ویدیویی از نیروهای طالبان که غذا را در کفش ریخته و می خورند


این ویدیو نیرو‌های طالبان را نشان می‌دهند که مشغول خوردن غذا داخل کفش هستند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۳
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا

همون بهتر که افغانستان رو از ایران جدا کردند!
یکشنبه ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۷
۴۵
Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا

همپالگی اخوندها
یکشنبه ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۱
۳۰
انسان باشیم - هیفا، اسرائیل

بزرگترین خدمت و البته تنهاترین خدمت انگلیس به ایران جدا کردن افغانستان از ایران طبق عهدنامه پاریس بود.
دوشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۱
۴۴
Momijii - توکیو، ژاپن

فاطو تحویل بگیر . دیگه چُسی برادرها و فک و فامیلت رو نیایی !!
دوشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۴:۳۴
۵۴
Persiangulf2535 - لند‌ن، انگلستان

از یه مشت حیوان پشمالو شپشی که بویه کثافت میدن چه انتظاری دارین ؟
دوشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۸
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران

....شتر هم که نوش جان میکنند. (فاطی - کپک - کپنهاگ) قراره بری بهشت با این هموطنهات بشینین کنار رودخونه از همینا بخورین و بپرین بهم . واقعا چی خیال کردی که فکر میکنی ما ایرانی ها بخوایم با شماها بیایم تو اون بهشتی که تو و این هموطنهات اونجا باشین و کنار شماها باشیم و کل مسلمونهای قلمان باز
دوشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۶
۶۱
یا فاطمه زهرا - کپنهاک ، دانمارک

افسوس بر شما. مگر خود نمی‌گویید که #لنگه کفش هم در بیابان نعمت است#؟ در ضمن این فیلم خیلی خیلی قدیمی هست، فکر مکونم مال اوایل سالهای ۱۹۰۰ میلادی باشه. ففط با کلک رنگیش کردند که نشان دهد مال عصر جدید استش.
دوشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۴
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران

یعنی خاک تو سر آدمی که حتا نمیدونه تو چه سالی داره زندگی میکنه 😂😂 ..... سال 1900 یعنی 120 سال پیش !! بفهم !! دوربین سینمایی وجود نداشت چه برسه به گوشی موبایل و هندی کم که این پلشتهای افغانی بخوان از خودشون فیلم بگیرن 😂😂 یعنی ببین ما ایرانی ها گیر چه موجوداتی افتادیم !!! وقتی میگم آدم مذهبی اندازه سوسک عقل نداره اینم نمونش . خاک بر سر اون آدمی که سال زندگیش رو یک قرن بالا پایین میگه و نمیدونه چه سالیه . بابا گمشین برگردین همون 1400 سال پیش بتمرگین تو همون شعب ابی طالب بپرین بهم اخه اینجا چه غلطی میکنین شما نکبتهای خرفت 😂😂
‌سه شنبه ۰۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۷
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
تابستان سال ۱۳۷۸ بود، که بنده، دوره‌ی آموزشی خدمت سربازی را، در پادگان قلعه‌مرغی -نزدیک به تهران- می‌گذراندم. - هوا به‌شدت گرم بود، و ما سربازان را دایم در زیر آفتاب سوزان تابستانی‌، یا به رژه وا می‌داشتند، و یا به انجام حرکات فیزیکی سربازی. - یک روز حوالی ظهر بود که پس از تمرینات نظامی، کمی‌ وقت استراحت دادند، اما گفتند که باید در محوطه پادگان باشید، و حق داخل‌رفتن به سربازخانه را ندارید. - ما سرباز‌ها، که از گرما و تشنگی له-له می‌زدیم، در جلوی دکه‌های واقع در محوطه‌ی پادگان به‌صف شدیم، تا نوشیدنی‌ بخریم، اما جز چای داغ، هیچ نوشیدنی‌ دیگری در دکه‌ها به‌فروش نمی‌رسید. - به‌ناچار، چای خریدیم، و نشستیم روی زمین پادگان، بر روی آسفالت داغ. - خود چای داغ بود، و گرمای هوا نیز، مجال خنک‌شدن به‌ آن نمی‌داد، - سپس فکری به ذهن‌مان رسید؛ - کلاه‌های نقاب‌دار سربازی‌مان (سرمه‌ای رنگ - هوانیروز) را از سر درآوردیم، و هرکدام از ما، استکان چای‌ش را ریخت داخل کلاه، - کمی‌ کلاه را گرداندیم، تا دمای چای از حالت داغ و جوشان کمی‌ کم‌تر شود، و سپس لبه‌ی کلاه را به شکل قیف در‌آوردیم، و چای را از آن نوشیدیم.
‌سه شنبه ۰۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۱
۸۴
siavash786 - شیکاگو، ایالات متحده امریکا
این فیلم با موبایل گرفته شده ، موبایل افغانی سالهای ۱۹۰۰ وجود داشت ؟ خر هم چیزی حالیش میشه
‌سه شنبه ۰۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۲۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.