چه شد که ایرانیان از «یاحسین، میرحسین» به «پهلوی برمیگرده» رسیدند؟
رأی دهید
۲۳ خرداد ۱۳۸۸، پس از لغو کنفرانس مطبوعاتی میرحسین موسوی، در تجمعی حوالی چهارراه جهان کودک تهران، کسانی از جمله جوانان فعال ستاد موسوی شعار میدادند: «یاحسین، میرحسین» و «خمینی، کجایی، موسوی تنها مانده». چگونه از آن شعارها به شعار «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده» رسیدیم؟
شعارهای آن روز ادامه شعارهایی بود که پیش از برگزاری انتخابات ۲۲ خرداد آن سال داده میشد. شعارهایی چون: «اگه تقلب بشه، ایران قیامت میشه.» اما شعار اصلی آن سال «مرگ بر دیکتاتور» بود.
این مشاهده عینی نگارنده است که در آن سالها در میان اعتراضات بود. چه اتفاقی افتاده که پس از ۱۶ سال، شماری از مردم ایران، از «یاحسین میرحسین» به «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده» رسیدند؟
پاسخ به این سوال از این رو مهم است که به نظر میرسد جریانی فعال تغییرات جامعه را انکار میکند بیآنکه روشن سازد دلیل این انکار چیست و تداوم آن به کجا ختم خواهد شد؟ آیا میتوان برای انعکاس صدای جامعه «سهمیه» بر پایه «مساوات» تعیین کرد؟
پرده اول: تغییرات صحنه بازی
همواره درباره صحت آمار رسمی مشارکت در انتخابات که از سوی جمهوری اسلامی اعلام میشود، تردید وجود داشته است. با این حال اگر قرار بر مقایسه باشد، میتوان دو آمار رسمی را، فارغ از میزان اعتبار آنها، با هم مقایسه کرد. طبق آمار رسمی، در سال ۸۸ از ۴۶ میلیون واجد شرایط، حدود ۴۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. نرخ مشارکت در آن سال بر اساس آن آمار حدود ۸۵ درصد بود.
همان مرجع رسمی که آمار پیشین را اعلام کرده بود، تیرماه سال ۱۴۰۳، اعلام کرد از ۶۱.۵ میلیون نفر واجد شرایط رای دادن، تنها حدود ۲۴.۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. یعنی نرخ مشارکت به حدود ۴۰ درصد رسیده بود.
در واقع جمعیت واجد شرایط در سال ۱۴۰۳، حدود ۱۵.۵ میلیون نفر افزایش داشت، اما تعداد شرکت کنندگان در انتخابات نیز ۱۵.۵ میلیون نفر کاهش داشت.
صرفنظر از بازی با اعداد مراجع رسمی، این ۱۵.۵ میلیون نفر از سال ۱۳۸۸ تا سال ۱۴۰۳ کجا رفتند؟
پرده دوم: بال چپ و راست همدست بودند
۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۴، در روزهایی که ستادهای انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و مصطفی معین، با هم در رقابت بودند، مفهومی جدید در صحنه سیاست ایران در حال شکلگیری بود: «اصولگرایی». در آن زمان دو جناح ایران بیشتر به «راست» و «چپ» که هر دو پسوند مذهبی نیز داشتند تقسیم میشد.
در آن زمان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، که نمادی از آن نظام سیاسی است، در یک سخنرانی گفت این دو جناح، «دو بال» هستند که «کشور» با آن پرواز میکند. ایران و کشور، در گفتار خامنهای، معمولا بهمعنای «نظام» است.
در واقع او برای مخاطبانشان تبین کرد که «اصولگرا و اصلاحطلب دو بال جمهوری اسلامی هستند.» اگرچه در همان سخنرانی او خطوط قرمز «بال چپ» را هم روشن کرد که «قانون اساسی و اصول انقلاب» بود.
خامنهای تیرماه سال ۱۳۸۸ هم، وقتی پس از اعتراضات خرداد اصلاحطلبان به خطوط قرمز او نزدیک شدند، به آنها نکتهای را یادآوری کرد. او در دیدار با برخی از آخوندهای حوزه علمیه قم گفت: «یک وقتی به خود آقای خاتمی هم گفتم که اگر امروز یک جریان چپی در کشور وجود نداشت، من لازم میدانستم یک جریان چپ بهوجود بیاورم تا برآیند این دوتا حرکت -حرکت آقای هاشمی و او- یک برآیند معتدل شود.»
کسی به سخنان خامنهای چنانکه باید توجه نکرد، یا شاید کسی دوست نداشت حرفهای خامنهای را بشنود. او خود صراحتا همه چیز را شرح داده بود.
پرده سوم: میرحسین و دعوای درون خانوادگی
بخشی از مردم ایران در خرداد ۷۶، به اصلاحات گامگام امید داشتند. با همین امید به خاتمی رای دادند. ۸ سال از عمر و جوانی رای دهندگان به خاتمی گذشت اما به نتیجهای که خواستند نرسیدند. بر اساس همان آمار رسمی (که طبعا درستی آن مورد تردید است)، خاتمی در سال ۷۶ خاتمی با بیش از ۲۰ میلیون رای به ریاستجمهوری رسید، اما سال ۱۳۸۴، مجموع رای سه نامزد اصلاحطلب آن زمان روی هم کمی بیش از ۱۰ میلیون بود.
۱۲ سال پس از خرداد ۷۶، این بار «بال چپ نظام» میرحسین موسوی را عرضه کرد. موسوی لقب «نخستوزیر امام» را داشت. اکثر جوانانی که در خرداد ۸۸ در صحنه بودند، اصولا نمیدانستند چرا او این لقب را دارد.
ماجرا این بود که در دوران رهبری روحالله خمینی، خامنهای به عنوان رییسجمهوری وقت، تمایلی به انتخاب موسوی نداشت. موسوی با حکم خمینی که انتخاب هر فرد به جز او را «خیانت به اسلام» دانست، برای بار دوم به نخستوزیری رسید.
هاشمی رفسنجانی و حامیان اصلاحطلب موسوی، به خوبی در جریان کهنه زخم خامنهای از موسوی بودند. بازگشت او به سیاست، پیام واضحی برای خامنهای داشت.
موسوی هم مراقب بود سطح درگیری از این اختلاف درونی بالاتر نرود. موسوی در ایام انتخابات، طبیعتا مانند سایر نامزدها، خامنهای را «مقام معظم رهبری» میخواند و حتی فراتر از سایرین، سالهای سیاه دهه ۶۰ را «دوران طلایی حضرت امام» میخواند.
