عاقبت رضا سراج، سرتیپ پاسدار شکنجه‌گر؛ داستانی واقعی از فساد پزشکی در جمهوری اسلامی

رضا سراجایرج مصداقی
از آن‌جا که سال‌هاست در مورد شیوع انواع فساد در ساختار درمانی و آموزش پزشکی ایران تحقیق می‌کنم، لاپوشانی و بایکوت خبری در انتشار خبر بیماری رضا سراج در ۱۲ شهریور ۱۴۰۳و پس از آن مرگ او در ۳۱ شهریور توجه‌ام را جلب کرد. به واقع در هیچ خبرگزاری اطلاعی در در مورد نوع واقعی بیماری او و روند درمانش یافت نمی‌شد و در نهایت خبر رسمی مبنی بر این که مهره‌ی بدنام نظام اسلامی به چه دلیل و چگونه به هلاکت رسید، انتشار نیافت. با این حال در محافل پزشکی صحبت درباره چگونگی مرگ این دژخیم و تروریست اسلامی بسیار است.


من اما آگاهم که مافیای پزشکی به منظور جلوگیری از افشای حلقه‌های فساد، مانع اطلاع‌رسانی در این موارد می‌شود و کسی هم پاسخگو نیست. پس بر آن شدم نگاهی دقیق‌تر به این موضوع بیاندازم. در این مسیر سلسله وقایعی را دریافتم که به یک داستان جنایی بیشتر شبیه است. داستانی که باور نکردنی می‌نماید اما واقعیت دارد و خواندنش ما را به کشف فساد گسترده‌ای رهنمون می‌شود که عوامل نظام هم قربانی آن می‌شوند.

حقایق آشکار شده در پرس و جوهایم از کادرهای شرافتمند پزشکی، به روشنی نشان می­دهد که عوامل رانتی، سپاهی و اطلاعاتی نظام اسلامی که امروزه، به مقام ریاست­‌جمهوری هم رسیده‌­اند، از چه پشتوانه‌ی بزرگ امنیتی­‌ای برخوردار هستند که شرح قصورهایشان، حتی وقتی منجر به مرگ یکی از چهره­‌های مهم امنیِتی اطلاعاتی کشور شده باشد، به اطلاع جامعه نمی رسد.

اینک پیش از شرح ماجرا لازمست با رضا سراج آشنا شویم .
کارنامه امنیتی و تروریستی رضا سراج
سرتپ‌دوم رضا سراج با نام مستعار علوی فعالیت خود را از دهه ۱۳۷۰ به‌عنوان بازجو آغاز کرد و مدتی بعد با نام مستعار علوی بازجوی ارشد سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی در این دوره مسئول پرونده‌های فعالان سیاسی و دانشجویی در ایران بود و در اخذ اعترافات اجباری از دانشجویان با اعمال فشار و شکنجه نقش داشت.

معاونت سیاسی قرارگاه ثارالله در تهران، ریاست سازمان بسیج دانشجویی، معاونت سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، ریاست دانشکده پیامبر اعظم و دانشگاه جامع امام حسین، برخی دیگر از مسئولیت‌های او در سپاه پاسداران بود.

وی به عنوان رئیس واحد عملیات ویژه سازمان اطلاعات سپاه پاسداران مسئولیت مجموعه‌ای از عملیات نافرجام علیه شهروندان اسرائیلی را بر عهده داشت و به همین دلیل برکنار شد. سراج در خرداد ۱۴۰۲ به دلیل مشارکت در طرح ترورهای خارج از کشور، در فهرست تحریم‌های وزارت خزانه‌داری آمریکا قرار گرفت و در دی ۱۴۰۲ به عنوان سخنگو و معاون فرهنگ و ارتباطات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی منصوب شد.

