مصاحبه با اخراجی ها

شناسنامه اخراجی‌ها    نویسنده و کارگردان: مسعود ده‌نمکی

    تهیه‌کننده: حبیب‌ا... کاسه‌ساز
    مدیر فیلمبرداری: حسن پویا    طراح چهره‌پردازی: امیر اسکندری    مدیر جلوه‌های ویژه: محمدجواد شریفی‌راد    بازیگران: اکبر عبدی، کامبیز دیرباز، محمدرضا شریفی‌نیا، قاسم زارع، علیرضا اوسیوند، مریلا زارعی، نگار فروزنده، لیلا بلوکات، غلامرضا علی‌اکبری، منوچهر آذر، فخرالدین صدیق‌شریف، سپند امیرسلیمانی، سیروس کهوری‌نژاد، سیروس اسنقی، محمود مقامی، سیدجواد هاشمی، ارژنگ امیرفضلی، عبدالرضا اکبری، محمد حسن‌خانی، علیرضا کمالی‌نژاد، نیوشا ضیغمی، مینا جعفرزاده، فریبا ترکاشوند، احمد ایراندوست، بهروز خوش‌فطرت، امیر آقایی، عباس صادقی، نوا عارف، سیدمحسن نبوی، نوبر قنبریان، محمد یزدی، میرطاهر مظلومی، فریدون زارع، جواد زیتونی، نجات علی‌مرادی، روزبه میرفخرایی، علیرضا توتونچیان، سیدمیثم هاشم‌زاده، علی شیدوش، آربی ابراهیمیان، رامین اسدی، حمید بوربور، حمیدرضا درویش، سالینا باقری، یونس غزالی، علی و رضا منجزی‌پور، معین رحیمی.    خلاصه داستان: مجید از خلافکارهای یکی از محله‌های تهران، عاشق دختر میرزا (یک گیوه‌دوز عارف) است و شرط ازدواج او سر به راه شدن است. مجید برای رسیدن به نرگس دست به دروغ و کلک می‌زند اما نقشه‌اش افشا می‌شود. مجید در سر راه خود احساس می‌کند که رقیبی وجود دارد که از بچه‌های جبهه‌ای است و برای این‌که از او عقب نیفتد، با نوچه‌‌های خود راهی جبهه می‌شود تا این‌که...           سال سینما    سینما، سینماست؛ رونق سینمای یک کشور نشان‌دهنده نشاط و پویایی فرهنگی آن است. آشتی خانواده‌های ایرانی با سالن‌های سینما می‌تواند فرهنگ ملی، هویت اسلامی و شرقی‌مان را تقویت کند. در سال جدید تمام تلاش تحریریه در جهت تقویت سینمای ملی و آشنایی بیشتر مخاطبان مجله با آثار تولید شده خواهد بود. به همین دلیل از همه تولیدکنندگان فیلم‌های سینمای دعوت می‌کنیم تا <خانواده سبز> را به عنوان رسانه خود دانسته، بدون هیچ منت و هزینه‌ای به معرفی و تبلیغ اثر خود بپردازند.


    امسال، با شروع خوب برای سینمای ملی آغاز شده است و این بهار خوش، نوید از سالی پربرکت برای هنرهفتم دارد. <اخراجی‌ها>، فیلم عامه‌پسند، بدون ادعا و توهم روشنفکری فیلمسازی است که تا پیش از این در سایر عرصه‌های فرهنگی نیز حضور داشته است. این نشانه پویایی و نشاط فرهنگی انقلاب است که فرزندان خود را وادار می‌کند تا با زبان و ابزار روز ایده‌های‌شان را مطرح کنند؛ اینک او یک کارگردان است. <مسعود ده‌نمکی>، مردی که حالا می‌تواند ادعا کند فیلمش، نمک سینمای ما شده است.    در کشور ما، گروهی عادت کرده‌اند تا برخی از آدم‌ها را آن‌قدر مقدس کنند که انسان فکر کند آنها از کره مریخ آمده‌اند. مثلا شهدای هشت سال دفاع مقدس! به خصوص برای نسل ما و بعد از ما که جنگ را خوب درک نکرد. اخراجی‌ها به ما اطمینان می‌دهد که فاصله بدی تا خوبی به اندازه یک تار مو نزدیک است و شما هر چقدر هم که بد باشید، می‌توانید و حق دارید در کنار بقیه از کشورتان دفاع کرده و حتی به شهادت برسید.            _ بی‌تعارف، زبان سینمایی یا بهتر بگویم تصویر شما پیش از این، تلخ و گزنده بود (در فقر و فحشا و    کدام پیروزی، کدام استقلال؟ که بیانگر فقر فرهنگی است) اما در اخراجی‌ها زبان دیگری روایت‌گر قصه    بود، این نشان می‌داد که مسعود ده‌نمکی آدم تلخی نیست، یا...؟    ده‌نمکی: سینمای مستند دارای مخاطب خاص است، هر چند برای اولین بار در کشور، سینمای مستند به این وسعت مخاطب عام پیدا می‌‌کرد حتی خود ما هم چنین پیش‌بینی نداشتیم و این یک اتفاق بود. در کدام پیروزی، کدام استقلال هم به نوعی این اتفاق تکرار شد، این مستند تبدیل به فیلم خانگی شد و در اینترنت نیز حدود سه میلیون مورد دانلود شد، این نشان می‌دهد که مخاطب ما خیلی باهوش‌تر از این‌هاست، به پیام و هویت فیلم بیش از تلخی و شیرینی زبان روایتگر توجه می‌کند، هر چند ما نیز نباید دچار تکرار می‌شدیم از این رو همواره سعی دارم متفاوت حرف بزنم. اخراجی‌ها اساسا دارای مضمونیعرفانی - اخلاقی است که با زبان طنز و در ژانر جنگی حرف می‌زند.    _در خصوص مضمون (عرفانی - اخلاقی) بیشتر صحبت کنید، مثلا شخصیت مجید را چطورتفسیر می‌کنید؟

    _ چرا برای اولین ساخته بلند سینمایی، سوژه  جنگ را انتخاب کردید؟     ده‌نمکی: برخلاف برخی دوستان، من نمی‌خواستم خود را یک فیلمساز دفاع مقدس معرفی کنم، فقط احساس کردم برای نشان دادن عرفان نظری و عملی قالب خوبی است، ضمن این‌که سکوت عرفانی در جنگ برای ما قابل لمس بود و من ترجیح دادم از مصداق عینی استفاده کنم. تاکنون فیلم‌های زیادی در حوزه معنویت یا به قول خودشان معناگرا ساخته شده که با ساخت هزاران تیزر تبلیغاتی و زور تلویزیون هم مخاطب را جلب نمی‌کند، اما به نظر من معنویت، موضوع پیچیده‌ای نیست که غلو شده باشد، معنویت در زندگی مردم‌ ساری و جاری است و به راحتی می‌توان برایش مصداق عینی پیدا کرد، هر چند تقسیم‌بندی معناگرا را قبول ندارم، اما اگر از این زاویه به اخراجی‌ها نگاه شود، اصل فیلم به دنبال القای معنا بوده است.     _ با توجه به این‌که نویسنده کار هم خودتان هستید، پس باید آدم طنازی باشید؟    ده‌نمکی: کسانی که دوران فعالیت من در نشریات را به خاطر داشته باشند، می‌دانند در مقاله‌های من حتی مقاله‌های سیاسی، طنز، عنصر اصلی بوده، به طوری که جدی‌ترین مطالبم را با تیتر طنز به چاپ می‌رساندم.     _ مریلا زارعی چی شد؟     _ منظورم این است چرا از فیلم حذف شد؟     ده‌نمکی: یا برای سریال یا در اخراجی‌های 2 که در فکرش هستم از آنها استفاده می‌کنم.     _ فیلمنامه اخراجی‌های 2 آماده است؟     ده‌نمکی: دارم می‌نویسم، البته بخش‌هایی که از اخراجی‌های یک حذف شد نیز نیاز به بازنویسی دارد.     _ اما در ایران ساخت و ادامه یک کار جواب نمی‌دهد...     