خبر های درگوشی

عادل مواظب خودت باش!    

    

او جوان، با هوش و بسیار خوش استعداد است. عادل فردوسی پور، رفسنجانی الاصل را می گویم، سالها پیش و قبل از ورود به جعبه جادو در رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف قبول شد. علت قبولی اش در دانشگاه هم خوب درس خواندن و خوب تست زدن بوده و اگر من نگارنده هم همه ی دروس عمومی ام را بالای %۹۰ می زدم، معلوم بود که در دانشگاه قبول می شدم. اما این هم آخر و عاقبت کار وی نبود چرا که مدتی بعد بدون سهمیه ای که معمولا" مورد استفاده قرار می گیرد، عادل در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف هم پذیرفته شد. دوستان قدیمی و بچه محل هایش از دوران کودکی اش می گویند که: «هرگاه با یکدیگر به استادیوم می رفتیم، او از روی سکوها برای خودش بازیها را گزارش می کرد و جذاب هم گزارش می کرد، کمی که بزرگتر شد رو به زبان انگلیسی آورد و پیش از این که دیپلم خود را بگیرد، کتب انگلیسی را ترجمه می کرد و علاقه اش به فوتبال باعث شد که هر هفته و هر ماه مجلات خارجی را مرور کرده و آنها را ترجمه کند، کم کم پایش به ابرار ورزشی بازشد و برای آنها مطالب خارجی را که در صفحه سه کارمی شد، ترجمه کرد و از آنجا به تلویزیون رفت و دیگر نفهمیدیم او چه طور عادل فردوسی پور شد.» در برنامه نود که از شبکه... ماهواره کپی شده است او خیلی ها را به جان هم انداخت اما حتی برآورد دقیقه... هزاران تومان هم که بسیار کم به نظر می رسید موجب نشد تا علاقمندان به فوتبال یک برنامه چالشی ورزشی را نبینند.

    چرا که عادل در همین حالت کنترل شده البته مفید است. به هر حال خیلی از بیننده های شبکه سوم آرزو دارند با شروع لیگ حرفه ای حداقل دکور تنها برنامه اختصاصی شبکه جوان کشور هم حرفه ای شود. خیلی ها دوست دارند از مسائل پشت پرده و روابط کاری گزارشگران تلویزیون سردر بیاورند. بالاخره هر چه باشد این مهم است که بدانیم خیابانی با شفیع چگونه برخورد می کند و یا اینکه هر دو اینها در برخورد با بهرام شفیع چه احساسی پیدا می کنند؟ اما نکته جالب این است که عادل فرودسی پور صمیمی ترین دوست خود را «مزدک میرزایی» می داند. خیلی ها می گویند اینکه مزدک شب های جمعه در برنامه با جام جهانی ۲۰۰۲ به جای رضا جاودانی در کنار عادل قرار می گرفت هیچ ربطی به این موضوع ندارد چرا که حکایت چیز دیگری است.    این ها همه گفتنی ها درباره این تازه داماد نیست، اگر چه در چند شماره پیش یک خواننده مجله خبر از ازدواج عادل را با یک هنر پیشه سینما داده بود اما دوستان نزدیک او می دانند که عادل نزدیک به دو سالی هست که عقد کرده و حالا حالاها هم خیال های ناجور به سرش نمی زند!    درباره جام جهانی ۲۰۰۲ هم گفتنی از او و گزارشهایش زیاد است. علاقمندی بیش از حد و متعصبانه وی به تیم انگلیس تا آنجا پیش رفت که حتی خیلی ها گفتند ما اشک این گزارشگر جوان را پس از بازی حس کردیم و عجبا که تفکرات اریکسون ره به جایی نبرد. علاوه بر این در خصوص نحوه انتخاب گزارشگران بازیهای داخلی و خارجی هم همیشه حرف و صحبت وجود داشته و خواهد داشت. مثلا" اینکه چرا بازیهای سطحی را به او می دادند و یا اینکه او سق سیاه بازیهای تیم ملی بود! اما در این حال عادل یک شانس بزرگ هم دارد و آن کار کردن با مدیران شایسته و فهیم است، کمتر کسی است که از همکاران با زمانی، مدیر گروه ورزشی و صافی، رییس شبکه سوم ناراضی باشد. در هر صورت عادل جوان هر روز بهتر از دیروز می شود و انتظار می رود هیچگاه سال ۷۶ روزنامه ابرار ورزشی و اردشیر لارودی را فراموش نکنید.    