سوشال دنس: مهمانیهای زیرزمینی رقصهای لاتین در تهران
رأی دهید
یک ساختمان قدیمی در باغی دورافتاده در یکی از حومههای شهر تهران هیچ شباهتی به محل برگزاری یک مهمانی رقص ندارد.
آرتیا زندیان، رقصنده و طراح رقص سالسا زنگ در ورودی را میزند. بعد از مدتی صاحبخانه پاسخ میدهد که در آن محل هیچ مهمانی برگزار نمیشود و آدرس اشتباه است.
آرتیا زندیان ایرانی-استرالیایی است. او دوران کودکی خود را در تهران گذراند و در نوجوانی به استرالیا مهاجرت کرد، جایی که بعداً اشتیاق واقعی خود را به سالسا کشف کرد.
اخیراً یک پیشنهاد هیجانانگیز، آرتیا را به تهران بازگرداند. او به عنوان مربی حرفهای سالسا برای حضور در باشگاههای رقص لاتین ایرانی دعوت شد. با وجود اطلاع از ممنوعیت شدید کلاسهای رقص در ایران، خصوصاً کلاسهای مختلط زنان و مردان، آرتیا ریسک و خطرات حضور در کلاسهای رقص را پذیرفت. او در همان روزهای اول یک دعوتنامه بسیار محرمانه برای شرکت در مراسم رقص «سوشال» دریافت کرد.
مقصد او همان ساختمان قدیمی در باغی دورافتاده در حومه تهران بود که برای چنین گردهمایی باشکوهی، نامناسب به نظر میرسید. وقتی آرتیا زنگ در را زد و پاسخ شنید که اینجا هیچ مهمانی برگزار نمیشود و آدرس را اشتباهی آمده، او دوباره با دعوتکنندگان خود تماس گرفت. آنها به او اطمینان دادند که به آدرس درستی آمده و قول دادند که با میزبان تماس بگیرند. چند لحظه بعد، آرتیا دوباره زنگ در ورودی را فشار داد و این بار اجازه ورود پیدا کرد. او وارد این ساختمان به قول خودش نیمهخرابه شد و به زیرزمین آن رفت. فضای زیرزمین کاملاً در تضاد با فضای بیرون بود: یک سالن مدرن و بزرگ که مملو از رقصندگان جوان و شیک پوش بود، انگار پا به بهشتی پنهان گذاشته بود، دنیایی مخفی که در آن شادی و آزادی حکمفرما بود.
اواخر حضور آرتیا در تهران به او اطلاع داده شد که کسانی در حال پروندهسازی برای شرکت در این مراسم هستند و او بهتر است هر چه سریعتر ایران را ترک کند.
علاقه آرتیا زندیان به این رقص، به گفته خودش، با عشق اولش شروع شد: دوست دخترش که در آن زمان از علاقهمندان به سالسا بود، او را تشویق میکرد تا با او برقصد. آرتیا با لبخند این ماجرا را به یاد میآورد: «دوست دخترم از من جدا شد چون من آنقدر سالسا را دوست داشتم که او نمیتوانست تحمل کند. اما عشق من به سالسا از روابط ما پیشی گرفت. من به رقصیدن ادامه دادم و اکنون سالسا حرفه من است».
آرتیا میگوید همین انتخاب رقص به عنوان حرفه و مسیر شغلی، چیزی است که رقصندههای ایرانی به دلیل سرکوب گسترده از آن محروم هستند.
سالسا و باچاتا
چند سالی است که در تهران و شهرهای حومه اطرافش، محافل رقص زیرزمینی و مخفی در بین گروهی از جوانان بسیار محبوب شده است. این محافل که به نام «سوشال دنس» در بین طرفداران رقص در دنیا شناخته میشود، فضای نادری برای گذراندن لحظاتی مفرح و ارتباط گرفتن با سایر دختران و پسران از طریق رقص فراهم میکند.
اما رقصهای سالسا و باچاتا محبوبیت بیشتری دارد. رقصهایی از دل آمریکای مرکزی و منطقه کارائیب. رویا یکی از این رقصندههاست، او که ترجیح میدهد نام واقعیاش فاش نشود، تصویری از آنچه در این رویدادها میگذرد به ما میدهد. به گفته او یکی از شرایط اساسی حضور در این «سوشال»ها این است که فرد باید حداقل اصول پایهای سالسا یا باچاتا را بلد باشد و البته مبلغی هم باید برای حضور در این مهمانی به برگزارکننده مراسم پرداخت کرد.
دختران و پسرانی که رویا در این مراسم دیده، وقت زیادی صرف آرایش و لباس پوشیدن میکنند تا با بهترین شکل در مراسم حاضر شوند، دقیقاً چیزی مثل مهمانیهای رقص غربی.
پس از ورود به این مراسم سوشال، پسران و دختران به یکدیگر نزدیک میشوند و از هم درخواست رقص میکنند. معمولاً این مراسم با تعدادی آهنگ سالسا شروع میشود و سپس با آهنگهای باچاتا ادامه پیدا میکند. در حالی که سالسا شرکتکنندگان کمتری دارد، باچاتا، به خاطر سادهتر بودنش جمعیت بیشتری را جذب میکند و سالنهای بزرگی که برای این مراسم تدارک دیده شده، کاملاً از رقصندگان اشباع میشود.
