر جامعه است. در یک بررسی آماری که توسط عفو بین الملل صورت گرفته است معلوم میشود که در انگلستان یک سوم کسانی که مورد بررسی قرار گرفته اند معتقدند که زنانی که "لاس" میزنند اگر مورد تجاوز قرار گیرند، شریک جرم اند! یک سوم معتقدند که زن قربانی تجاوز اگر تحت تاثیر الکل باشد، بخشا یا تماما مقصر است! بیش از یک چهارم معتقدند که زنی که لباس تحریک کننده میپوشد، دعوت به تجاوز میکند، تقریبا 15 درصد معتقدند که زنی که "اینطرف و آنطرف" میخوابد اگر مورد تجاوز قرار گیرد بخشا مقصر است، و 8 درصد معتقدند که زنی که رابطه متعدد جنسی دارد تماما مسئول تجاوز جنسی است. و تصور اینکه در جوامعی چون ایران اکثریت مردم، زنی در موقعیت جودیت را در کیس تجاوز بخشا و یا تماما مقصر بدانند، سخت نیست. چنین دادگاههایی بدون اینکه در سیر بررسی خود "اشتباهی" کرده باشند، به سادگی میتوانند جای مجرم و قربانی را عوض کنند! نه به این خاطر که مثلا قانون و قاضی منصف کم است یا مدراک و شواهد کافی نیست! احکام چنین دادگاهایی به حکمی یگانه و واحد اتکا دارند. حکمی که محور شعور، قضاوت، و تشخیص درست از نادرست است. حکم همه چیز برگرد و محور مرد، تمایلات و نیازهای او، اساس عدل و قضاوت در چنین دادگاههایی است. نه عدالت در انگلستان سلامت و بیگناهی زن "مست"، ملبس به "لباس سکسی"، با رفتار "تحریک کننده"، و با رابطه های متعدد جنسی، را میپذیرد و نه دادگاههای شریعه در ایران و پاکستان! افکارعمومی رایج در سراسر جهان، از انگلستان و آمریکا تا ایران و عربستان زنان قربانی تجاوز را بخشا یا تماما مقصر میداند! در کمتر پرونده های جرم و جنایت، به اندازه پرونده های آزار و تجاوز جنسی، قربانی را شریک جرم یا تماما مجرم محسوب میکنند. عوض کردن جای مجرم و قربانی در پرونده های آزار و تجاوز جنسی به زنان نه یک اشتباه در دستگاههای قضایی که عین "انصاف" در جوامعی است که در آن نیمی از شهروندان آن انسان کامل محسوب نمی شوند. وقتی احساسات، نیازها، کنش ها و واکنش های عصبی، روحی و روانی مرد، محور تشخیص درست از نادرست، و مرکز اندازه گیری "اخلاق" و "ضد اخلاق" باشد؟ وقتی که از خیابان و کارخانه تا مدرسه و منزل، نیمی از مردم باید از خوردن تا پوشیدن و نشست و برخاست خود را مطابق نرم ها و نظم و نسق هایی تطبیق دهند که "تعادل" رفتاری مرد را در این محیط ها "برهم نزند"؟ کسی که "خارج" میزند، باید پیه چشیدن عواقب آن را هم بر تن بمالد! زن مست، ملبس به پوشش "سکسی" و با رفتار جنسی تحریک آمیز، "تعادلی" را برهم زده است! حق تعرض و تجاوز به او مجازات این خارج زدن است. این روح تعقل و شعور حاکم بر دادگاه جودیت و اغلب دادگاههای مشابه در کیس های تجاوز به زنان است. کیس جودیت بحث هایی در حمایت از زنان را به میان کشیده است. برخی بر ضرورت تصویب قوانینی در "حمایت" از زنان تاکید میکنند. در این رابطه صحبت از تصویب قانونی است که مردان را موظف کند که پیش از برقراری رابطه جنسی با زن، بخصوص هنگامی که زن تحت تاثیر مشروب الکلی است، از او سئوال کنند که "اجازه رابطه جنسی میدهد یا نه"؟ از مردان میخواهند که در مورد میزان هوشیاری و کنترل زن بر اعمالش، سئوال و "چک" کنند! از مرد غیر هوشیار و تحت تاثیر الکل میخواهند که از زن غیر هوشیار و تحت تاثیر الکل سئوال کند که آیا "جدا" خواهان رابطه جنسی هست؟ تا به این ترتیب معلوم شود که مردانی در موقعیت مجرم پرونده جودیت هستند و زنانی که شکایت میکنند، آیا قانونا مسئول هستند یا نه؟ این راه حل دولبه و ریاکارانه که ظاهرا میخواهد کلاه شرعی برای حمایت دو جانبه از هر دوجنس بسازد، علاوه بر جنبه صغیرسازی و مهجورسازی بیشتر از زنان، در عالم واقع مسخره تر از آن است که بتواند مبنای هیچ اقدام عملی جدی بشود. در جامعه ای که زن در آن به کالایی جنسی در خدمت مرد تنزل مییابد، در جامعه ای که در آن زن و مرد نه دو انسان آزاد و برابر که وارد یک رابطه جنسی سرراست و مستقیم میشوند، بلکه یکی مشتری و دیگری عرضه کننده، یکی طالب و دیگری مطلوب است، در جامعه ای که نیاز جنسی زن "تابو" میشود و نیاز مرد به حق "تعرض" و "تملک" حیوانی تنزل داده میشود، در جامعه ای که بر نیاز جنسی زن و مرد به انحا مختلف، به کمک مذهب و فرهنگ و قانون و سنت، پرده میکشند و آن را لابلای هزاران لایه از خرافه و ابهام و ریا و دروغ و معامله گری، محجوب میکنند، کمتر رابطه جنسی، در هوشیاری برقرار شود یا در غفلت، در مستی باشد یا بیداری، میتواند جوهری برابر و انسانی داشته باشد. بروز تمایلات جنسیمگر نه اینکه مردم، هم زن و هم مرد، در رفتار عمومی خود زنی که رفتار و پوشش "سکسی" دارد را عامل تحریک و تعرض مرد می دانند؟ مگر کم گفته و شنیده میشود که فلان لباس و رفتار زن "تحریک" و "دعوت" به رابطه جنسی و تجاوز است؟ مردم، زن و مرد، حق دارند که به هرشکل که میخواهند خود را از نظر جنسی بیان کنند. این برای مرد امری در بعد اجتماعی پذیرفته شده است. 90 درصد فیلم ها و تبلیغات و انتشارات و تولیدات تصویری در خدمت بیان جنسی مرد است. کسی مرد خواننده مجله پورنو را "خراب" و "فاسد" نمی داند و کار او را "غیراخلاقی" قضاوت نمی کند. تولیدات بیان جنسی مرد علنا و قانونا و بشکل وسیع در فروشگاههای مواد غدایی و محل خرید و رفت و آمد همه مردم، در دسترس است و وسیعا عرضه میشود. همه پذیرفته اند که این یکی از اشکال بروز نیازهای جنسی برای مرد است. اما هر شکل بیان جنسی زن، دعوت به تعرض و تجاوز است! رفتار و پوشش آزادانه جنسی زن در "ملا عام"، رفتاری که به هر شکل و میزانی، و از جمله با "نمایش خود"، نیاز جنسی زن را بیان میکند، با بارومتر میزان بهم خوردن تعادل مرد، سنجیده میشود و مهر درست و نادرست، امن و نا امن میخورد. این مرد محوری و مردسالاری است که حق شادی و شرکت در شادی جمعی را از امثال جودیت میگیرد. این استاندارد دوگانه و ریاکاری مزمن و بیمار گونه جامعه مردسالار است که به هر