سربازان نخبه افغان به جای کار در هتل و پیک پیتزا، می‌خواهند به ارتش بریتانیا بپیوندند!

العین فارسی: جاوید احمد یکی از سربازان نخبه افغان که در کنار سربازان بریتانیایی جنگیده بود، مثل خیلی از همرزمان هموطنش که در بریتانیا ساکن هستند و مجبور به کار کردن در هتل‌ها شده‌اند و یا به عنوان پیک موتوری در پیتزافروشی‌ها کار می‌کنند، از دغدغه‌هایش می‌گوید.

جاوید احمد از هلیکوپتر چنوک به همراه هم‌رزمانش از نیروهای ویژه بریتانیا (SAS) پرید و به صورت بی‌صدا از یک پایگاه طالبان در شرق افغانستان عبور کردند و فردی را که مسئول امور مالی داعش بود و آن‌ها به دنبالش بودند، از آنجا بردند.


جاوید ۳۲ ساله، می‌گوید: «آمریکایی‌ها معمولاً عملیات‌هایی از این قبیل را با سر و صدا و هیاهو انجام می‌دهند، اما نیروهای ویژه بریتانیا معمولاً قبل از اینکه دشمن بفهمد چه اتفاقی افتاده، رفته‌اند. ما فرد مورد نظرمان را که با گروهی از زنان مخفی شده بود پیدا کردیم و ۱۵۰۰۰ دلار و چند سیم کارت تلفن همراه را بازیابی کردیم.»

اما همه چیز به این آسانی پیش نرفت. در راه بازگشت به هلیکوپتر چنوک، در حالی که تاریکی به آرامی در حال محو شدن بود، جاوید متوجه شد که آن‌ها شناسایی شده‌اند و در شرف حمله قرار دارند.

او می‌گوید: «یک افسر SAS کنارم بود و من او را به یک طرف هل دادم و خودم به طرف دیگر افتادم. گلوله‌ها از بین ما عبور کردند و هر دو در امان ماندیم، اگرچه در این سقوط رادیوی من شکسته شد. بعداً، آن افسر آمد و دستم را فشرد. او بابت نجات جانش از من تشکر کرد و رادیوی جدیدی را که برایم خریده بود به من داد. این یکی از افتخارآمیزترین روزهای زندگی‌ام بود.»
این اتفاق در سال ۲۰۱۹ رخ داد. پنج سال بعد، این ستوان نیروهای ویژه نخبه در بیرمنگام در فست‌فودها کار می‌کند، سیب‌زمینی سرخ کرده سرو می‌کند و پیتزا تحویل می‌دهد، پشت میزها کار می‌کند و سعی دارد با شغل‌های موقت با قراردادهای صفر ساعت زندگی خود را بگذراند.

او یکی از حدود ۱۵ هزار سرباز و مترجم افغان است که پس از بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱ به بریتانیا پناهنده شده‌اند. اما وقتی نوبت به اشتغال می‌رسد، استقبال بریتانیا چندان گرم نبوده است.

دولت برای آن‌ها دوره‌های آموزشی و زبان ارائه می‌دهد، اما آن‌ها در یافتن شغلی که سطح کرامت و هم‌رزمی که در زمان جنگیدن با ارتش بریتانیا یا ترجمه برای آن تجربه کرده بودند را داشته باشد، دچار مشکل هستند؛ ارتشی که میلیون‌ها پوند صرف آموزش آن‌ها کرده بود.

جاوید می‌گوید: «من در اسلام‌آباد پاکستان مورد بررسی قرار گرفتم و یک مقام بریتانیایی به من گفت که وقتی به بریتانیا رسیدم، می‌توانم به ارتش بپیوندم. من می‌خواستم مهارت‌هایم را در کنار هم‌رزمان بریتانیایی‌ام به کار بگیرم. اما وقتی متوجه شدم که نمی‌توانم، ویران شدم.»

آنچه جاوید و دیگر سربازان نخبه و مترجمان نظامی آموزش‌دیده کشف کردند و هنوز هم در حال کشف هستند، این بود که برای دلایل امنیتی، یکی از شروط دیرینه این است که نیروهای نظامی باید شهروندی بریتانیا داشته باشند، که فقط پس از پنج سال زندگی در بریتانیا می‌توان برای آن درخواست داد.

