زاغ‌های‌ سیاه‌ شبح‌ مرگ‌ بودند (پرونده پلیس)

زاغ‌های‌ سیاه‌ شبح‌ مرگ‌ بودند

چشم‌ که‌ باز می‌کند، سردی‌ هوا آزارش‌ می‌دهد.اولین‌ چیزی‌ که‌ می‌بیند خاک‌ سرد کویر است‌.خیلی‌ به‌ خودش‌ فشار می‌آورد تا بتواند برگردد و آسمان‌ پرستاره‌ را ببیند.تمام‌ تنش‌ درد می‌کند.با هر زحمتی‌ که‌ هست‌، بلند می‌شود.می‌نشیند.سرگیجه‌ و تهوع‌ او را به‌ زمین‌ دوخته‌اند.سوزش‌ پهلوی‌ چپ‌ متوجهش‌ می‌کند که‌ زخمی‌ است‌...
     دست‌ و پایش‌ هم‌ بسته‌ بود.خیلی‌ تقلا می‌کند تا خودش‌ را از قید طناب‌ها رها کند.کم‌کم‌ به‌ یاد می‌آورد آن‌ پسره‌ قد بلند زاغ‌ را، با موهای‌ وز کرده‌ فری‌ و صورت‌ باریکش‌.قیافه‌ای‌ که‌ تا عمر دارد فراموش‌ نمی‌کند.سه‌ راه‌ امین‌آباد شهرری‌ ایستاده‌ بود، منتظر مسافر و بار.نه‌، خسته‌ شده‌ بود و می‌خواست‌ یک‌ چای‌ بخورد که‌ جوان‌ نزدیکش‌ شد و گفت‌:


     ـ ده‌ دوازده‌ تا گوسفند می‌خواهیم‌ از «آلووک‌»به‌ تهرون‌ ببریم‌.

     دو نفر بودند.آن‌ یکی‌ بیشتر به‌ قیافه‌اش‌ می‌آمد که‌ معتاد باشد.اولی‌ هم‌ بود اما کمتر، بالاخره‌ پانزده‌ هزارتومان‌ طی‌ کردند.اسد پیش‌ خودش‌ می‌گفت‌:
     ـ خیلی‌ شیرینه‌.بیچاره‌ها خوب‌ دادند.همه‌اش‌ سه‌ چهار ساعت‌ نمی‌شه‌.
     توی‌ راه‌، همه‌اش‌ فکر می‌کرد که‌:
     «اگه‌ زودتر برسم‌، اون‌ کفش‌ قرمزارو واسه‌ دختره‌ می‌خرم‌.»
     یاد دخترش‌ نگذاشت‌ بفهمد که‌ کوره‌ راه‌ چقدر خلوت‌ است‌.به‌ کنار یک‌ دیوار خرابه‌ که‌ رسیدند، جوان‌ زاغ‌ گفت‌:
     ـ نگهدار کار دارم‌...
     وانت‌ را که‌ نگه‌ داشت‌، تیغه‌ چاقو زیر گلویش‌ بود.سه‌، چهار نفر دیگر از پشت‌ دیوار بیرون‌ آمدند.ترس‌ تمام‌ وجودش‌ را گرفت‌.همه‌شان‌ چوپ‌ و چاقو داشتند.زبانش‌ بند آمده‌ بود.التماس‌ کرد:
     ـ تو رو خدا، هر چی‌ می‌خواهید ببرید.من‌ رو نکشید.زن‌ و بچه‌ دارم‌.
     جوابش‌ مشتی‌ بود که‌ جوان‌ زاغ‌ توی‌ دهانش‌ زد.شوری‌ خون‌ را در دهانش‌ مزه‌مزه‌ کرد.یک‌ باره‌ به‌ سرش‌ ریختند و تا می‌توانستند او را زدند.دیگر داشت‌ بیهوش‌ می‌شد که‌ سوزش‌ پهلویش‌، به‌ او فهماند که‌ با چاقو او را زده‌اند و همان‌ وقت‌ بود که‌ یک‌ دفعه‌ درد شدیدی‌ پشت‌ سرش‌ احساس‌ کرد و دیگر چیزی‌ نفهمید.
     تازه‌ متوجه‌ شد در بیابان‌ است‌ و کویر.صدای‌ حیوانات‌ ترسش‌ را چند برابر کرد.بلند شد، نمی‌دانست‌ به‌ کدام‌ طرف‌ برود.تلوتلو خوران‌ چند قدم‌ رفت‌ و افتاد.دوباره‌ بلند شد.شبح‌ یک‌ دیوار را جلوی‌ رویش‌ دید.این‌ همان‌ دیوار بود؟ نمی‌دانست‌.اگر آن‌ دیوار بود، پس‌ جاده‌ای‌ هم‌ باید باشد.این‌ امید کمی‌ به‌ او توانایی‌ داد...
     آفتاب‌ بالا آمده‌ بود که‌ او هنوز افتان‌ و خیزان‌ می‌رفت‌.شبح‌ آبادی‌ کم‌کم‌ جان‌ می‌گرفت‌ و هر چه‌ پیش‌ می‌رفت‌ به‌ آبادی‌ و خانه‌های‌ کنار هم‌ بیشتر شبیه‌ می‌شد.دیگر توانش‌ تمام‌ شده‌ بود که‌ دوباره‌ بیهوش‌ شد...
     چشمش‌ را که‌ باز کرد، صورت‌ یک‌ پلیس‌، در چشمانش‌ نشست‌.روی‌ تخت‌ اورژانس‌ بود.از همان‌ جا، هر چه‌ می‌دانست‌ گفت‌ و شکایت‌ کرد.
     از حدود تیرماه‌ سال‌ 80 افرادی‌ که‌ اتومبیل‌، وانت‌، کامیون‌ و وسیله‌ نقلیه‌شان‌ توسط افرادی‌ که‌ آنان‌ را به‌ صورت‌ دربست‌ برای‌ حمل‌ بار، احشام‌ و یا جابه‌جایی‌ افراد اجاره‌ شده‌ و سپس‌ توسط آنان‌ مورد ضرب‌ و شتم‌ قرار گرفته‌ و در کویر مرکزی‌ رها شده‌ بودند به‌ شهرهای‌ مجاور و کویر مراجعه‌ و شکایت‌ خود را تسلیم‌ دادگستری‌ می‌کردند.بر این‌ اساس‌، پرونده‌هایی‌ در سمنان‌، شهرهای‌ مجاور کویر مرکزی‌ و ورامین‌ تشکیل‌ شد.
    
