طیبه؛ زنی ۴۲ ساله که ۱۲ سال است دنبال خانواده‌اش می‌گردد

«طیبه» می‌گوید همیشه با این سوال مواجه بوده‌ام که چرا به پدر و مادرم شباهت ندارمایران وایر، مریم دهکردی
زن جوانی به نام «طیبه» اوایل اردیبهشت ۱۴۰۳ پیامی برای «ایران‌وایر» فرستاد و نوشت ۴۰ سال قبل وقتی کمتر از دو سال داشت، در شیراز به یکی از مراکز حمایتی سپرده شد؛ در روزهای اوج درگیری‌های سیاسی داخلی و جنگی که میان ایران و عراق رخ داده بود. حالا او می‌خواهد به واسطه روایت داستان زندگی‌ خود که البته بخش زیادی از آن هنوز برای خودش هم روشن نیست، خانواده بیولوژیکش را پیدا کند.

***


تصاویر کودکی‌ طیبه متعلق به آبان ۱۳۶۲ و روزهایی هستند که خانواده محترمی در شیراز او را به فرزندی پذیرفتند؛ دختر بچه‌ای با موهای کوتاه قهوه‌ای، چشم‌های درشت و روشن و صورتی گرد.

طیبه حالا در آستانه ۴۲ سالگی است. او به «ایران‌وایر» می‌گوید: «نزدیک به ۱۰ سال قبل متوجه شدم خانواده‌ای که من را بزرگ کرده‌ است، خانواده بیولوژیک من نیست. پدرم سال‌ها قبل از دنیا رفته است. موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و او در نهایت گفت درست است و ما تو را ۴۰ سال قبل از یکی از مراکز بهزیستی تحویل گرفتیم، چون بچه‌دار نمی‌شدیم.»
چرا شبیه پدر و مادرم نیستم
طیبه به سال‌های کودکی و نوجوانی‌ خود باز می‌گردد: «همیشه به این فکر می‌کردم که چرا چهره‌ام شبیه پدر و مادرم نیست. خیلی‌ها هم این عدم شباهتم را به مادرم می‌گفتند. می‌شنیدم که می‌گفتند شبیه کُردها یا شکل ترک‌ها هستی! بزرگ‌تر که شدم، خودم هم از مادرم می‌پرسیدم چرا شبیه‌ آن‌ها نیستم. مادرم همیشه حرف توی حرف می‌آورد. ازدواج کردم و به واسطه شغل همسرم، چند سالی از شیراز، شهری که در آن بزرگ شده بودم، دور شدم. بعد از این که بازگشتم، از طریق یکی از نزدیکان دانستم که فرزندخوانده‌ام و از همان روزها با وجود این که خانواده‌ام چیزی در حقم کم نگذاشته و همیشه دوستم داشته‌اند، دنبال نشانی از خانواده اصلی‌ خود می‌گردم.»
هیچ ردی از آن‌ها نیافتم
بر اساس مدارکی که در اختیار «ایران‌وایر» قرار گرفته‌اند، طیبه در شهریور۱۳۶۲، وقتی تقریبا یک سال و نیمه بوده است، توسط ژاندارمری شیراز به عنوان گم شده به مرکز نگه‌داری اداره بهزیستی در «کوی زهرا» این شهر سپرده می‌شود. چند روز بعد زن و شوهری جوان او را به عنوان فرزندخوانده می‌پذیرند: «چیز زیادی به یاد ندارم. مادرم اما می‌گوید روزی که تو را دیدیم‌، موهای بلند و قهوه‌ای و مجعد داشتی ولی وقتی برای تحویل گرفتنت آمدیم، موهایت را کوتاه کرده بودند. در مدارکم از همان ابتدا نام طیبه نوشته شده بوده که ممکن است اسم واقعی‌ من باشد اما از مادر و پدر واقعی‌ من هیچ نشانی وجود ندارد. حتی مشخص نیست چه‌طور به بهزیستی تحویل داده شده‌ام. پروسه پذیرش من در بهزیستی و تحویل دادنم به خانواده حدود دو ماه زمان برده است. پروسه پذیرش من در بهزیستی و تحویل دادنم به خانواده حدود دو ماه زمان برده است. با این که خیلی کوچک بودم، مادرم می‌گوید هر وقت از کنار ساختمانی که به عنوان کودک گم‌شده تحویل داده شده بودم رد می‌شدیم، من می‌لرزیدم و گریه می‌کردم.»
اولین عکس بعد از تحویل گرفتن طیبه از بهزیستیطیبه می‌گوید دلش می‌خواهد هر طور شده هویت واقعی خود را بشناسد: «بارها در شبکه‌های اجتماعی با انتشار عکس‌هایی که توسط پدر و مادر خوانده‌ام از من گرفته شده‌اند، تلاش کردم شاید نشانی یا اطلاعاتی از هویت اصلی خودم بیابم. از هم‌وطنان می‌خواهم اگر درباره هویت اصلی من اطلاعاتی دارند، آن را با من به اشتراک بگذارند؛ حتی اگر خدای ناکرده والدین اصلی‌ من هم در قید حیات نباشند.»
هزاران راه رفته اما بی‌نتیجه
در روایت اغلب کسانی که به دنبال خانواده‌های خود می‌گردند، فارغ از جغرافیا و زمانی که از ماجرا گذشته است، لحظات بیم و امید زیادی وجود دارد. طیبه نیز چندباری چنین لحظاتی را تجربه کرده است. او به «ایران‌وایر» می‌گوید: «در این ۱۲سال گذشته که می‌دانم فرزندخوانده بوده‌ام، هر راهی که بگویید را امتحان کرده‌ام. تا الان پنج خانواده بعد از دیدن روایت‌ گم شدن من تماس گرفته‌اند که روایت گم شدن فرزندان‌شان از نظر زمان و مکان با آن‌چه من از ماجرای خودم می‌دانم، مطابق بوده است اما بعد از آزمایش‌های تشخیص هویت و دی‌ان‌ای، مشخص شد هیچ‌کدام خانواده من نبوده‌اند. من حتی رویدادهای دهه ۶۰ و زمان تحویل من به بهزیستی را بررسی کردم و رسیدم به اعدام ۱۰ زن بهایی. یکی از این زنان بسیار به امروز من شبیه بود و من تا مدت‌ها گمان می‌کردم او یقینا مادرم بوده اما تحقیق کردم و فهمیدم او در زمان اعدام، مجرد بوده و فرزندی نداشته است.»
طیبه در سن هشت سالگیطیبه در روزهایی پیدا شده که هم  در شهرهای مختلف کشتار زندانیان سیاسی در جریان بوده و هم جنگ در کشور روزانه صدها کودک بدون پدر و مادر به جا می‌گذاشته است: «در مدارکی که از دادگاه و کلانتری گرفته‌ام، به نظر می‌آید جای فامیلی من پاک شده و فقط نامم درج شده است. خیلی‌ها می‌گویند ممکن است خانواده‌ات از زندانیان سیاسی بوده باشند که هیچ ردی از آن‌ها وجود ندارد یا به عمد جوری مدارکت را صادر کرده‌اند که ردی از آن‌ها نیابی. بعضی از دوستانم هم می‌گویند ممکن است از مناطق جنگ زده به شیراز فرستاده شده باشی. مادرخوانده‌ام می‌گوید ما سال‌ها به دنبال نوزاد دختر بودیم و نمی‌یافتیم، چون همیشه کسی بود که ممکن بود بعدا بخواهد بچه را از ما بگیرد. تو تنها کودکی بودی که در مدارکت قید شده بود بی‌صاحب هستی. همین باعث شده بود همه فکر کنند احتمالا همه اعضای خانواده من در جنگ از بین رفته‌اند.»

