گزینههای ایران برای حضور در سوریه پسا اسد
رأی دهید
حکومت جمهوری اسلامی ایران تا ۱۸ آذر ۱۴۰۳، به دلیل رابطه نزدیکی که با حکومت بشار اسد داشت، دارای بیشترین نفوذ منطقهای در سوریه بود.
بهواسطه همین رابطه بود که سوریه به پایگاه اصلی جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده بود و از طریق آن میتوانست دیگر متحدانش و در رأس آنها حزبالله را پشتیبانی نظامی و لجستیکی کند و سیاستهای منطقهای خود را پیش ببرد.
تهران برای این نزدیکی هزینههای هنگفتی پرداخت کرد؛ به ویژه در ۱۳ سال گذشته، برای حفظ حکومت اسد در برابر مخالفانش، علاوه بر میلیاردها دلاری که هزینه کرد، شمار زیادی نیروی نظامی به عنوان مستشار و دهها هزار شبهنظامی از گروههای نیابتی را تحت عنوان «مدافعان حرم» به سوریه اعزام کرد.
این نفوذ و حضور اما در ۱۸ آذرماه و با سقوط حکومت بشار اسد پایان یافت.
رامی عبدالرحمن، مدیر دیدهبان حقوق بشر سوریه، به رادیوفردا میگوید ایران دیگر حضور حقیقی در سوریه ندارد:
«حتی شیعیان که ایران گمان میکرد بستری برای فعالیت آن هستند، برپایه نظرخواهی که دیدهبان از جمله از روحانیون شیعه در چند منطقه سوریه انجام داد، معلوم شد که آنها معتقدند ایران بزرگترین دروغی بود که سالها با آن زندگی کردند. یکی از روحانیون بلندپایه به دیدهبان گفت که ایران خیلی راحت ما را در برابر آیندهای نامعلوم رها کرد».
مخالفان اسد نقشی در برچیدن زیر ساختهای ایران در سوریه نداشتند
۱۱ روز پس از پیشروی مخالفان مسلح بشار اسد از شمال غربی سوریه، نظام حاکم بر دمشق سقوط کرد. مخالفان در این مسیر، با هیچ مقاومت جدی مواجه نشدند.
رامی عبدالرحمن معقد است که از میان رفتن زیرساختهای مرتبط با جمهوری اسلامی، نتیجه اقدامات مخالفان اسد نبود.
او میگوید: «این معترضان نبودند که زیر ساختهای مرتبط با ایران در سوریه را از بین بردند. آنها این توانایی را ندارند. این یک دروغ است اگر بگوییم، انقلاب سوریه به حضور ایران پایان داد. اگر حملات گسترده اسرائیل و تصمیمها و توافقهای پشت پرده نبود، ایران از سوریه خارج نمیشد. ایران حدود ۶۵ هزار جنگجو در سوریه داشت. اگر تصمیم به جنگ میگرفت، درگیریها ماهها یا حتی سالها طول میکشید تا مخالفان بتوانند به دمشق برسند».
جمهوری اسلامی شکست را نمیپذیرد
اما به هر حال آنچه پیشآمد، شکستی برای سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی محسوب میشود؛ رویدادی که بر دیگر تحولات منطقه نیز تاثیر گذاشت. جمهوری اسلامی اما شکست را نمیپذیرد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اخیراً در یک سخنرانی گفت: «عدهای از روی فقدان فهم و شناخت و تحلیل درست از مسائل، اینگونه تصور و بیان میکنند که با وقوع حوادث اخیر منطقه، خونهای ریختهشده در راه دفاع از حرم، هدر رفته که این تصور و بیان آن، خطا و اشتباهی بزرگ است.»
او همچنین استمرار حضور کسانی که آنها را «اشغالگران متجاوز» در سوریه نامید، «ناممکن» خواند و ادعا کرد: «سوریه متعلق به مردم سوریه است و متعرضان به خاک سوریه، بدون تردید روزی در مقابل قدرت جوانان غیور سوری مجبور به عقبنشینی خواهند شد.»