با این مقدمه به سراغ موضوع بیماری و مرگ این عنصر امنیتی می‌رویم .
بیماری سراج و سابقه آن
رضا سراج سال‌ها قبل از بیماری اخیر خود، دچار کاهش بینایی هر دو چشم بوده و بارها برای این منظور به چشم­‌پزشکان سپاهی امنیتی مراجعه می­کرده که برایش عینک تجویز می­کردند. هیچکدام از این به اصطلاح متخصصان متوجه علت کاهش بینایی سراج نشدند و درخواست بررسی مسیر بینایی در مغز را نکردند. در عکس‌های متعدد او می توان عینک­های مختلفش را دید. در نهایت پس از این‌که چشم راست سراج کاملاً نابینا شد و نیز به علت سردردهای شدید، بالاخره این چشم‌­پزشکان ابله به این نتیجه رسیدند که مشکل چشم‌های بازجو سراج با عینک برطرف نمی­شود! به این ترتیب او تحت تصویربرداری­های مغزی قرار گرفت و به علت مبتلا بودن به تومور خوش­‌خیم و بزرگ هیپوفیز به پزشکان مغز و اعصاب ارجاع داده شد. همین‌که نوع بیماری وی هیچگاه رسانه­‌ای نشد؛ این شک را در من بوجود آورد که وی مبتلا به توموری بدخیم نبوده­ است زیرا طرح موضوع بدخیم‌­بودن و گسترده‌­بودن تومور، می­توانست پزشکان معالج را به نوعی مبرا از قصور جلوه دهد.
بر اساس اخباری که به دست آوردم، سراج به منظور پیداکردن پزشکی که وی را تحت عمل جراحی قرار دهد به دکتر پاسدار امیدوار رضایی (نماینده مجلس و برادر محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه)، دکتر پاسدار محمد صمدیان، دکتر اطلاعاتی مسعود شیروانی و دکتر سهمیه‌­ای رانتی گیو شریفی معرفی شد و در بیمارستان «سلامت فردا» مورد جراحی تومور مغزی قرار گرفت.
بیمارستان «سلامت فردا»، کشتارگاه تازه پزشکان رانتی نظاممهم است بدانیم که بیمارستان «سلامت فردا» که در منطقه‌ی باغ فیض و بلوار اشرفی اصفهانی قرار دارد، از بدو تأسیس پروژه­ای امنیتی اطلاعاتی و در جهت نفوذ برنامه­‌ریزی­‌شده نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نظام در بخش اقتصاد درمان، توریسم درمانی و پزشکی بوده ­است.

بنیان­گذاران اصلی و مالکان اسمی این بیمارستان، سیدرضا حسینی (عامل اطلاعات و معروف به مهندس) و مسعود شیروانی هستند.
سیدرضا حسینیصاحب عکس بالا ، سیدرضا حسینی که امروزه مدیرعامل این بیمارستان است از عوامل اطلاعاتی بدنام و آلوده به انواع فسادهای اخلاقی می­باشد که اعتیاد شدیدش به مواد مخدر بر همه آشکار است. او با گرفتن تسهیلاتی هنگفت به ارزش ۲۵۰ میلیارد ریال از بانک صادرات ایران، در دهه‌ی ۹۰ خورشیدی، این بیمارستان را در زمینی به مساحت ده هزار متر مربع ساخت و در سال ۱۳۹۸ آن را افتتاح کرذ. در مراسم افتتاح این بیمارستان، چهره‌‌ی بدنام و فاسد قضایی، آخوند صدیقی امام جمعه‌ موقت تهران نیز حضور داشت.
از همان دوران ساخت این بیمارستان، مسعود شیروانی از پزشکان رانتی اطلاعاتی نظام اسلامی نیز به این پروژه پیوست. این شخص که در دوران جوانی با انواع سهمیه در شیراز تحصیل کرده و مشغول طبابت بود، در اواخر دهه‌ی هشتاد به تهران منتقل شد و در مجموعه‌ی بیمارستان­های تأمین اجتماعی و بخصوص بیمارستان میلاد به سمت مدیر درمان و گروه جراحی اعصاب در کنار دکتر پاسدار نبیونی شروع به فعالیت کرد. او همزمان به سمت استادی در دانشگاه علوم پزشکی تهران منصوب شد و در بیمارستان سینا در کنار دکتر ابراهیم کتابچی و دیگر سرسپردگان نظام ولایی مشغول به کار شد.