با اینحال، خامنهای با معرفی محمود احمدینژاد، چنان «بال راستی» برای نظام ساخته بود، که بسیاری، ترجیح میدانند این نیمه موسوی را نبینند و دستبهنقد از شر احمدینژاد خلاص شوند.
اگرچه مخالفتهای سیاسی جدی با جمهوری اسلامی وجود داشت، اما اوضاع اقتصادی، در دوران احمدینژاد رو به وخامت گذاشته بود و اصرار او بر توسعه برنامه هستهای، مردم را نگران کرده بود. این نگرانی با توجه به تشدید تحریمها در دور دوم ریاست جمهوری او، چندان بیراه نبود.
موسوی توانست در انتخابات ۸۸، نرخ مشارکت را که براساس آمار رسمی جمهوری اسلامی در انتخابات سال ۸۴ به کمتر از ۶۰ درصد رسیده بود، به نزدیک ۸۵ درصد برساند.
معترضان ۸۸ گمان میکردند میتوان در جمهوری اسلامی از راههای مسالمتآمیز بهنتیجه رسید. هیچ آماری در دست نیست که دقیقا چند درصد از آنها به جمهوری اسلامی باور داشتند. اما موسوی در بیانه اول خود گلایهاش را مطرح کرد، او شکایت داشت که «متصدیان بیامانت»، ارکان «نظام مقدس جمهوری اسلامی» را تنزل دادند.
او آنچه را موج عقلانیت سبز مردم میخواند برگرفته از «تعالیم دینی و علایق ملت به اهل بیت پیامبر» میدانست.
در همان زمان که موسوی خود را در جایگاه رهبری خشم عمومی مردم با این بیانیهها تثبیت و اهداف آنان را اینچنین ثبت میکرد، امثال زندهیاد ندا آقاسلطان، در خیابانها اعتراض میکردند.
تصاویر و خاطرات نقلشده از زندگی شخصی او نشان میدهد که این زن جوان با تعریفهای موسوی همسو نبود. او پس از قتل حکومتی آقا سلطان در ۳۰ خرداد هم بیانیه داد و در آن خمینی را «امام روشن ضمیر» خواند. از بازگشت مردم به شعارهایی نظیر «نصر من الله و فتح قریب»، «یاحسین، میرحسین» و استفاده از نام خمینی در شعارها ابراز رضایت کرد و آن را نشانهای از وفاداری مردم به آرمانهای انقلاب ۵۷ دانست.
پرده چهارم: آخرین امید بهرنگ بنفش
در انتخابات سال ۱۳۹۲، «بال راست» نظام که همان اصولگرایان بودند، معیشت مردم را تنگ و همهچیز را برای ورود «بال چپ» نظام آماده کردند. حسن روحانی، با کلید و رنگ بنفش وارد شد و موسوی به همراه مهدی کروبی، دیگر رهبر جنبش سبز، از او حمایت کردند. او با شعار رفع تحریم و بهبود معیشت مردم وارد شد.
دولت باراک اوباما، که معترضان در سال ۸۸ خطاب به او شعار میدادند «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» با دولت روحانی کنار آمد و برجام امضا شد و معیشت مردم اندکی از حد فاجعه فاصله گرفت.
دولتمردان روحانی، سرمست از پیروزی دیپلماسی، که به لطف آمریکا بهدست آمده بود به سراغ حذف یارانه بنزین و یارانههای نقدی مردم رفتند. با اینحال، بهبود نسبی شرایط اقتصادی باعث شد، مردم واکنش بسیار تندی نشان ندهند. تا زمستان ۱۳۹۵ که دونالد ترامپ، به ریاست جمهوری آمریکا رسید و ورق برگشت.
پرده پنجم: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»
یکسال پس از آغاز ریاست جمهوری ترامپ، در دیماه ۱۳۹۶، درحالی که «بال راست» نظام یا همان اصولگرایان، در حال آماده شدن برای مراسم حکومتی «نهم دی» بودند، تا به «بال چپ» نظام یا همان اصلاحطلبان طعنه بزنند، اعتراضات عمدتا معیشتی در ایران آغاز شد.
در این اعتراضات، ۸ سال پس از اعتراضات ۸۸، دیگر خبری از «یاحسین، میرحسین» نبود. مردم اولین بار شعاری سر دادند که مستقیما یکی از پیچیدهترین و عمیقترین سیاستهای جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود: «اصولگرا، اصلاحطلب، دیگه تمومه ماجرا»
پرده ششم: شعارها و تمایلات پادشاهیخواهانه
همزمان با شعار قبلی، در اعتراضات سال ۹۶، برای اولین بار بهطور آشکار شعار دیگری سر داده شد: «رضا شاه، روحت شاد» تا ۸ سال پیش از این اعتراضات، موسوی در بیانیههای خود انقلاب ۵۷ را میستود.
تا سال ۹۶، در جریان اعتراضات، همواره شعارهایی علیه جریان اصولگرا یا همان «بال راست» نظام سر داده میشد. شعار «مرگ بر دیکتاتور» مشخصا این بال نظام را نشانه میرفت. اما «بال چپ» یا همان اصلاحطلبان، خود را در سمت «آزادی» تعریف کرده بودند.
از همان زمستان سال ۹۶، تئورسینها و بازجوهای سابق وزارت اطلاعات، نظیر عباس عبدی و علی ربیعی و.. گلایههای خود را از «بال راست» آغاز کردند. آنها معتقد بودند اعتراضات دی ۹۶ را احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد آغاز کرد تا دولت را تضعیف کند.
چهار ماه پس از اعتراضات دی ۹۶، در اوایل اردیبهشت سال ۱۳۹۷، اتفاقی عجیب رخ داد. در جریان یک حفاری برای عملیات عمرانی در شهرری تهران، یک مومیایی کشف شد. کارگر ساده آن عملیات عمرانی، عکس سلفی با مومیایی انداخت و منتشر کرد. همین عکس گمانهزنیها درباره هویت جسد را افزایش داد.
مومیایی درست در محلی پیدا شده بود که آرامگاه رضاشاه پهلوی در آن واقع شده و به دستور صادق خلخالی تخریب شده بود. اندکی بعد شورای شهر تهران تایید کرد جسد مومیایی پیدا شده، متعلق به رضاشاه پهلوی بوده است.
