آیا حکومت ایران و اسرائیل به سوی جنگ تمام عیار و مستقیم میروند؟
رأی دهید
خاورمیانه در التهاب یک درگیری نظامی دیگر میسوزد با هر خبری که خبرگزاریها و رسانهها درباره احتمال برخورد نظامی مستقیم بین حکومت ایران و اسرائیل منتشر میکنند نه تنها بازارهای نفت و سهام به جوش میآیند بلکه مردم این منطقه از تصور جنگ و درگیری تازهای آشفتهتر میشوند.
جنگ به سود کیست؟
حکومت ایران و اسرائیل از چند دهه گذشته در جنگ نیابتی هستند اما در طول دهه اخیر، عملیات اسرائیل در خاک ایران تا آنجا گسترده شده که نه تنها سرقت اطلاعات کاملا سری هستهای ، خرابکاری در تاسیستات نظامی و هستهای افزایش یافته بلکه مقامات بلندپایه نظامی و هستهای را هم حذف کرده و ماموران اسرائیلی در عملیات گوناگونی که بیشباهت به سریال «تهران» نیست تا عمق سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت نفوذ کرده و حتی ویدئوهایی از بازجویی ماموران موساد در ایران از یک عامل سپاه پاسداران را هم منتشر میکنند تا اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات را تحقیر کنند.
از سوی دیگر حکومت ایران، میکوشد با حمایت از حماس و جهاد اسلامی و تلاش برای یارگیری در فلسطین و همچنین نفوذ در میان اسرائیلیها و خرابکاری یا حملات اینترنتی، جنگ غیرمستقیم را در داخل اسرائیل ادامه دهد و از طرف دیگر امکان برقراری ثبات و پیشرفت مذاکرات برای دولت فلسطین را هرچه بیشتر تضعیف کند تا چشمانداز صلح از نظرها دور شود.
ادامه عملیات جنگی اسرائیل در غزه که تاکنون به کشته شدن بیش از ۳۳ هزار نفر از فلسطینیها منجر شده، نه تنها افکار عمومی جهان را از ادامه جنگ در غزه منزجر کرده، بلکه نزدیکترین متحدان اسرائیل را به انتقاد علنی از دولت نتانیاهو واداشته است، تا جایی که رئیسجمهور آمریکا با اشاره به اصرار نتانیاهو برای ادامه جنگ در غزه میگوید ضرر نخستوزیر اسرائیل از منفعتش بیشتر است. در خود اسرائیل، نه تنها مخالفان دولت، چپگرایان و صلحطلبان به تظاهرات گسترده علیه دولت پرداختهاند بلکه بسیاری از خانوادههای گروگانهای اسرائیلی هم خواهان استعفای نتانیاهو به دلیل ناتوانی از دستیابی به راهحلی برای نجات گروگانها،هستند.
با اینکه اسرائیل در دو سال اخیر دهها نفر از نیروهای سپاه قدس و نیروهای نیابتی آنها را در سوریه و لبنان هدف قرار داده ولی با حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق و کشتن سرتیپ محمدرضا زاهدی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در لبنان و سوریه، اسرائیل وارد مرحله تازهای از درگیری با جمهوری اسلامی شد که شاید برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، خطر درگیری نظامی مستقیم بین دو طرف را پیش آورده است.
جمهوری اسلامی به دلیل، وحشت از نارضایتی مردم برای درگیری با اسرائیل به دلیل تاثیر مستقیم بر وضعیت اقتصادی که درحال حاضر در بدترین شرایط ممکن قرار دارد، خواهان درگیری گسترده نظامی مستقیم با اسرائیل نیست و از سوی دیگر توان نظامی کافی برای جنگی که ممکن است به خاک ایران بکشد و به انهدام تاسیسات نظامی و هستهای منجر شود را هم ندارد.
اما درگیری نظامی و افزایش تنش با حکومت ایران برای دولت نتانیاهو که از هر سو تحت فشار است، موهبتی آسمانیست، از سویی میتواند مخالفتهای گسترده داخلی را کم رنگ کند و از سوی دیگر متحدان غربی را بار دیگر به خط حمایت از اسرائیل بازگرداند و حتی آمریکا را به پشتیبانی نظامی علیه تحرکات نظامی حکومت ایران ترغیب کند و بازی باخته در غزه را با بازی برد- برد در دمشق عوض کند.
جنگ و بعد چه؟
حکومت ایران سه سناریوی دیگر برای پاسخ به اسرائیل روی میز دارد:
۱- عملیات تروریستی علیه سفارتها، بازرگانان یا شهروندان اسرائیلی در کشورهای مختلف.
۲- وادارکردن نیروهای نیابتیش ازجمله حزبالله به عملیات نظامی علیه اسرائیل درمرزها یا داخل اسرائیل.
۳- استفاده از نیروهای نیابتی در سوریه و عراق برای حمله به نیروهای آمریکایی، آمریکاییها یا اهدافی که بتواند در جنگ تبلیغاتی به اسرائیل مرتبط کند.
اما اگر حکومت ایران به بازی دمشق که اسرائیل برایش چیده وارد شود، محتملترین گزینه حمله نظامی مستقیم استفاده از پهپادها و موشکهای دوربرد است که ممکن است از ایران، سوریه یا لبنان به سوی اهداف نظامی و امنیتی اسرائیلی پرتاب شوند.
