ایران وایر می نویسد : تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. در این میان، زنان ایرانی در این گذار طولانی، نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند.
تاثیر مهم آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و ... یک لیست پر و پیمان فراهم کرده است. مجموعه ای که از امروز ایران وایر منتشر می کند، یک مقدمه است. افرادى که اسمشان در این فهرست آمده، نماینده میلیون ها زن ایرانى هستند که هر روز در ایران و کشورهاى دیگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثیر مى گذارند.
«ژینوس محمودی»، اولین زن ایرانی که توانست ریاست سازمان هواشناسی کشور را عهدهدار شود. او سال ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. مادرش «کماله اجزاچی»، معلم بود. پدر او، «عباس نعمت» نیز تحصیلکرده بود و به عنوان بنیانگذار گراورسازی ایران شناخته میشود.
عباس نعمت دستی هم بر نشر و روزنامه داشت. آن زمانی که حکومت در اختیار رضا شاه بود، پدر ژینوس توانست امتیاز نشر مجله «طهران مصور» که بعدها با عنوان «تهران مصور» ادامه پیدا کرد را دریافت کند.
ژینوس در این خانواده اما عاشق کوهها و ابرها بود و به جستوجوی علم در دل طبیعت رفت. او چنان به «البرز» دلبسته بود که آرزویش ایجاد «بزرگترین گنجینههای آسیبناپذیر علم و تمدن بشر» در آن بود. ژینوس میخواست تمامی مدارک علم و تمدن، یعنی آثار تمدنهای باستانی و حیوانات و موجودات ماقبل تاریخ را در قالب تصاویری میکروفیش و میکروفیلموار، همه فرومها و کشفیات علمی، نوارهایی از صدای بعضی شخصیتهای علمی و تاریخی و...» را در آن گنجینه جمعآوری کند زیرا باور داشت: «اینکه ما حافظ و وارث همه علوم جهان باشیم، بسیار برازنده ایران است.»
تحصیل در رشته فیزیک در دانشگاه و ادامه آن در رشته هواشناسی و تخصصی که ژینوس در اینخصوص پیدا کرده بود، به همراه شخصیت آرام، بذلهگو و مقتدرش، پلههای ترقی علمی را به روی او گشود تا آنجا که تنها شخص مورد اعتماد محمدرضا پهلوی در امر هواشناسی شد.
او با شغلهایی چون پیشبینی هواشناسی و تدریس تئوری آن برای دورههای نشریات اقلیمی هواشناسی آسیا شروع کرد و رییس اولین مدرسه عالی هواشناسی شد. آخرین پستی که ژینوس عهدهدار آن بود، ریاست سازمان هواشناسی بود که در آن زمان شاخهای از وزارت جنگ شناخته میشد. در واقع، ژینوس معاونت وزارت جنگ را برعهده داشت و همپایه سرلشکر به شمار می رفت. به همین دلیل، به عنوان نماینده ایران در کنفرانسهای بینالمللی شرکت میکرد.
«مونا»، دختر ژینوس می گوید:«همیشه به یاد دارم آن زمان که ایران بودیم، مادر در دفتر هواشناسی فرودگاه مهرآباد میایستاد، به آسمان خیره میشد و میگفت من هر کاری که برای هواشناسی میکنم، به عشق این سرزمین و مردم است.»
عشق او به هواشناسی و هرآن چه به کوه و دریا و باد مربوط بود، در پستهای اداری خلاصه نمیشد. او برای اولین بار در ایران به تحقیق و پژوهش در استفاده از اشعه آفتاب برای مصارف حرارتی پرداخت و مقدمات این بهرهبرداری را فراهم کرد. ژینوس همچنین سرپرستی و تهیه «اطلس اقلیمی ایران» را نیز عهدهدار بود.
او در کنار مشاغل اداری و مسافرتهای کاری که به نقاط مختلف ایران داشت، پی گیر حقوق برابر برای زنان نیز بود. ژینوس عضو انجمن «زونتا» (زنان تحصیلکرده در امور صلح) و رییس انجمن «صلح دیهیم» بود و ریاست هیات مدیره «جمعیت زنان وزارت راه و هواشناسی» را هم برعهده داشت.
در همین زمان «هوشنگ محمودی»، اولین تهیهکننده و گرداننده برنامههای کودک و تهیهکننده فیلمهای مستند پا به زندگی ژینوس گذاشت؛ مردی که زندگی با او سه فرزند به همراه داشت به نامهای «آریانا»، «مونا» و «آرتین». اما انقلاب ۵۷ نه تنها باعث محرومیت او از کار شد بلکه شوهر و در نهایت حیات او را نیز گرفت.
ژینوس و هوشنگ پیش از انقلاب فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور فرستاده بودند. اما در پی انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن حکومتی مذهبی، مدارج علمی این زوج برای حکومت جدید بیارزش و تنها مذهب آنها مهم جلوه کرد. ژینوس به دلیل اعتقاد به مذهب بهایی کار خود را از دست داد و به همراه همسرش زندگی مخفیانهای را آغاز کرد. اما در مرداد ماه ۱۳۵۹ هوشنگ محمودی ناپدید شد و دیگر اثری از او یافت نشد.
سالهای اول انقلاب با اعدام بهاییان همراه بود. اعضای محافل محلی و ملی ناپدید یا بازداشت میشدند و گروهی نیز اعدام شدند. در این میان، ژینوس به عضویت «محفل ملی ایران» درآمد و در پی آن رییس «محفل روحانی ملی» شد.
او در چندین کمیته ملی بهایی و همچنین «محفل ملی تهران» فعالیت داشت و عضو هیات معاونت آن بود. ژینوس با وجود آنکه زندگیاش در خطر بود اما به ملاقات زندانیان بهایی میرفت و به خانواده آن ها کمک میرساند.
او در ۲۳ آذر ۱۳۶۰ در منزل یکی از اعضای جامعه بهایی پس از نشست محفل ملی، در حالیکه پاسداران خانه را محاصره کرده بودند، بازداشت شد.
هیچ اطلاعات و سندی از نحوه بازداشت، دادگاه، دفاعیات و حکم صادره برای ژینوس محمودی وجود ندارد. تنها یک سند رسمی از دادستانی کل انقلاب اسلامی مرکز موجود است که در تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۶۰ منتشر شد. طبق آن سند، ژینوس محمودی و هفت نفر دیگر از اعضای محفل ملی توسط «دادگاه انقلاب اسلامی تهران» محاکمه شده و به جرم «جاسوسی»، به اعدام محکوم شده بود.
ژینوس در ایران یک سال و نیم پس از ناپدید شدن شوهرش و دو هفته پس از بازداشت، بدون اطلاع خانواده و هیچ سند معتبری اعدام شد. خانواده او چند روز بعد توسط یکی از مسوولان زندان اوین به شکل غیررسمی از این خبر مطلع شده و توانستند آرامگاه بنیانگذار هواشناسی دریایی ایران را در «کفرآباد» بهشتزهرا پیدا کنند؛ در قبری گمنام.
منابع
گفتوگو با مونا محمودی، فرزند ژینوس و هوشنگ/ گفتوگوی ژینوس محمودی با مجله «زن روز»، سال ۱۳۵۵/ دفتر خاطرات ژینوس محمودی، «بنیاد برومند».