    اولین سرنخ
    
    عکس‌های‌ رایانه‌ای‌ با راهنمایی‌ شاکیان‌ پرونده‌ از ربایندگان‌ ترسیم‌ شد.بالاخره‌ یک‌ چهره‌ میان‌ آنان‌ خیلی‌ مشخص‌ و معلوم‌، شخصی‌ را نشان‌ می‌داد به‌ نام‌ اکبر، با چشمانی‌ زاغ‌ و صورتی‌ سیه‌چرده‌ که‌ به‌ علت‌ همین‌ مشخصات‌، به‌ زاغ‌ سیاه‌ معروف‌ است‌.با روشن‌ شدن‌ این‌ موضوع‌ و این‌ که‌ فرد یاد شده‌ ساکن‌ پیشوای‌ ورامین‌ است‌، و با توجه‌ به‌ دو مورد شکایت‌ که‌ در شعبه‌ 8 دادگستری‌ ورامین‌ به‌ ریاست‌ قاضی‌ زواره‌ای‌ مطرح‌ بود، طبق‌ دستور قضایی‌ سرهنگ‌ زنده‌شو پیگیری‌ و دستگیری‌ افراد این‌ باند از تیرماه‌ امسال‌ در دستور کارآگاهی‌ ورامین‌ قرار گرفته‌ و تاکید شدیدی‌ بر جدیت‌ و سرعت‌ عمل‌ ماموران‌ در کشف‌ جرم‌ و دستگیری‌ مجرمان‌ صادر می‌شود.
     بر طبق‌ دستور فرمانده‌ نیروی‌ انتظامی‌ ورامین‌ سرگرد هداوند رئیس‌ آگاهی‌ ورامین‌، تیمی‌ از افسران‌ و کارآگاهان‌ زبده‌ را مامور رسیدگی‌ به‌ این‌ پرونده‌ می‌کند.
     شناسایی‌ مخفیگاه‌ متهم‌ در پیشوای‌ ورامین‌ اولین‌ کار عملیاتی‌ گروه‌ ویژه‌ بود.پس‌ از شناسایی‌ با اخذ دستور قضایی‌ اکیپ‌، مخفیگاه‌ اکبر را به‌ محاصره‌ درآورده‌ که‌ متوجه‌ می‌شوند اکبر مدتی‌ قبل‌ آنجا را ترک‌ نموده‌ است‌.تجسس‌های‌ بعدی‌ اکیپ‌ مامور در مورد دوستان‌ و بستگان‌ اکبر بود که‌ با یک‌ سری‌ عملیات‌ اطلاعاتی‌ درمی‌یابند اکبر، با شخصی‌ به‌ نام‌ ایمان‌ معروف‌ به‌ ایمان‌ طوطی‌ مراوده‌ای‌ دایمی‌ دارد و در بعضی‌ از عملیات‌ محرمانه‌، به‌ همراه‌ او بوده‌ است‌.
     تجسس‌ جهت‌ یافتن‌ مخفیگاه‌ ایمان‌ آغاز و بالاخره‌ مشخص‌ می‌شود مخفیگاه‌ ایمان‌ در جلیل‌آباد ورامین‌ است‌.اکیپ‌ با حمله‌ به‌ مخفیگاه‌ در می‌یابند ایمان‌ مدتی‌ است‌ جلیل‌آباد را ترک‌ و از آنجا متواری‌ شده‌ است‌.سرگرد هداوند با یک‌ تمهید کلی‌ و استفاده‌ از کلیه‌ همکارانش‌ در آگاهی‌ ورامین‌ دست‌ به‌ تحقیقاتی‌ گسترده‌ می‌زند.در این‌ تحقیقات‌ با صرف‌ ساعات‌ ارزنده‌ای‌ کار اطلاعاتی‌ و تحقیقاتی‌ مشخص‌ می‌شود که‌ عمده‌ اعضای‌ باند به‌ گرگان‌ گریخته‌ و مخفیگاهشان‌ در آنجاست‌.با کسب‌ نیابت‌ قضایی‌ و عزیمت‌ به‌ گرگان‌، متوجه‌ می‌شوند ساعاتی‌ قبل‌ اعضای‌ باند، مخفیگاه‌ را رها کرده‌ و به‌ مقصدی‌ نامعلوم‌ رفته‌اند.مجددا کارهای‌ اطلاعاتی‌ پیگیری‌ می‌شود تا رد آنان‌ در روستایی‌ به‌ نام‌ حسین‌آباد به‌ دست‌ می‌آید.گروه‌ ویژه‌ به‌ حسین‌آباد عزیمت‌ کرده‌ که‌ با اطلاع‌ روستائیان‌، متهمین‌ با یک‌ خودرو محل‌ را ترک‌ کرده‌ و به‌ منطقه‌ جلیل‌آباد ورامین‌ متواری‌ می‌شوند.
