پژوهش تازه؛ یک‌چهارم از افراد دچار آسیب‌مغزی‌ِ در کما هشیارند

 عکس آرشیوی از یک نمایشگاه تعاملی با موضوع قلب و مغز در آمریکا، ژانویه ۲۰۲۴رادیو فردا: گروهی از محققان در تحقیقی بین‌المللی سعی کرده‌اند میزان هوشیاریِ پنهان بیمارانی را که به هر دلیلی به حالت کما رفته اما دچار مرگ مغزی نشده‌اند، بررسی کنند.

نتیجه این پژوهش علمی نشان می‌دهد که حدود یک‌چهارم این بیماران، زمانی که با محرک‌های رایج محیط مثل صدای صحبت کردن روبه‌رو می‌شوند، فعالیت اکسیژن‌رسانی مغزشان در نواحی مربوط به ادراک این ورودی‌ها افزایش می‌یابد؛ به این معنا که شاید آن‌ها بدون این‌که امکان پاسخ‌گویی به محرک داشته باشند، از شرایط اطراف خود آگاهی نسبی داشته دارند.


این نخستین نمونه از تحقیقی جامع در این باره است که در جریان آن ۳۵۳ بیمار که بر اثر ضربه فیزیکی، حمله قلبی یا سکته مغزی به حالت کما رفته بودند، بررسی شدند.
مغز چگونه رفتار می‌کند؟
مغز و عملکرد آن از شگفت‌انگیزترین موضوعاتی است که ما هنوز درباره آن اطلاعات اندکی داریم. واقعیت جهان ما تنها زمانی معنی دارد که از صافی و پالایش مغز و تفسیر آن عبور کند و آن چیزی را که به نام هوشیاری می‌شناسیم، برای ما به ارمغان می‌آورد.

زمانی که مغز با آسیب و ضربه روبه‌رو می‌شود یا به‌واسطه برخی رویدادهای دیگر حالت هوشیاری خود را از دست می‌دهد، هنوز مغز ما فعال است. با این حال، شبکه‌ای از پیوندهای عصبی و ارتباطات سلول‌های عصبی را فعال می‌کند که متفاوت با شرایطی است که شخص در حالت هوشیاری قرار دارد.

همه ما این وضعیت را در هر شبانه‌روز به‌گونه‌ای تجربه می‌کنیم. زمانی که به خواب می‌رویم و هوشیاری خود را از دست می‌دهیم، درواقع مغز ما شبکه متفاوتی از پیوندهای عصبی را در مقایسه با حالت بیداری و هوشیاری فعال می‌کند.

در این شرایط هنوز ساختار حسی ما داده‌های ورودی را مطابق معمول دریافت می‌کند. ارتعاشات امواج صوتی در هوا باعث ارتعاش پرده گوش ما می‌شود، رایحه‌های مختلف عصب‌های بویایی را فعال می‌کند و اندام‌های حسی ما محیط اطراف را حس می‌کنند. با این حال، این مغز ما است که تصمیم می‌گیرد به کدام‌یک از این ورودی‌ها توجه و آن را تفسیر کند و کدام بخش را نادیده بگیرد.
کما و بیهوشی ناشی از ضربه‌مغزی
یکی از آشناترین و درعین‌حال مرموزترین عملکردهای مغز زمانی است که با خطر جدی مواجه می‌شود. این خطر ممکن است ناشی از ضربه شدید یا انواع خاصی از شوک‌های عصبی باشد. همین‌طور ممکن است به دلیل عارضه‌ای مانند رشد غده‌ای درون مغز اتفاق بیفتد و آن زمانی است که مغز از تفسیر اطلاعات ورودی که هر روز انجام می‌دهد، دست می‌کشد و وارد حالت غیر هوشیار می‌شود.

این اتفاق و این حالت طبقه‌بندی‌ها و سطوح مختلفی دارد؛ از یک بیهوشی ساده هنگام یک عمل جراحی گرفته که شبیه خوابی عمیق است تا عدم پاسخ‌گویی به محرک‌های محیطی یا درنهایت آنچه از آن به نام کما نام برده می‌شود.

بررسی وضعیت فرد در حالت بیهوشی سطح بالا یا کما که عمدتاً ناشی از ضربه مغزی است، موضوع فوق‌العاده جذابی برای دانشمندان بوده است. تا سال‌های طولانی نمونه‌های موردی و مطالعات مبتنی بر پرونده خاص وجود داشت که این فرض را مطرح می‌کرد که برخی افرادِ در این وضعیت کماکان توان ادراک محیط اطراف خود را دارند، اما توان پاسخ‌گویی به آن را ندارند.
بیهوشانِ تقریباً هوشیار
حالا گروهی از محققان در تحقیقی بین‌المللی سعی کرده‌اند به بررسی دقیق این موضوع بپردازند. این نخستین نمونه از تحقیقی جامع در این باره است که در آن ۳۵۳ بیمار که در اثر ضربه فیزیکی، حمله قلبی یا سکته مغزی به حالت کما رفته بودند، بررسی شدند.

