یک بانوی مسن: قدیم پنج قرون گوشت می‌خریدیم، ۱۰ نفر سر سفره می‌نشستیم، خوش بودیم

کیهان لندن: در شرایطی که علی اصغر ملکی رئیس اتحادیه گوشت گوسفندی گفته گوشت قرمز از گرانی تبدیل به «کالای لوکس» شده است، مردم در کوچه و بازار وضعیت سخت امروزشان را با گذشته مقایسه می‌کنند.

منابع محلی در شهر کاشان ویدیویی از انتقاد یک بانوی مسن را که در یک قصابی از گرانی گوشت شاکی است، منتشر کرده‌اند. او می‌گوید: «مادرم پنج قرون می‌داد گوشت می‌خریدیم؛ ۱۰ نفر سر سفره می‌نشستیم با همین گوشت پنج قرونی؛ تازه آقام دوست و آشنا می‌آورد همه دور سفره می‌نشستیم، مهمونداری می‌کردیم... الان نه شادی داریم نه حوصله.»
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۲۵
راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش

اینها را کجا پیدا کردین؟ روزنامه های سال 1355 می‌گویند گوشت کیلویی 70 ریال تا 110 ریال یعنی یازده تومان بوده. این فیلم مال دوره قاجار است. کسی از مزدوران اسلامی و دزدان خامنه ای دفاع نمی‌کند ولی یک چیزی بگذارید با واقعیت جور در بیاید. مثلا حقوق هارا در زمان شاه با دلار حساب کنیم دویست سیصد دلار بوده. حقوق‌ها قابل مقایسه مثلا با کویت نبوده.
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۱
۴۶
amirHassna - سیدنی، استرالیا

بودیم مهم اینه که الان چی هستیم!
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۲
۴۵
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
۱) هم واژه‌ی "خوش" با حرف "خ" شروع می‌شود، و هم واژه‌ی "خر" !، به بیان دیگر؛ "خر‌بودن و خوش‌بودن". / - مرحوم پدربزرگ من (پدر پدرم)، در اصل ۹ بچه داشت، که دو تای آخری، هرکدام چند هفته پس از به‌دنیا آمدن، فوت می‌گردند، و بدین ترتیب، پدرم که فرزند هفتم بوده، می‌شود آخرین فرزند این خاندان. - خانواده‌های پر‌جمعیت، دارای ویژگی‌های مثبت و منفی‌ خود هستند، - هم مثل یک ارتش می‌باشند، که در مواقع لازم، به یکدیگر کمک می‌کنند و سیستم امدادی را به انجام می‌رسانند، و هم در هر حال، فرزند آخر، دچار حالات دوقطبی شخصیتی‌ و خودخواهی محض می‌گردد. - بنده از زمانی‌ که به‌یاد دارم، در دوران کودکی و نوجوانی و آغاز جوانی‌ که در ایران زندگی‌ می‌کردم، بر سر سفره یا میز غذا که بودیم (من + پدرم + مادرم و برادرم که از من ۸ سال کوچک‌تر هست)، پدرم همیشه با صدای بلند به من هجوم می‌آورد و می‌گفت؛ "این کاسه‌ی خورشت برای همه هست!!! بفهم!!!". / - بعدها فهمیدم که پدرم زمانی‌که کوچک بوده، یک شب، از کاسه‌ی خورشت که هنوز در آشپزخانه بوده، تمام گوشت‌ها را جدا کرده، می‌خورد، و سپس می‌رود می‌خوابد. - فردای‌اش، ~ (ادامه ....
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۸
۴۵
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
۲) فردای‌اش، تمام خواهران و برادران به او تشر می‌زنند که "این ظرف خورشت برای همه‌ی ما بود، و نه تک‌نفری برای تو!، که گوشت‌های‌اش را تک‌نفری خوردی!". - و سپس این می‌شود یک عقده برای پدرم، و پس از به دنیا آمدن من، این عقده را با داد‌زدن بر سر من خالی‌ می‌کرده، و این در حالی‌ بود، که بنده اصلا قاشق به ظرف خورشت نمی‌زدم، بلکه هرچه که مادرم بر روی برنج برای من می‌گذاشت را می‌خوردم، و به هیچ وجه در زندگی‌ شکمو نبودم. اما پدرم همیشه عقده‌اش را سر من خالی‌ می‌کرد (بدون هیچ دلیل منطقی‌). / - همچنین در چنین خانواده‌های پر‌جمعیتی‌ که دارای حالات "خر‌بودن و خوش‌بودن" هستند، فرزند آخر، از نهایت توجه از سمت والدین و سایر برادرها و خواهرهای خود هست، و برای همین هم لوس و خود‌خواه می‌شود، و هم دارای حالات دوقطبی شخصیتی‌. - زمانی‌که پدرم دیپلم می‌گیرد و تصدیق رانندگی‌ هم می‌گیرد، برادر بزرگ ایشان (۱۲ سال بزرگ‌تر از او)، ماشین نو می‌خرد، و ماشین قبلی‌ خود (فورد) را به پدرم هدیه می‌دهد!. - ایشان همیشه در زندگی‌، از حمایت مادی و مینوی برادرها و خواهرهای خود بوده، اما من را همیشه سرکوب کرده.
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۹
۶۲
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک

آخه لزومی ندارد آدم دروغ بزند. پنج قرون پول کچالو آبگوشت هم نمی‌شد. میشد یه نون لواش با یه آدامس خروس.
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۹
۶۰
chupan - یونشاپینگ، سوئد
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک . اخه افغانی حرف زدن بلد نیستی حرف نزدن که بلدی پس ببند. تو از کجا خبر داری که پنج قرون چه ارزشی داشت .
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۱
۳۴
Hassan1479 - تهران، ایران
سال ۵۰ در میدان فوزیه نان لواش دو ریال و نان سنگک ۵ ریال و سبزی خوردن یک کیلو ۳ ریال و گوشت گوسفند یک کیلو ۴۰ ریال بود . ضمنا آبجو شمس و مجیدیه ۲۰ ریال بود .
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۷
۶۲
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
بله، مه هم چهارراه مولوی رو میگم. آدامس هم منظورم شیک بادکنکی استش. اگر پنج تاش رو با هم میجویدی، خیلی مقبول و کلان باد میشد.
‌سه شنبه ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۹
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.