جاوید می‌گوید: «تا آن زمان، بسیاری از ما بیش از حد پیر خواهیم بود و مهارت‌های جنگی‌مان از دست خواهد رفت. این به نظر می‌رسد یک هدر دادن استعداد و وفاداری باشد. من دوستان و هم‌رزمان بریتانیایی‌ام را دوست داشتم، اما اجازه ندارم در کنار آن‌ها خدمت کنم.»

در زمانی که سربازان به‌طور ناامیدانه‌ای کم هستند این واقعاً یک هدر دادن است. طبق آمار وزارت دفاع، تعداد پرسنل نظامی در نیروهای مسلح بریتانیا تا اول ژانویه امسال ۱۸۳۱۳۰ نفر بود. ۷۰۴۰ نفر کمتر از سال قبل و کمترین تعداد از زمان پایان جنگ‌های ناپلئون در سال ۱۸۱۵.

از طرفی در سال ۲۰۱۲ استخدام نیروهای نظامی به یک شرکت پیمانکاری به نام کپیتا سپرده شد، که منجر به بسته شدن ده‌ها مرکز استخدام ارتش در سراسر کشور شد و استخدام کاهش یافت.

در سال ۲۰۱۹، تقریباً همان زمانی که جاوید، جان هم‌رزم SAS خود را نجات داد، یک کمیته پارلمانی تصمیم ارتش برای واگذاری استخدام به پیمانکار را «ساده‌لوحانه» و عملکرد کپیتا را «اسفناک» توصیف کرد.

به‌طور اجتناب‌ناپذیری، تعداد فزاینده‌ای از ناظران نظامی و سیاستمداران در حال پرسش این هستند که چرا وقتی استخدام ارتش و تعداد سربازان به شدت کم است، ما چنین منبع ارزشمندی از استعدادهای مشتاق را هدر می‌دهیم.

در میان آن‌ها، متخصصان بسیار آموزش‌دیده از واحدهای ۳۳۳ و ۴۴۴ افغان قرار دارند که مهارت و شجاعتشان مورد تحسین همکاران بریتانیایی‌شان قرار گرفته است.

سرهنگ جیمز بولتر، یک کهنه‌سرباز که بر افغان‌هایی که در کنار نیروهای بریتانیایی کار می‌کردند نظارت داشت، می‌گوید: «در حال حاضر ما در ارتش با مشکل کمبود تعداد نیرو مواجه هستیم و این افغان‌های بسیار آموزش‌دیده می‌توانند به حل این مشکل کمک کنند. آن‌ها باید یک برنامه آموزشی خاصی را طی کنند که در آن انضباطشان تقویت شود، اما این کار به راحتی قابل انجام است.»

او اضافه می‌کند: «من بسیار موافق تغییر سیاست برای اجازه دادن به آن‌ها برای پیوستن به ارتش هستم. برخی از سربازان سابق ارتش ملی افغانستان به خوبی در ارتش جا می‌گیرند، در حالی که آن‌هایی که آموزش‌های تخصصی دیده‌اند می‌توانند برای واحدهای نخبه مانند Hereford (SAS) و دیگر واحدهای ویژه مورد توجه قرار گیرند.»

تحت سیاست جابجایی و کمک به افغانستان (ARAP) که در سال ۲۰۲۱ پس از کمپین، برنده جایزه «خیانت به شجاعان» روزنامه Mail معرفی شد، سربازان و مترجمان سابق اجازه اقامت دائمی دریافت می‌کنند. پس از پنج سال، آن‌ها می‌توانند برای گذرنامه بریتانیایی درخواست دهند.

در این بین، زندگی برای بسیاری دشوار بوده است. ژنرال میرعماد عظیمی، ۴۲ ساله، به همراه همسر و چهار فرزندش در یک آپارتمان دو خوابه در غرب لندن زندگی می‌کنند، در حالی که او به عنوان پذیرش‌گر در یک نمایشگاه خودرو مشغول است. شغلی که به شدت برای آن بیش از حد واجد شرایط است.