شیروانی که فاقد شرایط جسمانی جراحی است و با قامتی حدود ۱۵۰ سانتی­متر قدش به سختی به تخت اتاق عمل می­رسد توانسته با سهمیه به این رشته تخصصی وارد شود. او که در بیمارستان­های خصوصی تریتا و آتیه نیز سهامدار است، از بدو فعالیت بیمارستان سلامت فردا، ریاست آن‌را بر عهده داشته است. پیش از این هم ، در مقاله­‌های مربوط به فساد در ساختار پزشکی و نیز لاپوشانی مرگ مهسا امینی به این مقام فاسد پرداخته ام .
مسعود شیروانیدر سال ۱۴۰۲ با اخراج دکتر سهمیه­‌ای رانتی گیو شریفی، از بیمارستان­های «عرفان» سعادت آباد و نیز «عرفان» نیایش بخاطر میزان بالای مرگ و میر بیماران‌­اش و نیز کلاه­برداری و قصورهای بی‌­پایان و شکایات متعدد مردم، مسعود شیروانی او را برای کار به بیمارستان «سلامت فردا» دعوت کرد.
در حال حاضر، اتاق عمل جراحی اعصاب بیمارستان «سلامت فردا»، سه روز در هفته در اختیار مسعود شیروانی (روزهای زوج) و سه روز در هفته در اختیار گیو شریفی (روزهای فرد) است.
گیو شریفی، دست پرورده نظام رانتی
چنانچه پیش از این اشاره رفت، با اصرار دکتر پاسدار امیدوار رضایی، رضا سراج برای انجام جراحی تومور مغزی هیپوفیز به دکتر رانتی گیو شریفی معرفی و سفارش گردید. گیو شریفی که مقطع دکترای عمومی خود را با صرف هزینه‌­های سنگین در دانشگاه آزاد تهران به اتمام رسانده بود، توانست به همراه همسر اولش فاطمه ملک­پور قربانی، از سهمیه‌ عجیب و غریب دانشگاه آزاد در دانشگاه دولتی که فقط به نورچشمان نظام و دکتر جاسبی می رسد، بهره‌مند گردد و به رشته جراحی اعصاب وارد شود و این دوره را در بیمارستان «لقمان حکیم» تحت حمایت همیشگی امیدوار رضایی بگذراند. با این‌که صلاحیت گیو شریفی از لحاظ سلامت جسمانی، روانی و عقلی بارها رد شده بود و در پرونده‌ی تحصیلی و بعد کارگزینی‌اش چندین توبیخ کتبی و حکم اخراج از بخش در دوران رزیدنتی و طبابت ثبت بود ، ولی با حمایت پاسدار امیدوار رضایی و دسترسی به پاسخ‌های سؤالات کتبی و شفاهی امتحان بورد تخصصی سال ۱۳۸۳، نه تنها توانست فارغ‌التحصیل شود بلکه رتبه‌ی اول بورد تخصصی را نیز به دست آورد و همچون تمامی «پزشک­-نابغه­‌های» اسلامی رژیم، با داشتن رتبه‌ی ممتاز بورد تخصصی به مقام استادی دانشگاه نیز برسد.

جالب است بدانیم که در طرحی تحقیقاتی که توسط دانشجویان بی­طرف و غیرسهمیه انجام شده، نتایج زیانبار جراحی های گیو شریفی، که خود را همه­‌جا استاد جراحی تومورهای خوش‌­خیم هیپوفیز معرفی می­کند و در تمامی کنفرانس­‌های داخلی سخنران این زمینه است ذکر شده است . اما شخص او این طرح را مخفی کرده و به بیماران و پزشکان ارائه نمی­دهد. بر طبق نتایج این طرح تحقیقاتی، ۶۴% بیماران مبتلا به تومور بزرگ هیپوفیز که توسط او در ۱۰ سال گذشته در بیمارستان­‌های «لقمان»، «عرفان» و «سلامت فردا» جراحی شده­‌اند در هفته­‌های نخست پس از جراحی به دلیل عفونت شدید مغزی فوت کرده اند. بدون شک هر پزشکی که کارش به چنین نتایجی منجر شود ً به بازنگری در کارنامه خود و یا کنارگذاشتن این نوع عمل جراحی برای همیشه دست می­زند ولی شریفی با اطمینان از این‌که هیچکس نمی­تواند او را محاکمه و محکوم کند، همچنان به کار خود ادامه می‌دهد.
از راست به چپ: گیو شریفی، امیدوار رضایی، مجید سمیعی، مسعود شیروانیدر زندگی شخصی گیو شریفی نیز رد پای فساد کاملا آشکار اشت . او در سال ۱۳۹۷ به دنبال شکایت همسر دومش «خواهر شهید» اعظم عاشوری، به دلیل زنا و رابطه‌ نامشروع با چند زن محکوم شد. اما با تکیه بر ارتباط با عوامل اطلاعات سپاه همچون دکتر قناعتی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران و بدنه‌ی آن سازمان توانست مانع اجرای حکم زندان و شلاق گردد که از جانب دادگاه فرهنگ و رسانه و نیز دادگاه شاهد (مخصوص خانواده شهداء) صادر شده بود. خوبست بدانیم که در این روند گیو شریفی کوشید با بهره‌­گیری از تیم­‌های مراقبت و تعقیب و شنود اطلاعات سپاه و پرداخت مبالغی گزاف به آن‌ها، پرونده­ای مشابه برای همسر دومش بازکند و با متهم نمودنش به فساد اخلاقی او را از ادامه‌ی پروسه‌‌ی دادگاه منصرف سازد.

