نامه دوم مهرآئین به خامنهای: اکنون که به مرگ نزدیکتر هستید رویکرد خود به زندگی و قدرت و سیاست را تغییر دهید
+83
رأی دهید
-5

خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای: بدون بخشایش آینده ای در کار نخواهد بود
۱. جناب آقای خامنه ای این جمله زیبا از اسقف "دزموند توتو" که توانست در کنار نلسون ماندلا آفریقای جنوبی گرفتار در آپارتاید را تبدیل به نشانه حضور خداوند بر زمین کند به خاطر بسپارید. او در توصیف حیات دینی و سیاسی خودش می نویسد:" خداوند حرکتی به سوی توازن، نیکی، صلح و عدالت است....مسیح می گوید آن هنگام که از زمین عروج کنم همگان را با خویش خواهم برد...هیچکس غیر خودی نیست.همه خودی اند و به هم تعلق دارند.بیگانه ای نیست، همه از یک خانواده اند، خانواده خداوند، خانواده انسان". او پس از بیان این جملات می نویسد " الحق که خداوند حس شوخ طبعی دارد". چرا چنین می گوید؟ چون معتقد است هیچکس نمی تواند باور کند آفریقای جنوبی با آن میزان خشونت اکنون تبدیل به نماد صلح و مهر الهی در جهان است. او باز می نویسد: " ناامید تر از ما نبود، خدا می خواهد دیگران به ما بنگرند و شهامت بیابند.خدا می خواهد ما نور امید باشیم، الگویی محتمل باشیم.به آفریقای جنوبی نگاه کنید.....حالا دیگر هیچ کس هیچ مشکلی را در هیچ کجای دنیا حل ناشدنی نمی پندارد.برای همه امیدی هست".
۲.در نامه قبلی ام به شما در مقام یک استاد داور گفتم اگر چه رساله حکمرانی شما بسیار ضعیف است و عنوان فصل آخرش یعنی " سرزمین سوخته ایران" کافیست تا همه مردم در مقام داوری حیات سیاسی شما به شما نمره مردودی بدهند، هنوز اما یک فرصت بزرگ در اختیار دارید تا از خود انسانی جاودانه بسازید. نیمی از این ماجرا به موقعیتی باز می گردد که در آن قرار داریم: موقعیت بحران، موقعیت انحطاط، موقعیت فروپاشی نظم جامعه. این موقعیت حاصل عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی و دو رهبر سیاسی آن یعنی آیت الله خمینی و شماست. اما همین موقعیت به زبان آن فیلسوف برترین موقعیت و فرصت برای شماست که با نقش آفرینی درست همه چیز را در جای درست آن قرار دهید. سیاست یعنی " چیدمان درست چیزها". اکنون که نظم سیاسی ما بهم ریخته است و به زبان دزموند توتو گویی ما در یک آزمون الهی قرار داریم که می تواند تبدیل به الگویی برای بقیه انسانها شود کافیست اندکی از آنچه در آن گرفتارید فاصله بگیرید و با بازگشت به نقطه صفر زندگی یکبار دیگر متولد شوید و از خود چیز دگر بسازید: الگوی بخشایش شوید.اول خود و گذشته تان را بر خود ببخشید و بعد با طلب حلالیت از مردم از آنها بخواهید شما را ببخشند و به شما فرصت دهند تا همه چیز را در جای خود قرار دهید و در آرامش از قدرت کناره گیری کنید و مهیای دیدار با خداوند شوید.