پرده هفتم: آبان خونین
اصلاحطلبان حاکم در دولت از همان دیماه ۹۶، از کم بودن شدت عمل در سرکوب اعتراضات شکایت داشتند. در سال ۱۳۹۸، پیش از افزایش ناگهانی قیمت بنزین، عباس عبدی با برخی چهرههای اصلاحطلب و روزنامهنگاران، جلساتی ترتیب داده بود که بین روزنامهنگاران اصلاحطلب به «اتاق بنزین» مشهور شده بود. روزنامهنگارانی که بعدها مشخص شد از جریانی بودند که بعدها به «سیمکارت سفید» مشهور شدند.
جریان اصلاحات یا همان «بال چپ» معمولا در اعتراضاتی از این دست، همواره حامی معترضان بودند یا دستکم اینطور نشان میدادند، اما در آبان خونین ۹۸ مستقیم و غیر مستقیم از معترضان انتقاد کردند.
شاخصترین چهرههای آنان، چون مصطفی تاجزاده اگرچه بهطور مشخص از سرکوب معترضان دفاع نکردند، اما در جایگاه ناصح دلسوز نظام، معترضان را تلویحا محکوم کردند. تاجزاده در گفتوگویی با اعتماد آنلاین گفت: «آبان ۹۸ از دیماه ۹۶ گستردهتر، خشنتر و غارتیتر بود، بعدی هم گستردهتر، خشنتر و غارتیتر خواهد بود.»
در آبان خونین ۹۸، نظیر دی ۹۶، معترضان از «بال چپ» نظام قطع امید کرده بودند. شعارهای سلبی وجود داشت، اما آنچه قابل توجه بود شعارهای ایجابی بود. اگر در گذشته معترضان فریاد میزدند چه چیزی نمیخواهند، در اعتراضات آبان ۹۸ آنچه میخواهند پر رنگتر شد.
به این ترتیب، شماری از معترضان همزمان که شعار دادند «چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم»، شعار میدادند: «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره»، «ای شاه ایران، برگرد به ایران» و «ولیعهد کجایی، به داد ما بیایی».
شعارهای دیگر مانند گذشته در نفی دیکتاتوری، خامنهای، جمهوری اسلامی و… هم وجود داشت، اما پدیده این دور اعتراضات، برجسته شدن شعارها در حمایت از پادشاهی و به طور خاص خاندان پهلوی بود.
پرده هشتم: زن، زندگی، آزادی
در پی قتل حکومتی مهسا ژینا امینی، مردم ایران دست به اعتراضات گستردهای زدند. «زن، زندگی، آزادی» شعار محوری این اعتراضات در آغاز بود. با آنکه از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، زن و مرد در این اعتراضات حضور داشتند، برخی این اعتراضات را «خیزشی فمینیستی» نامیدند. همچنین برای اولین بار در این اعتراضات به طور گسترده، شعارهایی به زبانهای مادری در مناطقی از کشور سر داده شد.
در بطن اعتراضات، بین معترضان، اختلافاتی ظهور پیدا کرد. در کنار همه این پدیدهها که همگی بیسابقه بودند، یک اتفاق بیسابقه دیگر رخ داد: شعار دادن علیه شاه! نیم قرن پس از سال ۵۷، گروههایی که از جمله گروههای مخالف پهلوی بودند، شعارهایی علیه شاه سردادند، از جمله: «نه شاه میخوایم نه ملا، لعنت به آیتالله»
به نظر میرسد این شعارها پنج سال پس از دیماه ۹۶، در پاسخ به فراگیر شدن شعارها در حمایت از پادشاهی و خاندان پهلوی بود. در سوی دیگر، شعار «مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد» شنیده شد.
پرده نهم: نوروز ۱۴۰۴
در حالی که بحثها بر سر این شعارها و حقانیت طرفها در رسانهها و بین گروهها در فضای مجازی در جریان بود، نوروز ۱۴۰۴ فرا رسید.
در لحظه تحویل سال و نوروز، جامعه ایرانی با پدیدهای جدید، باز هم نظران را غافلگیر کرد. مردم از جمله نسل جوان، با حضور در اماکن تاریخی که پیوند قویتری با فرهنگ ایرانی داشتند، شعارهایی در حمایت از خاندان پهلوی سر دادند.
ویدیوهایی که از این وقایع ثبت شد، گستردهگی آن را نشان میداد از خراسان از شمال شرقی کشور، تا پاسارگاد در قلب کشور، این پدیده ظهور کرد.
پرده دهم: دیماه ۱۴۰۴
نیمه آذر ۱۴۰۴، مرگ مشکوک خسرو علیکردی، وکیل حقوق بشر در مشهد، جامعه را در بهت فرو برد. پس از مرگ، پیامهای صوتی از او منتشر شد که نشان میداد این وکیل حقوق بشر، از حامیان خاندان پهلوی بوده است.
در مراسم بزرگداشت او، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، قصد سخنرانی داشت که با شعار های حاضران در حمایت از خاندان پهلوی مواجه شد. منتقدان و حامیان محمدی، جمعیت شعار دهنده را کمشمار توصیف کردند.
در این بین اتفاقی دیگر برای اولین بار بروز کرد. حساب رسمی تیم تراکتورسازی تبریز، از هواداران خواست در بازیهای این تیم، به زبان ترکی آذری شعارهایی علیه خاندان پهلوی سر بدهند.
در همین اثنا، حدود سه هفته پس از وقایع بزرگداشت علیکردی، اعتراضات بازار در تهران از یکشنبه هفت دی آغاز شد. اعتراضاتی که حمایت از خاندان پهلوی و پادشاهی، به شکلی قابلتوجه در ویدیوها و گزارشها به چشم میخورد.
این بار انکار این شعارها دشوارتر شده است. به طرزی بیسابقه، حتی در دانشگاه صنعتی شریف نیز در حمایت از پادشاهی شعارهایی سر داده شد.این در حالیاست که دانشگاه بهطور سنتی، پایگاه گروههای مخالف پادشاهی بهشمار میرود، این اعتراضات همچنان در جریان است.
ما و برابری «فرصت» و «نتیجه»
در یک مسابقه دو، شرکتکنندگان از یک خط آغاز، با تجهیزات مشابه، شروع به دویدن میکنند. ناظر قانونی مسابقه، خود را ملزم به ایجاد فضای برابر برای همه شرکتکنندگان میدانند، اگرچه یکی از شرکتکنندگان بهدلیل فیزیک بدنی سرعت کمتری داشته باشد و دیگری بیشتر. در اینجا ناظر قانونی، در نتیجه مسابقه دخالت نمیکند؛ این «برابری در فرصت» است.