در این لحظه "علی اوسیوند" ایفاگر نقش "مصطفی" که از چند دقیقه‌ قبل به جمع پیوسته بود وارد بحث شد. او متولد اول آذرماه سال 6331 در مسجدسلیمان است. تحصیلات خود را در زمینه بازیگری و کارگردانی تا مقطع کارشناسی ارشد دنبال کرده و در سال 8731 با "حمیرا ریاضی"تشکیل زندگی مشترک داد که ماحصل آن یک فرزند به نام "یاسمین"می‌‌باشد. لازم به ذکر است اوسیوند دو برادر و سه خواهر دارد که یکی از برادرهایش در جنگ به شهادت رسیده است.    اوسیوند: پیش از این ما تجربه ساخت دومین قسمت از یک فیلم سینمایی را نداشتیم.     _ همان شخصیت‌ها حضور دارند؟     ده‌نمکی: همان شخصیت‌ها به اضافه یکسری آدم جدید.     اوسیوند: فقط من و مجید نیستیم، چون شهید شدیم دیگه...(می‌خندد)     _ ده‌نمکی نسبت به زمانی که در نشریه فعالیت می‌کرد، تغییر کرده است؟     ده‌نمکی: مخاطب من تغییر کرده است.     _ کار شما مخاطب را نمی‌سازد یا به تعبیر دیگر تعیین مخاطب نمی‌کند؟     ده‌نمکی: چرا، اما آن زمان مخاطب من حوزه سیاست بود و امروز فرهنگ و در حوزه فرهنگی مخاطبان عام هستند.    _ این مخاطبان عام شامل مخاطبان حوزه سیاست نمی‌شوند؟     ده‌نمکی: امروز برایم خیلی معنا پیدا نمی‌کند، یعنی دیگر آنها را از هم تفکیک نمی‌کنم.     _ در جایی عنوان کردید  اخراجی‌ها کلیشه غالب فیلم‌های جنگی را شکست، این کلیشه غالب چیست؟     ده‌نمکی: اخراجی‌ها براساس عنصر تصادف وارد میدان جنگ نمی‌شوند، بلکه آنها انتخاب می‌کنند حال با یک انگیزه زمینی، اما در فیلم‌های دیگر دفاع مقدس بر اثر اتفاق و تصادف به جبهه می‌روند، از طرفی اگر در فیلمی فقط عنصر طنز بوده این‌جا وارد مباحث دیگر هم می‌شود از جمله بحث ایدئولوژیک و... دیالوگ‌هایی رد و بدل می‌شود که جزء مباحث مهم امروز جامعه ماست، به طور مثال در سکانس گزینش حرف‌های میرزا و روحانی یک بیانیه فیلم به شمار می‌آید، زمانی که میرزا می‌گوید:    همه رزمنده‌های ما که از آسمان نازل نشدند از همین مردم بودند. این حرف مهمی است، یعنی ضمن این‌که فیلم، داستان را روایت می‌کند، در برخی مواقع بیانیه هم صادر می‌کند، به تعبیری حرف‌های روشنفکری می‌زند و در دل خنده، مباحث جدی مطرح می‌شود. از این قبیل سکانس‌ها در فیلم زیاد داریم، مثل سکانس میدان تیر که بچه‌ها اخراج می‌شوند؛ روحانی به کمالی می‌گوید: این‌که می‌گویی آدم نمی‌شوند و باید اخراج‌شان کرد حرف توست، حرف دین نیست. چرا به نام دین باهاشون برخورد می‌کنی؟! نمی‌گویم چه کسی، اما یک طیف با همین دیالوگ نقد می‌شوند، یا جایی که مرتضی می‌گوید: حکایت من، حکایت کسی است که آمده دیگران را آدم کند، اما خودش آدم نشده... من قصد ندارم مصداق‌یابی کنم، اما خیلی جدی و اساسی بسیاری از نگرش‌های سلیقه‌ای در جامعه نسبت به دین و اخلاق و جنگ مورد نقد قرار می‌گیرد، اما چون فیلم شیرین بوده و با زبان طنز مطرح می‌شود برای مخاطب دلنشین است، این کلیشه‌ها مسائلی است که جزء خطوط قرمز محسوب می‌شود و در این فیلم شکسته شد.    همچنین در این کار آن چهره‌های شناخته شده که در فیلم‌های قبلی حضور داشتند آمدند، نه برای شهید شدن بلکه برای شهید ساختن. شخصیت دیگر هم از جمله مصطفی، آدمی است که خاستگاه مذهبی دارد، مثلا در جایی که برای نماز صبح بیدارشان می‌کنند، هر کس یک متلکی می‌اندازد، همه دروغ می‌گویند اما او می‌گوید: چشم، یعنی این آدم جدی‌تر از این حرف‌هاست یا در جای دیگری که از خالکوبی روی دستش ایراد می‌گیرند، یک حرف اساسی می‌زند: اوس کریم پاکش کن، خاکش کن... و پاک شده خاک می‌شود، شاید من به دلیل ضعف کارگردانی نتوانستم آن‌طور که باید و شاید به شخصیت مصطفی بپردازم، اما این آدم نماینده جاهل‌های قدیم است.     اوسیوند در ادامه و در تعریف شخصیت مصطفی می‌گوید: از همان ابتدا که در خصوص این کاراکتر با آقای ده‌نمکی صحبت می‌کردم این آدم را یک سامورایی تنها می‌دیدم که دارای یکسری اعتقادات معقول‌‌تر و غنی‌تر نسبت به دیگر دوستانش است که آن هم به دلیل موقعیت سنی و ارتباطی که با مجید دارد، مصطفی عشق را کاملا می‌شناسد و حتی قبل از اعزام می‌گوید: چون این راه را رفتم پس حتما مجید را همراهی می‌کنم، یعنی راه آنها از یک عشق زمینی شروع و به یک ناموس و خاک وطن و حمایت از آن تبدیل می‌شود.    ده‌نمکی: مثل جایی که می‌گه: می‌‌فهممت داش مجید پس هر جا بری باهاتم چه بهشت باشه چه جهنم. در سکانس اول مجید زنجیر می‌کشد، برای ناموس خودش و در سکانس آخر قمه می‌کشد برای دفاع از ناموس جمعی.    _    صاحب امتیاز مجله که تازه به جمع پیوسته بود پس از تشکر و قدردانی از ساخت خوب و پرفروش فیلم ده‌نمکی سوالی را مطرح کرد:    شجاعی‌مهر: در اخراجی‌ها بازیگرانی حضور داشتند که هر یک با توجه به کلاس کاری مخصوص به خود برروی نام کارگردان حساسیت خاصی نشان می‌دادند، ولی در این کار با مسعود ده‌نمکی همکاری کردند که پیش از این سابقه موفقی در فیلمسازی نداشت، شما چه کردید که این گروه این‌گونه با عشق دعوت اخراجی‌ها را پاسخ دادند و با تمام وجود و عاشقانه مقابل دوربین حاضر شدند؟    ده‌نمکی: آنها من را تحت تاثیر قرار دادند... در وهله اول وقتی دوستان بازیگر، فیلمنامه را می‌خواندند آن‌قدر برای‌شان جذابیت داشته که حاضر به همکاری شدند البته به گفته خودشان! ولی بعد از گذشت دو، سه روز از فیلمبرداری تعاملی بین عوامل برقرار شد که همه کار را برای خود می‌دانستند. حتی بحث تهیه و تولید هم دیگر خیلی مهم نبود، هر چند برای شکل‌گیری این فیلم مخالفت‌ها از روز اول خیلی زیاد بود، به طوری که به شدت با برخی از بازیگران صحبت می‌شد که در این کار حاضر نشوند. از طرفی مخالفت می‌شد در خصوص حضور برخی دیگر برای فیلم جنگی و... ولی حتی مضمون فیلم هم همین حرف را می‌زد که با وجود تمام اختلافات سلیقه‌ای وجوه مشترکی هم داریم مثل کشور، میهن، اعتقادات، فطرت و... زمانی که دوستان کنار هم قرار گرفتند صمیمیتی ایجاد شد که محصول آن اخراجی‌ها بود، صمیمیتی که هنوز هم ادامه دارد. به طور کلی کار اول یک کارگردان شامل نقاط ضعف زیادی است، ولی در کار ما این ضعف توسط تجربه بچه‌ها به یک تعامل دو طرفه تبدیل شد.    شجاعی‌مهر: کاملا مشخص بود که فیلم با عشق ساخته شده...    _    کامبیز دیرباز و نیوشا ضیغمی، دیگر مهمان‌های ما برای گفتگو در این میزگرد بودند، دیرباز پیش از این نیز تجربه حضور در فیلم جنگی را داشت، اما نیوشا ضیغمی نقش متفاوتی را تجربه می‌کرد.    ضیغمی چهره جدید سینما پس از حضور در چند فیلم سینمایی، اخراجی‌ها اولین فیلم به نمایش در آمده‌ای است که با بازی او برروی پرده سینماها ظاهر شده است.    از طرفی شاید حضور موفق دیرباز در دوئل و نیز پس از آن ظاهر شدن مقابل دوربین ابراهیم حاتمی‌کیا کمک بسزایی در ایفای نقش مجید سوزوکی کرد، اما نباید هنر و خلاقیت او در ارائه نقش مجید و نیز تاکید مسعود ده‌نمکی را نادیده گرفت.    دیرباز در دوازدهم شهریورماه سال 4531 در تهران متولد و در سال 8731 به جرگه متاهلین پیوست. او فارغ‌التحصیل رشته بازیگری است.    دیرباز نیز در خصوص اخراجی‌ها و نیز تفاوت‌های میان آن و نقش یحیی در دوئل چنین می‌گوید:مجید سوزوکی و دوئل به اندازه دو آدم کاملا بی‌ربط به هم هستند. یحیی یک سرباز است که در دوران سربازی‌اش جنگ شده و او برای دفاع از سرزمین خود به پا می‌خیزد، اما مجید با جنگ بیگانه است و برای یک عشق زمینی راهی جبهه‌ها می‌شود مجید یک شخصیت واقعی و حقیقی است، از این رو آقای ده‌نمکی برروی کار کاملا مسلط بود، و این به ما اطمینان می‌داد که به خطا نخواهیم رفت، چون او آن شخصیت را به درستی می‌شناخت و درک درستی داشت.از طرفی آشنایی من با جنگ در حد اتفاقات رخ داده در تهران بود، آن هم در شب‌های موشک‌باران، خب من در آن سال‌ها سن و سال زیادی نداشتم.     _ از آدم‌های جنگ (رزمنده‌ها) چطور؟     دیرباز: صددرصد برایم مقدس بودند، فکر می‌کردم هر آدمی نمی‌تواند این کار را انجام دهد، اولین سکانسی که در فیلم دوئل بازی کردم، صحنه انفجار ایستگاهی بود که مسئولیتش به عهده یحیی بود، با وجود این‌که می‌دانستم خلبانی که مسئول انفجار است، می‌داند که من بازیگرم و خودی است، ولی چنان استرسی داشتم که موقع ناهار مدام به این موضوع فکر می‌کردم، که رزمنده‌ها در میدان واقعی جنگ چه کشیدند و چه شجاعتی داشتند، به هر حال حضور در دوئل باعث شد در اخراجی‌ها کمی راحت‌تر بوده و یک پله از دیگران که این فضا را تجربه نکردند، جلوتر باشم. مثلا آقای عبدی اولین‌بار بود که آن میدان و صدای انفجار را تجربه می‌کرد و واقعا شب اول ترسیده بود، به طوری که تمام بدنش می‌لرزید، ما ابتدا فکر کردیم این مربوط است به طنازی‌های خاص او، اما بعد از چند دقیقه متوجه استرس او شدیم و به ناچار گفتیم صدای انفجار را کم کنند تا بنده خدا با مشکل مواجه نشود. اما اگر فیزیک جنگ را در نظر بگیریم من در این دو کار، (دوئل و اخراجی‌ها)، یک هزارم میدان اصلی را تجربه کردم و در خصوص معنویت جنگ و ایدئولوژی رزمنده‌ها نیز، به دلیل احترام خاصی که همیشه برای‌شان قائل بودم، باعث شد تا کاراکتر یحیی و مجید سوزوکی را حسی‌تر از مابقی نقش‌ها ایفاء کنم، به خصوص یحیی.     _تاکنون فکر کرده بودید که ممکن است میان رزمنده‌ها، آدمی مثل مجید هم باشد؟     دیرباز: نه اصلا، حتی در دوئل کاراکتری بود به نام منصور، آن پسر توپولی که نفربر می‌دزدید. یک روز آقای درویش به من گفت این شخصیت را در جنگ دیدم، او یک مکانیک دزد بود، ولی از دزدی‌اش به نفع جنگ و آدم‌های خودی استفاده می‌کرد، یعنی تانک و نفربر و... می‌دزدید و به خط خودی می‌آورد. این موضوع برایم خیلی عجیب بود که مگر می‌شود دزد هم به جبهه رفته باشد. از این رو تفاوت زیادی می‌کرد با ذهنیتی که از نوجوانی در خصوص آدم‌های جنگ در ذهنم نقش بسته بود، نه این‌که از احترام‌شان کم شود، بلکه از این حیث که آنها را آسمانی می‌پنداشتم و این اندیشه درستی نبود و در اخراجی‌ها به کرات این اتفاق افتاد، به طور کلی ذهنیت‌ها تفاوت کرد.    اکبر عبدی بازیگر نقش "بایرام"که برای بازی در فیلم جدیدش در شمال به سر می‌برد و نتوانست در میزگرد ما شرکت کند در گفتگوی تلفنی در این باره به ما گفت : زندگی مقابل دوربین سخت است، من سعی کردم در این فیلم زندگی را تجربه کنم به عقیده من جایزه اصلی را باید عاشقان سینما بگیرند. استقبال از اخراجی‌ها تا جایی بود که بعضی از سینماهای جشنواره در آن ایام، چند بار فیلم را پخش کرده بودند. عبدی می‌گوید: زمانی که در آن بیابان، صدای انفجار گلوله‌های توپ و تانک می‌آمد، با تمام وجود جنگ را حس کردم، می‌دانستم که در زمان جنگ بچه‌ها در جبهه جانفشانی کردند، از خیلی چیزها گذشتند تا ما زندگی راحتی داشته باشیم.    وقتی که انفجارها اتفاق می‌افتاد و ما ترسی از آسیب‌دیدگی نداشتیم، اما تمام اندام بدن‌مان می‌لرزید. آن لحظه بود که به فکر رزمندگان افتادم که زیر صدای انفجار توپ و تانک دشمن چگونه آن لحظات را تحمل کردند، آنها همه عاشق بودند، انسان‌هاییکه در همه حال به یاد خداوند بودند، انسان‌هایی که عشق به میهن در آنها خلاصه می‌شد. برای همین می‌گویم که در زمان تصویربرداری این فیلم، با آن زندگی کردم، احساسم این بود که جبهه را تجربه کردم... حضور در اخراجی‌ها دیدگاه من را نسبت به جبهه و جنگ افزایش داد.    وی درباره کار با ده‌نمکی می‌گوید: زمانی که فیلمنامه به من پیشنهاد شد، تصمیم گرفتم ابتدا آن را بخوانم و درباره آن فکر کنم. زمانی که چند صفحه اول فیلمنامه را خواندم، دیگر نتوانستم آن را زمین بگذارم، از این رو به طور مداوم تا پایان آن را خواندم و سریعا بازی در این فیلم را پذیرفتم. کار با مسعود هم برای من راحت بود، چرا که وی یک گروه صمیمی تشکیل داده بود. در زمان فیلمبرداری،            اخراجی‌ها در خانواده سبز     «می‌خوام خودم رو به دیونگی بزنم تا بتونم حرفای گنده بزنم.»    این جمله را «مسعود ده‌نمکی» زمانی گفت که برای تهیه گزارش و مصاحبه به محل فیلمبرداری فیلم «اخراجی‌ها» به پادگان «مالک اشتر» رفته بودم. نوروز امسال وقتی برای پشت سر گذاشتن یک صف طولانی برای دومین‌بار در کنار مردم اهواز که جنگ را با گوشت و خون‌شان احساس کرده بودند، به تماشای اخراجی‌ها نشستم و تحسین آنها را که تاییدکننده برداشت ده‌نمکی و گروه او از جنگ تحمیلی بود دیدم، فهمیدم که وقتی گفت می‌خوام حرفای گنده بزنم یعنی چی...    