۳. جناب آقای خامنه ای من شما را از سالهای دور می شناسم. آنروزها در میان ما جوانان مشتاق به اندیشه های مرحوم شریعتی که مورد غضب روحانیون بود این جمله امید بخش مطرح بود که یک روحانی به نام سید علی خامنه ای وجود دارد که با انتقادهای علی شریعتی به نوع دینداری سنتی و روحانیت سنتی همراه است. باز می شنیدیم که شما دوست مرحوم شجریان، مرحوم اخوان ثالث و استاد شفیعی کدکنی هستید. آنروزها در دنیای نوجوانی ما حضور افرادی چون شما امیدبخش بود چون ما بچه های این سرزمین فکر می کردیم بزرگان ما اهل هنر، ادبیات، موسیقی، شعر و اندیشه هستند. اکنون از شما می پرسم واقعا بر شما چه گذشت که چنین شدید و از خود انسانی ساختید که تنها می توان در یک کلمه آن را " باورناپذیر" دانست. شما رشد کردید، سن تان بیشتر شد، تجربه تان بیشتر شد، مطالعه تان بیشتر شد، و احتمالا باید در پیوند با امر الهی احساساتتان هم لطیف تر شده باشد. اما چه شد که در چشم مردم تبدیل به یک " رهبر ناپذیرفتنی" شدید؟ هرگز خود را با این پرسش روبرو ساخته اید که من چگونه تبدیل به ابژه نفرت و کینه مردم جامعه ام شدم؟ جناب آقای خامنه ای شما هم فرزند پسر دارید، هم فرزند دختر و هم عروس و هم داماد. نوه دارید و...چگونه در مقام یک پدر می توانید نسبت به حس پدری پدران این جامعه به فرزندانشان بی اعتنا باشید و دستور به شلیک و کشتن فرزندان این جامعه دهید؟ بر فرض تصور که این بچه ها الگوی مورد تایید شما نیستند. مگر شما در جایگاه رهبری دینی یک جامعه نباید آنقدر از سعه صدر و گستردگی وجود برخوردار باشید که بتوانید تمام این تفاوت ها را در خود درونی کنید و تبدیل به انسانی با وسعت وجودی به اندازه ایران و مردمانش شوید. قطعا شما زیاد قرآن خوانده اید و قطعا به احادیث قدسی و جملات امام علی بسیار آگاهید. شاید زیباترین درس در تمامی ادیان این درس الهی است که " بمیرید قبل از آنکه بمیرید". اگر این درس را درک کرده باشید که طبعا کرده اید چگونه اینهمه دل به ماجرای چند روزه این جهان بسته اید و آن را چنین جدی گرفته اید. در جهانی با عظمت این جهان و با وجود میلیاردها کهکشان و آمدن اینهمه انسان و رفتن آن ها، شما دلخوش به چه هستید که چنین خشک و جدی و عبوس به جنگ همگان رفته اید؟ تصور نمی کنید زیادی ماجرای انسان را جدی گرفته اید؟ هرگز فکر نکرده اید که این زندگی در این شکلش که انباشته از آمدن و رفتن انسانهای بزرگ و کوچک بسیار بوده است اصولا پروژه ای چندان مهم نیست و تمام تلاش انسانها فقط این بوده است که این بی معنایی زندگی را اندکی معنادار سازند تا بتوانند بودن خود را تحمل کنند و بعد از این جهان بروند؟ چرا تصور می کنید در مرکز عالم جای دارید و رسالت هدایت بشر را بر عهده دارید؟ اندکی از این جهان فاصله بگیرید، موسیقی بشنوید، با مردم گفتگو کنید، به دیدار طبیعت بروید، با نوه های خود بازی کنید، از دشمن شناسی فاصله بگیرید، در چشمانهای انسانها دیگر حیرت و راز متفاوت بودن را ببینید و آرام و ریلکس با همه چیز ، به ویژه قدرت، برخورد کنید و بگذارید تمامی این مردم در این زندگی نقش خود را ایفا کنند و سیاست را امری همگانی بدانند. چه چیز شما را اینگونه سرسخت و جدی در جنگ با مردم و جهان نگه داشته است؟ آن را بشکنید و به سان مولوی عاشقانه به مردم عشق بورزید تا در نتیجه عاشقی با مردم شایسته معشوقی شوید.