     عملیات‌ مخفی‌، تجسسات‌ محرمانه‌ و ضربتی‌ در دستور کار کارآگاهان‌ قرار می‌گیرد.این‌ بار، با رعایت‌ تمام‌ موارد ایمنی‌ و محرمانه‌ با یک‌ یورش‌ ضربتی‌ با استفاده‌ از امکانات‌ پلیسی‌، رضا و محمد، دو نفر از اعضای‌ باند در جلیل‌آباد شناسایی‌ و دستگیر می‌شوند.اعترافات‌ رضا و محمد بسیار تکان‌ دهنده‌ بود و نشان‌ می‌داد این‌ باند به‌ ریاست‌ اکبر زاغی‌ و 8 نفر اعضای‌ باند، مرتکب‌ 36 فقره‌ سرقت‌ و زورگیری‌ در شهرستان‌های‌ مختلف‌ شده‌ و 4 فقره‌ قتل‌ نیز در پرونده‌ آنان‌ است‌ و غیر از آن‌ موارد بسیاری‌ از سرقت‌ منزل‌، خودرو و موتورسیکلت‌ داشته‌اند.رضا و محمد، همچنین‌ فاش‌ می‌کنند که‌ یکی‌ دیگر از مخفیگاه‌ متهمان‌ در خمینی‌ شهر اصفهان‌ است‌.اعزام‌ اکیپ‌ با کسب‌ نیابت‌ قضایی‌ مشخص‌ می‌کند متهمان‌، ساعتی‌ قبل‌، مخفیگاه‌ را ترک‌ کرده‌ و به‌ نقطه‌ نامعلومی‌ گریخته‌اند.تحقیقات‌ و عملیات‌ اطلاعاتی‌ شبانه‌ روزی‌ بالاخره‌ در شهریور ماه‌ امسال‌ رد دو نفر دیگر را به‌ نام‌های‌ غلامعلی‌ و ایمان‌ مشخص‌ می‌سازد.مامورین‌ به‌ تعقیب‌ و تجسس‌ مخفی‌ دست‌ می‌زنند و آنان‌ را که‌ قصد داشتند با یک‌ اسلحه‌ قلابی‌ یک‌ خودرو سواری‌ را به‌ زور بربایند، پس‌ از یک‌ تعقیب‌ و گریز چند ساعته‌ دستگیر می‌کنند.با دستگیری‌ این‌ دو نفر، مدارک‌ و اسنادی‌ جدید از باند زاغ‌های‌ سیاه‌ به‌ دست‌ می‌آید.این‌ بار ماموران‌ آگاهی‌ با اطلاعات‌ و اعترافات‌ تازه‌تری‌ تحقیقاتی‌ جدید و بسیار سری‌ و مخفی‌ را آغاز می‌کنند که‌ در نهایت‌، مشخص‌ می‌شود اعضای‌ باند، مخفیگاه‌ مشترکی‌ در یکی‌ از روستاهای‌ ورامین‌ دارند.
     با عملیاتی‌ بسیار ضربتی‌ و غافلگیرانه‌ پس‌ از ساعت‌ها تعقیب‌ و مراقبت‌ محل‌، وقتی‌ بقیه‌ اعضای‌ باند در مخفیگاه‌ به‌ استعمال‌ مواد مخدر مشغول‌ بودند، حمله‌ و آنان‌ را دستگیر می‌کنند.
     از مخفیگاه‌ متهمان‌ مدارکی‌ از جمله‌ یک‌ دفترچه‌ رانندگی‌ کامیون‌ و یک‌ بارنامه‌ و مدارک‌ مرد جوانی‌ به‌ نام‌ عباس‌ مقدم‌نژاد به‌ همراه‌ مدارک‌ و اسناد زیادی‌ کشف‌ می‌شود.
     متهمان‌ به‌ اداره‌ آگاهی‌ انتقال‌ و در آنجا مورد بازجویی‌ قرار می‌گیرند.بازجویی‌ها و تحقیقات‌ گسترده‌ و شبانه‌ روزی‌ گروه‌ ویژه‌ کارآگاهان‌ به‌ سر اکیپی‌ شخص‌ سرگرد هداوند رئیس‌ آگاهی‌ ورامین‌ و نظارت‌ مستمر سرهنگ‌ زنده‌شو فرمانده‌ نیروی‌ انتظامی‌ ورامین‌، به‌ اعترافات‌ تکان‌ دهنده‌ای‌ منجر می‌شود.
    