در مقابل، اگر همین ناظر قانونی، با هر توجیهی، مثلا با این توجیه که فیزیک بدنی یکی از شرکتکنندگان ضعیفتر است، نقطه شروع او را جلوتر ببرد، او در پی این است که برابری را در نتیجه ایجاد کند. این «برابری در نتیجه» است.
بهنظر میرسد اعتقاد به «برابری در نتیجه» بهشکلی فزاینده در بین برخی از اهالی رسانه در حال افزایش است. بهدلیل شرایط خاص ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی، موسسات معتبر پرشماری برای ارزیابی شرایط ایران وجود ندارند که بتوان یافتههای آنها را با هم مقایسه و نتیجه گرفت.
در اینجا اهمیت قضاوت حرفهای روزنامهنگاران برجسته میشود. روزنامهنگار میتواند و باید با تکیه بر تجربه بتواند گستردگی شعارها را ارزیابی کند. شعاری که در تجمعات بزرگ در گوشه گوشه کشور از ملارد گرفته تا بازار تهران و یک مجتمع تجاری در جزیره قشم سر داده میشود، بههیچ وجه همسنگ یک شعار در تجمعی دانشگاهی نیست.
اگر رسانه خود را ملزم به «نتیجه برابر» نداند، لزومی ندارد با دادن «سهمیه» به یک شعار که کمتر از سوی جامعه مورد استقبال قرار گرفته، همه شعارها را در کنار هم قرار دهد. این به معنی حذف شعارها نیست، به معنی مداخله نکردن در نتیجه است.
در اعتراضات سال ۱۴۰۱، شعار غالب «زن، زندگی، آزادی» بود. پس از آن نیز شعارهایی نظیر «مرد، میهن، آبادی» و «هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم» سر داده میشد. اما در کنار اینها، بیش از ۲۰۰ شعار دیگر هم وجود داشت، پیداست که در یک گزارش محدود نمیتوان همه شعارها را ذکر کرد.
در چنین شرایطی، قضاوت بیطرفانه و رعایت برابری فرصتی، حکم میکند اگر قرار است شعارهایی برای توصیف این رخداد ذکر شوند روی این شعارها تاکید شود که هم به لحاظ محتوایی در پیوند با اعتراضات است و هم گستردگی آن قابل استنباط است. کسی در اینجا شعارها را نشمرده، این یک قضاوت حرفهای است.
در چنین شرایطی، ذکر شعار «مرگ بر دیکتاتور» که شعاری عمومی است، اگر تعمدا و برای کمرنگ کردن شعارهای اصلی نباشد، یک خطای حرفهای واضح بهشمار میرود.
اوضاع جهان امروز ما، هر روز در حال تغییر است. انقلاب هوش مصنوعی از یکسو و تحولات دنیای رسانه از سوی دیگر، همهچیز را تغییر داده است. امروز یک یوتیوبر یا اکانت ناشناس شبکه ایکس (توییتر سابق) میتواند به اندازه نوشتههای رسانههایی با دهها سال سابقه و میلیاردها دلار سرمایه، دیده شود. این «برابری در فرصت» در جهان ما وجود دارد.
در چنین شرایطی، اصرار بر «برابری نتیجه» و یارانه دادن به یک جناح، با توجیه اخلاقی، «آب در هاون کوفتن است.»
روزنامهنگاری هنوز هم میتواند بماند، به شرط آنکه خود را «انعکاس» دهنده بیطرف جامعه بداند، نه در خوشبینانهترین حالت شکل دهنده به تحولات و مسئول توزیع «یارانه توجه.»
شعارهای آن روز ادامه شعارهایی بود که پیش از برگزاری انتخابات ۲۲ خرداد آن سال داده میشد. شعارهایی چون: «اگه تقلب بشه، ایران قیامت میشه.» اما شعار اصلی آن سال «مرگ بر دیکتاتور» بود.
این مشاهده عینی نگارنده است که در آن سالها در میان اعتراضات بود. چه اتفاقی افتاده که پس از ۱۶ سال، شماری از مردم ایران، از «یاحسین میرحسین» به «این آخرین نبرده، پهلوی برمیگرده» رسیدند؟
پاسخ به این سوال از این رو مهم است که به نظر میرسد جریانی فعال تغییرات جامعه را انکار میکند بیآنکه روشن سازد دلیل این انکار چیست و تداوم آن به کجا ختم خواهد شد؟ آیا میتوان برای انعکاس صدای جامعه «سهمیه» بر پایه «مساوات» تعیین کرد؟
پرده اول: تغییرات صحنه بازی
همواره درباره صحت آمار رسمی مشارکت در انتخابات که از سوی جمهوری اسلامی اعلام میشود، تردید وجود داشته است. با این حال اگر قرار بر مقایسه باشد، میتوان دو آمار رسمی را، فارغ از میزان اعتبار آنها، با هم مقایسه کرد. طبق آمار رسمی، در سال ۸۸ از ۴۶ میلیون واجد شرایط، حدود ۴۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. نرخ مشارکت در آن سال بر اساس آن آمار حدود ۸۵ درصد بود.
همان مرجع رسمی که آمار پیشین را اعلام کرده بود، تیرماه سال ۱۴۰۳، اعلام کرد از ۶۱.۵ میلیون نفر واجد شرایط رای دادن، تنها حدود ۲۴.۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. یعنی نرخ مشارکت به حدود ۴۰ درصد رسیده بود.
در واقع جمعیت واجد شرایط در سال ۱۴۰۳، حدود ۱۵.۵ میلیون نفر افزایش داشت، اما تعداد شرکت کنندگان در انتخابات نیز ۱۵.۵ میلیون نفر کاهش داشت.
صرفنظر از بازی با اعداد مراجع رسمی، این ۱۵.۵ میلیون نفر از سال ۱۳۸۸ تا سال ۱۴۰۳ کجا رفتند؟
پرده دوم: بال چپ و راست همدست بودند
۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۴، در روزهایی که ستادهای انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی و مصطفی معین، با هم در رقابت بودند، مفهومی جدید در صحنه سیاست ایران در حال شکلگیری بود: «اصولگرایی». در آن زمان دو جناح ایران بیشتر به «راست» و «چپ» که هر دو پسوند مذهبی نیز داشتند تقسیم میشد.
