چرا سریالهای جاسوسی دوباره محبوب شدهاند؟
رأی دهید
این بازتابی از دوران پرآشوبی است که در آن حقیقت مبهم است، اعتماد عمومی فروپاشیده، و قدرتها درگیر رقابتهای پنهان شدهاند. در روزگاری که جهان بیش از هر زمان دیگری درگیر اضطراب سیاسی است، روایتهای جاسوسی دوباره در مرکز توجه فرهنگ عامه قرار گرفتهاند.
ژانر جاسوسی از سده نوزدهم با آثاری چون «جاسوس» اثر جیمز فنیمور کوپر پدید آمد، و در قرن بیستم با جنگهای جهانی، جنگ سرد، و پیدایش نهادهای اطلاعاتی شکوفا شد. نویسندگانی چون جان لوکاره، لن دِیتُن، و ایان فلمینگ با آفرینش شخصیتهایی همچون جرج اسمایلی و جیمز باند چهره ادبیات و سینمای جاسوسی را دگرگون ساختند.
امروزه فروش رمانهای جاسوسی در بریتانیا تنها در سال 2024 تا 45 درصد رشد کرده است، و اقتباسهای تلویزیونی از آثار میک هرون مانند «اسبهای آهسته» نقش مهمی در این رونق داشتهاند. کارشناسان علت محبوبیت تازه این آثار را در بحرانهای معاصر میدانند.
پژوهشگران معتقدند که این آثار همانند دورههای پیش از جنگهای جهانی یا دوران جنگ سرد بازتاب اضطراب جهانی و ترس از درگیری قدرتهای بزرگاند. از دید روانشناسان، تماشای این سریالها نوعی تسکین ذهنی فراهم میآورد، زیرا در پایان مرز میان خیر و شر دوباره روشن میشود، و مغز از کشف حقیقت احساس پاداش میکند. تماشاگران در قصههایی درباره خیانت، نفوذ، و افشای حقیقت پناهگاهی روانی مییابند.
با این حال، ژانر جاسوسی امروز شکل تازهای یافته است: از طنز تلخ و بازیهای روانی در «کشتن ایو» و «خانم و آقای اسمیت» تا جهان خصوصی و چندلایه سریال «کبوتران سیاه»، جایی که مأموران دیگر به دولتها پاسخگو نیستند، بلکه برای شرکتهای خصوصی یا سامانههای هوشمند کار میکنند. این دگرگونی بازتابی از خصوصیسازی گسترده، ضعف دولتها، و گسترش بینامی در جهان سرمایهداری است.
محبوبیت فزاینده این داستانها نهتنها نشانه میل به هیجان، بلکه جستوجوی معنا در جهانی است که کنترل انسان بر سرنوشتش رو به زوال است. چنانکه منتقد فرهنگی مایکل دنینگ میگوید: «مأمور مخفی اختیار و عاملیت را به جهانی بازمیگرداند که ظاهرا اراده انسان دیگر در آن تاثیری ندارد.»