     اعترافات‌ تکان‌ دهنده‌ یک‌ قتل‌
    
     وقتی‌ در مورد مدارک‌ به‌ دست‌ آمده‌ عباس‌ مقدم‌نژاد سوال‌ می‌شود چند تن‌ از اعضای‌ باند اعتراف‌ می‌کنند که‌:
     در یک‌ میدان‌ خارج‌ از شهر ورامین‌، کامیون‌ خاور عباس‌ را اجاره‌ کردیم‌.قرار شد برای‌ آوردن‌ گوسفند و گاو برویم‌.در بین‌ راه‌ با عباس‌ طرح‌ دوستی‌ ریختیم‌ و او را به‌ یک‌ جاده‌ فرعی‌ کویری‌ کشاندیم‌.وقتی‌ متوجه‌ منظور ما شد، با هم‌ درگیر شدیم‌.خیلی‌ قوی‌ هیکل‌ و پرزور بود.غلامعلی‌ چند ضربه‌ چاقو از پشت‌ و جلو به‌ او زد تا بالاخره‌ افتاد.بعد همه‌ با هم‌ کمک‌ کردیم‌ و جسدش‌ را به‌ اعماق‌ کویر برده‌ و دفن‌ کردیم‌.
     وقتی‌ از غلامعلی‌ سوال‌ می‌شود چگونه‌ او را زدی‌ می‌گوید:
     با چاقو زدم‌، خیلی‌ قوی‌ و پرزور بود.مجبور شدم‌ چند ضربه‌ چاقو بزنم‌ بعد با کمک‌ برادرم‌ عباس‌، اون‌ رو کشتیم‌.
    