در آن زمان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، که نمادی از آن نظام سیاسی است، در یک سخنرانی گفت این دو جناح، «دو بال» هستند که «کشور» با آن پرواز میکند. ایران و کشور، در گفتار خامنهای، معمولا بهمعنای «نظام» است.
در واقع او برای مخاطبانشان تبین کرد که «اصولگرا و اصلاحطلب دو بال جمهوری اسلامی هستند.» اگرچه در همان سخنرانی او خطوط قرمز «بال چپ» را هم روشن کرد که «قانون اساسی و اصول انقلاب» بود.
خامنهای تیرماه سال ۱۳۸۸ هم، وقتی پس از اعتراضات خرداد اصلاحطلبان به خطوط قرمز او نزدیک شدند، به آنها نکتهای را یادآوری کرد. او در دیدار با برخی از آخوندهای حوزه علمیه قم گفت: «یک وقتی به خود آقای خاتمی هم گفتم که اگر امروز یک جریان چپی در کشور وجود نداشت، من لازم میدانستم یک جریان چپ بهوجود بیاورم تا برآیند این دوتا حرکت -حرکت آقای هاشمی و او- یک برآیند معتدل شود.»
کسی به سخنان خامنهای چنانکه باید توجه نکرد، یا شاید کسی دوست نداشت حرفهای خامنهای را بشنود. او خود صراحتا همه چیز را شرح داده بود.
پرده سوم: میرحسین و دعوای درون خانوادگی
بخشی از مردم ایران در خرداد ۷۶، به اصلاحات گامگام امید داشتند. با همین امید به خاتمی رای دادند. ۸ سال از عمر و جوانی رای دهندگان به خاتمی گذشت اما به نتیجهای که خواستند نرسیدند. بر اساس همان آمار رسمی (که طبعا درستی آن مورد تردید است)، خاتمی در سال ۷۶ خاتمی با بیش از ۲۰ میلیون رای به ریاستجمهوری رسید، اما سال ۱۳۸۴، مجموع رای سه نامزد اصلاحطلب آن زمان روی هم کمی بیش از ۱۰ میلیون بود.
۱۲ سال پس از خرداد ۷۶، این بار «بال چپ نظام» میرحسین موسوی را عرضه کرد. موسوی لقب «نخستوزیر امام» را داشت. اکثر جوانانی که در خرداد ۸۸ در صحنه بودند، اصولا نمیدانستند چرا او این لقب را دارد.
ماجرا این بود که در دوران رهبری روحالله خمینی، خامنهای به عنوان رییسجمهوری وقت، تمایلی به انتخاب موسوی نداشت. موسوی با حکم خمینی که انتخاب هر فرد به جز او را «خیانت به اسلام» دانست، برای بار دوم به نخستوزیری رسید.
هاشمی رفسنجانی و حامیان اصلاحطلب موسوی، به خوبی در جریان کهنه زخم خامنهای از موسوی بودند. بازگشت او به سیاست، پیام واضحی برای خامنهای داشت.
موسوی هم مراقب بود سطح درگیری از این اختلاف درونی بالاتر نرود. موسوی در ایام انتخابات، طبیعتا مانند سایر نامزدها، خامنهای را «مقام معظم رهبری» میخواند و حتی فراتر از سایرین، سالهای سیاه دهه ۶۰ را «دوران طلایی حضرت امام» میخواند.
با اینحال، خامنهای با معرفی محمود احمدینژاد، چنان «بال راستی» برای نظام ساخته بود، که بسیاری، ترجیح میدانند این نیمه موسوی را نبینند و دستبهنقد از شر احمدینژاد خلاص شوند.
اگرچه مخالفتهای سیاسی جدی با جمهوری اسلامی وجود داشت، اما اوضاع اقتصادی، در دوران احمدینژاد رو به وخامت گذاشته بود و اصرار او بر توسعه برنامه هستهای، مردم را نگران کرده بود. این نگرانی با توجه به تشدید تحریمها در دور دوم ریاست جمهوری او، چندان بیراه نبود.
موسوی توانست در انتخابات ۸۸، نرخ مشارکت را که براساس آمار رسمی جمهوری اسلامی در انتخابات سال ۸۴ به کمتر از ۶۰ درصد رسیده بود، به نزدیک ۸۵ درصد برساند.
معترضان ۸۸ گمان میکردند میتوان در جمهوری اسلامی از راههای مسالمتآمیز بهنتیجه رسید. هیچ آماری در دست نیست که دقیقا چند درصد از آنها به جمهوری اسلامی باور داشتند. اما موسوی در بیانه اول خود گلایهاش را مطرح کرد، او شکایت داشت که «متصدیان بیامانت»، ارکان «نظام مقدس جمهوری اسلامی» را تنزل دادند.
او آنچه را موج عقلانیت سبز مردم میخواند برگرفته از «تعالیم دینی و علایق ملت به اهل بیت پیامبر» میدانست.
در همان زمان که موسوی خود را در جایگاه رهبری خشم عمومی مردم با این بیانیهها تثبیت و اهداف آنان را اینچنین ثبت میکرد، امثال زندهیاد ندا آقاسلطان، در خیابانها اعتراض میکردند.
تصاویر و خاطرات نقلشده از زندگی شخصی او نشان میدهد که این زن جوان با تعریفهای موسوی همسو نبود. او پس از قتل حکومتی آقا سلطان در ۳۰ خرداد هم بیانیه داد و در آن خمینی را «امام روشن ضمیر» خواند. از بازگشت مردم به شعارهایی نظیر «نصر من الله و فتح قریب»، «یاحسین، میرحسین» و استفاده از نام خمینی در شعارها ابراز رضایت کرد و آن را نشانهای از وفاداری مردم به آرمانهای انقلاب ۵۷ دانست.
پرده چهارم: آخرین امید بهرنگ بنفش
در انتخابات سال ۱۳۹۲، «بال راست» نظام که همان اصولگرایان بودند، معیشت مردم را تنگ و همهچیز را برای ورود «بال چپ» نظام آماده کردند. حسن روحانی، با کلید و رنگ بنفش وارد شد و موسوی به همراه مهدی کروبی، دیگر رهبر جنبش سبز، از او حمایت کردند. او با شعار رفع تحریم و بهبود معیشت مردم وارد شد.