اخراجی‌ها رکورد فروش را در همان روزهای اول اکران در تاریخ سینمای ایران شکست و صف‌های طویل و اقدام برخی سینماها برای نمایش این فیلم در سانس‌های یک تا سه بامداد گواه خوبی است برای این مدعا. انتقادهای بعضا منصفانه و غالبا مغرضانه پس از جشنواره فجر از اولین ساخته سینمایی ده‌نمکی درست در زمانی که مردم استقبال بی‌نظیری از این فیلم کردند، نشان داد که هنردوستان کشورمان شنیده‌ها را معیاری حقیقی برای قضاوت قرار نمی‌دهند. این سخن به این معنی نیست که اخراجی‌ها را از هر لحاظ عاری از عیب و نقد بدانیم و صد البته که نیست...     مسعود ده‌نمکی در اخراجی‌ها قهرمانان جنگ را از تقدس اسطوره‌ای و غیرقابل دسترسی به آدم‌های عینی و قابل باور تغییر داد تا نسلی که جنگ را فقط در اندازه خاطرات شنیده شده و سینمای دفاع مقدس می‌شناخت، ببیند که وقتی پای غیرت ملی به میان می‌آید، هر کس به اندازه جانش در دفاع از آب و خاکش مسئول است. اگر ایران اسلامی در جنگ تحمیلی شخصیت‌هایی همچون سیدمرتضی، حاجی کمالی، سرهنگ شرافت و... را که در اخراجی‌ها به تصویر کشیده شدند و عرق ایرانی بودن‌شان را با ایمان سرشار خود همراه کردند و از جان‌شان گذشتند داشت آدم‌هایی چون مجید سوزوکی هم بودند که از عشق زمینی به عشقی بزرگ‌تر و جاودان رسیدند و از خاک وطن دفاع کردند.    اخراجی‌ها روایتی است صادق از حقیقتی که نقاب ریا و لعاب را نگرفته تا همه بتوانیم باورش کنیم. همان‌گونه که زندگی خود را با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش باور داریم. این‌که باید یا نباید هنرپیشه‌های نام‌آشنا در این کار حضور پیدا می‌کردند، کارگردانی مشترک، کارگردانی در چه حد بوده و... انتقاداتی بوده که به کرات عنوان شده که باید به آن می‌پرداختیم.    قبل از سفر مسعود ده‌نمکی به مسکو با وی به همراه تعدادی از بازیگران فیلم اخراجی‌ها به گفتگو نشستیم، ابتدا پرسش و پاسخ ما را با مسعود ده‌نمکی بخوانید:    خانواده سبز: بی‌تعارف، زبان سینمایی یا بهتر بگویم تصویری شما پیش از این، تلخ و گزنده بود (در فقر و فحشا و کدام پیروزی، کدام استقلال؟ که بیانگر فقر فرهنگی است) اما در اخراجی‌ها زبان دیگری روایت‌گر قصه بود، این نشان می‌داد که مسعود ده‌نمکی آدم تلخی نیست، یا...؟    ده‌نمکی: سینمای مستند دارای مخاطب خاص است، هر چند برای اولین بار در کشور، سینمای مستند به این وسعت مخاطب عام پیدا می‌‌کرد حتی خود ما هم چنین پیش‌بینی نداشتیم و این یک اتفاق بود. در کدام پیروزی، کدام استقلال هم به نوعی این اتفاق تکرار شد، این مستند تبدیل به فیلم خانگی شد و در اینترنت نیز حدود سه میلیون مورد دانلود شد، این نشان می‌دهد که مخاطب ما خیلی باهوش‌تر از این‌هاست، به پیام و هویت فیلم بیش از تلخی و شیرینی زبان روایتگر توجه می‌کند، هر چند ما نیز نباید دچار تکرار می‌شدیم از این رو همواره سعی دارم متفاوت حرف بزنم. اخراجی‌ها اساسا دارای مضمونی    عرفانی – اخلاقی است که با زبان طنز و در ژانر جنگی حرف می‌زند.      در خصوص مضمون  (عرفانی – اخلاقی) بیشتر صحبت کنید، مثلا شخصیت مجید را چطور تفسیر می‌کنید؟     ده‌نمکی: اگر مجید را یک سالک ساده‌دل فرض کنیم که با ریاکاری و تظاهر می‌خواهد به مقصود برسد، به طور مثال به دروغ به مکه می‌رود، توبه می‌کند کاری که خیلی از آدم‌ها برای موجه جلوه دادن خود انجام می‌دهند، هر کس برای رسیدن به چیزی و مجید در این قصه جهت رسیدن به عشقش... حالا نوبت به خود مجید می‌رسد که انتخاب کند - پلان گذشتن از میدان مین - اولین پلان در صحنه گذشتن از میدان مین، نرگس از خاطرش می‌گذرد و در آخرین پلان میرزا؛ میرزایی که در اول فیلم مشغول نواختن ساز است، اما این ساز بعدا صدایش در می‌آید (سکانس میدان مین) یعنی زمانی که مجید دیگر مجید سوزوکی گذشته نیست، زمانی که او از عشق مجازی به عشق حقیقی می‌رسد. تغییرات مجید ظاهری نیست، او ریش ندارد، لباسش هم عوض نشده، تحول در او یک امر درونی است. در ادامه سوال قبلی و انتخاب نوع زبان فیلم هم باید اضافه کنم، عمیق‌ترین مفاهیم اجتماعی ما با زبان طنز و کنایه بیان می‌شود و این درسی بود که از اساتید بزرگ اخلاقی چون میرزا اسماعیل دولابی، که با زبان شیرین، ساده حرف‌های عمیق عرفانی و اخلاقی را تدریس می‌کرد گرفتم و آن را در مدیوم سینما پیاده کردم.     خانواده سبز: چرا برای اولین ساخته بلند سینمایی، سوژه جنگ را انتخاب کردید؟     ده‌نمکی: برخلاف برخی دوستان، من نمی‌خواستم خود را یک فیلمساز دفاع مقدس معرفی کنم، فقط احساس کردم برای نشان دادن عرفان نظری و عملی قالب خوبی است، ضمن این‌که سکوت عرفانی در جنگ برای ما قابل لمس بود و من ترجیح دادم از مصداق عینی استفاده کنم. تاکنون فیلم‌های زیادی در حوزه معنویت یا به قول خودشان معناگرا ساخته شده که با ساخت هزاران تیزر تبلیغاتی و زور تلویزیون هم مخاطب را جلب نمی‌کند، اما به نظر من معنویت، موضوع پیچیده‌ای نیست که غلو شده باشد، معنویت در زندگی مردم‌ ساری و جاری است و به راحتی می‌توان برایش مصداق عینی پیدا کرد، هر چند تقسیم‌بندی معناگرا را قبول ندارم، اما اگر از این زاویه به اخراجی‌ها نگاه شود، اصل فیلم به دنبال القای معنا بوده است.    خانواده سبز: با توجه به این‌که نویسنده کار هم خودتان هستید، پس باید آدم طنازی باشید؟    ده‌نمکی: کسانی که دوران فعالیت من در نشریات را به خاطر داشته باشند، می‌دانند در مقاله‌های من حتی مقاله‌های سیاسی، طنز، عنصر اصلی بوده، به طوری که جدی‌ترین مطالبم را با تیتر طنز به چاپ می‌رساندم.    خانواده سبز: مریلا زارعی چی شد؟     ده‌نمکی: حالش خوبه...     خانواده سبز: منظورم این است چرا از فیلم حذف شد؟     ده‌نمکی: قبل از ساخت روی دوگانه یا حتی سه‌گانه سینمایی فیلم صحبت شده بود، اما باید منتظر استقبال مردم می‌ماندیم، یعنی نمی‌دانستیم مردم با این مضمون، با این ادبیات ارتباط برقرار می‌کنند یا خیر؟ اگر هم تمام سکانس‌ها در یک فیلم گنجانده می‌شد، زمان فیلم بالا می‌رفت؛ هر چند قصد داشتیم یک فیلم 140 دقیقه‌ای را به جشنواره برسانیم، ولی گفتند در شهرستان‌ها چند پرده از فیلم را در می‌آورند تا تایم آن را به نود برسانند، ما هم خودمان این کار را کردیم تا در مضمون تاثیر نگذارد. از این رو سکانس‌های زمان حال، کامل از قصه جدا شد.    