     قتل‌های‌ دیگر
    
     اولین‌ قتل‌ به‌ گفته‌ سرهنگ‌ زنده‌شو، قتل‌ علی‌ پیرمرادیان‌ راننده‌ نیسان‌ 25 ساله‌ بوده‌ که‌ مثل‌ بقیه‌ وانت‌ او را به‌ جهت‌ حمل‌ احشام‌ کرایه‌ و او را به‌ جاده‌ کویر کشانده‌ و عباس‌ و اکبر با طناب‌ او را خفه‌ کرده‌ و جسدش‌ را در همان‌ جا دفن‌ می‌کنند و وانت‌ نیسان‌ را به‌ زابل‌ برده‌ و به‌ یک‌ مالخر می‌فروشند.
    
     قتلی‌ دیگر
    
     متهمان‌ اقرار کردند در گرگان‌، اتومبیل‌ پیکانی‌ را به‌ صورت‌ دربست‌ اجاره‌ کرده‌ و راننده‌ را به‌ جنگل‌ می‌کشانند.در آنجا وقتی‌ می‌خواهند با زور خودرو را از چنگ‌ راننده‌ بیرون‌ بیاورند، راننده‌ مقاومت‌ کرده‌ و با آنان‌ به‌ زد و خورد می‌پردازد.
     جلال‌ رحیم‌پور، راننده‌ پیکان‌، در این‌ نبرد نابرابر مغلوب‌ ضربات‌ چاقوی‌ ناجوانمردانه‌ اعضای‌ باند می‌شود و جسدش‌ را در همانجا دفن‌ می‌کنند.پیکان‌ را به‌ ورامین‌ آورده‌ و می‌فروشند.
     در قتل‌ دیگر، اعضای‌ باند، یک‌ اتومبیل‌ پیکان‌ را در شهر ری‌ به‌ مقصد خشافویه‌ در جاده‌ قم‌ اجاره‌ کرده‌ و پس‌ از کشاندن‌ راننده‌ به‌ قلعه‌ خرابه‌ خشافویه‌، او را با طناب‌ خفه‌ کرده‌ و همان‌جا دفن‌ می‌کنند.
     طبق‌ اظهار سرهنگ‌ زنده‌شو، متهمان‌ تا کنون‌ به‌ 26 فقره‌ زورگیری‌ و سرقت‌ خودروهای‌ مختلف‌، 4 فقره‌ قتل‌، 19 فقره‌ سرقت‌ موتورسیکلت‌، سه‌ فقره‌ سرقت‌ احشام‌ اعتراف‌ نموده‌ و تعدادی‌ از مالباختگان‌ در شهرستان‌های‌ گرگان‌، اصفهان‌، ورامین‌، شهرری‌ ،سمنان‌ و شهرهای‌ دیگر شناسایی‌ شده‌اند.پس‌ از اعتراف‌، متهمان‌ به‌ صحنه‌های‌ قتل‌ برده‌ شدند که‌ اجساد به‌ علت‌ گرما و گذشت‌ زمان‌ متلاشی‌ شده‌ و حتی‌ یکی‌ از آنان‌ در قلعه‌ خشافویه‌ به‌ علت‌ متلاشی‌ شدن‌ صورت‌ تا کنون‌ شناسایی‌ نگردیده‌.
     اکبر (زاغی‌ سیاه‌)در اعترافاتش‌ می‌گوید:
     با ایمان‌، غلامعلی‌، عباس‌، محمد، رضا، غلامرضا، عبدالرحیم‌ و محمد علی‌ باندی‌ تشکیل‌ دادیم‌ که‌ کارمان‌ دزدی‌ و زورگیری‌ بود.پس‌ از انتخاب‌ ماشین‌ که‌ عموما صفر کیلومتر یا نو بود، راننده‌ها را به‌ طمع‌ کرایه‌ دربستی‌ زیاد فریب‌ داده‌ به‌ کویر یا بیابان‌ می‌کشاندیم‌ و در آنجا بعضی‌ به‌ ما التماس‌ می‌کردند، ما هم‌ آنها را می‌بستیم‌، در صندوق‌ عقب‌ یا پشت‌ ماشین‌ می‌گذاشتیم‌، به‌ بیابان‌، مخصوصا داخل‌ کویر، می‌بردیم‌ و رهایشان‌ می‌کردیم‌.آنها را هم‌ که‌ کشتیم‌ برای‌ این‌ بود که‌ مقاومت‌ کردند.
     زواره‌ای‌ رئیس‌ شعبه‌ 8 دادگاه‌ ورامین‌ با قرار لازم‌، متهمین‌ و اعضای‌ باند زاغ‌های‌ سیاه‌ کویر را در اختیار آگاهی‌ وارمین‌ قرار داد تا در مورد جنایات‌ احتمالی‌ دیگر آنان‌ تحقیق‌ شود.
    
