رابطه عاشقانهای که به طرح نقشه قتل انجامید
رأی دهید
ماجرای پنهانی قتل زن مغازهدار چگونه برملا شد و آیا در نهایت ضارب واقعی او دستگیر شد؟
در سال ۱۹۷۹، آلن مورگان همراه با همسرش کارول مغازه خواروبارفروشی کوچکی در لینزلید واقع در بدفوردشر (منطقهای در شرق انگلستان) داشتند.
کمتر از دو سال پس از آن در ۱۳ اوت ۱۹۸۱ مورگان پس از یافتن پیکر بیجان همسرش در مغازه آشفته و درهمریخته با پلیس تماس گرفت .
مورگان در زمان قتل با فرزندخواندههای خود به سینما در لوتون رفته بودند. در جریان قتل ۴۳۵ پوند پول نقد و چند بسته سیگار هم به سرقت رفته بود.
اما این اطلاعات جلوی شایعاتی را که درباره این قتل بر سر زبانها افتاده بود نگرفت.
کارآگاه کارل فاستر میگوید:«در تحقیقات اولیه به سرعت دریافتیم که آلن مورگان مشکوک به داشتن رابطه خارج از ازدواج است».
کارآگاه فاستر میگوید: «منصفانه این است که بگویم تیم تحقیقات اولیه ملاحظات و نگرانیهایی درباره این پرونده داشتند و نسبت به آلن و مارگارت مشکوک بودند».
«البته آلن مورگان بهانه و گواه محکمی برای عدم حضور در صحنه و زمان قتل داشت».
او میگوید در عوض تحقیقات پلیس بر تلاش برای شناسایی مردی که از مغازه به بیرون فرار کرد و «سوراخ دماغهای گشادی» داشت متمرکز شد.
با این حال شایعات ادامه پیدا کرد و باعث شد که مورگان برای تبری جستن از اتهام قتل با رسانههای گوناگون مصاحبه کند. در مصاحبهای گفت «من مرتکب این کار نشدهام» و «چگونه میتوانم تا زمان دستگیری قاتل واقعی از این اتهام تبری جویم؟».
یکی از خبرنگارانی که با او مصاحبه کرد جان کیدی، خبرنگار بیبیسی بود که به خوبی این مصاحبه را به خاطر دارد.
جان کیدی میگوید: «او از جمله آدمهایی بود که از حضور در فیلمها خیلی خوشش میآمد ...اهمیتی که این موضوع برایش داشت خیلی عجیب بود».
«همه رفتارهای او به نظر من عجیبوغریب بود. رفتارهای او هیچ شباهتی با رفتار مردی که زنش به تازگی به طرز بیرحمانهای به قتل رسیده نداشت».
اما نکتهای وجود داشت که بسیار مورد توجه جان کیدی قرار گرفت.
«وقتی از او پرسیدم چه احساسی در مورد قتل همسرتان دارید»، و تصور میکردم همان لحظه اشکش سرازیر شود.
«او گریه نکرد... او با هیجان گفت که من کار و حرفهام را از دست دادم، من بیش از تأثر و ضربه روحی برای فوت همسرم برای ازدست دادن داراییهایم ناراحتم. من باورم نمیشد که او چنین حرفی به من بزند».
جان کیدی میگوید:«مصاحبه را ادامه داد بلکه مورگان حرفی انسانی و عاطفی بزند اما او این کار را نکرد».
«واکنش بسیار عجیب و شگفتآوری بود که باعث شد پیش خودم فکر کنم شاید خودش این کار را کرده است».
یکی از موارد مشکوک که تحت پیگرد پلیس قرار گرفت خودرو سبز تیره بنگاه معاملات املاک بود که در زمان قتل نزدیک مغازه پارک کرده بود.
یک ماه پس از مرگ کارول پلیس بدون آنکه موفق به دستگیری متهمی برای ماجرا شود تا آنجا پیش رفت که با کمک متخصص هیپنوتیزم پزشکی قانونی تلاش کند تا اطلاعات بیشتری از شاهدان ماجرا به دست آورد.
