خوانندهای که در ۱۹ سالگی هدف گلوله قرار گرفت و با «رستاخیز» بازگشت
رأی دهید
در ترکیه، خشونت علیه زنان یکی از موضوعات بهشدت مورد بحث میان گروههای فمینیستی است. این گروهها میگویند در ۱۰ ماه اول سال گذشته میلادی، ۳۵۷ زن کشته شدند. در این میان، مبارزه زن جوانی برای ادامه زندگی بعد از شلیک به سرش، روایتی است فوقالعاده از شجاعت و اراده.
موتلو کایا خوانندهای بود با چشمان سبز و درخشان، لبخندی بامتانت و صدایی مخملی. او در ۱۹ سالگی بهعنوان شرکتکننده یکی از مسابقههای استعدادیابی در یکی از کانالهای تلویزیونی ترکیه در حال بالا رفتن از نردبان پیشرفت و شهرت بود.
وقتی دوست پسر سابقش که از دوران کودکی یکدیگر را میشناختند، به سر او شلیک کرد، رویای زندگی روی صحنه، برای موتلو از هم پاشید.
او ۵۸ روز در کما بود . مبارزه او برای زندگی سرخط اخبار ترکیه بود.
وقتی عاقبت از این حادثه نجات پیدا کرد، همه آن را معجزه میدانستند. اما این حادثه زخمهایی مادامالعمر برای او به جا گذاشت. او حالا روی صندلی چرخدار بود. نه میتوانست حرف بزند و نه راه برود.
۹ سال بعد، با اینکه گلوله همچنان در مغز او به جا مانده بود، موتلو شروع به خواندن کرد. او چند ماه پیش تک ترانهای وارد بازار کرد به نام «رستاخیز» که بر اساس داستان زندگی خود او است.
بیبیسی با او در خانهاش در دیاربکر، در جنوب شرق ترکیه دیدار کرد.
پیشرفت فوقالعاده
موتلو در حالی که روی صندلی چرخدار نشسته، آسیبپذیر و شکننده به نظر میرسد اما پیشرفتی که او از نظر فیزیکی در این سالها داشته، فوقالعاده است.
به لطف تمرینهای منظم و فیزیوتراپی، عضلات دستها و پاهایش قویتر شدهاند. او حالا میتواند چنگال در دست بگیرد و خودش بهتنهایی غذا بخورد.
او شروع به راه رفتن کرده است، هرچند هنوز قدمهای کوچکی برمیدارد. او باید تمام این حرکات را مانند بچهها از اول یاد بگیرد. او بیشتر اوقات از پشت پنجره اتاق نشیمن خانهشان، راه رفتن مردم را به دقت تماشا میکرد.
موتلو حالا نیاز به درمانهای طولانی و منظمتر دارد اما خانواده توان مالی آن را ندارند. او برای ادامه راه به کمک آنها نیاز دارد.
مادرش در حالی که به او کمک میکند در خانه حرکت کند میگوید: «دخترم خوشحال است. او شروع کرده چند قدم بردارد. شروع به حرف زدن کرده.»
وقتی سالها پیش برای اولین بار از بیمارستان بیرون آمد به خبرنگارانی که اطراف خانهاش جمع شده بودند گفت آرزو دارد دوباره بخواند.
او در دیدار با بیبیسی ترکی با به یادآوردن این لحظه لبخند میزند.
او میگوید: «نه میتوانید حرف بزنید. نه میتوانید حرکت کنید. شبیه یک مرده هستید. نمیتوانید نفس بکشید. بهسختی میتوانید یک کلمه بگویید و اولین چیزی که میگویید این است: میخواهم موسیقی بسازم.»
«وقتی این حرف را زدم به آن ایمان داشتم. اینکه توانستهام این مقدار پیش بروم به خاطر این است که به آن باور داشتم.»
لحظه حمله
او لحظه شلیک را بهوضوح و با جزئیات به یاد میآورد.
او میگوید مهاجم که از کودکی یکی از آشنایان و ستایشگرانش بود، اما بعد از آنکه موتلو در برنامه استعدادیابی تلویزیونی حاضر شد، شروع به تهدید او کرد.
«از ترس به طبقه پایین رفتم. بعد او تفنگش را بیرون کشید و شلیک کرد. یکی از گلولهها به سرم خورد. روی زمین افتادم اما هنوز هوشیار بودم. یادم میآید که خواهر و برادرم جیغ میکشیدند.»
مهاجم در دفاع از خود ادعا کرد قصد کشتن نداشته است و مدعی شد بعد از آن که موتلو به او توهین کرده، تصادفی و بیهدف شلیک کرده است.
او در سال ۲۰۱۶، به ۱۵ سال زندان محکوم شد اما بعد از چند سال از زندان آزاد شد. موتلو میگوید ضارب هنوز ساکن همان شهری است که او هم در آن زندگی میکند.
تیر خوردن خواهر
خواهر بزرگتر موتلو به نام دیلک کایا هم پنج سال پیش در حادثهای مشابه هدف شلیک مردی قرار گرفت که ادعا میکرد دوست پسر او است. او در این حادثه جانش را از دست داد.
موتلو میگوید وقتی خواهرش چنین هدف خشونت علیه زنان قرار گرفت، برای او فاجعهبار بود.
«بعد از آن بود که تصمیم گرفتم برای خواهرم و همه زنان کاری کنم و ساکت نمانم. سر قبر خواهرم رفتم و به او قول دادم روی دو پای خودم راه بروم و به دیدنش بروم.»
از روزی که موتلو هدف گلوله قرار گرفت، هزاران زن در ترکیه کشته شدهاند و خشونت علیه زنان رو به افزایش بوده است.
سازمانهای فمینیستی میگویند تنها در ماه اکتبر امسال حداقل ۴۸ زن کشته شدهاند.
در گزارش سال ۲۰۲۳ مجمع جهانی اقتصاد، ترکیه از نظر برابری جنسیتی در میان ۱۴۶ کشور، در رتبه ۱۲۹ قرار داشت.
در سال ۲۰۲۱، ترکیه از یک توافق بینالمللی به نام کنوانسیون استانبول که برای پیشگیری، تعقیب و حذف خشونت خانگی طراحی شده بود، خارج شد.
دولت چنین استدلال کرد که این کنوانسیون «ارزشها و بنیان خانواده را تضعیف کرده و به همجنسگرایی دامن زده است.»
نگاه به آینده
موتلو امروز در حالی که کنار پنجره نشسته، مردمی را که در رفت و آمدند تماشا میکند.
میگوید: «آرزویم این است که من هم یک روز مانند آنها راه بروم.»
اما او از اینکه میتواند هرروز بهتر از روز پیش صحبت کند و هرچند نه بهخوبی قبل، اما میتواند آواز بخواند، شکرگزار است. او مصمم است تمام این مهارتها را بهبود بخشد.
«تمام کسانی که ظلم میکنند روزی پاسخگو خواهند بود. بگذار مردم بشنوند که من دارم میآیم. بگذار مردم بدانند من اینجا هستم.»