کمی به انسانیت باز گردیم !

کمی به انسانیت باز گردیم

شاید درست نباشد اینگونه سخن راندن در مورد یک قشر یا یک فرهنگ و یا یک ملت. آری یک ملت، ملتی که ادعا بر داشتن 2500 سال تمدن دارند اما فرهنگ در کنار هم زیستن ؟
اگر از اهل ادب برای شناخت ایران و ایرانی جویا باشی از فردوسی و مولوی می‌گویند، از شعر پارسی برایت می‌خوانند و تفالی بر حافظ می‌زنند. اگر از اهل علم خواهان شناخت ایرانی باشی نام از ابوریحان بیرونی می‌آورند و برایت از کمالات بوعلی سینا سخن می‌رانند.اگر از اهل سیاست خواهان توضیح از ایران باشی از انقلاب آیت الله خمینی می‌گویند و از ژرف اندیشی‌ های خاتمی سخن می گویند از از بیراهه گویی‌های رئیس جمهور محترم. اما اگر از مردم کوچه بازار خواهان شناخت و تمایز قرار دادن ایرانی از دیگر اقوام باشی برایت از دورنگی و دو دوزه بازی مثال می‌آورند و از فریب کاری‌های هم میهنان محترم. و در کل مردم هر کوی برزن ایرانی را با چند نشان می‌شناسند. زیر شلواری راه راه. سرک کشیدن و چشم چرانی از هر روزنه بازی به خانه دیگران. دروغ نیرنگ. تملق . زیر پای گذاشتن هر ارزشی برای رسیدن به امیال شخصی.


اینها مقدمه ای بود بر ایران بعد از 2500 سال نظام حکومتی ، تمدن و فرهنگ. در بسیاری از مواقع بر خودم می‌بالم که یک ایرانیم. درست در زمانی که مردم کشورم فارغ از هر قومیتی به کمک هم می‌شتابند. بر خودم می‌بالم که ایرانیم وقتی می‌بینم هموطنانم بر بالای سکوهای علمی و ورزشی دنیا ایستاده اند. اما همیشه زمان بر همین منوال نیست گاها اتفاقی می افتد که شرمگین می‌شوم که نام ایرانی را بر خود گذارم.

این روزها خبر پراکنی از فیلمی شنیده می‌شود که از حریم خصوصی یکی از بازیگران ایرانی برداشته شده است و چین و چون آن نقل مجلس هر کوی برزن است. هر روز طوطیان شیرین سخن و خوش گفتار در باب این رویداد حرفی می‌رانند و کار به جایی رسیده که پلیس نیز خود را با شایعه پراکنان در یک خط مسابقه قرار داده است و با گزارشهای روزانه خود در باب این مسئله هر روز بر گنداب این اتفاق همی میزند.
حال فرض را بر این بگیریم که این اتفاق در حریم خصوصی فرد مذکور رویداده است آیا جار زدن این اتفاق نشان از فرهنگی دارد که بر آن می بالیم؟ آیا پلیس که وظیفه اش حفظ و حراست از حریم خصوصی و حیثیت شهروندان است باید تبدیل شود به یکی از مراکز روزانه پخش شایعه در مورد این اتفاق؟
اما ای کاش تمامی این اتفاقات بر همینجا ختم می‌شد. اما با سود جویی ایرانی ها چه کنیم؟ روزی با زیر سوال بردن حیثیت افراد که وظیفه عرفی، شرعی و اجتماعی ماست جیب هایمان را پر از پول متجسسان حریم خصوصی مردم می‌کنیم. روز دیگر با دامن زدن بر شایعات صفحات روزنامه‌های خود را با تیتر درشت: فیلم خصوصی بازیگر نرگش روانه‌ی گیشه ها می کنیم و دیگر روز با بکار بردن کلماتی چون «فیلم سـکسـی دختر شوکت» تعداد ویزیتور های وبلاگهایمان را بالا می بریم.
اینچه که این روزها ما در زیر پای خود لگد مال کردیم حیثیت دخترکی به نام زهرا امیر ابراهیمی نبود بلکه ما با رفتارهایمان لکه‌ای سیاه را به نام ایرانی اضافه کردیم. در زیر پاهایمان دختر شکوت را نگذاشتیم ما در زیر پاهایمان خودمان را فرهنگمان را تاریخمان را فردوسی و مولوی و بوعلی سینا را لگد مال کردیم.
روی سخنم با توست ای ایرانی: چطور است که تعدد سـکسـس با دخترکان مختلف را برای خود مجاز می‌دانیم و بر آن می‌بالیم اما اتفاقی که معلوم نیست واقعا در حریم خصوصی یک نفر روی داده است را به سخره می گیریم و بر آن می تازیم؟ چطور است که از کنار هر در و پنجره بازی که می گذریم چشمی به درون خانه می چرانیم اما تحمل نظر بازی دیگران را از درون در باز منزل خود ندارم؟

From :  https://webgasht.net/

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.