مصاحبه با مهرداد میناوند
مهـــرداد مینـــاوند: نامم را کوچک نمیکنم
در نهم آذر ماه سال 1354 در منطقه جی تهران به دنیا آمد. از کودکی عاشق فوتبال بود و زمانی که در بیستسالگی به عضویت تیم ملی فوتبال ایران درآمد، همه کارشناسان بر این عقیده بودند که او حداقل تا 34 سالگی در تیم ملی باقی خواهد ماند...
26 ساله بود که 75 بازی ملی در کارنامه خود داشت و بیش از سی بازی به عنوان اولین بازیکن آسیا در لیگ باشگاههای اروپا به انجام رساند. بارها در مقابل تیمهای بزرگ اروپا به مانند منچستر یونایتد، رئال مادرید، بایرن مونیخ، والنسیا، لیورپول، آرسنال، بارسلونا و دیگر تیمهای بزرگ اروپا به میدان رفت. بارها مقابل زیدان و بکام بازی کرد. او یک پیستون چپ مهارنشدنی در فوتبال ایران بود، اما خیلی زود غروب کرد، روبهرویش که مینشینی، حرفهای زیادی برای گفتن دارد، سالها زندگی در اروپا باعث شد که او تجربیات فراوانی کسب کند، اما در گفتگو: گاهی اوقات یک اشتباه کوچک باعث میشود که بعضی از آرزوهایتان بر باد رود، میگوید شاید از فوتبال ارضا شدم که دیگر ادامه نمیدهم. او با خانواده سبز، حرفهایی بر زبان آورد که برای اولین بار شنیده میشد، میگفت: برای حرفهایم مدرک دارم، میگفت: ابایی از کسی ندارم، میگفت: به همه احترام میگذارد و میگفت: ...بله، او حرفهای زیادی بر زبان آورد. صحبت از (مهرداد میناوند) است، بازیکنی که از پاس، فوتبالش را در رده حرفهای آغاز کرد و سپس به پرسپولیس پیوست، میگوید: عاشقانه پرسپولیس را دوست دارد.در ماههای اخیر، شایعات زیادی مبنی بر بیماری لاعلاج او بر سرزبانها افتاد، چرا که او مدت زیادی در خارج از کشور بود، اما حالا که برگشته است، پاسخگوی این شایعات در گفتگو با ما بود... در بیست و هفتم اسفند ماه در یک شب سرد، در رستوران سنتی شبهای کاج، به همراه عارف محمدوند روبهرویمان نشست و حرفهای زیادی بر زبان آورد. اگر میخواستیم تمام گفتگوهای او را روی کاغذ بیاوریم، باید شش صفحه از مجله را به او اختصاص میدادیم. پس سعی کردیم که حرفهای مهرداد را خیلی خلاصه برای شما خوانندگان گرامی که از بازیهای او خاطرات بسیاری دارید، به چاپ برسانیم.ورزشکاری که می گوید پول خرید وزنه نداشتم؛ با آجر وزنه می زدم، اما سعی و تلاش می کرد._ به عنوان اولین پرسش، میناوند بین سالهای 75 تا 81 روزهای بسیار خوبی را پشت سر گذاشت، اما یکباره چه تفاقی برای او افتاد؟ میناوند: اولین مقصر خودم بودم، چرا که من خیلی زود به تیم ملی رسیدم؛ در 19 سالگی، در 22 سالگی در جامجهانی، فیکس بازی کردم، قهرمان باشگاههای ایران شدم، بازیهای زیادی را در لیگ باشگاههای اروپا به همراه اشتورمگراتس بازی کردم و... راستش را بخواهید، من کمی ارضا شدم. _ یعنی واقعا از فوتبال ارضا شدی؟