یکی از صاحبان کسبوکار محلی جایزهای ۵۰۰۰ پوندی برای هر نوع اطلاعات تعیین کرد، کارآگاهان هم از تابلوی کامپیوتری تیم فوتبال شهر لوتون استفاده کردند تا این درخواست را به اطلاع حدود ۱۲۰۰۰ نفر از هواداران تیم فوتبال شهر برسانند.
همه تلاشها راه به جایی نبرد. قاتل هرگز دستگیر نشد و به نظر میرسید مردم به زندگی عادی خود ادامه دادند با اینکه پلیس هر دو سال یک بار موضوع را دوباره بررسی میکرد.
او میگوید:«اولین سئوالی که از مامور نویسنده گزارش تجدیدنظر پرسیدم این بود که «وقتی آلن مورگان را دستگیر کردید او چه گفت؟» و آنجا بود که متوجه شدم او هرگز دستگیر نشده است».
او دریافت که دلایل کافی برای اینکه تصمیم به دیدار دوباره همه شاهدان ماجرا بگیرد در اختیار دارد.
او میگوید:«یکی از شاهدان بهویژه اهمیت داشت چون وقتی سراغ او رفتم اولین واکنش او این بود که «من چهل سال است که منتظرم به دیدار من بیایید».
نام او جین بانتینگ بود که در زمان وقوع قتل ۱۷ سال داشت و مارگارت مشاور او بود.
جین بانتینگ مدتی بعد در جریان محاکمه جنایی گفت در کافه دلفین در لیتون بوزارد مورگان از او پرسیده بود که آیا دوستپسر سابق او کسی را سراغ دارد که بتواند کارول را به قتل برساند.
جین بانتینگ میگوید هنگام مصاحبه با پلیس در آن زمان حرفی از این ماجرا نزده است «چون مارگریت از من خواست حرفی نزنم... و من مدیون او بودم و میخواستم به او وفادار بمانم».
در هنگام بازپرسی و تحقیقات جدید درباره این پرونده این زوج با هم ازدواج کرده و در برایتون زندگی میکردند.
پلیس که حدود ۶۰۰۰ برگه سند گردآوری کرده بود این زوج را سه بار دستگیر کرد و از این فرصتها برای ضبط مخفیانه گفتگوهای آنها استفاده کرد.
همان سال پس از دستگیری در نامهای آلن برای مارگارت نوشته است: «اعتماد امری دوطرفه است. اگر من به تو اعتماد نمیکردم تو اینجا نبودی و من هم نبودم».
کارآگاه فاستر که دوران بازنشستگی خود را عقب انداخت تا این پرونده را به سامان و سرانجام برساند میگوید:«من فکر نمیکنم لازم باشد که مأمور پلیس باشید تا به گفتگوهای ضبطشده گوش کنید و فکر کنید اگر این افراد بیگناه هستند و کار خلافی انجام ندادهاند چرا مدام با هیسهیس میگویند «شاید آنها دارند صدای ما را ضبط میکنند...؟ اگر چیزی برای پنهان کردن ندارند راحت و آزاد حرف بزنند».
مورگان که اکنون ۷۳ سال دارد به اتهام توطئه برای قتل به مجازات حبس طولانی محکوم شده است.
مارگارت مورگان به همان اتهام مجرم شناخته نشده است. او در هنگام ترک دادگاه پاسخی به پرسشهای بیبیسی درباره محکومیت شوهرش نداد. قاتل که هرگز دستگیر نشد از تبر یا قمه برای حمله به کارول استفاده کرده بود.
کارآگاه فاستر اضافه میکند:« بدون وجود اعتراف شاید هرگز نتوانیم دریابیم چه کسی عمل قتل کارول را انجام داده است».
«هرچند ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد تا شواهد جدید پیدا کنیم و مجرم را به مجازات برسانیم».