طیبه می‌گوید: «من حتی در خارج از ایران هم به دنبال سرنوشت‌های مشابه خودم می‌گشتم. دختری را پیدا کردم به اسم تانیا میشل ویلیامز که در یک سالگی از تگزاس ربوده شده بوده و تصویرش بسیار شبیه من است. تانیا اصالتا قفقازی بوده است و من سرنوشت او را دنبال کردم.»

طیبه بارها تاکید می‌کند خانواده‌ای که او را به فرزندی پذیرفتند، انسان‌هایی شریف، محترم و بزرگوار هستند: «اصلا دلم نمی‌خواهد این اقدام من برای جست‌وجوی خانواده بیولوژیکم آن‌ها را مورد قضاوت قرار دهد. آن‌ها برای خوشحالی و راحتی من هر کاری که در توان داشتند، کردند. جست‌وجوی من علت دیگری دارد. در درونم حفره خالی حس می‌کنم. فکر می‌کنم با یافتن اثری از آن‌ها، به آرامش درونی می‌رسم.»

از مخاطبان محترم «ایران‌وایر» می‌خواهیم اگر از خانواده طیبه نشانی دارند و یا او را بر اساس تصاویر منتشر شده می‌شناسند، لطفا در بخش نظرات یا در رسانه‌های اجتماعی به «ایران‌وایر» پیام بدهند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۷
ایران کهن - هوستن، ایالات متحده امریکا
امیدوارم به آرزوش برسه و از این سر در گمی در بیاد
‌سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۴
۵۶
hiwa68 - رتردام، هلند
دقیقاً سالهای حمله پاسداران و جنایتهای انها در کوردستان است. خانواده های کورد را قتل عام میکردند. ایشان چهره دخترهای کورد را دارد. احتمال دوم کوردهای عراقی که توسط صدام قتل عام میشدند. ولی احتمال اول خیلی بیشتر است.
یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۸
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.