خانواده سبز: برای بخش‌های بریده شده چه تصمیمی دارید؟ .     خانواده سبز: فیلمنامه اخراجی‌های 2 آماده است؟     ده‌نمکی: دارم می‌نویسم، البته بخش‌هایی که از اخراجی‌های یک حذف شد نیز نیاز به بازنویسی دارد.    خانواده سبز: اما در ایران ساخت و ادامه یک کار جواب نمی‌دهد...        در این لحظه «علی اوسیوند» ایفاگر نقش «مصطفی» که از چند دقیقه‌ قبل به جمع پیوسته بود وارد بحث شد. او متولد اول آذرماه سال 1336 در مسجدسلیمان است. تحصیلات خود را در زمینه بازیگری و کارگردانی تا مقطع کارشناسی ارشد دنبال کرده و در سال 1378 با «حمیرا ریاضی» تشکیل زندگی مشترک داد که ماحصل آن یک فرزند به نام «یاسمین» می‌‌باشد. لازم به ذکر است اوسیوند دو برادر و سه خواهر دارد که یکی از برادرهایش در جنگ به شهادت رسیده است.   اوسیوند: پیش از این ما تجربه ساخت دومین قسمت از یک فیلم سینمایی را نداشتیم.      خانواده سبز: همان شخصیت‌ها حضور دارند؟     اوسیوند: فقط من و مجید نیستیم، چون شهید شدیم دیگه...(می‌خندد)     خانواده سبز: ده‌نمکی نسبت به زمانی که در نشریه فعالیت می‌کرد، تغییر کرده است؟     ده‌نمکی: مخاطب من تغییر کرده است.     خانواده سبز: کار شما مخاطب را نمی‌سازد یا به تعبیر دیگر تعیین مخاطب نمی‌کند؟     ده‌نمکی: چرا، اما آن زمان مخاطب من حوزه سیاست بود و امروز فرهنگ و در حوزه فرهنگی مخاطبان عام هستند.     خانواده سبز: این مخاطبان عام شامل مخاطبان حوزه سیاست نمی‌شوند؟     ده‌نمکی: امروز برایم خیلی معنا پیدا نمی‌کند، یعنی دیگر آنها را از هم تفکیک نمی‌کنم.     خانواده سبز: در جایی عنوان کردید اخراجی‌ها کلیشه غالب فیلم‌های جنگی را شکست، این کلیشه غالب چیست؟     ده‌نمکی: اخراجی‌ها براساس عنصر تصادف وارد میدان جنگ نمی‌شوند، بلکه آنها انتخاب می‌کنند حال با یک انگیزه زمینی، اما در فیلم‌های دیگر دفاع مقدس بر اثر اتفاق و تصادف به جبهه می‌روند، از طرفی اگر در فیلمی فقط عنصر طنز بوده این‌جا وارد مباحث دیگر هم می‌شود از جمله بحث ایدئولوژیک و... دیالوگ‌هایی رد و بدل می‌شود که جزء مباحث مهم امروز جامعه ماست، به طور مثال در سکانس گزینش حرف‌های میرزا و روحانی یک بیانیه فیلم به شمار می‌آید، زمانی که میرزا می‌گوید:  همه رزمنده‌های ما که از آسمان نازل نشدند از همین مردم بودند.     این حرف مهمی است، یعنی ضمن این‌که فیلم، داستان را روایت می‌کند، در برخی مواقع بیانیه هم صادر می‌کند، به تعبیری حرف‌های روشنفکری می‌زند و در دل خنده، مباحث جدی مطرح می‌شود. از این قبیل سکانس‌ها در فیلم زیاد داریم، مثل سکانس میدان تیر که بچه‌ها اخراج می‌شوند؛ روحانی به کمالی می‌گوید: این‌که می‌گویی آدم نمی‌شوند و باید اخراج‌شان کرد حرف توست، حرف دین نیست. چرا به نام دین باهاشون برخورد می‌کنی؟! نمی‌گویم چه کسی، اما یک طیف با همین دیالوگ نقد می‌شوند، یا جایی که مرتضی می‌گوید: حکایت من، حکایت کسی است که آمده دیگران را آدم کند، اما خودش آدم نشده... من قصد ندارم مصداق‌یابی کنم، اما خیلی جدی و اساسی بسیاری از نگرش‌های سلیقه‌ای در جامعه نسبت به دین و اخلاق و جنگ مورد نقد قرار می‌گیرد، اما چون فیلم شیرین بوده و با زبان طنز مطرح می‌شود برای مخاطب دلنشین است، این کلیشه‌ها مسائلی است که جزء خطوط قرمز محسوب می‌شود و در این فیلم شکسته شد.    همچنین در این کار آن چهره‌های شناخته شده که در فیلم‌های قبلی حضور داشتند آمدند، نه برای شهید شدن بلکه برای شهید ساختن. شخصیت دیگر هم از جمله مصطفی، آدمی است که خاستگاه مذهبی دارد، مثلا در جایی که برای نماز صبح بیدارشان می‌کنند، هر کس یک متلکی می‌اندازد، همه دروغ می‌گویند اما او می‌گوید: چشم، یعنی این آدم جدی‌تر از این حرف‌هاست یا در جای دیگری که از خالکوبی روی دستش ایراد می‌گیرند، یک حرف اساسی می‌زند: اوس کریم پاکش کن، خاکش کن... و پاک شده خاک می‌شود، شاید من به دلیل ضعف کارگردانی نتوانستم آن‌طور که باید و شاید به شخصیت مصطفی بپردازم، اما این آدم نماینده جاهل‌های قدیم است.    اوسیوند در ادامه و در تعریف شخصیت مصطفی می‌گوید: از همان ابتدا که در خصوص این کاراکتر با آقای ده‌نمکی صحبت می‌کردم این آدم را یک سامورایی تنها می‌دیدم که دارای یکسری اعتقادات معقول‌‌تر و غنی‌تر نسبت به دیگر دوستانش است که آن هم به دلیل موقعیت سنی و ارتباطی که با مجید دارد، مصطفی عشق را کاملا می‌شناسد و حتی قبل از اعزام می‌گوید: چون این راه را رفتم پس حتما مجید را همراهی می‌کنم، یعنی راه آنها از یک عشق زمینی شروع و به یک ناموس و خاک وطن و حمایت از آن تبدیل می‌شود.    ده‌نمکی: مثل جایی که می‌گه: می‌‌فهممت داش مجید پس هر جا بری باهاتم چه بهشت باشه چه جهنم. در سکانس اول مجید زنجیر می‌کشد، برای ناموس خودش و در سکانس آخر قمه می‌کشد برای دفاع از ناموس جمعی.   صاحب امتیاز مجله که تازه به جمع پیوسته بود پس از تشکر و قدردانی از ساخت خوب و پرفروش فیلم ده‌نمکی سوالی را مطرح کرد:     شجاعی‌مهر: در اخراجی‌ها بازیگرانی حضور داشتند که هر یک با توجه به کلاس کاری مخصوص به خود برروی نام کارگردان حساسیت خاصی نشان می‌دادند، ولی در این کار با مسعود ده‌نمکی همکاری کردند که پیش از این سابقه موفقی در فیلمسازی نداشت، شما چه کردید که این گروه این‌گونه با عشق دعوت اخراجی‌ها را پاسخ دادند و با تمام وجود و عاشقانه مقابل دوربین حاضر شدند؟     ده‌نمکی: آنها من را تحت تاثیر قرار دادند... در وهله اول وقتی دوستان بازیگر، فیلمنامه را می‌خواندند آن‌قدر برای‌شان جذابیت داشته که حاضر به همکاری شدند البته به گفته خودشان! ولی بعد از گذشت دو، سه روز از فیلمبرداری تعاملی بین عوامل برقرار شد که همه کار را برای خود می‌دانستند. حتی بحث تهیه و تولید هم دیگر خیلی مهم نبود، هر چند برای شکل‌گیری این فیلم مخالفت‌ها از روز اول خیلی زیاد بود، به طوری که به شدت با برخی از بازیگران صحبت می‌شد که در این کار حاضر نشوند. از طرفی مخالفت می‌شد در خصوص حضور برخی دیگر برای فیلم جنگی و... ولی حتی مضمون فیلم هم همین حرف را می‌زد که با وجود تمام اختلافات سلیقه‌ای وجوه مشترکی هم داریم مثل کشور، میهن، اعتقادات، فطرت و... زمانی که دوستان کنار هم قرار گرفتند صمیمیتی ایجاد شد که محصول آن اخراجی‌ها بود، صمیمیتی که هنوز هم ادامه دارد. به طور کل کار اول یک کارگردان شامل نقاط ضعف زیادی است، ولی در کار ما این ضعف توسط تجربه بچه‌ها به یک تعامل دو طرفه تبدیل شد.     