۴.جناب آقای خامنه ای اینروزها روزهای آخر عمر شما و همه هم نسلان شماست. من و امثال من نیز زود به شما خواهیم پیوست. وجود مرگ به زبان آن فیلسوف به ما می گوید که ما هیچوقت نمی توانیم مجموع شویم و بگوییم همه چیز تحت کنترل ماست. اندیشه مرگ اندیشه رهایی و آزادی است. اکنون که به مرگ نزدیکتر هستید رویکرد خود به زندگی و قدرت و سیاست را تغییر دهید و با مبنا قرار دادن دو اصل " برگشت ناپذیری" و " بخشایش" طرح دیگری آغاز کنید و نام خود را از بسیاری سیاهی ها دور سازید. برگشت ناپذیری یعنی دیگر نمی توان کاری برای گذشته ای که بر ما گذشته است کرد، اما بخشایش یعنی هنوز امید باقی ست. آنچه به عنوان عقلانیت سیاسی دو ولی فقیه ممکن شده است چیزی جز یک پروژه ویرانگر نبوده است. حالا که قدرت هنوز در دست شما متمرکز است دستور دهید فرآیند تغییرات سیاسی در کشور آغاز شود. در این میان با گفتگوی مستقیم با آمریکا و استفاده از تمامی اشکال خلاقیت در گفتگو با این کشور خطر جنگ را از کشور دور کنید و بعد از ممکن شدن این تحولات با مردم خداحافظی کنید و از آنها بخواهید که مطابق دو اصل برگشت ناپذیری و بخشایش شما را ببخشند. مولانا در وصف رابطه اش با فرزندش می گوید:" او از من بود، اما من مالکش نبودم". این را شما در وصف دنیا و قدرت هم می توانید بگویید:" قدرت از آن من بود، اما من مالکش نبودم". از قدرت خداحافظی کنید و اندکی در آرامش در کنار خانواده زندگی کنید که همه ما دیر یا زود رفتنی هستیم. بگذارید راه جدید در این کشور آغاز شود و از این کشور چیز دیگر بسازد.
۵. این قاعده غلط که هر کس شما را خطاب قرار داد بلافاصله با حضور در دادگاه مواجه می شود را نیز منحل سازید و دستور دهید بگذارند همه مردم بدون ترس با شما سخن بگویند. نعوذ بالله شما که از خداوند برتر نیستید. ما روزانه صدها بار از خداوند گله میکنیم و باز نام او را مایه آرامش خود می سازیم. این چه رسمی ست که شما در سیاست این مملکت بنیان گذاشته اید. احترام شما واجب اما سخن گفتن با شما هم حق مردم است. شما رهبری برای مردمید نه بر مردم. از همین عید دستور دهید فضای کشور و سیاست آن دگرگونه شود. نگذارید این تصور در مردم شکل بگیرد که ما همه چیزمان ، حتی حکومت دیندارانمان بر ما ، "غیر عقلانی" ست.
۶. امیدوارم گفتگوی این معلم جامعه شناسی با شما بهانه ای برای گفتگوی ساده تر همگان با شما و شما با همه مردم شود. ما دانشگاهیان که با هزینه این سرزمین درس خوانده ایم هم وظیفه داریم و هم حق ماست که درباره آنچه بر این سرزمین می گذرد سخن بگوییم. عدم گفتگوی اهل فرهنگ این سرزمین به معنای مرگ اندیشه در این سرزمین است. چهار خواهر " عشق، ایمان، آزادی، عدالت" اصول زندگی من هستند. آنچه با شما گفتم ترکیبی از این چهار اصل بود. امیدوارم جامعه ما بتواند مبتنی بر این اصول الگویی چون آفریقای جنوبی برای دیگر مردمان شود و به آن ها نشان دهد که همواره امید وجود دارد. در پایان بگویم من خودم را برای بیست سال زندگی در زندان آماده کرده ام. هیچ چیز برای من شیرین تر از خلوت و سکوت نیست. اگر با وجود تمامی این حرفها، نیروهای تحت امرتان دستور به زندان دادند من با روی باز آن را می پذیرم اما باز از آنجا هم به شما پیام خواهم داد:" بدون بخشایش آینده ای در کار نخواهد بود".