بر خلاف اتهاماتی که علیه بسیاری از این رقصندگان مطرح شده، موضوع حساس برای حکومت ایران تنها تهدید فرهنگ داخلی و ترویج فرهنگ و موسیقی غربی نیست و فشار و سرکوب به همان اندازه که برای رقصهای غربی وجود دارد، برای رقص ایرانی هم اعمال میشود. مینا که هنرمند و طراح رقص است و در ایران و خارج ایران فعالیت دارد، این ممنوعیت را برای فرهنگ و رقص ایرانی بسیار آسیبزا میداند و معتقد است که مانع ترویج و پیشرفت فرهنگ و هنر ایران شده است.
مینا پس از دیدن یکی از اجراهای فرزانه کابلی در تئاتر شهر تهران که فقط مخصوص بانوان بود، شیفته رقص و مسیر حرفهای خانم کابلی شده و حالا خود او هم اجراهای مختلفی از رقص ایرانی در کشورهای مختلف به روی صحنه برده و میخواهد رقص ایرانی را در دنیا گسترش دهد، اما در این راه با مشکلات زیادی روبرو شده است.
چندی قبل ماموران نیروی انتظامی به یکی از این مهمانیهای سوشال حمله و عده زیادی را دستگیر و زندانی کردند. به محض انتشار خبر این دستگیری، رقصندگان لاتین عکسها و ویدیوهای خود را در فضای مجازی پاک کردند و از گروههای رقص در واتساپ خارج شدند.
دقیقاً مشخص نیست رقصهای سالسا و باچاتا از چه زمانی در تهران فراگیر شده، اما یکی از مصاحبهشوندگان گفت: از اولین پیشگامان این رقص در ایران شخصی بوده که عاشق رقص لاتین بوده و برای گذراندن دورههای حرفهای این رقص، مدتی به کوبا رفته و با فرهنگ رقص و موسیقی این منطقه آشنایی درستی پیدا کرد. او حدود پانزده سال پیش به ایران بازگشت و در ابتدا چون همراهِ رقص نداشته، از دوستان دخترش تقاضا میکرده که همراه رقص او شوند و او نیز در عوض به آنها رقص سالسا آموزش میداد. کمکم این جامعه رقص لاتین گسترش پیدا کرد و خود این فرد یکی از اولین کسانی بود که در ایران مهمانیهای «سوشال» رقص لاتین را برگزار کرد.
اما سالسا و باچاتا که پیشینه سیاسی و اجتماعی جالبی دارد تنها به لاتین تبارها محدود نمانده و امروز در سراسر جهان شهرت و محبوبیت زیادی پیدا کرده است. از دهه ۹۰ میلادی بود که محبوبیت این رقصها از نیویورک و منطقه کارائیب فراتر رفت و امروز در تمام جهان بین همه گروههای سنی طرفدار دارد.
خانم مکمینز درباره دلیل این محبوبیت فراگیر جهانی میگوید: «فکر میکنم دلیل محبوبیت این رقص به ریتم آن مربوط است که خیلی برای انسان بنیادی است، همه ما نیاز داریم با ریتم حرکت کنیم، بیت و ریتم موزیک سالسا بسیار تنشزاست و بالا و پایین شدیدی دارد و بسیار به راحتی قابل شناسایی است. گویی بدنت میخواهد این تنش را حل کند. موسیقی این رقص با تو صحبت میکند و از تو دعوت میکند با بدنت به آن پاسخ دهی و با آن حرکت کنی. ولی در واقع هیچکس دقیقاً نمیداند چرا این نوع رقص محبوب شده. »
خانم مکمینز درباره نزدیکی بدنها در این رقصهای لاتین میگوید: «این موضوع با توجه به جدایی شدید مکانهای عمومی برای دختران و پسران در ایران قابل توجهتر هم میشود. جایی که دختران و پسران تا هجده سالگی در مدارس و حتی در مواردی در دانشگاهها در مکانهای تفکیک جنسیتی شده رشد کرده و تربیت شدهاند، ولی در نهایت به یکباره با پس زدن این سبک زندگی، چنان رقصی را انتخاب میکنند که دو زوج اینقدر به یکدیگر نزدیک هستند، آن هم در فضاهای زیرزمینی و مخفی و به دور از چشم سرکوبگر حاکمیت.»
خانم مکمینز درباره دلیل این محبوبیت میگوید: « شاید به این دلیل که ما به عنوان انسان نیازهای اولیهای داریم، نیاز داریم که یکدیگر را لمس کنیم، به هم نزدیک شویم و به یک گروه تعلق داشته باشیم. اینکه یک گروه بزرگ رقصنده همه از طریق یک ریتم موسیقی به هم اتصال پیدا میکنند و میرقصند بسیار رضایتبخش است... من تانگو هم درس میدهم، تانگو رقصی درباره غم است ولی سالسا ابداً اینطوری نیست، سالسا پارتی کردن است، سالسا رهایی است و ابراز وجود است.»
این دختران و پسران با وجود بزرگ شدن در محیط های آموزشی سرکوبگر و ایدئولوژیک، ترجیح دادهاند از محدودیتها سرپیچی کنند. آنها به جای آن که خود را با ارزشهای جمهوری اسلامی تطبیق دهند، آرامش و رهایی را در دنیای زیرزمینی رقصهای لاتین یافتهاند و با موسیقی، نوشیدنی و لباسهای ممنوعه، اشتیاق خود را به سالسا و باچاتا به نمایش گذاشتند.
با وجود خطرات و فشارهای اجتماعی، آنها همچنان در این فضاهای مخفی میرقصند. همانطور که رویا میگوید، او در در حین رقص باچاتا احساس رهایی، ابراز وجود و آزادی میکند.