دولت باراک اوباما، که معترضان در سال ۸۸ خطاب به او شعار میدادند «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» با دولت روحانی کنار آمد و برجام امضا شد و معیشت مردم اندکی از حد فاجعه فاصله گرفت.
دولتمردان روحانی، سرمست از پیروزی دیپلماسی، که به لطف آمریکا بهدست آمده بود به سراغ حذف یارانه بنزین و یارانههای نقدی مردم رفتند. با اینحال، بهبود نسبی شرایط اقتصادی باعث شد، مردم واکنش بسیار تندی نشان ندهند. تا زمستان ۱۳۹۵ که دونالد ترامپ، به ریاست جمهوری آمریکا رسید و ورق برگشت.
پرده پنجم: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»
یکسال پس از آغاز ریاست جمهوری ترامپ، در دیماه ۱۳۹۶، درحالی که «بال راست» نظام یا همان اصولگرایان، در حال آماده شدن برای مراسم حکومتی «نهم دی» بودند، تا به «بال چپ» نظام یا همان اصلاحطلبان طعنه بزنند، اعتراضات عمدتا معیشتی در ایران آغاز شد.
در این اعتراضات، ۸ سال پس از اعتراضات ۸۸، دیگر خبری از «یاحسین، میرحسین» نبود. مردم اولین بار شعاری سر دادند که مستقیما یکی از پیچیدهترین و عمیقترین سیاستهای جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود: «اصولگرا، اصلاحطلب، دیگه تمومه ماجرا»
پرده ششم: شعارها و تمایلات پادشاهیخواهانه
همزمان با شعار قبلی، در اعتراضات سال ۹۶، برای اولین بار بهطور آشکار شعار دیگری سر داده شد: «رضا شاه، روحت شاد» تا ۸ سال پیش از این اعتراضات، موسوی در بیانیههای خود انقلاب ۵۷ را میستود.
تا سال ۹۶، در جریان اعتراضات، همواره شعارهایی علیه جریان اصولگرا یا همان «بال راست» نظام سر داده میشد. شعار «مرگ بر دیکتاتور» مشخصا این بال نظام را نشانه میرفت. اما «بال چپ» یا همان اصلاحطلبان، خود را در سمت «آزادی» تعریف کرده بودند.
از همان زمستان سال ۹۶، تئورسینها و بازجوهای سابق وزارت اطلاعات، نظیر عباس عبدی و علی ربیعی و.. گلایههای خود را از «بال راست» آغاز کردند. آنها معتقد بودند اعتراضات دی ۹۶ را احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد آغاز کرد تا دولت را تضعیف کند.
چهار ماه پس از اعتراضات دی ۹۶، در اوایل اردیبهشت سال ۱۳۹۷، اتفاقی عجیب رخ داد. در جریان یک حفاری برای عملیات عمرانی در شهرری تهران، یک مومیایی کشف شد. کارگر ساده آن عملیات عمرانی، عکس سلفی با مومیایی انداخت و منتشر کرد. همین عکس گمانهزنیها درباره هویت جسد را افزایش داد.
مومیایی درست در محلی پیدا شده بود که آرامگاه رضاشاه پهلوی در آن واقع شده و به دستور صادق خلخالی تخریب شده بود. اندکی بعد شورای شهر تهران تایید کرد جسد مومیایی پیدا شده، متعلق به رضاشاه پهلوی بوده است.
پرده هفتم: آبان خونین
اصلاحطلبان حاکم در دولت از همان دیماه ۹۶، از کم بودن شدت عمل در سرکوب اعتراضات شکایت داشتند. در سال ۱۳۹۸، پیش از افزایش ناگهانی قیمت بنزین، عباس عبدی با برخی چهرههای اصلاحطلب و روزنامهنگاران، جلساتی ترتیب داده بود که بین روزنامهنگاران اصلاحطلب به «اتاق بنزین» مشهور شده بود. روزنامهنگارانی که بعدها مشخص شد از جریانی بودند که بعدها به «سیمکارت سفید» مشهور شدند.
جریان اصلاحات یا همان «بال چپ» معمولا در اعتراضاتی از این دست، همواره حامی معترضان بودند یا دستکم اینطور نشان میدادند، اما در آبان خونین ۹۸ مستقیم و غیر مستقیم از معترضان انتقاد کردند.
شاخصترین چهرههای آنان، چون مصطفی تاجزاده اگرچه بهطور مشخص از سرکوب معترضان دفاع نکردند، اما در جایگاه ناصح دلسوز نظام، معترضان را تلویحا محکوم کردند. تاجزاده در گفتوگویی با اعتماد آنلاین گفت: «آبان ۹۸ از دیماه ۹۶ گستردهتر، خشنتر و غارتیتر بود، بعدی هم گستردهتر، خشنتر و غارتیتر خواهد بود.»
در آبان خونین ۹۸، نظیر دی ۹۶، معترضان از «بال چپ» نظام قطع امید کرده بودند. شعارهای سلبی وجود داشت، اما آنچه قابل توجه بود شعارهای ایجابی بود. اگر در گذشته معترضان فریاد میزدند چه چیزی نمیخواهند، در اعتراضات آبان ۹۸ آنچه میخواهند پر رنگتر شد.
به این ترتیب، شماری از معترضان همزمان که شعار دادند «چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم»، شعار میدادند: «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره»، «ای شاه ایران، برگرد به ایران» و «ولیعهد کجایی، به داد ما بیایی».
شعارهای دیگر مانند گذشته در نفی دیکتاتوری، خامنهای، جمهوری اسلامی و… هم وجود داشت، اما پدیده این دور اعتراضات، برجسته شدن شعارها در حمایت از پادشاهی و به طور خاص خاندان پهلوی بود.
پرده هشتم: زن، زندگی، آزادی
در پی قتل حکومتی مهسا ژینا امینی، مردم ایران دست به اعتراضات گستردهای زدند. «زن، زندگی، آزادی» شعار محوری این اعتراضات در آغاز بود. با آنکه از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، زن و مرد در این اعتراضات حضور داشتند، برخی این اعتراضات را «خیزشی فمینیستی» نامیدند. همچنین برای اولین بار در این اعتراضات به طور گسترده، شعارهایی به زبانهای مادری در مناطقی از کشور سر داده شد.