مصطفی مهرآیین
معلم جامعه شناسی
۱. جناب آقای خامنه ای این جمله زیبا از اسقف "دزموند توتو" که توانست در کنار نلسون ماندلا آفریقای جنوبی گرفتار در آپارتاید را تبدیل به نشانه حضور خداوند بر زمین کند به خاطر بسپارید. او در توصیف حیات دینی و سیاسی خودش می نویسد:" خداوند حرکتی به سوی توازن، نیکی، صلح و عدالت است....مسیح می گوید آن هنگام که از زمین عروج کنم همگان را با خویش خواهم برد...هیچکس غیر خودی نیست.همه خودی اند و به هم تعلق دارند.بیگانه ای نیست، همه از یک خانواده اند، خانواده خداوند، خانواده انسان". او پس از بیان این جملات می نویسد " الحق که خداوند حس شوخ طبعی دارد". چرا چنین می گوید؟ چون معتقد است هیچکس نمی تواند باور کند آفریقای جنوبی با آن میزان خشونت اکنون تبدیل به نماد صلح و مهر الهی در جهان است. او باز می نویسد: " ناامید تر از ما نبود، خدا می خواهد دیگران به ما بنگرند و شهامت بیابند.خدا می خواهد ما نور امید باشیم، الگویی محتمل باشیم.به آفریقای جنوبی نگاه کنید.....حالا دیگر هیچ کس هیچ مشکلی را در هیچ کجای دنیا حل ناشدنی نمی پندارد.برای همه امیدی هست".
۲.در نامه قبلی ام به شما در مقام یک استاد داور گفتم اگر چه رساله حکمرانی شما بسیار ضعیف است و عنوان فصل آخرش یعنی " سرزمین سوخته ایران" کافیست تا همه مردم در مقام داوری حیات سیاسی شما به شما نمره مردودی بدهند، هنوز اما یک فرصت بزرگ در اختیار دارید تا از خود انسانی جاودانه بسازید. نیمی از این ماجرا به موقعیتی باز می گردد که در آن قرار داریم: موقعیت بحران، موقعیت انحطاط، موقعیت فروپاشی نظم جامعه. این موقعیت حاصل عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی و دو رهبر سیاسی آن یعنی آیت الله خمینی و شماست. اما همین موقعیت به زبان آن فیلسوف برترین موقعیت و فرصت برای شماست که با نقش آفرینی درست همه چیز را در جای درست آن قرار دهید. سیاست یعنی " چیدمان درست چیزها". اکنون که نظم سیاسی ما بهم ریخته است و به زبان دزموند توتو گویی ما در یک آزمون الهی قرار داریم که می تواند تبدیل به الگویی برای بقیه انسانها شود کافیست اندکی از آنچه در آن گرفتارید فاصله بگیرید و با بازگشت به نقطه صفر زندگی یکبار دیگر متولد شوید و از خود چیز دگر بسازید: الگوی بخشایش شوید.اول خود و گذشته تان را بر خود ببخشید و بعد با طلب حلالیت از مردم از آنها بخواهید شما را ببخشند و به شما فرصت دهند تا همه چیز را در جای خود قرار دهید و در آرامش از قدرت کناره گیری کنید و مهیای دیدار با خداوند شوید.
