داستان

سه‌شنبه ۱۱ ژانویه ۲۰۱۱ - ۲۱ دی ۱۳۸۹ درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

جمعه ۰۷ ژانویه ۲۰۱۱ - ۱۷ دی ۱۳۸۹ در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟

جمعه ۲۴ دسامبر ۲۰۱۰ - ۳ دی ۱۳۸۹ می‌گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

جمعه ۱۰ دسامبر ۲۰۱۰ - ۱۹ آذر ۱۳۸۹ ناپلئون به طور اتفاقی از سواران خود جدامیافتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را میگیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او میپردازند.

شنبه ۲۷ نوامبر ۲۰۱۰ - ۶ آذر ۱۳۸۹ سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهار‌شنبه ۲۴ نوامبر ۲۰۱۰ - ۳ آذر ۱۳۸۹ شاه عباس گفت: "نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست کفاشان به مکه می رفتند نه پینه‌دوزان، چون مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم."

یکشنبه ۲۱ نوامبر ۲۰۱۰ - ۳۰ آبان ۱۳۸۹ کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد.

جمعه ۱۹ نوامبر ۲۰۱۰ - ۲۸ آبان ۱۳۸۹ پسر بچه شروری اطرافیان خود را با سخنان زشتش ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ای پراز میخ به او داد و گفت : هر بار که کسی را با حرف هایت نارحت کردی، یکی از این میخ هارا به دیوار انبار بکوب.

پنج‌شنبه ۱۸ نوامبر ۲۰۱۰ - ۲۷ آبان ۱۳۸۹ چهار دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.

دوشنبه ۱۵ نوامبر ۲۰۱۰ - ۲۴ آبان ۱۳۸۹ پشت فرمون بودم که موبایلم زنگ خورد.الو؟...الو...؟ بفرمایید... چرا جواب نمیدین...؟جواب نمی داد.فقط فوت می کرد.

سه‌شنبه ۰۹ نوامبر ۲۰۱۰ - ۱۸ آبان ۱۳۸۹ روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد... او آکواریومی شیشه ای ساخت و با دیواری شیشه ای دو قسمت کرد . در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ بود .

یکشنبه ۰۷ نوامبر ۲۰۱۰ - ۱۶ آبان ۱۳۸۹ دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.

چهار‌شنبه ۰۳ نوامبر ۲۰۱۰ - ۱۲ آبان ۱۳۸۹ حدود دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت.

پنج‌شنبه ۲۸ اکتبر ۲۰۱۰ - ۶ آبان ۱۳۸۹ دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.

پنج‌شنبه ۲۱ اکتبر ۲۰۱۰ - ۲۹ مهر ۱۳۸۹ مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می‌برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می‌زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می‌گیرد که « والله، بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهید مرا به خاک بسپارید؟

چهار‌شنبه ۲۰ اکتبر ۲۰۱۰ - ۲۸ مهر ۱۳۸۹ جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام می‌خام ا�'بگوشت بار بیذارم!

دوشنبه ۱۸ اکتبر ۲۰۱۰ - ۲۶ مهر ۱۳۸۹ روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.

جمعه ۱۵ اکتبر ۲۰۱۰ - ۲۳ مهر ۱۳۸۹ منوچهر احترامی داستان نویس کودکان و نوجوانان بود که در اسفند ۸۷ دیده از جهان فروبست متن زیر داستان کوتاهی از اوست

سه‌شنبه ۱۲ اکتبر ۲۰۱۰ - ۲۰ مهر ۱۳۸۹ چخوف نویسنده ای، بشردوست، آزدیخواه و روشنفکر بود و داستان های وی حکایت از افکار مترقی او می نماید.

شنبه ۰۹ اکتبر ۲۰۱۰ - ۱۷ مهر ۱۳۸۹

شنبه ۰۲ اکتبر ۲۰۱۰ - ۱۰ مهر ۱۳۸۹ شهری بود که همة اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانة خودش که آنرا هم دزد زده بود.

چهار‌شنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۰ - ۷ مهر ۱۳۸۹ پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند ...

شنبه ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰ - ۲۰ شهریور ۱۳۸۹ دو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند. لب رودخانه ، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت.

سه‌شنبه ۰۷ سپتامبر ۲۰۱۰ - ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد

شنبه ۲۱ آگوست ۲۰۱۰ - ۳۰ مرداد ۱۳۸۹ جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است . آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشا ...

سه‌شنبه ۱۷ آگوست ۲۰۱۰ - ۲۶ مرداد ۱۳۸۹ پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پنج‌شنبه ۱۲ آگوست ۲۰۱۰ - ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.

جمعه ۲۳ جولای ۲۰۱۰ - ۱ مرداد ۱۳۸۹ پیش می آید گاهی. با شنیدن بویی آشنا جایی که انتظارش را نداری یا قطعه ای موسیقی کلاسیک از رادیو‌پخش یک تاکسی، می‌افتی به دام خاطره‌ای گنگ.

جمعه ۱۶ جولای ۲۰۱۰ - ۲۵ تیر ۱۳۸۹ روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.

یکشنبه ۱۱ جولای ۲۰۱۰ - ۲۰ تیر ۱۳۸۹ استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