_ یعنی شما الان تنهایی، کسی به شما توجه نمیکند؟ میناوند: در رابطه با من این مسئله صدق نمیکند، من در زمانی که مردم مرا میشناختند، سعی کردم که به همه احترام بگذارم، به بچه دوساله تا پیرمرد نود ساله، به فوتبالیستی که حتی یک دقیقه زودتر از من وارد میادین سبز شد، آنها میتوانند شهادت بدهند، حالا هم هرگاه که مردم با من مواجه میشوند، خوشحالم که هنوز مرا به یاد دارند. خودتان میدانید، بودند فوتبالیستهایی که دیگر از آنان اصلا نامی به میان نمیآید... در فوتبال ما اشخاصی چون محمدحسن انصاریفرد، محمد خاکپور یا مجتبی محرمی، افرادی بودند که با مردم خوب تا کردند و همین رفتار درست است که در ذهن مردم میماند. من خدا را شکر میکنم که هنوز در ذهن مردم هستم... برای من این مهم است که وقتی پس از سه سال به استادیوم میروم، مردم مرا تشویق میکنند، این برای من بسیار مهم است، به خودم بالیدم که مردم هنوز مرا از یاد نبردهاند. این که پشت چهار راه با اینکه موهایم را کوتاه کردم، یک گل فروش مرا میشناسد و به نام مرا صدا میکند، احساس غرور میکنم، کنار من عارف محمدوند هم نشسته است، او به خوبی با خصوصیات من آشناست. _ کمی بحث را عوض کنیم، خیلیها بر این عقیدهاند که فوتبال در ایران شاید از لحاظ حقوق به بازیکنان، حرفهای شده، اما از دیگر جنبهها به رشدی نرسیده است؟نظر شما چیست؟ میناوند: هر چقدر پول بیشتر وارد فوتبال شده، فوتبال ما کثیفتر شده است. اگر من یک روزی بخواهم دوباره به فوتبال برگردم، باز هم میتوانم، اما پرسش این است که این فوتبال حالا میتواند به من چیزی اضافه کند و از من چیزی کم نکند، اگر روزی دوباره به فوتبال برگردم، سعی میکنم که نام مهرداد میناوند را کوچک و ذلیل و خوار نکنم. ببینید با (علیدایی) چه رفتاری داشتهاند، اما دایی یکبار دیگر ثابت کرد که ورزشکار توانایی است. _ شنیدیم باشگاه هم خریدید؟ میناوند: دو سال پیش یک تیم باشگاهی در دسته دوخریدم، این تیم را به دسته یک آوردم، ولی به خاطر بعضی از دلایل که هفت، هشت ماه خارج از ایران بودم، این تیم را فروختم و خرج یک سری دیگر از کارها کردم... (میناوند در کارهای خیریه فعالیت ویژهای دارد، اما دوست ندارد بر زبان بیاورد) _ و نظرت درباره حسادت وحاشیههای فراوان فوتبال چیست؟ میناوند: نمیخواهم زیاد وارد این بحث شوم، اما چند هفته پیش که جواد نکونام برای (اوساسونا) گل زد،خوشحال شدم. به او زنگ زدم و تبریک گفتم، چون میدانم در غربت، زمانی که کسی از ایران با شما تماس میگیرد، چه حالی خواهید داشت. شاید آن زمان که ما بازی میکردیم، این کار را تنها علیدایی برای من می کرد، اما در حال حاضر کمتر با چنین مسائلی مواجه هستیم، البته امیدوارم فوتبال ایران هر چه بیشتر به جلو میرود، از این حالت مافیایی بیرون آید، افرادی که فوتبال را میشناسند وارد کارزار شوند، البته هستند افرادی مثل صفایی فراهانی که مدیر خوبی بود و فوتبال را خوب میشناخت، اما در حال حاضر کسانی وارد فوتبال شدهاند که از قبال آن به خیلی چیزها رسیدهاند، افرادی که بیهوده در حال بزرگ شدن هستند، از کسی هم ابایی ندارم، اگر بخواهید نامشان را هم میآورم، جز خدا از کسی نمیترسم، اجازه بدهید برایتان مثالی بیاورم، اگر طلب 35 میلیونی پنج سالهام را هنوز از پرسپولیس نمیگیرم، تنها به این خاطر است که انصاریفرد یک فرد فوتبالی است ودلم نمی خواهد در این شرایط که پرسپولیس نیاز به کمک دارد، ما هم مشکلی برایش درست کنیم. انصاریفرد کسی بود که در سال 70 در فینال جام در جام آسیا در دیدار مقابل المحرق بحرین با یک شوت زیبا همه را شاد کرد. من خودم در آن بازی از روی سکوها در حال تماشا و تشویق بودم، به همین خاطر، خاطره خوبی از او به یاد دارم. دوست دارم افراد فوتبالی، فوتبال این کشور را اداره کنند، نه افرادی که تخصصی ندارند. نگاه کنید، استقلال به چه راحتی از لیگ باشگاههای آسیا حذف شد، چرا؟ به این خاطر که یک سری افراد نابلد بر مسند مدیریت تیم بودند. متاسفانه فوتبال ما در حال حاضر از این افراد ضربه میخورد. _ چرا در دو سال اخیر، فوتبال را کنار گذاشتی؟ 31 سال سن بیشتری نداری. میناوند: من در سطح بالای فوتبال بازی میکردم. پس از سالها که به ایران بازگشتم دیدم فوتبال، مافیا شده. تا دیروز یکسری افراد بودند که اصلا کارهای در فوتبال نبودند، اما با چسباندن خودشان، شدند همه کاره فوتبال! اجازه بدهید رک صحبت کنم، متاسفانه دیدم که فوتبال ایران دست یکسری افراد نابلد افتاده است! _ این را بنویسیم؟ میناوند: بنویسید، من در سپاهان بازی میکردم، به من پیشنهاد شد که چهل میلیون بده، جزء بیست بازیکن ملیپوش باش، حتی حاضرم سند و مدرک رو کنم. من تا حالا این مصاحبه را با کسی انجام ندادم، شاید اگر نام مجله شما نبود، این گفتهها را بر زبان نمیآوردم، اما چه کنم که دلم گرفته است. باورتان میشود، به خدا به من گفتند چهل میلیون بده، جزء مسافران جامجهانی باش، دو سه نفر هم رفتند، نمیخواهم بگویم تعداد بیشتر از این بود که گناه بشورم، اما دو، سه نفر را میشناسم، ادعایم را هم ثابت میکنم. برانکو مربی خوبی بود، اما برای فوتبال ایران کوچک بود. ما در حال حاضر داریم با دست خودمان فوتبالمان را بیهویت میکنیم، خوشحالم که خداداد از دایی حمایت میکند، ما از این افراد باید بیشتر استفاده کنیم و اجازه بدهیم که به راحتی به فعالیت خودشان ادامه بدهند، میخواهم بگویم که باید حرمتها را حفظ کنیم، من هنوز مجید نامجومطلق را آقا مجید صدا میکنم، به علی دایی که خیلی هم با او صمیمی هستم، علی آقا میگویم و... احترام، احترام میآورد، به نظر شما درست است که بیاییم به دایی در ورزشگاه دشنام بدهیم.هر جای دنیا اگر غیر از ایران بود، در هر چهارراه مجسمه دایی را میساختند. من در وین اتریش زندگی میکنم، همه جای اروپا را هم رفتم، هر جا میگویم که فوتبالیست ایرانی هستم، میگویند (علی دایی) این باعث افتخار ماست. متاسفانه در فرهنگ ما زیرآبزنی حرف اول را میزند. ما به فوتبال، پول تزریق کردیم، اما تفکر، اضافه نکردیم. ما به فوتبالیستهایمان پولهای میلیونی میدهیم که به نظر من حقشان است، اما آیا بجز امیر قلعهنوعی، مدیر باشگاه یا مربی سراغ دارید که به دنبال این باشد که این فوتبالیست جوان که مثلا سیصد میلیون پول گرفته، آن را چگونه خرج میکند، اصلا چگونه زندگی میکند... نصف تیمهای ما دولتی است و پولهای خوبی به بازیکنان میدهند، اما آیا آنان را کنترل میکنند، بگذریم، حرف زیاد است، بماند برای وقت دیگری... _ و از شایعاتی که درباره بیماری تو برایت درست کردند، بگو؟ میناوند: بله، من هم شنیدم که برایم شایعه درست کردند که میناوند سرطان خون و روده و... گرفته است. استرسهایی بر من وارد شد و باعث شد که قسمتی از موی سرم بریزد، از همین رو رفتم موهایم را از ته زدم و کلاه گذاشتم. به همین سادگی که میبینید و میشنوید. همچنین ورزش هم که کنار بگذاری، کمی چاق میشوی. از طرفی میخواستم در یک مجموعه 14 قسمتی هم بازی کنم که باید موهایم را از ته میتراشیدم، اما چون به اتریش رفتم دیگر نتوانستم در آن مجموعه بازی کنم. حالا هم که میبینید، گذاشتم موهایم بلند شود، اما من از شما میپرسم، این درست است که عدهای بر فرض که من اصلا بیمار بودم، باید چنین واکنشی از خود نشان میدادند و از بیماری من خوشحال میشدند، متاسفم... به هر حال این مدت دوست و دشمن خود را شناختم. من این را عنایت خداوند میدانم که تلنگری بر من وارد شد تا بتوانم راحتتر دوست و دشمن خود را تشخیص دهم. _ و حالا یک انسان خوشبخت هستی؟ میناوند: خیلی، شکر خداوند آنقدر خوشبختم که به خودم میبالم. پدر و مادر خوبی دارم، همسری مهربان دارم، بچهای سالم، دستم به دهنم میرسد و از همه مهمتر در سلامت کامل به سر میبرم و محتاج هیچ آدمی هم نیستم. _ و آلبومت چه شد؟ میناوند: به لطف خدا صدای خوبی دارم، اگر سال ها پیش از بین فوتبال و موسیقی یکی را باید انتخاب میکردم، موسیقی را انتخاب میکردم. آلبومی جمع کردم که هزینه زیادی هم متحمل شدم اما کار بسیار خوبی از آب در آمد. این آلبوم آماده است، اما منتظر یک زمان خاص هستم تا آن را روانه بازار موسیقی کنم. فکر نکنید که کلاس آواز هم نرفتم، تمامی این کلاسها را هم رفتهام. _ و فصل بعد نمیخواهی بازی کنی؟ میناوند: من اگر برگردم، میخواهم زمانی باشد که همان مهرداد میناوند سابق باشم، زمانی بازی میکنم که اسمم را کوچک نکنم، با این حال برای من قشنگ است که هنوز خیلیها از من میپرسند، میناوند چرا آنقدر فوتبال را زود کنار گذاشتی. _ و از خانوادهات بیشتر بگو؟ میناوند: همسرم ایرانی است ولی در اتریش زندگی میکرد، با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و ثمره این ازدواج هم یک پسر پنج ساله به نام (آریا) است که مثل باباش، چپ پاست.
میناوند: نه، اما پس از اشتورم گراتس در انتخابات تیمهایم اشتباه کردم، در اوج بازیهایم در اتریش، تیمهای خوبی از اروپا به سراغم آمدند، اما من در مقدماتی جامجهانی 2002 به اردوی چند ماهه ایران ملحق شدم و پیشنهاداتم را از دست دادم، اما پشیمان نیستم... چرا که به هر جا رسیدم، از صدقهسری تیم ملی بود. من پس از اشتورم گراتس، نباید به شارلوا بلژیک میرفتم، نباید به الشباب دبی میرفتم، پس از بازگشت، به دوران بحرانی پرسپولیس رفتم. به هر حال ابتدا انتخابهای بد من و سپس شانس، باعث شد که دیگر به رشد ادامه ندهم... همان شانسی که باعث شد من در یک مقطع از زندگی ورزشی خودم انتخابهای درستی کنم، اما انتخابهای اشتباه با بدشانسی، گریبانگیر من شد، ولی باید بگویم تمام بدشانسیها و خوششانسیهای افراد به خودشان برمیگردد، یعنی من میتوانستم با تمرین، ممارست و... خودم را حفظ کنم، اما خودم این کار را نکردم، اگر این مسائل را هم در حال حاضر بازگو میکنم، به این خاطر است که اگر چند تا جوان درحال خواندن این مطلب هستند، به تجربهای دست یابند و زندگی مهرداد میناوند سرلوحه آنان قرار بگیرد. میخواهم بگویم اگر یک روز یک جوان به فوتبال روی آورد، بداند که فوتبال خیلی بیرحم است، میتوانی یک روز در اوج اوج باشی، اما یک روز آنقدر ذلیل شوی که همانهایی که اطرافت بودند، یک دقیقه هم نگاهت نکنند.