در بطن اعتراضات، بین معترضان، اختلافاتی ظهور پیدا کرد. در کنار همه این پدیدهها که همگی بیسابقه بودند، یک اتفاق بیسابقه دیگر رخ داد: شعار دادن علیه شاه! نیم قرن پس از سال ۵۷، گروههایی که از جمله گروههای مخالف پهلوی بودند، شعارهایی علیه شاه سردادند، از جمله: «نه شاه میخوایم نه ملا، لعنت به آیتالله»
به نظر میرسد این شعارها پنج سال پس از دیماه ۹۶، در پاسخ به فراگیر شدن شعارها در حمایت از پادشاهی و خاندان پهلوی بود. در سوی دیگر، شعار «مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد» شنیده شد.
پرده نهم: نوروز ۱۴۰۴
در حالی که بحثها بر سر این شعارها و حقانیت طرفها در رسانهها و بین گروهها در فضای مجازی در جریان بود، نوروز ۱۴۰۴ فرا رسید.
در لحظه تحویل سال و نوروز، جامعه ایرانی با پدیدهای جدید، باز هم نظران را غافلگیر کرد. مردم از جمله نسل جوان، با حضور در اماکن تاریخی که پیوند قویتری با فرهنگ ایرانی داشتند، شعارهایی در حمایت از خاندان پهلوی سر دادند.
ویدیوهایی که از این وقایع ثبت شد، گستردهگی آن را نشان میداد از خراسان از شمال شرقی کشور، تا پاسارگاد در قلب کشور، این پدیده ظهور کرد.
پرده دهم: دیماه ۱۴۰۴
نیمه آذر ۱۴۰۴، مرگ مشکوک خسرو علیکردی، وکیل حقوق بشر در مشهد، جامعه را در بهت فرو برد. پس از مرگ، پیامهای صوتی از او منتشر شد که نشان میداد این وکیل حقوق بشر، از حامیان خاندان پهلوی بوده است.
در مراسم بزرگداشت او، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، قصد سخنرانی داشت که با شعار های حاضران در حمایت از خاندان پهلوی مواجه شد. منتقدان و حامیان محمدی، جمعیت شعار دهنده را کمشمار توصیف کردند.
در این بین اتفاقی دیگر برای اولین بار بروز کرد. حساب رسمی تیم تراکتورسازی تبریز، از هواداران خواست در بازیهای این تیم، به زبان ترکی آذری شعارهایی علیه خاندان پهلوی سر بدهند.
در همین اثنا، حدود سه هفته پس از وقایع بزرگداشت علیکردی، اعتراضات بازار در تهران از یکشنبه هفت دی آغاز شد. اعتراضاتی که حمایت از خاندان پهلوی و پادشاهی، به شکلی قابلتوجه در ویدیوها و گزارشها به چشم میخورد.
این بار انکار این شعارها دشوارتر شده است. به طرزی بیسابقه، حتی در دانشگاه صنعتی شریف نیز در حمایت از پادشاهی شعارهایی سر داده شد.این در حالیاست که دانشگاه بهطور سنتی، پایگاه گروههای مخالف پادشاهی بهشمار میرود، این اعتراضات همچنان در جریان است.
ما و برابری «فرصت» و «نتیجه»
در یک مسابقه دو، شرکتکنندگان از یک خط آغاز، با تجهیزات مشابه، شروع به دویدن میکنند. ناظر قانونی مسابقه، خود را ملزم به ایجاد فضای برابر برای همه شرکتکنندگان میدانند، اگرچه یکی از شرکتکنندگان بهدلیل فیزیک بدنی سرعت کمتری داشته باشد و دیگری بیشتر. در اینجا ناظر قانونی، در نتیجه مسابقه دخالت نمیکند؛ این «برابری در فرصت» است.
در مقابل، اگر همین ناظر قانونی، با هر توجیهی، مثلا با این توجیه که فیزیک بدنی یکی از شرکتکنندگان ضعیفتر است، نقطه شروع او را جلوتر ببرد، او در پی این است که برابری را در نتیجه ایجاد کند. این «برابری در نتیجه» است.
بهنظر میرسد اعتقاد به «برابری در نتیجه» بهشکلی فزاینده در بین برخی از اهالی رسانه در حال افزایش است. بهدلیل شرایط خاص ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی، موسسات معتبر پرشماری برای ارزیابی شرایط ایران وجود ندارند که بتوان یافتههای آنها را با هم مقایسه و نتیجه گرفت.
در اینجا اهمیت قضاوت حرفهای روزنامهنگاران برجسته میشود. روزنامهنگار میتواند و باید با تکیه بر تجربه بتواند گستردگی شعارها را ارزیابی کند. شعاری که در تجمعات بزرگ در گوشه گوشه کشور از ملارد گرفته تا بازار تهران و یک مجتمع تجاری در جزیره قشم سر داده میشود، بههیچ وجه همسنگ یک شعار در تجمعی دانشگاهی نیست.
اگر رسانه خود را ملزم به «نتیجه برابر» نداند، لزومی ندارد با دادن «سهمیه» به یک شعار که کمتر از سوی جامعه مورد استقبال قرار گرفته، همه شعارها را در کنار هم قرار دهد. این به معنی حذف شعارها نیست، به معنی مداخله نکردن در نتیجه است.
در اعتراضات سال ۱۴۰۱، شعار غالب «زن، زندگی، آزادی» بود. پس از آن نیز شعارهایی نظیر «مرد، میهن، آبادی» و «هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم» سر داده میشد. اما در کنار اینها، بیش از ۲۰۰ شعار دیگر هم وجود داشت، پیداست که در یک گزارش محدود نمیتوان همه شعارها را ذکر کرد.
در چنین شرایطی، قضاوت بیطرفانه و رعایت برابری فرصتی، حکم میکند اگر قرار است شعارهایی برای توصیف این رخداد ذکر شوند روی این شعارها تاکید شود که هم به لحاظ محتوایی در پیوند با اعتراضات است و هم گستردگی آن قابل استنباط است. کسی در اینجا شعارها را نشمرده، این یک قضاوت حرفهای است.
در چنین شرایطی، ذکر شعار «مرگ بر دیکتاتور» که شعاری عمومی است، اگر تعمدا و برای کمرنگ کردن شعارهای اصلی نباشد، یک خطای حرفهای واضح بهشمار میرود.
اوضاع جهان امروز ما، هر روز در حال تغییر است. انقلاب هوش مصنوعی از یکسو و تحولات دنیای رسانه از سوی دیگر، همهچیز را تغییر داده است. امروز یک یوتیوبر یا اکانت ناشناس شبکه ایکس (توییتر سابق) میتواند به اندازه نوشتههای رسانههایی با دهها سال سابقه و میلیاردها دلار سرمایه، دیده شود. این «برابری در فرصت» در جهان ما وجود دارد.