در همین دوران، حضور در برنامه «دورهمی» مهران مدیری و پوشش خبری اش در رسانه‌های دولتی و امنیتی همچون ایرنا، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرآنلاین و ... که در جای خود پرسش‌برانگیز هم بود به اشتهار این عنصر فاسد افزود.
گیو شریفی و مهران مدیری در «دوردهمی»https://www.khabaronline.ir/news/1411254
جراحی رضا سراج
هنگامی که رضا سراج برای ادامه درمان از طرف همکاران و هم­‌سنگرانش به گیو شریفی معرفی شد این پزشک فاسد سراج را در بیمارستان «سلامت فردا» بستری کرد و به او قول داد که حتماً و صد در صد خوب خواهد شد . هیچ هشداری هم به او و خانواده­اش در باره احتمال مرگ ناشی از عفونت با درصد بالای ۶۴% نداد. در حالیکه توضیح در مورد عوارض احتمالی جراحی توسط پزشک به بیمار و خانواده‌­اش، جزو وظایف اجباری پزشک معالج است.
عکس ام آر آی قبل از عمل سراجبه این ترتیب، رضا سراج در روز سه­‌شنبه ۱۹/۴/۱۴۰۳ تحت عمل جراحی مغزی از طریق بینی قرار گرفت. از آن‌جایی­که تومورهای هیپوفیز در قسمت پایینی جمجمه و روی سینوس­های بینی قرار دارند برای جراحی آن‌ها، می­توان از روش جراحی از طریق بینی و باز کردن مسیری از بینی به قاعده‌ی جمجمه استفاده کرد و آن‌ها را بیرون آورد. برای این نوع عمل، یک متخصص گوش و حلق و بینی ابتدا با کنار زدن مخاطات بینی، و بازکردن سینوس اسفنویید مسیر را برای جراح مغز آماده می­کند و سپس جراح مغز، بایستی با رعایت بالاترین استاندارهای استریل­‌بودن از مسیر آلوده‌ی بینی که مملو از میکروب­های مقاوم و خطرناک هست، عبور کند و در حد امکان تومور هیپوفیز را خارج کند و اعصاب بینایی را نیز از آسیب بیشتر حفاظت نماید.

علی­رغم نداشتن تبحر، از سال ۱۳۹۱ تاکنون، پاسدار دکتر نادر اکبری دیلمقانی متخصص گوش و حلق و بینی که در عمل‌های جراحی هیپوفیز با گیو شریفی همکاری می­کند و این کار را انجام می‌دهد. این شخص بی صلاحیت را هم پاسدار دکتر امیدوار رضایی از خوزستان به تهران آورده و در بیمارستان لقمان با سمت استادی استخدام کرده است. او در تبلیغ برای خود نوشته است که «تجربه گسترده‌ای در عرصه جراحی اندوسکپی بینی و سینوس و قاعده جمجمه دارد».
نادر اکبری دیلمقانیآنگونه که در پرس و جوها بر من آشکار شد، این دو پزشک رانتی و سپاهی که معلوم نیست چگونه توانسته‌اند مدرک پزشکی عمومی­‌شان را بگیرند ، نه تنها ساده­‌ترین اصول پذیرفته­‌شده جراحی در تمام جهان یعنی شستن دست‌ها پیش از رفتن سر عمل را مراعات نمی­کنند ، بلکه ادعا می کنند که حتی نیاز به شستن دست‌ها برای جراحی مغز هم نیست! گیو شریفی تا آنجا پیش می رود که می‌گوید من «سید» هستم و دستانم شفابخش‌اند و جوزف لیستر که ۱۲۰ سال قبل، شستن دست و محیط جراحی را اجباری نمود، هیچی نمی­دانسته است! آمار بالای عفونت­های پس از عمل در بیمارانی که شریفی آن‌ها را جراحی می­کند به علت همین عدم رعایت اصول اولیه‌ی استریل­‌سازی محیط عمل می­باشد.