محققان برای بررسی وضعیت هوشیاری آن‌ها به ثبت و تحلیل امواج مغزی آن‌ها اتکا کردند. درحالی‌که هیچ‌کدام از این افراد واکنشی فیزیکی (تکان دادن دست، چشم‌ها یا صورت) را در مقابل محرک‌های رایجی که در محیط اطراف قرار داشت (مانند صدای صحبت کردن) نشان نمی‌دادند، اما مشخص شد که حدود یک‌چهارم آن‌ها زمانی که با این محرک‌ها روبه‌رو می‌شوند، فعالیت اکسیژن‌رسانی در مغزشان، در نواحی‌ای که مربوط به ادراک این ورودی‌ها است، افزایش می‌یابد.

این شاید به این معنا باشد که آن‌ها بدون این‌که امکان پاسخ‌گویی به محرک را داشته باشند، از شرایط اطراف به‌خصوص صداها و صحبت‌های محیط آگاهی دارند.
چرا این موضوع اهمیت دارد؟
نتایج این تحقیق غیر از این‌که درک بهتری از عملکرد مغز هنگام آسیب در اختیار دانشمندان قرار می‌دهد، به‌خصوص نقشی که قرار گرفتن در حالت بیهوشی و عدم پاسخ‌گویی برای درمان یا حفاظت از فرد آسیب‌دیده بازی می‌کند، از دو جنبه دیگر نیز اهمیت دارد.

نخست این‌که نتایج این تحقیق تأکید دیگری برای رعایت اصول اخلاقی و حرفه‌ای به‌خصوص از سوی پرستاران و همراهان بیمار آسیب‌دیده در اطراف او است. اگرچه در ظاهر بیمار ممکن است بیهوش و نسبت به محیط اطرافش ناآگاه به نظر بیاید، اما نتیجه این تحقیق می‌گوید احتمال ۲۵ درصدی وجود دارد که او شاید توانایی شنیدن و درک صحبت‌های اطرافیان را داشته باشد.

رفتار و واکنش مراقبان و همین‌طور صحبت‌هایی که اطرافیان صورت می‌دهند، می‌تواند اثری منفی یا مثبت بر روند بهبود بیمار داشته باشد، به‌خصوص که او به دلیل عدم توانایی پاسخ‌گویی با فشار مضاعفی روبه‌رو خواهد بود.

اما این یافته از جنبه درمانی نیز شاید راه‌های تازه‌ای را برای برخی از بیماران آسیب‌دیده از این آسیب‌ها باز کند.

در مواردی که مشخص و ثابت شود فرد توانایی ادراک محیط را دارد، اما قابلیت پاسخ‌گویی را از دست ‌داده، پزشکان ممکن است بتوانند با استفاده از سامانه‌های ارتباط میان مغز و ماشین، مانند تراشه‌هایی که قابلیت نصب روی مغز را دارند، امکان برقراری ارتباط با این فرد را ممکن سازند.

این اتفاق نه‌تنها کمک می‌کند پزشکان درک بهتری از موقعیت بیمار داشته باشند، بلکه به او نیز کمک می‌کند که بتواند با محیط اطراف خود تعامل پیدا کند.
مرگ مغزی بیهوشی نیست
نکته مهمی که در حاشیه این خبر باید بر آن تأکید کرد، این واقعیت است که آن‌چه از آن به‌عنوان سطوح مختلف بیهوشی یاد می‌شود، متفاوت است با آن‌چه مرگ مغزی نامیده می‌شود. در فرآیند مرگ مغزی، شخص آسیب‌دیده هیچ نشانی از فعالیت مغزی ندارد و تنها اندام‌های حیاتی او عمدتاً به کمک ابزارهای بیرونی مانند ماشین تنفسی به کار خود ادامه می‌دهند.

اشتباه برداشت بین دو مفهوم مرگ مغزی و بیهوشی و کما هم در ایران و هم در سایر نقاط جهان باعث شده است تا نزدیکان برخی بیماران مرگ مغزی که اهداکننده عضو هستند، اجازه این عمل را به دلیل امید به بازگشت هوشیاری فرد ندهند و ناخواسته مانع از نجات جان دیگران شوند.

بر اساس آنچه امروز می‌دانیم، هیچ برگشت و احیایی از شرایط مرگ مغزی وجود ندارد و معدود گزارش‌های این مورد مربوط به اشتباه گرفتن مفهوم کما یا بیهوشی با مرگ مغزی بوده است.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.