-Advertisemnet-
۳. جناب آقای خامنه ای من شما را از سالهای دور می شناسم. آنروزها در میان ما جوانان مشتاق به اندیشه های مرحوم شریعتی که مورد غضب روحانیون بود این جمله امید بخش مطرح بود که یک روحانی به نام سید علی خامنه ای وجود دارد که با انتقادهای علی شریعتی به نوع دینداری سنتی و روحانیت سنتی همراه است. باز می شنیدیم که شما دوست مرحوم شجریان، مرحوم اخوان ثالث و استاد شفیعی کدکنی هستید. آنروزها در دنیای نوجوانی ما حضور افرادی چون شما امیدبخش بود چون ما بچه های این سرزمین فکر می کردیم بزرگان ما اهل هنر، ادبیات، موسیقی، شعر و اندیشه هستند. اکنون از شما می پرسم واقعا بر شما چه گذشت که چنین شدید و از خود انسانی ساختید که تنها می توان در یک کلمه آن را " باورناپذیر" دانست. شما رشد کردید، سن تان بیشتر شد، تجربه تان بیشتر شد، مطالعه تان بیشتر شد، و احتمالا باید در پیوند با امر الهی احساساتتان هم لطیف تر شده باشد. اما چه شد که در چشم مردم تبدیل به یک " رهبر ناپذیرفتنی" شدید؟ هرگز خود را با این پرسش روبرو ساخته اید که من چگونه تبدیل به ابژه نفرت و کینه مردم جامعه ام شدم؟ جناب آقای خامنه ای شما هم فرزند پسر دارید، هم فرزند دختر و هم عروس و هم داماد. نوه دارید و...چگونه در مقام یک پدر می توانید نسبت به حس پدری پدران این جامعه به فرزندانشان بی اعتنا باشید و دستور به شلیک و کشتن فرزندان این جامعه دهید؟ بر فرض تصور که این بچه ها الگوی مورد تایید شما نیستند. مگر شما در جایگاه رهبری دینی یک جامعه نباید آنقدر از سعه صدر و گستردگی وجود برخوردار باشید که بتوانید تمام این تفاوت ها را در خود درونی کنید و تبدیل به انسانی با وسعت وجودی به اندازه ایران و مردمانش شوید. قطعا شما زیاد قرآن خوانده اید و قطعا به احادیث قدسی و جملات امام علی بسیار آگاهید. شاید زیباترین درس در تمامی ادیان این درس الهی است که " بمیرید قبل از آنکه بمیرید". اگر این درس را درک کرده باشید که طبعا کرده اید چگونه اینهمه دل به ماجرای چند روزه این جهان بسته اید و آن را چنین جدی گرفته اید. در جهانی با عظمت این جهان و با وجود میلیاردها کهکشان و آمدن اینهمه انسان و رفتن آن ها، شما دلخوش به چه هستید که چنین خشک و جدی و عبوس به جنگ همگان رفته اید؟ تصور نمی کنید زیادی ماجرای انسان را جدی گرفته اید؟ هرگز فکر نکرده اید که این زندگی در این شکلش که انباشته از آمدن و رفتن انسانهای بزرگ و کوچک بسیار بوده است اصولا پروژه ای چندان مهم نیست و تمام تلاش انسانها فقط این بوده است که این بی معنایی زندگی را اندکی معنادار سازند تا بتوانند بودن خود را تحمل کنند و بعد از این جهان بروند؟ چرا تصور می کنید در مرکز عالم جای دارید و رسالت هدایت بشر را بر عهده دارید؟ اندکی از این جهان فاصله بگیرید، موسیقی بشنوید، با مردم گفتگو کنید، به دیدار طبیعت بروید، با نوه های خود بازی کنید، از دشمن شناسی فاصله بگیرید، در چشمانهای انسانها دیگر حیرت و راز متفاوت بودن را ببینید و آرام و ریلکس با همه چیز ، به ویژه قدرت، برخورد کنید و بگذارید تمامی این مردم در این زندگی نقش خود را ایفا کنند و سیاست را امری همگانی بدانند. چه چیز شما را اینگونه سرسخت و جدی در جنگ با مردم و جهان نگه داشته است؟ آن را بشکنید و به سان مولوی عاشقانه به مردم عشق بورزید تا در نتیجه عاشقی با مردم شایسته معشوقی شوید.