عابری اجازه میدهد که زنی در موقعیت جودیت را مورد تعرض قرار دهد. زن حق دارد اگر خواست با پوشیدن هر شکل لباس و تحرک و رفتاری خود و نیازهای جنسی خود را بیان کند. هر منتقدی میتواند آن را بپذیرد یا نپذیرد، نگاه کند یا نکند، نقد کند یا حمایت کند، انتخاب کند یا پس بزند، اما هیچ کس و از جمله هیچ مردی حق تعرض و دست درازی ندارد. هنگامی که "تحریک پذیری" مرد، و نیاز مرد محور است، هنگامی که زندگی جنسی مردم بر مبنا و محور این نیاز و "حفظ تعادل روحی و روانی" مرد میچرخد، هر زن بیگناهی میتواند قربانی تعرض، آزار جنسی و تجاوز شود. تا روزی که این وجدان وارونه و نابرابر مهر خود را بر زندگی مردم میزند، هر مرد غیر متجاوزی را هم میتوان بر صندلی اتهام نشاند. عامل تحریک! عامل "تحریک" در کیس های تعرض و تجاوز لفظی و رفتاری نسبت به زن، تعیین کننده است. از بنی صدر و تئوری او در باب "قدرت محرکه" موی زن، تا انواع رساله های تهوع آور اسلامی در مورد جوانب بیمارگونه "تحریک کنندگی" زن و "تحریک پذیری" مرد، از استدلالهای قضات عالیرتبه انگلیس و آمریکا تا شیوخ عربستان، همه و همه صف یک دست مردسالاری و مرد محوری را به نمایش میگذارند که همگی حکم و مقبولیت و مشروعیت تجاوز و تعرض به زن را صادر میکنند. تصور کنید که این حکم مبنای رابطه انسانها در همه زمینه ها باشد. اگرکسی با خوردن نوع غدای بخصوصی، اشتهای کسی را تحریک کرد، میتوان لقمه تحریک کننده را قاپید! اگر کسی کیف پرپولی را مقابل شمای بی پول و در حسرت پول، باز کرد و تحریک کرد، حق دارید آن را بربائید! کسی که حسرت داشتن کودک دارد، میتواند کودک ربایی کند! این منطق حق تعرض و تجاوز به زنی است که "تحریک" میکند! کسانی در کوچه و خیابان و مدرسه و محل کار "تحریک" میشوند و عده ای تحریک میکنند! جامعه مرد سالار و مرد محور از پیش برای تحریک شده جواز تعرض و تجاوز صادر کرده است. این اساس تفکر حاکم بر دادگاه جودیت و همه دادگاههای مشابه است. اگر چیزی را باید از ریشه کند و بدور انداخت، این حکم و جواز غیر انسانی و زن ستیزانه است. ثریا شهابی
جامعه و تفکر مردمحور
در انگلستان پرونده دختر دانشجوی 22 ساله ای بنام مستعار جودیت، که سال گذشته بعد از برگشتن از یک پارتی دانشجویی به او تجاوز شد، مجددا تحت بررسی قرار میگیرد. این پرونده، نحوه بررسی در دادگاه و حکم صادر، بحث در مورد تجاوز به زنان و موقعیت زنان در این تجاوز ها را به موضوع روز تبدیل کرده است.
جودیت در دادگاه گفته است که شب حادثه به خاطر مصرف مشروب الکلی حال اش منقلب شده و میخواهد به خوابگاهش که فاصله چندانی از محل جشن ندارد برگردد. دوستانش یکی ازمردان مامورحفاظت جشن دانشگاه را برای رساندن سالم او به خوابگاه، همراه او میفرستند. جودیت پشت در اطاقش دو بار به هوش میآید و متوجه میشود که مردی که قرار بود محافظ او باشد، درحال تجاوز به او است. جودیت میگوید که بعد از سیر دادگاه از مراجعه اش به قانون پشیمان