او قبلاً مسئولیت ۹ هزار واحد ارتش ملی، ۳۳ واحد تخصصی و سه مرکز آموزش نظامی را بر عهده داشت. او در سال ۲۰۰۹ در سندهرست تحصیل کرده و قبل از سقوط کابل، برای دوره‌ای در رهبری و مدیریت در آکادمی دفاعی بریتانیا بود. دوره‌ای که بعداً از او گرفته شد. اکنون، مانند بسیاری از هم‌وطنانش، او می‌خواهد مهارت‌هایش را به ارتش بریتانیا منتقل کند.
او می‌گوید: «ما همه از حمایت و فرصت سکونت در اینجا سپاسگزاریم، اما ما می‌خواهیم از مهارت‌هایمان به عنوان سرباز استفاده کنیم. بارها جان سربازان بریتانیایی را در افغانستان نجات دادیم زیرا هر بار که به عملیات می‌رفتیم، به نیروهای بریتانیایی می‌گفتم که عقب بایستند و می‌گفتم: بگذارید دشمن من و سربازانم را بکشد، نه شما. شما اینجا هستید تا از من حمایت کنید؛ من اینجا هستم تا از شما محافظت کنم.

او اضافه می‌کند: «من و افرادم می‌خواهیم آن همبستگی را ادامه دهیم، اما احساس می‌کنیم که ما را در جنگل رها کرده‌اند. پس از ۲۰ سال همکاری، این قابل قبول نیست. این روش دوستان برای برخورد با یکدیگر نیست. در این بین، ما به عنوان پیک، نظافتچی، ظرف‌شور، راننده تاکسی یا پذیرش‌گر نیمه‌وقت کار می‌کنیم.

او در پایان می‌گوید: «در فرهنگ ما، این غیرقابل قبول است، برای همسران، فرزندان و همه. بسیاری از هم‌رزمانم از گفتن اینکه اکنون چه کاری انجام می‌دهند خجالت می‌کشند. آن‌ها می‌خواهند دوباره با بریتانیایی‌ها خدمت کنند. آن‌ها قابل اعتماد، آموزش‌دیده و با تجربه هستند و ما یکدیگر و فرهنگ‌ها و روش‌های کار یکدیگر را می‌شناسیم. اما اینکه به ما گفته شود اول باید شهروند بریتانیا شویم، ناامیدکننده و مایوس‌کننده است.»

وزارت دفاع می‌گوید که نمی‌تواند استثنا قائل شود، اما با قرار دادن افغان‌ها به عنوان یک گروه خاص تحت طرح ARAP، در واقع چنین استثنایی را ایجاد کرده است. نادیده گرفتن این واقعیت که هیچ ملیت دیگری برای مدت طولانی و تا این حد اخیر در کنار بریتانیایی‌ها جنگیده است، نه تنها نادرست به نظر می‌رسد بلکه منجر به هدر رفتن یک منبع ارزشمند می‌شود.

این مسئله فقط باعث ناامیدی مردان قهرمانی مانند رافی هوتک، مترجم ۳۷ ساله‌ای که در خط مقدم جنگ بوده و می‌خواهد به ارتش بپیوندد، می‌شود.
اگرچه نیاز به سخنگویان پشتو پس از خروج بریتانیا از افغانستان کاهش یافته است، بسیاری از کهنه‌سربازان بریتانیایی از پیوستن مترجمان سابقشان به صفوف خود به عنوان سربازان جنگی حمایت می‌کنند.

آن‌ها تأکید می‌کنند که این مترجمان، که جان خود را در کنار نیروهای بریتانیایی به خطر انداختند، بارها تحت آتش امتحان شده‌اند و با عملیات جنگی و تاکتیک‌های نظامی آشنا هستند. بسیاری از آن‌ها آموزش‌های مربوط به سلاح‌ها را دیده و در شرایط بسیار سخت، شجاعت زیادی نشان داده‌اند، همانطور که رافی نشان داد.

در حالی که در سال ۲۰۰۷ در سنگین، استان هلمند، در حال گشت‌زنی بود، او به شدت مجروح شد زمانی که یک وسیله انفجاری دست‌ساز (IED) نزدیک به بازار منفجر شد. او و یک کاپیتان ارتش بریتانیا هدف این حمله بودند.

رافی می‌گوید: «کاپیتان تمام شدت انفجار را تحمل کرد و در جا کشته شد. من در سراسر بدنم دچار بریدگی شدم و نزدیک بود دست چپم را از دست بدهم. سپس یک درگیری مسلحانه رخ داد و نگرانی این بود که سربازان ما به اشتباه یکدیگر را هدف قرار دهند، بنابراین از من خواسته شد که به سربازان افغان بگویم شلیک را متوقف کنند. من خودم را جمع کردم و با آخرین قدرتی که داشتم فریاد زدم که شلیک را متوقف کنید و سپس بیهوش شدم.»