شجاعی‌مهر: کاملا مشخص بود که فیلم با عشق ساخته شده...     خانواده سبز: از آدم‌های جنگ (رزمنده‌ها) چطور؟     دیرباز: صددرصد برایم مقدس بودند، فکر می‌کردم هر آدمی نمی‌تواند این کار را انجام دهد، اولین سکانسی که در فیلم دوئل بازی کردم، صحنه انفجار ایستگاهی بود که مسئولیتش به عهده یحیی بود، با وجود این‌که می‌دانستم خلبانی که مسئول انفجار است، می‌داند که من بازیگرم و خودی است، ولی چنان استرسی داشتم که موقع ناهار مدام به این موضوع فکر می‌کردم، که رزمنده‌ها در میدان واقعی جنگ چه کشیدند و چه شجاعتی داشتند، به هر حال حضور در دوئل باعث شد در اخراجی‌ها کمی راحت‌تر بوده و یک پله از دیگران که این فضا را تجربه نکردند، جلوتر باشم. مثلا آقای عبدی اولین‌بار بود که آن میدان و صدای انفجار را تجربه می‌کرد و واقعا شب اول ترسیده بود، به طوری که تمام بدنش می‌لرزید، ما ابتدا فکر کردیم این مربوط است به طنازی‌های خاص او، اما بعد از چند دقیقه متوجه استرس او شدیم و به ناچار گفتیم صدای انفجار را کم کنند تا بنده خدا با مشکل مواجه نشود. اما اگر فیزیک جنگ را در نظر بگیریم من در این دو کار، (دوئل و اخراجی‌ها)، یک هزارم میدان اصلی را تجربه کردم و در خصوص معنویت جنگ و ایدئولوژی رزمنده‌ها نیز، به دلیل احترام خاصی که همیشه برای‌شان قائل بودم، باعث شد تا کاراکتر یحیی و مجید سوزوکی را حسی‌تر از مابقی نقش‌ها ایفاء کنم، به خصوص یحیی.     خانواده سبز: تاکنون فکر کرده بودید که ممکن است میان رزمنده‌ها، آدمی مثل مجید هم باشد؟     دیرباز: نه اصلا، حتی در دوئل کاراکتری بود به نام منصور، آن پسر توپولی که نفربر می‌دزدید. یک روز آقای درویش به من گفت این شخصیت را در جنگ دیدم، او یک مکانیک دزد بود، ولی از دزدی‌اش به نفع جنگ و آدم‌های خودی استفاده می‌کرد، یعنی تانک و نفربر و... می‌دزدید و به خط خودی می‌آورد. این موضوع برایم خیلی عجیب بود که مگر می‌شود دزد هم به جبهه رفته باشد. از این رو تفاوت زیادی می‌کرد با ذهنیتی که از نوجوانی در خصوص آدم‌های جنگ در ذهنم نقش بسته بود، نه این‌که از احترام‌شان کم شود، بلکه از این حیث که آنها را آسمانی می‌پنداشتم و این اندیشه درستی نبود و در اخراجی‌ها به کرات این اتفاق افتاد، به طور کلی ذهنیت‌ها تفاوت کرد.    اکبر عبدی بازیگر نقش «بایرام» می‌گوید: زندگی مقابل دوربین سخت است، من سعی کردم در این فیلم زندگی را تجربه کنم به عقیده من جایزه اصلی را باید عاشقان سینما بگیرند. استقبال از اخراجی‌ها تا جایی بود که بعضی از سینماهای جشنواره در آن ایام، چند بار فیلم را پخش کرده بودند. عبدی می‌گوید: زمانی که در آن بیابان، صدای انفجار گلوله‌های توپ و تانک می‌آمد، با تمام وجود جنگ را حس کردم، می‌دانستم که در زمان جنگ بچه‌ها در جبهه جانفشانی کردند، از خیلی چیزها گذشتند تا ما زندگی راحتی داشته باشیم.    وقتی که انفجارها اتفاق می‌افتاد و ما ترسی از آسیب‌دیدگی نداشتیم، اما تمام اندام بدن‌مان می‌لرزید. آن لحظه بود که به فکر رزمندگان افتادم که زیر صدای انفجار توپ و تانک دشمن چگونه آن لحظات را تحمل کردند، آنها همه عاشق بودند، آنان انسان‌هایی بودند که در همه حال به یاد خداوند بودند، آنان انسان‌هایی بودند که عشق به میهن در آنها خلاصه می‌شد. برای همین می‌گویم که در زمان تصویربرداری این فیلم، با آن زندگی کردم، احساسم این بود که جبهه را تجربه کردم... حضور در اخراجی‌ها دیدگاه من را نسبت به جبهه و جنگ افزایش داد.    وی درباره کار با ده‌نمکی می‌گوید: زمانی که فیلمنامه به من پیشنهاد شد، تصمیم گرفتم ابتدا آن را بخوانم و درباره آن فکر کنم. زمانی که چند صفحه اول فیلمنامه را خواندم، دیگر نتوانستم آن را زمین بگذارم، از این رو به طور مداوم تا پایان آن را خواندم و سریعا بازی در این فیلم را پذیرفتم. کار با مسعود هم برای من راحت بود، چرا که وی یک گروه صمیمی تشکیل داده بود. در زمان فیلمبرداری، صمیمیتی که بین بچه‌ها موج می‌زد مثال‌زدنی بود و خوشحالم که این فیلم مورد استقبال قرار گرفت.     او می‌‌گوید: فکر می‌کردم که این فیلم با استقبال مواجه شود، چون نگاهی دیگر به دفاع مقدس داشت و شخصیت‌های داستان هم حقیقی بودند.    همچنین سیدجواد هاشمی درباره حضور خود در این فیلم حرف‌های جالبی می‌زند، «این فیلم نخستین اثر دفاع مقدس من است که در پایان شهید نمی‌شوم. به نظر من این فیلم آمیزه‌ای از افراد مختلفی است که در جبهه حضور پیدا می‌کردند و در فضای جبهه دچار تحول می‌شدند. من در جبهه دوستی داشتم که به «ابرام قمه» معروف بود. چون زمانی به قمه‌زنی می‌پرداخت، وی که نام واقعی‌اش ابراهیم محمدپور است، در جبهه شهید شد. من به شدت به این دیالوگ اعتقاد دارم که همه باید بگویند «مملکت مال همه است نه یک سری آدم خاص و...»    خانواده سبز: از کدام دیالوگ یا سکانس فیلم بیشتر خوش‌تان آمد و از کدام...     دیرباز: خب بازیگر اگر از سکانسی خوشش نیاید که نمی‌تواند بازی کند.    ده‌نمکی: سکانس خداحافظی با نرگس چطور؟    دیرباز: خب لحظات خوب در فیلم زیاد بود.    اوسیوند: آن سکانس خیلی تراژیک بود.    ده‌نمکی: سکانسی داشتیم بعد از شهادت مجید در کتاب‌فروشی سیدجواد، خاطره خاصی برای خانم ضیغمی اتفاق افتاد، شاید برای مخاطبان مجله جالب باشد...    ضیغمی: سکانس مربوط به زمان حال است و آن گیوه‌دوزی تبدیل به کتاب‌فروشی شده... سکانس بسیار حسی بود که باید در آن اشک می‌ریختم. آقای ده‌نمکی به من گفت که اشک مصنوعی بریزم، اما من چون مخالف اشک مصنوعی هستم مخالفت کردم، برای همین عکس مجید صفایی که نقشش را کامبیز بازی کرد را گذاشتن روی میز، وقتی عکس را دیدم احساس کردم چقدر این آدم‌ها در این صحنه به ما نزدیکند، شاید باور نکنید تا دو ساعت بعد از آن پلان هم گریه‌ام بند نمی‌آمد.     