شده است چرا که پروسه دادگاه از خود تجاوز تحقیر آمیزتر و خفت بار تر بوده است. جودیت مست بوده است و "از خود بیخبر" و چیزهای کمی را به خاطر میآورد! همین کافی است. دادگاه ادعای او را نمی پذیرد. قانون در انگلستان برقراری رابطه جنسی با کسی که در خواب یا بی هوشی است را جرم میداند. اما دادگاه انگلستان علیرغم این قانون، ادعای جودیت را به بهانه های مختلف نمی پذیرد. واقعیت این است که وقتی بی خبری نه ناشی از بلای "طبیعی" که ناشی از مستی و تلویحا "عملی غیراخلاقی" باشد، قانون تفسیر بردار است و در این مورد تفسیر دادگاه انگلستان، نه تنها بنفع جودیت حکم نمی دهد که حرمت شخصی او را هم پایمال میکند. حکم دادگاه قضایی انگلیس، نگاه و تفکر قاضی و هیئت منصفه و همه و همه، ریشه در واقعیت پایه ای تری دارد. این حکم انعکاس عقل و شعور حاکم بر جامعه است. در یک بررسی آماری که توسط عفو بین الملل صورت گرفته است معلوم میشود که در انگلستان یک سوم کسانی که مورد بررسی قرار گرفته اند معتقدند که زنانی که "لاس" میزنند اگر مورد تجاوز قرار گیرند، شریک جرم اند! یک سوم معتقدند که زن قربانی تجاوز اگر تحت تاثیر الکل باشد، بخشا یا تماما مقصر است! بیش از یک چهارم معتقدند که زنی که لباس تحریک کننده میپوشد، دعوت به تجاوز میکند، تقریبا 15 درصد معتقدند که زنی که "اینطرف و آنطرف" میخوابد اگر مورد تجاوز قرار گیرد بخشا مقصر است، و 8 درصد معتقدند که زنی که رابطه متعدد جنسی دارد تماما مسئول تجاوز جنسی است. و تصور اینکه در جوامعی چون ایران اکثریت مردم، زنی در موقعیت جودیت را در کیس تجاوز بخشا و یا تماما مقصر بدانند، سخت نیست. چنین دادگاههایی بدون اینکه در سیر بررسی خود "اشتباهی" کرده باشند، به سادگی میتوانند جای مجرم و قربانی را عوض کنند! نه به این خاطر که مثلا قانون و قاضی منصف کم است یا مدراک و شواهد کافی نیست! احکام چنین دادگاهایی به حکمی یگانه و واحد اتکا دارند. حکمی که محور شعور، قضاوت، و تشخیص درست از نادرست است. حکم همه چیز برگرد و محور مرد، تمایلات و نیازهای او، اساس عدل و قضاوت در چنین دادگاههایی است. نه عدالت در انگلستان سلامت و بیگناهی زن "مست"، ملبس به "لباس سکسی"، با رفتار "تحریک کننده"، و با رابطه های متعدد جنسی، را میپذیرد و نه دادگاههای شریعه در ایران و پاکستان! افکارعمومی رایج در سراسر جهان، از انگلستان و آمریکا تا ایران و عربستان زنان قربانی تجاوز را بخشا یا تماما مقصر میداند! در کمتر پرونده های جرم و جنایت، به اندازه پرونده های آزار و تجاوز جنسی، قربانی را شریک جرم یا تماما مجرم محسوب میکنند. عوض کردن جای مجرم و قربانی در پرونده های آزار و تجاوز جنسی به زنان نه یک اشتباه در دستگاههای قضایی که عین "انصاف" در جوامعی است که در آن نیمی از شهروندان آن انسان کامل محسوب نمی شوند. وقتی احساسات، نیازها، کنش ها و واکنش های عصبی، روحی و روانی مرد، محور تشخیص درست از نادرست، و مرکز اندازه گیری "اخلاق" و "ضد اخلاق" باشد؟ وقتی که از خیابان و کارخانه تا مدرسه و منزل، نیمی از مردم باید از خوردن تا پوشیدن و نشست و برخاست خود را مطابق نرم ها و نظم و نسق هایی تطبیق دهند که "تعادل" رفتاری مرد را در این محیط ها "برهم نزند"؟ کسی که "خارج" میزند، باید پیه چشیدن عواقب آن را هم بر تن بمالد! زن مست، ملبس به پوشش "سکسی" و با رفتار جنسی تحریک آمیز، "تعادلی" را برهم زده است! حق تعرض و تجاوز به او مجازات این خارج زدن است. این روح تعقل و شعور حاکم بر دادگاه جودیت و اغلب دادگاههای مشابه در کیس های تجاوز به زنان است. کیس جودیت بحث هایی در حمایت از زنان را به میان کشیده است. برخی بر ضرورت تصویب قوانینی در "حمایت" از زنان تاکید میکنند. در این رابطه صحبت از تصویب قانونی است که مردان را موظف کند که پیش از برقراری رابطه جنسی با زن، بخصوص هنگامی که زن تحت تاثیر مشروب الکلی است، از او سئوال کنند که "اجازه رابطه جنسی میدهد یا نه"؟ از مردان میخواهند که در مورد میزان هوشیاری و کنترل زن بر اعمالش، سئوال و "چک" کنند! از مرد غیر هوشیار و تحت تاثیر الکل میخواهند که از زن غیر هوشیار و تحت تاثیر الکل سئوال کند که آیا "جدا" خواهان رابطه جنسی هست؟ تا به این ترتیب معلوم شود که مردانی در موقعیت مجرم پرونده جودیت هستند و زنانی که شکایت میکنند، آیا قانونا مسئول هستند یا نه؟ این راه حل دولبه و ریاکارانه که ظاهرا میخواهد کلاه شرعی برای حمایت دو جانبه از هر دوجنس بسازد، علاوه بر جنبه صغیرسازی و مهجورسازی بیشتر از زنان، در عالم واقع مسخره تر از آن است که بتواند مبنای هیچ اقدام عملی جدی بشود. در جامعه ای که زن در آن به کالایی جنسی در خدمت مرد تنزل مییابد، در جامعه ای که در آن زن و مرد نه دو انسان آزاد و برابر که وارد یک رابطه جنسی سرراست و مستقیم میشوند، بلکه یکی مشتری و دیگری عرضه کننده، یکی طالب و دیگری مطلوب است، در جامعه ای که نیاز جنسی زن "تابو" میشود و نیاز مرد به حق "تعرض" و "تملک" حیوانی تنزل داده میشود، در جامعه ای که بر نیاز جنسی زن و مرد به انحا مختلف، به کمک مذهب و فرهنگ و قانون و سنت، پرده میکشند و آن را لابلای هزاران لایه از خرافه و ابهام و ریا و دروغ و معامله گری، محجوب میکنند، کمتر رابطه جنسی، در هوشیاری برقرار شود یا در غفلت، در مستی باشد یا بیداری، میتواند جوهری برابر و انسانی داشته باشد. بروز تمایلات جنسیمگر نه اینکه مردم، هم زن و هم مرد، در رفتار عمومی خود زنی که رفتار و پوشش "سکسی" دارد را عامل تحریک و تعرض مرد می دانند؟ مگر کم گفته و شنیده میشود که فلان لباس و رفتار زن "تحریک" و "دعوت" به رابطه جنسی و تجاوز است؟ مردم، زن و مرد، حق دارند که به هرشکل که میخواهند خود را از نظر جنسی بیان کنند. این برای مرد امری در بعد اجتماعی پذیرفته شده است. 90 درصد فیلم ها و تبلیغات و انتشارات و تولیدات تصویری در خدمت بیان جنسی مرد است. کسی مرد خواننده مجله پورنو را "خراب" و "فاسد" نمی داند و کار او را "غیراخلاقی" قضاوت نمی کند. تولیدات بیان جنسی مرد علنا و قانونا و بشکل وسیع در فروشگاههای مواد غدایی و محل خرید و رفت و آمد همه مردم، در دسترس است و وسیعا عرضه میشود. همه پذیرفته اند که این یکی از اشکال بروز نیازهای جنسی برای مرد است. اما هر شکل بیان جنسی زن، دعوت به تعرض و تجاوز است! رفتار و پوشش آزادانه جنسی زن در "ملا عام"، رفتاری که به هر شکل و میزانی، و از جمله با "نمایش خود"، نیاز جنسی زن را بیان میکند، با بارومتر میزان بهم خوردن تعادل مرد، سنجیده میشود و مهر درست و نادرست، امن و نا امن میخورد. این مرد محوری و مردسالاری است که حق شادی و شرکت در شادی جمعی را از امثال جودیت میگیرد. این استاندارد دوگانه و ریاکاری مزمن و بیمار گونه جامعه مردسالار است که به هر عابری اجازه میدهد که زنی در موقعیت جودیت را مورد تعرض قرار دهد. زن حق دارد اگر خواست با پوشیدن هر شکل لباس و تحرک و رفتاری خود و نیازهای جنسی خود را بیان کند. هر منتقدی میتواند آن را بپذیرد یا نپذیرد، نگاه کند یا نکند، نقد کند یا حمایت کند، انتخاب کند یا پس بزند، اما هیچ کس و از جمله هیچ مردی حق تعرض و دست درازی ندارد. هنگامی که "تحریک پذیری" مرد، و نیاز مرد محور است، هنگامی که زندگی جنسی مردم بر مبنا و محور این نیاز و "حفظ تعادل روحی و روانی" مرد میچرخد، هر زن بیگناهی میتواند قربانی تعرض، آزار جنسی و تجاوز شود. تا روزی که این وجدان وارونه و نابرابر مهر خود را بر زندگی مردم میزند، هر مرد غیر متجاوزی را هم میتوان بر صندلی اتهام نشاند. عامل تحریک! عامل "تحریک" در کیس های تعرض و تجاوز لفظی و رفتاری نسبت به زن، تعیین کننده است. از بنی صدر و تئوری او در باب "قدرت محرکه" موی زن، تا انواع رساله های تهوع آور اسلامی در مورد جوانب بیمارگونه "تحریک کنندگی" زن و "تحریک پذیری" مرد، از استدلالهای قضات عالیرتبه انگلیس و آمریکا تا شیوخ عربستان، همه و همه صف یک دست مردسالاری و مرد محوری را به نمایش میگذارند که همگی حکم و مقبولیت و مشروعیت تجاوز و تعرض به زن را صادر میکنند. تصور کنید که این حکم مبنای رابطه انسانها در همه زمینه ها باشد. اگرکسی با خوردن نوع غدای بخصوصی، اشتهای کسی را تحریک کرد، میتوان لقمه تحریک کننده را قاپید! اگر کسی کیف پرپولی را مقابل شمای بی پول و در حسرت پول، باز کرد و تحریک کرد، حق دارید آن را بربائید! کسی که حسرت داشتن کودک دارد، میتواند کودک ربایی کند! این منطق حق تعرض و تجاوز به زنی است که "تحریک" میکند! کسانی در کوچه و خیابان و مدرسه و محل کار "تحریک" میشوند و عده ای تحریک میکنند! جامعه مرد سالار و مرد محور از پیش برای تحریک شده جواز تعرض و تجاوز صادر کرده است. این اساس تفکر حاکم بر دادگاه جودیت و همه دادگاههای مشابه است. اگر چیزی را باید از ریشه کند و بدور انداخت، این حکم و جواز غیر انسانی و زن ستیزانه است. ثریا شهابی