۴.جناب آقای خامنه ای اینروزها روزهای آخر عمر شما و همه هم نسلان شماست. من و امثال من نیز زود به شما خواهیم پیوست. وجود مرگ به زبان آن فیلسوف به ما می گوید که ما هیچوقت نمی توانیم مجموع شویم و بگوییم همه چیز تحت کنترل ماست. اندیشه مرگ اندیشه رهایی و آزادی است. اکنون که به مرگ نزدیکتر هستید رویکرد خود به زندگی و قدرت و سیاست را تغییر دهید و با مبنا قرار دادن دو اصل " برگشت ناپذیری" و " بخشایش" طرح دیگری آغاز کنید و نام خود را از بسیاری سیاهی ها دور سازید. برگشت ناپذیری یعنی دیگر نمی توان کاری برای گذشته ای که بر ما گذشته است کرد، اما بخشایش یعنی هنوز امید باقی ست. آنچه به عنوان عقلانیت سیاسی دو ولی فقیه ممکن شده است چیزی جز یک پروژه ویرانگر نبوده است. حالا که قدرت هنوز در دست شما متمرکز است دستور دهید فرآیند تغییرات سیاسی در کشور آغاز شود. در این میان با گفتگوی مستقیم با آمریکا و استفاده از تمامی اشکال خلاقیت در گفتگو با این کشور خطر جنگ را از کشور دور کنید و بعد از ممکن شدن این تحولات با مردم خداحافظی کنید و از آنها بخواهید که مطابق دو اصل برگشت ناپذیری و بخشایش شما را ببخشند. مولانا در وصف رابطه اش با فرزندش می گوید:" او از من بود، اما من مالکش نبودم". این را شما در وصف دنیا و قدرت هم می توانید بگویید:" قدرت از آن من بود، اما من مالکش نبودم". از قدرت خداحافظی کنید و اندکی در آرامش در کنار خانواده زندگی کنید که همه ما دیر یا زود رفتنی هستیم. بگذارید راه جدید در این کشور آغاز شود و از این کشور چیز دیگر بسازد.
۵. این قاعده غلط که هر کس شما را خطاب قرار داد بلافاصله با حضور در دادگاه مواجه می شود را نیز منحل سازید و دستور دهید بگذارند همه مردم بدون ترس با شما سخن بگویند. نعوذ بالله شما که از خداوند برتر نیستید. ما روزانه صدها بار از خداوند گله میکنیم و باز نام او را مایه آرامش خود می سازیم. این چه رسمی ست که شما در سیاست این مملکت بنیان گذاشته اید. احترام شما واجب اما سخن گفتن با شما هم حق مردم است. شما رهبری برای مردمید نه بر مردم. از همین عید دستور دهید فضای کشور و سیاست آن دگرگونه شود. نگذارید این تصور در مردم شکل بگیرد که ما همه چیزمان ، حتی حکومت دیندارانمان بر ما ، "غیر عقلانی" ست.
۶. امیدوارم گفتگوی این معلم جامعه شناسی با شما بهانه ای برای گفتگوی ساده تر همگان با شما و شما با همه مردم شود. ما دانشگاهیان که با هزینه این سرزمین درس خوانده ایم هم وظیفه داریم و هم حق ماست که درباره آنچه بر این سرزمین می گذرد سخن بگوییم. عدم گفتگوی اهل فرهنگ این سرزمین به معنای مرگ اندیشه در این سرزمین است. چهار خواهر " عشق، ایمان، آزادی، عدالت" اصول زندگی من هستند. آنچه با شما گفتم ترکیبی از این چهار اصل بود. امیدوارم جامعه ما بتواند مبتنی بر این اصول الگویی چون آفریقای جنوبی برای دیگر مردمان شود و به آن ها نشان دهد که همواره امید وجود دارد. در پایان بگویم من خودم را برای بیست سال زندگی در زندان آماده کرده ام. هیچ چیز برای من شیرین تر از خلوت و سکوت نیست. اگر با وجود تمامی این حرفها، نیروهای تحت امرتان دستور به زندان دادند من با روی باز آن را می پذیرم اما باز از آنجا هم به شما پیام خواهم داد:" بدون بخشایش آینده ای در کار نخواهد بود".
مصطفی مهرآیین
معلم جامعه شناسی
۵۵

hamid411 - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا
یک سوال اقای مهرآیین: چرا داری زور میزنی راه در رو به خامنه ای نشون بدی؟؟
4
26
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۵
۵۰

Persian2600 - استکهلم، سوئد
این مصطفی هم حوصله ای داره ها، بابا اینها یاسین خواندن تو گوش خر، البته دور از جون خر. علی چلاق مفعول اگر ادم شدنی میبود تا الان شده بود. این چارپا امامه بسر ابله تا لبه گور هم که بره همین خواهد پس الکی وقت خودتو تلف نکن.
