صفحه اولداستان داستان+13رأی دهید-1۱۰ داستان کوتاه آموزندهسه شنبه ۰۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۵ ژانویه ۲۰۲۲داستانهایی که پندها و نکات اخلاقی در آنها نهفته است همیشه اثرگذار بودهاند. هیچوقت قدرت یک داستان ساده ۲۰۰ کلمهای را دست کم نگیرید. +19رأی دهید-0داستان کوتاه «طناب فیل»شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۰ - ۰۱ ژانویه ۲۰۲۲مردی درحال عبور از کنار قرارگاه فیلها بود که متوجه شد فیلها داخل قفس نگهداری نمیشوند و زنجیری به پایشان وصل نیست.+13رأی دهید-1داستان کوتاه «کتاب فروشی باران های نقره» از صادق شکیبیکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۹ دسامبر ۲۰۲۱اولین باری که به او نزدیک شدم و گفتم احساس خوبی نسبت به او دارم، واکنش او برایم خیلی جالب بود.+47رأی دهید-3همه زندگی نسل من در صف لعنتی گذشتشنبه ۱ دی ۱۳۹۷ - ۲۲ دسامبر ۲۰۱۸همیشه هر جا رفتم شلوغ بود. صف بود. هر چند کسی صف رعایت نمیکرد. از صف متنفر بودم اما سرنوشت من این بود که+129رأی دهید-9وقتی رسیدم که خانه گرم بودشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۰۹ ژانویه ۲۰۱۶تصمیمم را گرفته بودم. یعنی همان شب تصمیمم را گرفتم. شبی که فکر کنم تازه یک هفته از ازدواجمان گذشته بود. +277رأی دهید-31حکایت سفر مادری به لندن برای دیدن پسرش!شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰ اكتبر ۲۰۱۵خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود.+189رأی دهید-7داستان کوتاه : قدر همین شاه را باید دانست!جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰ جولای ۲۰۱۵پادشاهی از وزیر خود خشمگین شد به همین دلیل او را به زندان انداخت. مدتی بعد وضع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت.+196رأی دهید-4داستان کوتاه : درس زندگی در صف خرید بلیط سیرکدوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۸ می ۲۰۱۵متصدی باجه، قیمت بلیط ها را گفت. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی پرسید: «ببخشید، گفتید چه قدر؟!»+152رأی دهید-11داستان کوتاه : گربه های شمع در دستیکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷ می ۲۰۱۵شاه عباس از شیخ بهائی پرسید: «در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتی آنان بهتر است یا تربیت خانوادگیشان؟»+147رأی دهید-5داستان کوتاه : "مونتاژ دوچرخه"شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶ می ۲۰۱۵مردی از روی کاتالوگ، یک دوچرخه برای پسر خود سفارش داده بود. هنگامی که دوچرخه را تحویل گرفت+90رأی دهید-2همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی!سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰ مارچ ۲۰۱۵چهار نفر بودند. اسمشان اینها بود.همه کس - یک کسی - هر کسی - هیچ کسی+123رأی دهید-1گم شدن گربه ای به نام ایرانیکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۱ مارچ ۲۰۱۵ گشتیم نبود، نگرد نیست! خانم پیداش نمی کنید، یعنی همچین تغییر قیافه داده که دیگه چیزی از ایران بودنش باقی نمونده!+357رأی دهید-25بخشندگی کوروش کبیر!چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۳۱ دسامبر ۲۰۱۴در آن روز ارتب یک تیر سه شعبه را که دارای سه پیکان بود بر کمان نهاده انتظار نزدیک شدن موسس سلسله هخامنشی را می کشید+49رأی دهید-0کلاس فلسفهشنبه ۶ دی ۱۳۹۳ - ۲۷ دسامبر ۲۰۱۴پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت.+161رأی دهید-11رسم سوسیسیپنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳ - ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۴به همسرم گفتم: «همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته سوسیس را با چاقو میزنی، بعد آن را داخل ماهیتابه میاندازی!»