مسعود الفک، روزنامهنگار و کارشناس مسائل خاورمیانه که مقیم امارات است، در این باره به رادیوفردا میگوید: «جمهوری اسلامی نمیخواهد تحولات میدانی را بپذیرد. عدم پذیرش واقعیتها، مقامهای جمهوری اسلامی را به سوی یک خوانش ایدهآلیستی سوق میدهد که هیچ تناسبی با واقعیتها و تحولات راهبردی و عوض شدن جای برنده و بازنده ندارد.»
او تأکید میکند: «در تحولات سوریه، جمهوری اسلامی اکنون بازنده است. اگر بخواهد با تحولات برپایه شعارهای گذشته و نگاه ایدهآلیستی تعامل کند، به منافع خود در منطقه آسیب خواهد رساند.»
آیا ایران قادر به بازیابی جایگاه خود در سوریه است؟
از روزی که نظام پیشین سوریه سقوط کرد، رسانهها و تحلیلگران سیاسی سعی کردند گامهای آینده جمهوری اسلامی ایران در منطقه را حدس بزنند. در این میان همواره این سوال مطرح بوده که تهران دست به چه اقدامهایی خواهد زد؛ سوالی که پس از سخنان علی خامنهای پر رنگتر شده است.
رامی عبدالرحمن، مدیر دیدهبان حقوق بشر سوریه، سخنان علی خامنهای را دارای مصرف داخلی میداند. او به رادیو فردا گفت: « ایران در سوریه نمیتواند کاری از پیش ببرد. ضربالمثلی داریم که میگوید: قبل از باران، هوا ابری میشود. سخنان خامنهای نه ابر بارانزایی دارد و نه بارانی. این سخنان برای بالا بردن روحیه طرفدارانش در ایران است.»
مسعود الفک هم بر این باور است که ترکیب جمعیتی سوریه به ایران اجازه اقداماتی نظیر آنچه در عراق انجام داد نمیدهد. او میگوید که ۸۰ درصد جمعیت سوریه را عربهای سنی تشکیل میدهند. این جمعیت نمیتواند بستری برای گروههای تحت حمایت ایران، ایجاد کند.
اما محمد جواد اکبرین، تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس، نگاه دیگری دارد. او با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران تجربه افغانستان را پیشرو دارد، به رادیو فردا گفت: «در تجربه افغانستان، جمهوری اسلامی نیازی به ارسال نیرو نداشت. جمهوری اسلامی در افغانستان یک هدف مرکزی داشت که شکست تجربه حضور آمریکا در این کشور بود.»
آقای اکبرین میافزاید: «جمهوری اسلامی برای رسیدن به این هدف، نیروهایی در افغانستان اجیر کرد و به آنها پول داد و با جریانهایی چون حکمتیار وارد مذاکرات طولانی شد که نتیجه آن ناامن شدن افغانستان برای آمریکا، دولت جدید کابل و دامن زدن به رویدادهایی از جنس فساد بود که در نهایت به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان انجامید.»
جمهوری اسلامی و روابط دیپلماتیک با حاکمان جدید سوریه
در این شرایط، عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، رئوف شیبانی را به عنوان نماینده ویژه خود در امور سوریه منصوب کرده است. این در حالی است که به نظر میرسد تهران هنوز با حاکمان جدید سوریه ارتباط برقرار نکرده است.
محمد جواد اکبرین معتقد است که روابط دیپلماتیک یکی از راههای بازگشت ایران به سوریه است اما زمینه سابق را ندارد. او معتقد است: «اکنون با توجه به مدل حضور عربستان سعودی در بازسازی سوریه و مدل ارتباط احمد الشرع (فرمانده ائتلافی که قدرت را در سوریه در دست گرفته) با کشورهایی که نفوذ ایران در سوریه را نمیخواهند، بعید است ایران از راههای دیپلماتیک به نتیجه برسد.»
آقای اکبرین میافزاید: «ایران حتماً در آینده در سوریه سفیر خواهد داشت و حتماً راههای دیپلماتیک را دنبال خواهد کرد، اما شانسی برای موفقیت ایران از این مسیر برای بازگشت به سوریه نمیبینم.»
مسعود الفک اما معتقد است ایران تنها یک راه برای بازسازی روابط خود دارد و آن هم «پذیرش واقعیتها و درک آنها و تلاش برای ایجاد راهی برای برقراری روابط جدید است.»