پس از یک عمل جراحی بزرگ، رافی به همکاری با ارتش بریتانیا ادامه داد، اما مجبور شد که آنجا را ترک کند زیرا طالبان از این موضوع باخبر شدند و شروع به تهدید خانواده‌اش کردند. او در سال ۲۰۱۱ درخواست پناهندگی داد، اما درخواستش یک سال بعد رد شد، علی‌رغم اینکه افسران فعلی ارتش برای او نامه‌های شخصیت‌شناسی نوشته بودند. یکی از دلایل رد درخواست این بود که انگلیسی او به عنوان یک افغان بیش از حد خوب بود. حتی با وجود اینکه او مترجم بود. در نهایت، این رد شدن لغو شد و او درخواست پیوستن به ارتش را داد، اما متوجه قانون تابعیت شد.

او گفت: «در واقع بیش از پنج سال طول می‌کشد تا پاسپورت بگیرید. برای من هفت سال طول کشید. تا زمانی که توانستم برای ارتش درخواست بدهم، خیلی پیر شده بودم. نمی‌خواهم این اتفاق برای مردانی که اکنون قادر به خدمت هستند رخ دهد. آن‌ها توسط بهترین‌ها آموزش دیده‌اند. اگر به آن‌ها اجازه خدمت داده نشود، این یک اتلاف خواهد بود.»

رافی به عنوان حسابدار آموزش دید و اکنون شرکت خود را در بیرمنگام دارد. دیگران هم به سختی زندگی خود را می‌گذرانند، اما نه به شکلی که می‌خواهند.

عبدال باری، ۳۳ ساله، تقریباً چهار سال به عنوان مترجم در خط مقدم در اوج درگیری‌ها کار کرد. او اکنون با همسر و سه فرزندش در غرب کشور زندگی می‌کند و به عنوان مترجم کار می‌کند. یکی از وظایفش که بسیاری از آن‌ها خطرناک بودند، ترجمه برای واحد جنگ الکترونیک و نیروی شناسایی تیپ بود، واحدی که به عمق قلمرو طالبان می‌رفت تا آتش دشمن را جلب کند و با آن‌ها درگیر شود. در یکی از مأموریت‌ها، عبدال یک افسر بریتانیایی را از خودرویی که توسط یک وسیله انفجاری دست‌ساز منفجر شده بود نجات داد. او افسر را که کمر و پاهایش شکسته بود، از مسیر یک میدان که مشکوک به مین‌گذاری بود، با برانکارد به یک چنوک منتقل کرد.

او می‌گوید: «خطرناک بود اما همه آماده بودند برای برادرانشان ریسک کنند. این یکی از دلایلی است که من احترام زیادی برای ارتش بریتانیا و سربازانش قائلم. خدمت در ارتش بریتانیا یک افتخار خواهد بود.»

اتحادیه صلح، یک خیریه در بریتانیا که از مترجمان و دیگر افرادی که برای ارتش بریتانیا در افغانستان کار کرده‌اند حمایت می‌کند، می‌گوید که از درخواست‌ها برای اجازه دادن به افغان‌های آموزش‌دیده برای پیوستن به ارتش حمایت خواهد کرد.

پیتر گوردون-فینلیسون، یک کهنه‌سرباز افغان و یکی از بنیان‌گذاران این خیریه، می‌گوید: «ما از علاقه جامعه مترجمان سابق به خدمت در نیروهای مسلح بریتانیا آگاه هستیم. بسیاری از مترجمان بریتانیا را با تجربیاتی که در خدمت به همراه سربازان بریتانیایی در افغانستان داشته‌اند، مرتبط می‌دانند.

او ادامه می‌دهد: «بخش زیادی از فرهنگ نظامی بریتانیا برای آن‌ها آشناست و هم‌رزمی و احساس هدف در ارتش اغلب در قلب آن چیزی است که آن‌ها در مورد بریتانیا ارزشمند می‌دانند. یک هماهنگی طبیعی و واضح وجود دارد.»

منابع بالقوه‌ای از نیروهای داوطلب آماده نه‌تنها از میان افغان‌هایی که در بریتانیا مستقر شده‌اند، بلکه از میان هم‌رزمانشان که در افغانستان گیر افتاده‌اند، وجود دارد؛ بسیاری از آن‌ها در حالی که درخواست‌های ARAP آن‌ها در حال پردازش است، از طالبان پنهان شده‌اند.