+111رأی دهید-7شام آخرچهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۳ سپتامبر ۲۰۱۴سه سال گذشت. تابلوی "شام آخر" تقریبا تمام شده بود ، اما داوینچی برای "یهودا" هنوز مدل مناسبی پیدا نکرده بود.+185رأی دهید-16هر یک از ما بزی داریم این چنین!!شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۳ - ۱۹ جولای ۲۰۱۴روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند+179رأی دهید-3چوپان دروغگویی دیگرشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۲۶ آوریل ۲۰۱۴آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.+10رأی دهید-19داستان کوتاه زن حامله روی درخت نوشته ی عزیز معتضدیسه شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۵ آوریل ۲۰۱۴مارک تواین زمانی درباره این شهر گفته بود به هر طرفش که سنگی بیندازی شیشه کلیسایی می شکند.+50رأی دهید-10داستان کوتاه بچه مردم نوشته ی جلال آل احمدجمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۱ آوریل ۲۰۱۴خوب من چه میتوانستم بکنم؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگهدارد. بچه که مال خودش نبود. مال شوهر قبلیام بود+16رأی دهید-2داستان کوتاه مهمان نوشته ی آلبرکاموسه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۸ آوریل ۲۰۱۴معلم دو مرد را نگاه میکرد که در سربالایی به سوی او پیش میآمدند. یکی سوار بر اسب و دیگری پیاده بود. آنها از لا به لای تخته سنگ ها در میان برف هایی که تا چشم کار میکرد+29رأی دهید-2داستان رؤیاهایم را میفروشم از گابریل گارسیا مارکزیکشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۶ آوریل ۲۰۱۴یک روز صبح ، ساعت نه ، که روى تراس هتل ریویرای هاوانا ، زیر آفتاب درخشان داشتیم صبحانه میخوردیم+107رأی دهید-9داستان کوتاه "جای نشستن" نوشته ی "عزیز نسین"جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۴ آوریل ۲۰۱۴زن و شوهر خسته و وامانده وارد دفتر معاملاتی شدند، روی دیوارها پر از نقشه زمین های فروشی و آگهی آپارتمان های اجاره ای بود+66رأی دهید-0ستاره ی دنباله دار - بخش نوزدهم (آخرین بخش)دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۳ مارچ ۲۰۱۴از جا بلند می شوم بدون اینکه منتظرواکنش شون بشم زیر لب عذر خواهی می کنم و از مدرسه بیرون می زنم . مدرسه ی دوم و سوم هم+67رأی دهید-0ستاره ی دنباله دار - بخش هجدهمشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۱ مارچ ۲۰۱۴مکث می کنم . حرف زدنش آمرانه است . فکر می کنم بد هم نیست . با عجله به داخل می روم و شناسنامه ش رابر می دارم و می برم .+83رأی دهید-3ستاره ی دنباله دار - بخش هفدهمجمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۸ فوریه ۲۰۱۴فرهاد به زمین افتاده بود و مامور با همه ی قدرتش با باتوم و مشت و لگد فرهاد را می زد و او را کشان کشان اخود به سمت ماشین نیروی انتظامی می برد .+94رأی دهید-1ستاره ی دنباله دار - بخش شانزدهمچهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۶ فوریه ۲۰۱۴موزیک قطع شده بود . زنها وحشتزده دنبال مانتو روسرهای شون می گشتند . همه در تکاپو بودند ، فکر می کردم الانه که مامورین بریزن تو و همه+86رأی دهید-2ستاره ی دنباله دار - بخش پانزدهمسه شنبه ۲۵ فوريه ۲۰۱۴ - ۶ اسفند ۱۳۹۲اینجا همه چیز یا خاکستریه یا سیاه . مانتو شلوار های خاکستری کفش های سیاه . مقنعه های خاکستری و چادرهای سیاه .+107رأی دهید-2ستاره ی دنباله دار - بخش چهاردهمیکشنبه ۲۳ فوريه ۲۰۱۴ - ۴ اسفند ۱۳۹۲جو نا امنی به وجود آمده بود . نمی تونستیم به احمدی اعتماد کنیم . ظاهرا آرش رفته بود ، اما یاد آرش در صدای نی لبک بچه های روستا زنده بود+102رأی دهید-1ستاره ی دنباله دار - بخش سیزدهمجمعه ۲۱ فوريه ۲۰۱۴ - ۲ اسفند ۱۳۹۲اما آرش بی توجه به نگاه خیره و خشمگین رمضانی با صدایی پر از بغض و چشمهایی به اشک نشسته ادامه داد .۱۲۳۴۵۶۷۸۹...