در پایان اجازه دهید به این همسن و سال جوانم بگویم: عادل دوستت داریم، پس مواظب خودت باش که بیش از گذشته ها موفق باشی و در این راه سعی کن برای هموطنان علاقمند به فوتبال فکر کنی و نه به جای آنها!         پرونده مشکوک آقای X و Xهای دیگر         این آقای X کیست؟    چندی پیش مطبوعات از فوتبالیستی نوشتند که به طرز مشکوکی در خانه اش دستگیر شد، حال این طرز مشکوک چه بوده، خدا می داند. اما این جریان از کجا لو رفت؟ طبق اطلاعات مردمی، غرب تهران در محله های خانه آقای X محل رفت و آمد عده ای از ورزشکاران، هنرپیشگان، دختران و زنان مشکوک شد که به نیروی انتظامی اطلاع داده شد و در این رابطه با دستور قضایی شعبه ۱۶۱۰ فرودگاه و حکم قاضی، ستاد ویژه ای محل فوق را زیرنظر گرفتند و در یک فرصت مناسب به داخل خانه ریختند و آقای X به اضافه Xهای دیگر را بازداشت کردند. در این بین شایعات زیادی قوت گرفت، عده ای نوشتند به جز آقای X ، آقایان Y ،Z و B هم از فوتبالیستهای ملی پوش در آن خانه حضور داشتند و حتی نام یک هنرپیشه معروف مرد و زن هم به میان آمد و بجز این افراد چند زن و دختر دیگر هم در خانه مورد نظر بودند که آنها هم به صف بازداشت شدگان پیوستند. خانم هنر پیشه، به ۸۰ ضربه شلاق محکوم گردید و حکم به زودی اجرا می گردد، آقای X اصلی صاحب خانه، که البته عده ای هم می گویند او مستاجر بوده، درحال حاضر با قرار ۱۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شده و دیگران نیز کم و بیش با قرارهای سنگین و گزاردن وثیقه آزاد شدند. اما جالب این جاست که در آخرین بازجویی، آقای X و دیگر متهمین به تمام کارهای خلاف خود اعتراف کردند که قرار است کل آنها به زودی ابلاغ شود. از قدیم گفته اند چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی.     من نبودم باور بفرمایید!    روزی که من این خبر را شنیدم، نام یکی از فوتبالیست های باسابقه در بین متهمین شنیده می شد. البته یکی نه، بلکه دو تا که به تازگی ازدواج کرده اند و هردویشان هم صاحب فرزند نوزاد شده اند. غیر قابل باور بود، پی گیریهای زیادی کردیم، اما گویا نام این دو در پرونده به چشم می خورد، اما گفتنی است که سردبیر یکی از نشریات در روز حادثه با فوتبالیست مورد نظر برخورد داشته و دیگری در خانه مادر خانم خود به سر می برد، پس این دو در آن مکان به سر نمی بردند، پس چرا نامشان در پرونده است؟ با تحقیقات بعدی مشخص شد که آنها به این خانه رفت و آمد داشته اند، حال شاید به خاطر سرزدن به آقای X که از دوستان ملی پوششان بوده و به عنوان مطلع حاضر شدند، نه بیشتر، نه کمتر. از طرفی شایعات دیگری برسر زبان ها افتاد که خانه هنرپیشه دختران فراری را با خود به آن ور آب می برد! و هنر پیشه مرد مورد نظر هم که اتفاقا" در اولین نقش سینمایی شان کنار یکدیگر ظاهر شدند و به معروفیت رسیدند، در این کار خانم هنرپیشه را همراهی می کرد. حال پرسش این جاست، چرا عده ای یک شبه معروف می شوند و دست به چنین اعمالی می زنند؟ چرا باید همه چیز را برای خود بدانند و از این راه سودجویی کنند؟ چرا عده ای دختر و زن، اسیر نام و شهرتشان می شوند؟ چرا و چرا و هزار چرای دیگر. حال حدس بزنید آقای X کیست، گر چه تابه حال خیلی ها می دانند و دانسته اند. ادامه مطلب را بخوانید.     