خانواده سبز: آقای ده‌نمکی! انتخاب بازیگران تمام و کمال به عهده آقای شریفی‌نیا بود یا این‌که شما هم با ایشان همفکری می‌کردید؟ مثلا گفتید روی دیرباز به شدت تاکید داشتید.     ده‌نمکی: قبل از این‌که با تهیه‌کننده صحبت کنم با شریفی‌نیا در خصوص انتخاب بازیگر به توافق رسیده بودم، چون تخصص ایشان در این زمینه است و او وقتی فیلمنامه را خواند به شدت از آن استقبال کرد، در مرحله بعد چون مسائل مالی بازیگران مطرح می‌شد، یک تیم سه نفره شامل من، شریفی‌نیا و آقای کاسه‌ساز (تهیه‌کننده) تشکیل شد که با بررسی گزینه‌های مختلف به نتیجه واحدی ‌رسیدیم. البته معرفی بازیگران با تخصص شریفی‌نیا و همفکری ما همراه بود.     خانواده سبز: پیش از این کار چه شناختی راجع به آقای ده‌نمکی داشتید؟     دیرباز: (با خنده) این سوال شما طوری است که آدم به یاد اسرایی می‌افتد که در حال بازجویی هستند.    اوسیوند: من الان اعتراف می‌کنم... ایشان را از فقر و فحشا می‌شناختم. البته لازم به ذکر است که اصلا شعور سیاسی ندارم، برای همین هم ریتم زندگی‌ام اینقدر کند بوده، به طوری که هنوز هم صاحبخانه نشدم!! در نتیجه با کارهای سیاسی ایشان هیچ کاری ندارم، اولین برخورد من با آقای ده‌نمکی هم مربوط به همین فیلم اخراجی‌هاست، زمانی که فیلمنامه به من پیشنهاد شد و به نظرم یک انسان با صداقت و معقول آمدند، کاری به مسائل دیگر ندارم. من به عنوان یک همکار به ایشان نگاه می‌کنم، ما نه آمدیم این‌جا تا کسی را نقد کنیم و نه از کسی تعریف و نه مجلس ما دادگاه است، بلکه مهم این است که ما می‌خواهیم یک کار انسانی انجام دهیم؛ مبنای هنر براساس عدالت، صداقت و انسانیت است، ده‌نمکی از طریق سینما و تصویر این فریاد را می‌زند و ما از طریق بازی.    ضیغمی: من هم از قبل، هیچ شناختی از ایشان نداشتم، فقط فقر و فحشا را دیده بودم و یک‌بار هم برای اکران فیلم کدام پیروزی؟ کدام استقلال؟ برای اولین‌بار ایشان را از نزدیک دیدم، ضمن این‌که سن و سالم اندازه‌ای نیست که بتوانم در خصوص کارهای مطبوعاتی وی صحبت کنم، اما امروز با توجه به شناختی که در این مدت به دست آورده‌ام می‌گویم، در هر زمان بدون در نظر گرفتن انتقادات بعضا مغرضانه دیگران، آنچه را که بدان اعتقاد داشته را بیان کرده است.    ضیغمی در ادامه به موفقیت اخراجی‌ها در اکران عمومی اشاره کرد و گفت: اخراجی‌ها یک نگاه واقع‌گرایانه به دفاع مقدس و آدم‌های جنگ داشت، به گونه‌ای که برای مخاطب به راحتی قابل لمس بود، خود من هیچ‌گاه دوست نداشتم گذشته جنگ را ورق بزنم، اما اخراجی‌ها کاری کرد که امسال یک سفر به کردستان بروم و از مرصاد دیدن کنم. همیشه در فیلم‌های جنگی، رزمنده‌ها و شهدا مافوق انسان‌های امروزی معرفی شدند، از این رو ما فاصله زیادی با آنان احساس می‌کردیم در صورتی که آنها نیز از ما بودند، مگر خدای نکرده امروز جنگ شود همه ما برای دفاع از میهن خود به پا نمی‌خیزیم یا در زمان جنگ رزمنده‌های مسیحی نداشتیم که چه بسا به شهادت هم رسیدند. در یک مصاحبه مطبوعاتی از آقای ده‌نمکی خرده می‌گرفتند که چرا اسطوره‌شکنی کردی؟ در صورتی که من معتقدم هر قدر ما خود را به شهدا و آدم‌های جنگ نزدیک‌تر احساس کنیم، ارزش کار آنها را بیشتر درک خواهیم کرد.     خانواده سبز: در خصوص مسعود ده‌نمکی دوگونه نظر وجود دارد، یک عده به حدی در مورد شما بدبین هستند که اگر صادقانه بگویم، مرا از برخورد با شما به وحشت انداخته بودند، حال شما دچار تغییر شدید یا آنان اشتباه می‌کنند؟     ده‌نمکی: در هر صورت حضرت علی(ع) یک جمله‌ای دارند که می‌فرمایند: مرد زمان خویش باید بود، خیلی‌ها می‌گویند تند حرف می‌زنی، کسی که کار تندی از من ندیده، همیشه یا داد زدم، یا نوشتم یا فیلم ساختم، ولی چون این حرف زدن و نوشتن من نمایندگی طیف‌های مختلف را می‌کرده، بنابراین می‌بایست به جای دیگران هم جواب می‌دادم، اما همیشه حرف‌هایی که زدم و به ظاهر تند تلقی می‌شده چند سال بعد دیگران گفتند، به طور مثال زمانی که در نشریات، افشاگری دزدی از بیت‌المال آقازاده‌ها را می‌کردم همه می‌گفتند من تند می‌روم و بعد از هفت، هشت سال تیتر همه مجلات این شد، پس معلوم می‌شود من تند نمی‌رفتم بلکه آقایان کند حرکت می‌کردند. حرف‌هایی که در فقر و فحشا زدم، عین همان را در نشریاتم می‌بینید یا حرف من در اخراجی‌ها هم همین است، من با این آدم‌ها (اخراجی‌ها) زندگی کردم، شخصیت مجید سوزوکی رفیق و دوست دوران جبهه من بود، معتقدم نسل جنگ به گونه‌ای کار کردند که ما را سپر بلای خودشان قرار دادند، تقابل نسل‌ها را ایجاد کردند تا در این میان بهره خود را ببرند، یک گروه به نام خشونت و گروه دیگر با نام ضدخشونت معرفی کردند تا خودشان را به عنوان سمبل آزادی مردم جلوه دهند، این ترفند سیاسی بود که طی شد، شهید باکری مردم بعد از جنگ را به سه دسته تقسیم می‌کند، اول کسانی که از گذشته خود پشیمان شده، تغییر ظاهر و حتی تغییر فکر و عقیده می‌دهند، با این تصور که ضرر کردند، آنها جنگیدند تا دیگران بخورند و بخوابند؟! دسته دوم: از رفتن به جنگ پشیمان نمی‌شوند منتهی برای جبران مافات کاسبی می‌کنند، می‌روند دنبال سهمیه و... دسته سوم نه همرنگ جماعت می‌شوند و نه پشیمان، به قدری غصه می‌خورند تا دق می‌کنند، ولی من دسته چهارم هم قائل هستم، آن هم کسانی که تغییر نمی‌کنند، همرنگ جماعت هم نمی‌شوند، غصه می‌خورند ولی مثل بقیه عقب نمی‌کشند و با وضع موجود مبارزه می‌کنند، برای آنها جنگ تمام نشده، فقط شکل آن تغییر کرده، من خود را جزء دسته چهارم می‌دانم، هر روز هم که بگذرد به قول بچه‌های هنرمند، مدیوم خود را متناسب با مخاطب تغییر می‌دهم، سعی می‌کنم آرمان‌های نسل قربانی شده را فریاد بزنم و این عین وفاداری به آن بچه‌هاست، زمان جنگ که ما برای یک طیف خاص نمی‌جنگیدیم بلکه نیت ما امنیت کشور بود، حالا در کشور اتفاقاتی می‌افتد که رزمنده واقعی نمی‌تواند و نباید سکوت کند و این نشان می‌دهد، آن آدمی که سکوت کرده عوض شده نه آن‌که‌ داد می‌زند، من از خودم قصد تعریف ندارم، ولی ساخت فقر و فحشا حتی مستند ضعیفی هم که می‌گویید، یک حرکت انتحاری بود از کسی که خون داده، از دل نظام آمده.      