محمد ناصر، ۳۲ ساله، یکی از آن‌هاست. او یک سرباز سابق در واحد ۳۳۳ بود و در حال حاضر به همراه همسر و سه فرزندش در کابل مخفی شده است. او با نیروهای بریتانیایی در استان لوگر همکاری می‌کرد اما مجبور شد به دلیل تهدیدهای طالبان علیه خانواده‌اش استعفا دهد. دو ماه پس از بازگشت طالبان، او به دلیل ارتباطاتش با بریتانیایی‌ها دستگیر و شکنجه شد.

او می‌گوید: «آن‌ها دست‌هایم را بستند و چشم‌بند زدند، سپس شروع به ضرب و شتم من کردند و سوالاتی پرسیدند. وقتی پاسخ‌هایی که می‌خواستند را دریافت نکردند، افرادشان از یک چوب الکتریکی برای شوک دادن و یک تفنگ شوک‌زا روی گردنم استفاده کردند تا درد ایجاد کنند. این یک تجربه وحشتناک بود. من برای جانم نگران بودم.» اگر به او اجازه ورود به بریتانیا داده شود، اولین چیزی که دوست دارد انجام دهد این است که با هم‌رزمان سابقش در ارتش بریتانیا دوباره ملاقات کند.

او می‌گوید: «ما توسط بریتانیایی‌ها آموزش دیدیم، در کنار آن‌ها جنگیدیم و افتخار خواهد بود که بتوانیم به ارتش بریتانیا بپیوندیم.

«فکر می‌کنم این یک گام منطقی خواهد بود، زیرا از مهارت‌ها و تجربیاتی که داریم برای بهره‌مندی بریتانیا استفاده خواهد شد و در عین حال به ما فرصت شغلی معنادار و محترمانه‌ای می‌دهد، جایی که بتوانیم خودمان را تأمین کنیم و از طریق کارمان با جامعه بریتانیا ادغام شویم.»

در حالی که برخی ناظران می‌گویند پخش کردن افغان‌ها در سراسر ارتش به عنوان یک گام مثبت در جهت تنوع خواهد بود، دیگران استدلال می‌کنند که موثرترین استفاده از آن‌ها ایجاد یک تیپ افغان مشابه با گورخاها است‌.

تام توگندهات، وزیر امنیت سایه که در افغانستان جنگیده است، در مورد سربازان افغان می‌گوید: «در نبرد با ارتش بریتانیا، آن‌ها بارها و بارها شجاعت و وفاداری خود را نشان دادند. در طول سال‌ها، تعدادی از اعضای بسیار با استعداد ارتش افغانستان به‌طور قانونی به بریتانیا مهاجرت کرده‌اند. اگر آن‌ها بخواهند به بریتانیا خدمت کنند و به حفظ امنیت کشورمان کمک کنند و اگر معیارهای وزارت دفاع را برآورده کنند، باید با آغوش باز به ارتش بریتانیا پیوسته شوند.»

شاید آخرین کلام را خالد اصغری بگوید، یک کاپیتان ۲۹ ساله سابق در واحدهای ویژه فرماندهی کل پلیس، که شانه به شانه نیروهای ویژه بریتانیا جنگید.

او علاوه بر داشتن مدارک در حقوق، علوم سیاسی و پلیس، بیش از یک سال در سندهرست و آکادمی دفاعی بریتانیا تحصیل کرده و در استان‌های هلمند و قندهار با نیروهای ویژه بریتانیا جنگیده و برای آن‌ها ترجمه کرده است.

او اکنون به تنهایی در ویندسور زندگی می‌کند و به عنوان پذیرش‌گر در هتلی نزدیک به هیترو کار می‌کند. او می‌گوید: «من با بیش از ۳۰۰ افسر و نیروی ویژه در تماس هستم. اکثر آن‌ها به عنوان راننده تحویل کالا، در رستوران‌های ارزان‌قیمت و در مغازه‌های مرغ و پیتزا کار می‌کنند و ساعتی ۶ تا شاید ۱۰ پوند درآمد دارند. آن‌ها از مهارت‌های خود استفاده نمی‌کنند و این برایشان بسیار شرم‌آور است.

او اضافه می‌کند: «لطفاً فقط به ما فرصتی بدهید تا دوباره شانه به شانه هم‌رزمان بریتانیایی‌مان بایستیم.»
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.