شرایط فعلی آن قدر برای تهران دشوار شده که سیاستهای منطقهایاش را با چالشهای جدی مواجه کرده و از سوی دیگر، تا آیندهای نامعلوم مشخص نیست که چه جایگاهی در سوریه نوین خواهد داشت.
بهواسطه همین رابطه بود که سوریه به پایگاه اصلی جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده بود و از طریق آن میتوانست دیگر متحدانش و در رأس آنها حزبالله را پشتیبانی نظامی و لجستیکی کند و سیاستهای منطقهای خود را پیش ببرد.
تهران برای این نزدیکی هزینههای هنگفتی پرداخت کرد؛ به ویژه در ۱۳ سال گذشته، برای حفظ حکومت اسد در برابر مخالفانش، علاوه بر میلیاردها دلاری که هزینه کرد، شمار زیادی نیروی نظامی به عنوان مستشار و دهها هزار شبهنظامی از گروههای نیابتی را تحت عنوان «مدافعان حرم» به سوریه اعزام کرد.
این نفوذ و حضور اما در ۱۸ آذرماه و با سقوط حکومت بشار اسد پایان یافت.
رامی عبدالرحمن، مدیر دیدهبان حقوق بشر سوریه، به رادیوفردا میگوید ایران دیگر حضور حقیقی در سوریه ندارد:
«حتی شیعیان که ایران گمان میکرد بستری برای فعالیت آن هستند، برپایه نظرخواهی که دیدهبان از جمله از روحانیون شیعه در چند منطقه سوریه انجام داد، معلوم شد که آنها معتقدند ایران بزرگترین دروغی بود که سالها با آن زندگی کردند. یکی از روحانیون بلندپایه به دیدهبان گفت که ایران خیلی راحت ما را در برابر آیندهای نامعلوم رها کرد».
مخالفان اسد نقشی در برچیدن زیر ساختهای ایران در سوریه نداشتند
۱۱ روز پس از پیشروی مخالفان مسلح بشار اسد از شمال غربی سوریه، نظام حاکم بر دمشق سقوط کرد. مخالفان در این مسیر، با هیچ مقاومت جدی مواجه نشدند.
رامی عبدالرحمن معقد است که از میان رفتن زیرساختهای مرتبط با جمهوری اسلامی، نتیجه اقدامات مخالفان اسد نبود.
او میگوید: «این معترضان نبودند که زیر ساختهای مرتبط با ایران در سوریه را از بین بردند. آنها این توانایی را ندارند. این یک دروغ است اگر بگوییم، انقلاب سوریه به حضور ایران پایان داد. اگر حملات گسترده اسرائیل و تصمیمها و توافقهای پشت پرده نبود، ایران از سوریه خارج نمیشد. ایران حدود ۶۵ هزار جنگجو در سوریه داشت. اگر تصمیم به جنگ میگرفت، درگیریها ماهها یا حتی سالها طول میکشید تا مخالفان بتوانند به دمشق برسند».
جمهوری اسلامی شکست را نمیپذیرد
اما به هر حال آنچه پیشآمد، شکستی برای سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی محسوب میشود؛ رویدادی که بر دیگر تحولات منطقه نیز تاثیر گذاشت. جمهوری اسلامی اما شکست را نمیپذیرد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اخیراً در یک سخنرانی گفت: «عدهای از روی فقدان فهم و شناخت و تحلیل درست از مسائل، اینگونه تصور و بیان میکنند که با وقوع حوادث اخیر منطقه، خونهای ریختهشده در راه دفاع از حرم، هدر رفته که این تصور و بیان آن، خطا و اشتباهی بزرگ است.»
او همچنین استمرار حضور کسانی که آنها را «اشغالگران متجاوز» در سوریه نامید، «ناممکن» خواند و ادعا کرد: «سوریه متعلق به مردم سوریه است و متعرضان به خاک سوریه، بدون تردید روزی در مقابل قدرت جوانان غیور سوری مجبور به عقبنشینی خواهند شد.»
مسعود الفک، روزنامهنگار و کارشناس مسائل خاورمیانه که مقیم امارات است، در این باره به رادیوفردا میگوید: «جمهوری اسلامی نمیخواهد تحولات میدانی را بپذیرد. عدم پذیرش واقعیتها، مقامهای جمهوری اسلامی را به سوی یک خوانش ایدهآلیستی سوق میدهد که هیچ تناسبی با واقعیتها و تحولات راهبردی و عوض شدن جای برنده و بازنده ندارد.»