در چنین شرایطی، اصرار بر «برابری نتیجه» و یارانه دادن به یک جناح، با توجیه اخلاقی، «آب در هاون کوفتن است.»
روزنامهنگاری هنوز هم میتواند بماند، به شرط آنکه خود را «انعکاس» دهنده بیطرف جامعه بداند، نه در خوشبینانهترین حالت شکل دهنده به تحولات و مسئول توزیع «یارانه توجه.»
دیدگاه خوانندگان
۴۶
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
مردم عقلشون سر جاش آمد . مردم فهمیدند که میر حسین، خاتمی و سایر پفیوزان دزد از همین نظام هستند و خواهان ادامه حکومت اسحالی اسلامی هستند. بعد از ۴۷ سال زندان ، اعدام ، شکنجه، فقر ، فساد، گرسنگی، اوارگی، دزدی، و هزاران مصیبت دیگر ۹۵ درصد مردم خواهان بازگشت به دوران شکوه و جلال و سر بلندی و رفاه پهلوی هستند. مرگ بر خامنه ای …جاوید شاه
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۲
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
چاپید شاه! چاپید شاه! تام مورلی دلاور حمایتت میکنیم! کینگ رضا یغلوی، امید هر حلقوی!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۷
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
جاله که منبع این مطلب، رسانه پالان طلب ایران اینتر پشمام هست!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۹
۶۴
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
باز هول کردی که کامنت اول رو بنویسی و باز هم خیط کردی. عجله نکن، غلط مینویسی. در مورد تام مورلی هم حسودی نکن، یکی هم تو پیدا کن برای جفتت.
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۴
۶۴
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
باز هول کردی که کامنت اول رو بنویسی و باز هم خیط کردی. عجله نکن، غلط مینویسی. در مورد تام مورلی هم حسودی نکن، یکی هم تو پیدا کن برای جفتت.
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۴
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
جاله که منبع این مطلب، رسانه پالان طلب ایران اینتر پشمام هست!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۹
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
چاپید شاه! چاپید شاه! تام مورلی دلاور حمایتت میکنیم! کینگ رضا یغلوی، امید هر حلقوی!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۷
۴۶
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
مردم عقلشون سر جاش آمد . مردم فهمیدند که میر حسین، خاتمی و سایر پفیوزان دزد از همین نظام هستند و خواهان ادامه حکومت اسحالی اسلامی هستند. بعد از ۴۷ سال زندان ، اعدام ، شکنجه، فقر ، فساد، گرسنگی، اوارگی، دزدی، و هزاران مصیبت دیگر ۹۵ درصد مردم خواهان بازگشت به دوران شکوه و جلال و سر بلندی و رفاه پهلوی هستند. مرگ بر خامنه ای …جاوید شاه
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۲
۴۶
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
مردم عقلشون سر جاش آمد . مردم فهمیدند که میر حسین، خاتمی و سایر پفیوزان دزد از همین نظام هستند و خواهان ادامه حکومت اسحالی اسلامی هستند. بعد از ۴۷ سال زندان ، اعدام ، شکنجه، فقر ، فساد، گرسنگی، اوارگی، دزدی، و هزاران مصیبت دیگر ۹۵ درصد مردم خواهان بازگشت به دوران شکوه و جلال و سر بلندی و رفاه پهلوی هستند. مرگ بر خامنه ای …جاوید شاه
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۲
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
چاپید شاه! چاپید شاه! تام مورلی دلاور حمایتت میکنیم! کینگ رضا یغلوی، امید هر حلقوی!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۷
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
جاله که منبع این مطلب، رسانه پالان طلب ایران اینتر پشمام هست!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۹
۶۴
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
باز هول کردی که کامنت اول رو بنویسی و باز هم خیط کردی. عجله نکن، غلط مینویسی. در مورد تام مورلی هم حسودی نکن، یکی هم تو پیدا کن برای جفتت.
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۴
۴۶
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
مردم عقلشون سر جاش آمد . مردم فهمیدند که میر حسین، خاتمی و سایر پفیوزان دزد از همین نظام هستند و خواهان ادامه حکومت اسحالی اسلامی هستند. بعد از ۴۷ سال زندان ، اعدام ، شکنجه، فقر ، فساد، گرسنگی، اوارگی، دزدی، و هزاران مصیبت دیگر ۹۵ درصد مردم خواهان بازگشت به دوران شکوه و جلال و سر بلندی و رفاه پهلوی هستند. مرگ بر خامنه ای …جاوید شاه
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۲
۶۴
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
باز هول کردی که کامنت اول رو بنویسی و باز هم خیط کردی. عجله نکن، غلط مینویسی. در مورد تام مورلی هم حسودی نکن، یکی هم تو پیدا کن برای جفتت.
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۴
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
چاپید شاه! چاپید شاه! تام مورلی دلاور حمایتت میکنیم! کینگ رضا یغلوی، امید هر حلقوی!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۷
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
جاله که منبع این مطلب، رسانه پالان طلب ایران اینتر پشمام هست!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۹
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
چاپید شاه! چاپید شاه! تام مورلی دلاور حمایتت میکنیم! کینگ رضا یغلوی، امید هر حلقوی!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۷
۴۰
مصدق روحت شاد - تهران، ایران
جاله که منبع این مطلب، رسانه پالان طلب ایران اینتر پشمام هست!
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۹
۶۴
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
باز هول کردی که کامنت اول رو بنویسی و باز هم خیط کردی. عجله نکن، غلط مینویسی. در مورد تام مورلی هم حسودی نکن، یکی هم تو پیدا کن برای جفتت.
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۴
۴۶
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا
مردم عقلشون سر جاش آمد . مردم فهمیدند که میر حسین، خاتمی و سایر پفیوزان دزد از همین نظام هستند و خواهان ادامه حکومت اسحالی اسلامی هستند. بعد از ۴۷ سال زندان ، اعدام ، شکنجه، فقر ، فساد، گرسنگی، اوارگی، دزدی، و هزاران مصیبت دیگر ۹۵ درصد مردم خواهان بازگشت به دوران شکوه و جلال و سر بلندی و رفاه پهلوی هستند. مرگ بر خامنه ای …جاوید شاه
چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۵۲