خانواده سبز: به نظر شما چرا عده‌ای از مردم ما چه سینماگران و چه آدم‌های مطبوعات توهم روشنفکری دارند؟ یعنی فکر می‌کنند بیشتر از بقیه می‌فهمند؟     ده‌نمکی: سوال خوبی مطرح کردید، من این حرف را اختصاصی برای مجله شما می‌گویم: یک شب جلوی سینما آفریقا، پس از اتمام فیلم اخراجی‌ها، پیرمردی ایستاده بود و داد و بیداد می‌کرد که من محمود گلاب‌دره‌ای هستم، نویسنده رمان‌های آقاجلال، سگ کوره‌پز و... در خصوص رمان‌های من، امام خمینی(ره) و شهید مطهری چنین گفتند و... بعد از معرفی خود گفت: «زمان شاه در سینما مونترال، فیلم «خاک» کیمیایی روی پرده بود، مردم استقبال بی‌نظیری از فیلم کردند، اما توده‌ای‌ها و روشنفکرها مقاله‌ای می‌نویسند به نام «ضمیمه خاک» و فیلم را متهم می‌کنند به این‌که توسط ساواک ساخته شده و رمان تحریف شده و در اختیار امپریالیسم قرار دارد، از فردای آن روز هیچ‌کس به سینما نرفت، حالا من تعجب می‌کنم هر نشریه و هر منتقدی را می‌بینم برضد این فیلم اخراجی‌‌ها صحبت می‌کنند، اما باز هم مردم برای تماشای فیلم صف‌های طویل می‌بندند، این موضوع نشان می‌دهد مخاطب امروز جلوتر حرکت می‌کند.» از طرفی منتقدان ما به جای این‌که فیلم را نقد کنند، نقد ده‌نمکی را می‌کنند، نه این‌که ده‌نمکی قابل نقد نباشد، ولی این حرف‌ها و شعارها روی مردم تاثیرگذار نخواهد بود، حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «نبین کی می‌گه، ببین چی می‌گه» یک زمان به زور تبلیغات می‌خواهیم چیزی را عزیز کنیم، اما خدا نمی‌خواهد یا بالعکس. امروز این فیلم رکورد فروش کل فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را شکست، در یک روز 75 میلیون فروش در سینماهای تهران بی‌سابقه است، سینما آفریقا در یک روز چهار میلیون فروخته، سانس‌های شبانه تا سانس چهار بامداد یا فیلم‌های ایرانی که در سینماهای آمریکا اکران شده به قیمت بیست هزار دلار فروخته می‌شود، اما فیلم اخراجی‌ها را 145 هزار دلار از تهیه‌کننده خریدند تا اکران کنند، ببینید مردم آن‌جا چقدر تشنه دیدن یک فیلم دفاع مقدسی هستند و این برای سینمای ما افتخار بزرگی است، نه برای من ده‌نمکی، ریالی از این پول که تو جیب من نمی‌رود.    کامبیز دیرباز و نیوشا ضیغمی، دیگر مهمان‌های ما برای گفتگو در این میزگرد بودند، دیرباز پیش از این نیز تجربه حضور در فیلم جنگی را داشت، اما نیوشا ضیغمی نقش متفاوتی را تجربه می‌کرد. ضیغمی چهره جدید سینما پس از حضور در چند فیلم سینمایی، اخراجی‌ها اولین فیلم به نمایش در آمده‌ای است که با بازی او برروی پرده سینماها ظاهر شده است.    شاید حضور موفق دیرباز در دوئل و نیز پس از آن ظاهر شدن مقابل دوربین ابراهیم حاتمی‌کیا کمک بسزایی در ایفای نقش مجید سوزوکی کرد، اما نباید هنر و خلاقیت او در ارائه نقش مجید و نیز تاکید مسعود ده‌نمکی را نادیده گرفت.    دیرباز در دوازدهم شهریورماه سال 1354 در تهران متولد و در سال 1378 به جرگه متاهلین پیوست. او فارغ‌التحصیل رشته بازیگری است.    دیرباز نیز در خصوص اخراجی‌ها و نیز تفاوت‌های میان آن و نقش ییحی در دوئل چنین می‌گوید:    مجید سوزوکی و دوئل به اندازه دو آدم کاملا بی‌ربط به هم هستند. یحیی یک سرباز است که در دوران سربازی‌اش جنگ شده و او برای دفاع از سرزمین خود به پا می‌خیزد، اما مجید با جنگ بیگانه است و برای یک عشق زمینی راهی جبهه‌ها می‌شود مجید یک شخصیت واقعی و حقیقی است، از این رو آقای ده‌نمکی برروی کار کاملا مسلط بود، و این به ما اطمینان می‌داد که به خطا نخواهیم رفت، چون او آن شخصیت را به درستی می‌شناخت و درک درستی داشت.    از طرفی آشنایی من با جنگ در حد اتفاقات رخ داده در تهران بود، آن هم در شب‌های موشک‌باران، خب من در آن سال‌ها سن و سال زیادی نداشتم.    ده‌نمکی: همان شخصیت‌ها به اضافه یکسری آدم جدید.    ده‌نمکی: یا برای سریال یا در اخراجی‌های 2 که در فکرش هستم از آنها استفاده می‌کنم    ده‌نمکی: قبل از ساخت روی دوگانه یا حتی سه‌گانه سینمایی فیلم صحبت شده بود، اما باید منتظر استقبال مردم می‌ماندیم، یعنی نمی‌دانستیم مردم با این مضمون، با این ادبیات ارتباط برقرار می‌کنند یا خیر؟ اگر هم تمام سکانس‌ها در یک فیلم گنجانده می‌شد، زمان فیلم بالا می‌رفت؛ هر چند قصد داشتیم یک فیلم 041 دقیقه‌ای را به جشنواره برسانیم، ولی گفتند در شهرستان‌ها چند پرده از فیلم را در می‌آورند تا تایم آن را به نود برسانند، ما هم خودمان این کار را کردیم تا در مضمون تاثیر نگذارد. از این رو سکانس‌های زمان حال، کامل از قصه جدا شد.    _ برای بخش‌های بریده شده چه تصمیمی دارید؟    ده‌نمکی: حالش خوبه...    ده‌نمکی: اگر مجید را یک سالک ساده‌دل فرض کنیم که با ریاکاری و تظاهر می‌خواهد به مقصود برسد، به طور مثال به دروغ به مکه می‌رود، توبه می‌کند کاری که خیلی از آدم‌ها برای موجه جلوه دادن خود انجام می‌دهند، هر کس برای رسیدن به چیزی و مجید در این قصه جهت رسیدن به عشقش... حالا نوبت به خود مجید می‌رسد که انتخاب کند - پلان گذشتن از میدان مین - اولین پلان در صحنه گذشتن از میدان مین، نرگس از خاطرش می‌گذرد و در آخرین پلان میرزا؛ میرزایی که در اول فیلم مشغول نواختن ساز است، اما این ساز بعدا صدایش در می‌آید (سکانس میدان مین) یعنی زمانی که مجید دیگر مجید سوزوکی گذشته نیست، زمانی که او از عشق مجازی به عشق حقیقی می‌رسد. تغییرات مجید ظاهری نیست، او ریش ندارد، لباسش هم عوض نشده، تحول در او یک امر درونی است. همچنین باید اضافه کنم، عمیق‌ترین مفاهیم اجتماعی ما با زبان طنز و کنایه بیان می‌شود و این درسی بود که از اساتید بزرگ اخلاقی چون میرزا اسماعیل دولابی، که با زبان شیرین و ساده حرف‌های عمیق عرفانی و اخلاقی را تدریس می‌کرد گرفتم و آن را در مدیوم سینما پیاده کردم.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.