با این‌همه گویا پس از انجام جراحی و خارج­‌سازی تومور رضا سراج ، گیو شریفی در حالی‌که از شدت ترس و استرس رنگ بر چهره نداشته، به عجله مسیر بینی را با کمک دکتر پاسدار اکبری می بندد و برای استراحت به اتاقی می رود. تومور سراج را برای بررسی بیشتر به آزمایشگاه پاتولوژی «دقت» در شهرک غرب ارسال می کنندو چرا که پزشکان رانتی بیمارستان «سلامت فردا» هم می­دانند که وضع پزشکان آزمایشگاه این بیمارستان از متخصصان آن‌ هم بدتر است و آزمایشگاه بیمارستانی که با آن همه تبلیغات برای درمان سرطان راه­‌اندازی شده، حتی توان بررسی و رنگ‌­آمیزی دقیق یک تومور خوش‌­خیم را هم ندارد.
جواب پاتولوژی تومور مغزی رضا سراجعاقبت نتیجه پاتولوژی تومور که در بالا آمده، مشخص می‌کند که سراج مبتلا به توموری است که مستقیماً بر کارکرد جنسی‌اش نیز تأثیر داشته است. شنیدنی است که سراج شرح حالی از این مورد بیان نکرده بوده اما مشخص می شود که وی سال‌های متمادی توان انجام عمل جنسی را نداشته است. نکته قابل تأمل در این میان اینست که چه بسا همین عقده روانی سبب ساز اعمال سراج و بازجویان تربیت­‌یافته توسط او در تعرض جنسی به زندانیان و نیز پرونده‌ سازی برای آنان با زدن انواع تهمت­‌های جنسی بوده که کارنامه فساد او را پر و پیمان‌تر کرده است.

حال به روند معالجه سراج بازگردیم که پس از عمل جراحی از بیمارستان مرخص گردید اما پس از یک هفته، به علت بازماندن راه بینی به مغز که حاصل بی کفایتی جراحان بود به بیمارستان بازگشت و مجدداً بستری شد. بر پایه نظر متخصصان واقعی ، برای کمک به بسته­‌شدن این مسیر، یک جراح کاردان و حاذق، می باید هنگام خارج­سازی تومور، سیستم درناژ لومبار مایع نخاعی در بدن بیمار تعبیه نماید تا طی چند روز ترمیم محل جراحی صورت گیرد و تنها پس از طی این مرحله است که بیمار می تواند مرخص شود. اما شریفی و اکبری این اقدام را هم انجام ندادند و بیمار را فوری مرخص کردند.

در تصاویری که در زیر می­آید می­توانید خارج شدن تومور از مغز سراج و باز ماندن مسیر را ببینید که منجر به ریزش مداوم مایع مغزی­‌نخاعی از سوراخ­های بینی گردیده بود.
تصاویر سی تی اسکن و ام آر آی بعد از عملپزشکان مغز و اعصاب می­دانند که علت اصلی مرگ و میر در بیماران جراحی­‌شده‌ی تومور هیپوفیز از بینی، همانا بازماندن مسیر و ایجاد عفونت مغزی ناشی از آن و ریزش مداوم مایع مغزی­‌نخاعی و در نهایت مبتلاشدن بیمار به مننژیت می­باشد. به همین دلیل باید در پایان جراحی، تمامی مسیر با دقت بسیار مسدود گردد.

سراج دو مرتبه‌ی دیگر برای بستن مسیر بینی به مغز و جلوگیری از عفونت و مننژیت به اتاق عمل برده شد و پاسدار نادر اکبری و پزشک سهمیه‌­ای گیو شریفی هر کاری در چنته‌ی خالی­ علمی‌شان داشتند انجام دادند تا شاید بتوانند مسیر را ببندند و مانع خارج‌­شدن مایع و ایجاد فیستول مایع مغزی­‌نخاعی گردند ولی باز هم موفق نشدند.

جزئیاتی که شاید برای فهم بی صلاحیتی پزشکان رانتی درگیر در این جراحی حالب باشد از این قرار است:

عمل جراحی سوم بازجو سراج در پرونده نکروز وسیع ارکنوئید ذکر شده است.

ترمیم دو لایه‌ای کف جمجمه + لترال وال فلپ بینی

پس از هفته‌ی سوم، بازجو سراج دچار مننژیت شدیدی شد که منجر به عفونت بطن­های مغزی و بیماری ونتریکولیت مغزی ventriculitisنیز گردید. در اثر این عفونت­ها، سراج دچار بیماری هیدروسفالی Hydrocephalus گردید که به معنای افزایش مایع مغزی ­نخاعی در داخل بطن­های مغزی می­باشد که عارضه­ای ناشی از مننژیت طول­‌کشیده می­باشد.