او تأکید میکند: «در تحولات سوریه، جمهوری اسلامی اکنون بازنده است. اگر بخواهد با تحولات برپایه شعارهای گذشته و نگاه ایدهآلیستی تعامل کند، به منافع خود در منطقه آسیب خواهد رساند.»
آیا ایران قادر به بازیابی جایگاه خود در سوریه است؟
از روزی که نظام پیشین سوریه سقوط کرد، رسانهها و تحلیلگران سیاسی سعی کردند گامهای آینده جمهوری اسلامی ایران در منطقه را حدس بزنند. در این میان همواره این سوال مطرح بوده که تهران دست به چه اقدامهایی خواهد زد؛ سوالی که پس از سخنان علی خامنهای پر رنگتر شده است.
رامی عبدالرحمن، مدیر دیدهبان حقوق بشر سوریه، سخنان علی خامنهای را دارای مصرف داخلی میداند. او به رادیو فردا گفت: « ایران در سوریه نمیتواند کاری از پیش ببرد. ضربالمثلی داریم که میگوید: قبل از باران، هوا ابری میشود. سخنان خامنهای نه ابر بارانزایی دارد و نه بارانی. این سخنان برای بالا بردن روحیه طرفدارانش در ایران است.»
مسعود الفک هم بر این باور است که ترکیب جمعیتی سوریه به ایران اجازه اقداماتی نظیر آنچه در عراق انجام داد نمیدهد. او میگوید که ۸۰ درصد جمعیت سوریه را عربهای سنی تشکیل میدهند. این جمعیت نمیتواند بستری برای گروههای تحت حمایت ایران، ایجاد کند.
اما محمد جواد اکبرین، تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس، نگاه دیگری دارد. او با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران تجربه افغانستان را پیشرو دارد، به رادیو فردا گفت: «در تجربه افغانستان، جمهوری اسلامی نیازی به ارسال نیرو نداشت. جمهوری اسلامی در افغانستان یک هدف مرکزی داشت که شکست تجربه حضور آمریکا در این کشور بود.»
آقای اکبرین میافزاید: «جمهوری اسلامی برای رسیدن به این هدف، نیروهایی در افغانستان اجیر کرد و به آنها پول داد و با جریانهایی چون حکمتیار وارد مذاکرات طولانی شد که نتیجه آن ناامن شدن افغانستان برای آمریکا، دولت جدید کابل و دامن زدن به رویدادهایی از جنس فساد بود که در نهایت به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان انجامید.»
جمهوری اسلامی و روابط دیپلماتیک با حاکمان جدید سوریه
در این شرایط، عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، رئوف شیبانی را به عنوان نماینده ویژه خود در امور سوریه منصوب کرده است. این در حالی است که به نظر میرسد تهران هنوز با حاکمان جدید سوریه ارتباط برقرار نکرده است.
محمد جواد اکبرین معتقد است که روابط دیپلماتیک یکی از راههای بازگشت ایران به سوریه است اما زمینه سابق را ندارد. او معتقد است: «اکنون با توجه به مدل حضور عربستان سعودی در بازسازی سوریه و مدل ارتباط احمد الشرع (فرمانده ائتلافی که قدرت را در سوریه در دست گرفته) با کشورهایی که نفوذ ایران در سوریه را نمیخواهند، بعید است ایران از راههای دیپلماتیک به نتیجه برسد.»
آقای اکبرین میافزاید: «ایران حتماً در آینده در سوریه سفیر خواهد داشت و حتماً راههای دیپلماتیک را دنبال خواهد کرد، اما شانسی برای موفقیت ایران از این مسیر برای بازگشت به سوریه نمیبینم.»
مسعود الفک اما معتقد است ایران تنها یک راه برای بازسازی روابط خود دارد و آن هم «پذیرش واقعیتها و درک آنها و تلاش برای ایجاد راهی برای برقراری روابط جدید است.»
شرایط فعلی آن قدر برای تهران دشوار شده که سیاستهای منطقهایاش را با چالشهای جدی مواجه کرده و از سوی دیگر، تا آیندهای نامعلوم مشخص نیست که چه جایگاهی در سوریه نوین خواهد داشت.