4
35
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۰
۵۵

ایران کلیش واس ماس - هامبورگ، آلمان
درود بر شما استاد محترم و فهیم و عاقل، درود.
4
25
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۴:۴۸
۳۴

Hassan1479 - تهران، ایران
خامنه ای مشابه تمام دیکتاتور ها نمیتواند بر گردد .مجبور استکه برای حفظ و بقای خودش و تمام اطرافیان خودش که در طی ۴۶ سال در قتل و غارت ملت ایران نقش داشتند، شدت فشار بر مردم را افزایش دهد . راهی که ج.ا طی کرده غیر قابل برگشت است . بنظرم اعمال خمینی و خامنه ای ریشه در تئوری اسلامی دارد ، همانطور که تئوری نازی و فاشیست باعث قتل میلیون ها نفر شد ، تئوری اسلامی هم مسبب تخریب برجهای دوقلو و سر بریدن آدم ها توسط داعش شده است ، باید یک ........ دیگر برای تئوری اسلامی پیاده شود .
6
30
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۶:۲۵
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
کاری به این نامه نویسیها ندارم. خودش باید درک کند آیا اثری دارد یا خیر؟ مثل زمان قجار شده. ناصر الدین شاه استاد این نامه نویسی بود. یک نامه به امیر کببیر مینوشت.سه صفحه قربان صدقه امیر کبیر.که من تو را دوست دارم. شما بسیار وطن پرست هستید. اشگ من از دوری شما در آمده. داماد من هستی.ولی غمگین نشو. اگر من شما را در حمام فین خفه کردم. حالا این نامه نویسی به سلطان حسین صفوی دوم.ولی همه این نامه یک طرف. یک جمله آن یک طرف. "باز می شنیدیم که شما دوست مرحوم شجریان، مرحوم اخوان ثالث و استاد شفیعی کدکنی هستید. " خودشان هم اعتراف ولی امروز میگویند ما نبودیم .شاه مذهبی بود. با تاریکترین قشر جامعه اسلامی اتحاد و ایران را ویران. امروز ایراد چرا فرح رفت زیارت مکه ؟ بیهودگی منطق قادر است مغز انسان را کاملاً گیج کند.
5
13
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۳
۳۶

Hamam.Mansoori - قزوین ، ایران
افرین بر این بزرگمرد. هر چند ما دوست داریم رژیم اصلاح نشود و سقوط کند ولی این نامه ها قطعا یعنی خودی های نظام روز به روز ریزش میکنند و در نهایت رژیم سقوط خواهد کرد ولی اینکه چه زمانی باشد معلوم نیست چون این رژیم رحم ندارد و هر تعداد بخواهد میکشد اعدام میکند تجاوز میکند کودک کشی میکند به چشم ها فشنگ ساچمه ای میزند و با استفاده از دین و ایات قران و اراجیف اسلامی قرانی مثل افساد فی الارض محاربه بغی و غیره مخالفان را از پیش رو برمیدارد
1
8
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۸
۵۵

hamid4053 - اصفهان، ایران
اقای مهرائین حیف از شما نیست که به اینصورت با این پیر خرفت عقده ای نامه نگاری میکنید. ایا فکر میکنید که این نابخرد خودش تصمیم میگیرد؟ این ضد ایران و ایرانی دستورات اربابش پوتین را اجرا میکند. اینها بارها گفته اند که زمان رفتنشان که برسد از ایران زمینی سوخته بیشتر به جای نمیگذارند. الان هم در شرف رسیدن به هدفشان میباشند. شهید کسروی خوب این انگلهای عمامه به سر را شناخته بود. شما را درک میکنم که به خاطر این اب و خاک حاضر شده اید بر خلاف میلتان با این پیر خرفت عقده ای اینچنین نامه نگاری کنید. اما دستور ارباب باید از طرف این نابکار اجرا شود.
0
4
سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۸