برای درمان این عارضه‌ی هیدروسفالی هم سراج دو دفعه‌ی دیگر در هفته­‌های بعدی، تحت عمل جراحی تعبیه‌ی شانت اکسترنال Extra ventricular drainage مغزی از طرف راست و سپس از طرف چپ مغز قرار گرفت تا شاید بتوانند او را زنده نگه دارند و باز در نتیجه‌ی موفقیت‌­آمیز نبودن این عمل‌ها، او را هر روز تحت عمل LP قرار می­دادند یعنی با کشیدن مایع نخاعی از کمر، و تزریق آنتی بیوتیک در داخل آن فضا، سعی داشتند عفونت مغزی ناشی از جراحی نادرست را درمان نمایند.

و در نهایت پس از پنج بار عمل جراحی و دو ماه بستری در بیمارستان و تجویز قوی­ترین آنتی­بیوتیک­‌ها او بر اثر عوارض عفونی ناشی از قصور پزشکی گیو شریفی و نادر اکبری دیلمقانی درگذشت.
حاشیه امنیت رانتی‌ها
و نکته نهایی که برای فهم گستردگی فساد مافیای پزشکان رانتی اهمیت دارد این است که مسئولان بیمارستان «سلامت فردا» و گروه پزشکی آن، از چنان حاشیه‌ی امنیتی برخوردار هستند که هیچکس حتی اجازه پیدا نکرده نام آن‌ها را در جایی رسانه‌­ای کند. قطعاً تهدید و ارعاب کارمندان بیمارستان و پرسنل اتاق عمل بیمارستان «سلامت فردا»، که از ابتدای بستری شدن وی انجام گرفته بود، هنوز هم ادامه دارد. پس از رسانه ای شدن موضوع مرگ رضا سراج ، چندین مرتبه پرستاران «آی سی یو» و اتاق عمل بیمارستان توسط حسینی صاحب بیمارستان احضار شده و مورد شدیدترین تهدیدها قرار گرفته‌­اند تا در هیچ کجا سخنی از عاقبت درمان یک تومور خوش­‌خیم ساده‌ی یکی از مقامات نظام و پزشکان بی صلاحیت مسئول آن سخن نگویند.

و برای اشراف بیشتر به قدرت این فاسدان، خوبست بدانیم که هیچیک از «دکتر نابغه­‌های اسلامی» رژیم ولایی، به دلیل برخورداری از انواع رانت و سهمیه، و نیز تقلب در آزمون بورد تخصصی و کسب رتبه‌ برتر در آن، حتی یک ماه هم به طرح مناطق محروم اعزام نمی‌شوند و از همان روز اول فارغ­التحصیلی در تهران و یا چهار شهر مهم دیگر سانتر پزشکی کشور (اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز) شروع به طبابت و کسب درآمد می­نمایند . و درهیچ دادگاهی بخاطر قصور و اشتباهات متعدد پزشکی خود محکوم نمی­گردند.

این در حالی است که پزشکان غیرسهمیه‌­ای که در دورافتاده‌­ترین مناطق کشور دوران طرح مناطق محروم را طی می کنند، علاوه بر تحمل سختی کار و سال‌ها دوری از خانواده ، در معرض توهین و حمله‌ی رؤسای شبکه­‌های بهداشت و درمان شهرستان­ها و مسئولان استانی وزارت بهداشت، دادگستری، فرمانداری و شهرداری هم قرار می گیرند. حقوقشان پرداخت نمی­گردد و از مرخصی معمول هم برخوردار نیستند. در چنین شرایط غیر قابل تحملی است که تعدادی روز افزون از این پزشکان، به خودکشی دست می زنند یا در مسیر جاده­‌های ناایمن مناطق مرزی و دورافتاده، بر اثر تصادف رانندگی معلول یا کشته می­شوند. تابلوئی دردانگیز از تباه شدن جان و مال ملت ایران.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۸۴
siavash786 - شیکاگو، ایالات متحده امریکا
حتما ۶ تا بچه هم داره ، نکنه اینها که اینجا بما گیر میدن ازهمین تخم و نژادن ؟
‌سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۵
۷۴
Butler - سیدنی، استرالیا
امیدوارم که این بازجوی نکبت بدون درد و رنج زود از این دنیا نرفته باشه
‌چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.