    


    
     دکتر ابوالحسن‌ صادقی‌، جرم‌شناس‌ و وکیل‌ و دعاوی‌ می‌گوید:
     یکی‌ از عوامل‌ جرم‌، اعتیاد است‌.با نظر به‌ پرونده‌ و عملکرد این‌ باند مخوف‌ می‌بینیم‌ اغلب‌ آنها بجز یک‌ نفر جوان‌ هستند و همه‌ آنها معتاد.این‌ که‌ چقدر اعتیاد دارند و چگونه‌ معتاد شده‌اند بسیار مهم‌ است‌.عامل‌ خانواده‌ یکی‌ از مهمترین‌ عوامل‌ تربیت‌ و موثر در آسیب‌های‌ اجتماعی‌ است‌.خانواده‌ اگر مومن‌، خداترس‌ و با ایمان‌ باشد، فرد از کودکی‌ با خلق‌ و خوی‌ خانواده‌ و این‌ موارد انس‌ می‌گیرد.این‌ فرد، محال‌ است‌ به‌ طرف‌ گناه‌ برود، مگر آن‌ که‌ پدر و مادر در حضور فرزند دست‌ به‌ اعمالی‌ بزنند و با این‌ اعمال‌ مجوز خلاف‌ کاری‌ فرزند را صادر کنند.این‌ که‌ فرزند در چه‌ خانواده‌ای‌ قرار دارد و در کجای‌ خط اجتماعی‌ است‌، اهمیتی‌ ندارد، مهم‌ این‌ است‌ که‌ خانواده‌ او چگونه‌ هستند و با او چگونه‌ رفتار می‌کنند.ایمان‌ باید باطنی‌ و عملی‌ باشد، نه‌ ظاهری‌.معلم‌ باید خودش‌ اول‌ اخلاقیات‌ را انجام‌ دهد پس‌ از شاگردش‌ بخواهد.یادمان‌ نرود اولین‌ معلم‌ بچه‌هایمان‌ خودمان‌ هستیم‌ بعد معلمین‌ مدرسه‌.فرزندی‌ که‌ خوب‌، با ایمان‌ و با اعتماد به‌ نفس‌ کامل‌ تربیت‌ شود هرگز اسیر رفتارهای‌ اجتماعی‌ نمی‌شود.
     مورد دیگر وقوع‌ جرم‌ در این‌ گونه‌ موارد، فریب‌خوردن‌ قربانی‌ یا مال‌ باخته‌ است‌.غرور بعضی‌ از رانندگان‌ نسبت‌ به‌ این‌ که‌ «مرا نمی‌توانند...»یا «من‌ چنین‌ یا چنان‌ هستم‌»خود یکی‌ از عوامل‌ کامرانی‌ این‌ باندهاست‌ کما این‌ که‌ در همین‌ پرونده‌ ما با شخصی‌ روبه‌رو می‌شویم‌ که‌ قوی‌ هیکل‌ است‌ و به‌ گفته‌ مجرمان‌ مقاومتی‌ جانانه‌ می‌کند اما در نهایت‌ مغلوب‌ می‌شود.
     بنابراین‌ باید مواظب‌ بود.رانندگانی‌ که‌ با وسیله‌ نقلیه‌ کار می‌کنند باید مواظب‌ مسافران‌ باشند.چه‌ دربستی‌، چه‌ غیردربستی‌، طمع‌، عامل‌ دیگر است‌.یعنی‌ به‌ طمع‌ کرایه‌ زیاد، خودرویی‌ اجاره‌ می‌شود سپس‌، فردی‌ که‌ انتظار ندارید دست‌ به‌ عمل‌ بزند یا به‌ اصطلاح‌ خودمان‌، «دماغش‌ را بگیری‌ جانش‌ در می‌رود»، ناگهان‌ با یک‌ آلت‌ قتاله‌ تبدیل‌ به‌ یک‌ زورگیر می‌شود که‌ حریف‌ صدتای‌ مثل‌ بنده‌ و شماست‌.به‌ هر حال‌ مواظبت‌ از نفس‌، مواظبت‌ از خود و مواظبت‌ نسبت‌ به‌ طمع‌، این‌ها همه‌ در دستور مذهبی‌ و عرفی‌ ما آمده‌ است‌.نباید بستر جرم‌ را فراهم‌ کرد تا مجرم‌ نتواند به‌ نیت‌ خود برسد

چرا جرم‌

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.