چهارشنبه سوری، رسم زیبای رو به تباهی
چهارشنبه سوری، رسم زیبای رو به تباهی
در گذشته ای نه چندان دور، یکی از شبهای فراموش نشدنی برای کوچک و بزرگ، شب چهارشنبه سوری بود. مراسمی که از غروب تا پاسی از شب گذشته ادامه داشت و همه اعضای خانواده در آن حضور داشتند. قدیمی ها برای هر کار خودشان یک دلیل داشتند که یا علمی بو د یا تخیلی، اما هرچه بود دلیل بود. آن روزها کمتر کسی "همین جوری" کاری انجام میداد و تکنولوژی باعث نشده بود مردم اوقات فراغت زیادی داشته باشند. دخترها به حداقل ده هنر آراسته بودند چون از هر انگشتشان یک هنر میریخت و پسرها پرکار و زحمت کش بودند، از سن کم باید دنبال کار پدر را میگرفتند یا به جایی شاگردی میکردند تا پیشه ای بیاموزند و بعدها به هنر نان آوری مزین شوند. پر جمعیت بودن خانواده ها ، امکانات رفاهی کم (با معیارهای امروز) و تفریحات محدود، موجب شده بود تا مراسم جشن و سرور سالیانه با ریزه کاریهای فراوان و امکانات تفریحی هرچه بیشتر اجرا شود. هر عید مذهبی یا غیر مذهبی بهانه ای بود برای دور هم جمع شدن، داستانهای بزرگترها را شنیدن، شعر خواندن، فال گرفتن و البته فکری برای جوانان دم بخت کردن. یکی از این شبهای فراموش نشدنی برای کوچک و بزرگ، شب چهارشنبه سوری بود. مراسم زیبا و سرگرم کننده ای که از غروب تا پاسی از شب گذشته ادامه داشت و همه اعضای خانواده در آن حضور داشتند. در باره پیشینه چهارشنبه سوری نظرهای مختلفی وجود دارد. عده ای از محققین، آنرا جشنی بسیار قدیمی و متعلق به دوران قبل از اسلام میدانند و عده ای آنرا ترکیبی از یک جشن ایرانی و یک رسم عرب میدانند که در واقع روز آن یعنی آخرین چهارشنبه سال، از اعتقاد اعراب به اینکه روز چهارشنبه آخر سال ممکن است روزی همراه با نحوست باشد گرفته شده و آداب آن، از این اعتقاد ایرانی که آتش افروختن موجب دور شدن ارواح منحوس و شرور میشود، گرفته شده است. در هر صورت آنچه اهمیت دارد این است که آداب و رسوم این شب ایرانی است و هر کدام توضیح زیبایی دارد و انجام آن در گذشته علاوه بر اینکه تا حدی جنبه خرافی داشته است، موجب تفریح و شادی هم بوده است. آداب روز چهارشنبه سوری بته و آتش افروزی تهیه بته برای آتش روشن کردن، از اولین اقدامات صبح روز چهارشنبه سوری بود و هنگام غروب در معابر چند کپه از این بته ها افروخته میشد. اهل خانه و محل دور هم جمع میشدند و به نوبت از روی آتش میپریدند. این آتش به دو منظور روشن میشد، یکی اینکه نمادی بود از گرم شدن هوا و یادآوری به سرما پیره زن (زمستان) که دیگر باید بار خود را بردارد و برود و دیگر اینکه به اعتقاد قدما، پریدن از روی آتش و خواندن شعرهای مخصوص آن، بدشگونی و بیماری و گرفتاری را از شخص دور میکرد. این اشعار در مناطق مختلف، با یکدیگر متفاوتند اما مشهورترین آنها این است: زردی من ازتو ، سرخی تو از من سردی من از تو ، گرمی تو از من که منظور این است که گرما (شادی وخوشی) و سرخی (سلامت و شادابی) آتش، جای سرما (تنهایی وسختیها) و زردی (بیماری و نزاری) شخص را بگیرد. آجیل مشکل گشاتهیه آجیل شب چهارشنبه سوری، آداب خاصی داشت. این آجیل که به آجیل مشکل گشا معروف است، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است و ایرانیان قدیم و جدید آنرا همراه با نیت نذر تهیه میکردند. خانم خانه آجیل را که شامل: نخودچی، کشمش، توت، گردو، باسلق، انجیر، مغز پسته، بادام و نقل است را از دکانی که رو به قبله بوده و صاحب آن به خوشنامی شهرت داشته خریداری میکرده است. این آجیل توسط اهل خانه پاک میشده و یکی از بزرگترها در این احوال، قصه "بابا خارکن" را تعریف میکرده است. این قصه درواقع از فواید گره گشایی آجیل مشکل گشا حکایت میکند و بنا به اعتقاد بسیاری، باید موقع پاک کردن آجیل گفته و شنیده شود. کوزه شکستنیکی از مراسمی که قبل از غروب و آتش بازی انجام میشده، کوزه شکستن بوده است. شکستن کوزه کهنه و خرید کوزه نو نشانه ای از سال جدید بوده است و در عین حال صاحب خانه نیت میکرده که مشکلات و گرفتاریهای کهنه هم با کوزه از خانه بیرون بروند و میگفته: " درد و بلام تو کوزه، کوزه هم تو کوچه". گاهی موقع شکستن مقداری پول هم به عنوان صدقه در آن میگذاشتند و کوزه را از پشت بام به داخل کوچه می انداختند.