باز هم آقای X    اما آقای X پایش به پرونده ای دیگر بازشد. «رحیم زاملی» یک عراقی الاصل بود که در کار نقل و انتقال بازیکنان کشورمان به کشورهای عربی، به ویژه امارات بود. در اواخر خردادماه وی در خانه استیجاری یکی از بازیکنان معروف یکی از دو تیم پرطرفدار پایتخت زندگی می کرد، شب که فوتبالیست مورد نظر به خانه می رود با جسد بی جان رحیم زاملی روبرو می شود و سریعا" پلیس ۱۱۰ را خبر می کند. در تحقیقات به عمل آمده مشخص می شود که قاتلین هیچ سرقتی از منزل نکردند، اما گویا به دنبال مدرکی بودند، چرا که تمام صندلی ها را شکافته بودند و تشک های رختخواب را پاره کرده بودند، از طرفی رحیم زاملی را به طرز فجیعی شکنجه داده بودند، به طوری که مشخص بود از او می خواستند اعترافاتی بگیرند و در نهایت او را به قتل رساندند. فوتبالیست مورد نظر را به آگاهی بردند و چند فوتبالیست دیگر هم به عنوان مطلع احضار شدند. اما نکته جالب این که بازهم آقای X به اداره آگاهی احضار شد تا از او پرسش هایی پرسیده شود، خدا عاقبت آقای X را به خیر کند.         محمدرضا شریفی نیا با روحی لطیف        با اینکه او محمدرضا شریفی نیا است که خیلی ها به او ولید می گویند. هنوز نقش زیبایش در سریال امام علی (ع) در یادها باقی مانده، مردی که از سیگار متنفر است، مردی که به فوتبال علاقه ندارد و رشته ورزشی مورد علاقه اش شنا، پینگ پنگ و سوار کاری است، مردی که همیشه انگشتری عقیق در دستش دارد که روی آن یا علی نوشته شده است. از شریفی نیا همیشه نقش های شوخ را به یاد داریم اما کمی درباره ازدواج اوبشنوید. همسرش بازیگر سینماست، آزیتا حاجیان، و ثمره ازدواجشان دو دختر به نام مهراوه و ملیکا. مهراوه دختر بزرگش در رشته موسیقی کلاسیک درس می خواند و پیانو زن ماهری است و در فیلم هم بازی می کند، او در زمان خردسالی در فیلم دزد عروسک ها ایفای نقش کرده و آخرین کارش هم در فیلم زیر پوست شهر بود، ملیکا دختر کوچکش در رشته گرافیک درس می خواند، او هم در ۱۰، ۱۲ فیلم سینمایی بازی کرده و در تئاترهایی که مادرش کارگردان بوده بازی کرده و می شود گفت به نوعی با سینما، موسیقی و تئاتر در ارتباط است، میانه فرزندان خانواده شریفی نیا با والدین خود بسیار خوب می باشد و پدر و مادرش شان از آنها راضی هستند.    آنها حتی در زمینه های مختلف به والدین خود کمک می کنند و در بخش انتخاب بازیگر و انتخاب متن، نظرات خوبی می دهند به خصوص مهراوه، چون سن او سنی است که در دنیای فیلم سازی بیشتر روی چنین سنی کارمی کنند و با توجه به این که او اهل مطالعه است، در مورد یک کار مثلا" سناریو یا متن، نظرات خوبی دارد.    محمدرضا شریفی نیا، فکر نمی کند که اگر دخترهایش ازدواج کنند، او احساس پیری می کند، او بر این عقیده است که با آمدن داماد پیر نمی شویم، کار می کنیم و کسی که اهل هنر است هیچ وقت پیر نمی شود. می گویند که این زوج در فیلم های زیادی با هم بازی کرده اند و از طرفی از آنجا که زن و شوهر هستند شاید زیاد یکدیگر را ببینند و نوعی دلزدگی ایجاد کند، اما شریفی نیا نظرش غیر از این است. او می گوید: ما زیاد یکدیگر را نمی بینیم، چون مواقعی که من سر یک کار هستم ایشان به کاردیگری مشغول است، تازه زمانی که با هم در یک فیلم هستیم آن موقعی که من هستم ممکن است او نباشد و برعکس. در واقع یک جورهایی او مثل من می باشد. بله، این زن و شوهر با هم تفاوت چندانی ندارند، در خانواده های دیگر صبح پدر می رود سرکار و شب برمی گردد، بعضی ها هم صبح می روند و ظهر برمی گردند، بعضی ها هم محل کارشان به خانه نزدیک است، در حالی که مواقعی پیش می آید که این دو تا چند ماه همدیگر را نمی بینند، برای مثال آزیتا حاجیان برای فیلم «روبان قرمز» چهار ماه در قشم بود و یا محمد رضا شریفی نیا برای فیلم «بمانی» دو ماه در ایلام بود. و اما کمی در مورد دستمزدهای نجومی... ذهنیت خیلی از مردم این است که قشر بازیگر و فیلم ساز قشر مرفهی هستند، اما وضع شریفی نیا چگونه است؟    شریفی نیا می گوید: بد نیست، خوبست، می گذرد یک نان و بوقلمونی می رسد، شکر، ولی مسئله آن چیزهایی نیست که در روزنامه ها می نویسند. آماری که نشریات در مورد بازیگران می دهند صددرصد غلط است، چون من از رقم دستمزد بازیگران تاحدود زیادی مطلع هستم، یعنی ارقام این جوری نیست که فلانی برای بازی در فلان فیلم، ۲۰ میلیون گرفت یا مثلا" ۱۵ میلیون و یا حتی ۵ میلیون. اصلا" این طور نیست، یعنی اقتصاد سینما با این حرفها و با این میزان دستمزدها نمی چرخد، اصلا" امکان ندارد، چون اگر به کسی ۲۰ میلیون تومان دستمزد بدهند حداقل فیلم باید حدود ۷۰ میلیون تومان فروش داشته باشد که دستمزد ۲۰ میلیون تومانی این بازیگر را بتواند بپردازد. در سریال سازی هم دستمزد ماهیانه وجود دارد، البته چند چهره ویژه هستند که موقعیت برگشت سرمایه را دارند، این ها در بین بقیه بازیگران ویژه هستند، اما بازهم آن قیمتی که در نشریات نوشته می شود صحت ندارد.    محمدرضا شریفی نیا صاحبخانه است و روابطش با همسایه ها خیلی خوب است، اما نه به آن صورت که در سریال همسایه ها بود. در سریال همسایه ها قصد بر این بود که موضوعی عنوان شود مثل فضای جنوب شهر که آدم ها از یکدیگر خبر دارند و به درد هم می رسند و مشکلات یکدیگر را حل می کنند. مثل قدیم که در یک روستا، آدم ها به همدیگر کمک می کردند. البته الان هم می شود این ارتباط را داشت، برای مثال در یک مجموعه آپارتمانی که ۵، ۶ خانوار زندگی می کنند، می توانند مشکلات را حل کنند و به کمک همدیگر، سختی ها را، آسان کنند یا مثلا" ۵ دوست که ازدواج کرده اند با خانواده هایشان می توانند در یک آپارتمان با هم زندگی کنند و شرایط ویژه ای را به لحاظ کار برای همدیگر به وجود بیاورند.    نظر محمدرضا شریفی نیا در مورد زندگی زوجین بسیار لطیف است، او در مورد اختلافات زندگی می گوید: از این اتفاقات در زندگی همه وجود دارد، آدم ها همیشه آگاهانه یا ناآگاهانه در زندگی دیگران دخالت می کنند که امکان ایجاد مشکل هست، حالا این بستگی دارد به آن آدمی که با هوش و درایت این مشکل را حل می کند. به هر حال شما وقتی که دارید در اجتماع زندگی می کنید، آدم هایی را می بینید که گاهی اوقات نگاهشان به شما مثبت و گاهی اوقات منفی است، گاهی به شما حسادت می کنند و صد البته گاهی کمک و مهربانی هم به شما می کنند، ما هم در همین جامعه زندگی می کنیم و باید بتوانیم به نوعی با مشکلات برخورد کنیم و آنها را حل کنیم. این است که در زندگی ماهم مثل همه زندگی ها فراز و نشیبهایی وجود دارد و باید با آن کنار بیاییم.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • فرمانده پیشین سنتکام: ایران در میانه درگیری با اسرائیل،‌ دست پائین را دارد
  • ۷ اکتبر سالگرد حمله حماس به اسرائیل؛ تشدید بمباران‌های هوایی اسرائیل در جنوب لبنان و غزه
  • بیرانوند: نه تنها ۲۰ میلیارد تومان جریمه را نمیدم،بلکه آن ۵ میلیاردی که شیرینی ازم گرفتند، پس می‌گیرم
  • جزئیاتی جدید از انفجار پیجر‌ها در لبنان؛ موساد از ۹ سال قبل برنامه‌ریزی برای این عملیات را آغاز کرده بود
  • ایهود المرت: اسرائیل نمی‌تواند بدون کمک آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران حمله کند
  • «اسراییل بزن» و «نه به جنگ»؛ نبرد کاربران درباره حمله احتمالی اسراییل
  • نماینده مجلس ملی فلسطین: پول ایران را نمی‌خواهیم ما را رها کنید، ما را نابود و دیوانه کردید
  • یک مقام آمریکایی: اسرائیل تضمین نکرده که به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله نخواهد کرد
  • (تصاویر) خودروهای وارداتی در گمرک غرب تهران
  • فاکس: می‌دانیم شما با بمباران مردم مخالفید، شاهزاده رضا: نمی‌خواهم هموطنانم بار دیگر رنج بکشند