با فرض اینکه ادعای مقامات حکومت ایران برای نفوذ به گنبد آهنین با پرتاب پیاپی موشکهای دوربرد را بتوان پذیرفت، اگر موشکها یا پهپادهای ایرانی بتوانند به اهداف خود در اسرائیل برسند، پاسخ اسرائیل همچنان که وزیرخارجهش به فارسی در شبکه ایکس نوشته حمله نظامی مستقیم به ایران است. روشن است که حمله نظامی اسرائیل به ایران، جرقهای بر انبار باروت در منطقه خواهد بود و گروههای نیابتی حکومت ایران در سراسر منطقه را به واکنش وامیدارد.
با این حال، شروع جنگ ممکن است برای اسرائیل، فرصت بینظیری برای نابودی تاسیسات هستهای، موشکی و نظامی ایران باشد. اسرائیل سالها پیش در یک عملیات غافلگیرانه که به بابل مشهور شد، راکتور هستهای اوسیراک عراق در نزدیکی بغداد را در خرداد ۱۳۶۰ مورد حمله قرار داده و بطورکامل نابود کرده بود. اسرائیل با استفاده از فرصت جنگ ایران و عراق با این عملیات، خطر برنامه اتمی عراق و همچنین تهدیدات اتمیش را با همکاری اطلاعاتی با حکومت ایران برای همیشه از بین برد.
اسرائیل با اشراف اطلاعاتی و همچنین برتری نظامی خود میتواند این بار با یک حمله مشابه ولی گستردهتر، تهدیدات اتمی و موشکی حکومت ایران را از بین ببرد یا کاهش دهد.
چنین عملیاتی از سوی اسرائیل به منزله جنگ تمام عیاری خواهد بود که نه تنها منطقه، بلکه جهان را به آشوب میکشد، بنابراین اسرائیل ممکن است به عملیات کوچکتری مانند حذف برخی از فرماندهان نظامی حکومت ایران یا نابودی برخی مراکز نظامی با خرابکاری یا انفجار بسنده کند.
جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاریخی خود قرار دارد که یک جنگ تمام عیار میتواند سقوط آزاد ارزش پول را که در ۱۰ روز اخیر به بیش از ۳۰ درصد رسیده بلافاصله به بیش از ۱۰۰ درصد برساند. گرانی و تورم بیشتر میتواند سبب افزایش اعتراضات، اعتصابات و مخالفتها شود، آن هم درحالی که تضادهای درونی حکومت، فساد سیاسی و اقتصادی رو به افزایش است و مبارزهجویی نسل جوان و به ویژه زنان جوان، آتشی زیر خاکستری ست که هر آن ممکن است همانند نیمه دوم سال ۱۴۰۱، حکومت را به سراشیبی سقوط بکشاند.
در چنین شرایط ادامه «صبر استراتژیک» و عملیات محدود مشابه حمله به پایگاه عین الاسد که با سرنگون کردن عمدی هواپیمای مسافربری همراه شد ممکن است راه حل مطلوب خامنهای و مشاورانش باشد اما اسرائیل را از ادامه بازی در زمین دمشق با حکومت ایران و غافلگیر کردنش با ضد حمله مناسب با نوع انتقام حکومت ایران منصرف نمیکند.
حالا باید دید خامنهای و مشاورانش برای «تنبیه اسرائیل» کدام سناریو را انتخاب میکنند و این انتخاب چگونه بازی را در این میدان تغییر میدهد، تغییری که ممکن است یک دگردیسی تاریخی برای جمهوری اسلامی و منطقه باشد.
جنگ به سود کیست؟
حکومت ایران و اسرائیل از چند دهه گذشته در جنگ نیابتی هستند اما در طول دهه اخیر، عملیات اسرائیل در خاک ایران تا آنجا گسترده شده که نه تنها سرقت اطلاعات کاملا سری هستهای ، خرابکاری در تاسیستات نظامی و هستهای افزایش یافته بلکه مقامات بلندپایه نظامی و هستهای را هم حذف کرده و ماموران اسرائیلی در عملیات گوناگونی که بیشباهت به سریال «تهران» نیست تا عمق سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت نفوذ کرده و حتی ویدئوهایی از بازجویی ماموران موساد در ایران از یک عامل سپاه پاسداران را هم منتشر میکنند تا اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات را تحقیر کنند.
از سوی دیگر حکومت ایران، میکوشد با حمایت از حماس و جهاد اسلامی و تلاش برای یارگیری در فلسطین و همچنین نفوذ در میان اسرائیلیها و خرابکاری یا حملات اینترنتی، جنگ غیرمستقیم را در داخل اسرائیل ادامه دهد و از طرف دیگر امکان برقراری ثبات و پیشرفت مذاکرات برای دولت فلسطین را هرچه بیشتر تضعیف کند تا چشمانداز صلح از نظرها دور شود.
ادامه عملیات جنگی اسرائیل در غزه که تاکنون به کشته شدن بیش از ۳۳ هزار نفر از فلسطینیها منجر شده، نه تنها افکار عمومی جهان را از ادامه جنگ در غزه منزجر کرده، بلکه نزدیکترین متحدان اسرائیل را به انتقاد علنی از دولت نتانیاهو واداشته است، تا جایی که رئیسجمهور آمریکا با اشاره به اصرار نتانیاهو برای ادامه جنگ در غزه میگوید ضرر نخستوزیر اسرائیل از منفعتش بیشتر است. در خود اسرائیل، نه تنها مخالفان دولت، چپگرایان و صلحطلبان به تظاهرات گسترده علیه دولت پرداختهاند بلکه بسیاری از خانوادههای گروگانهای اسرائیلی هم خواهان استعفای نتانیاهو به دلیل ناتوانی از دستیابی به راهحلی برای نجات گروگانها،هستند.
با اینکه اسرائیل در دو سال اخیر دهها نفر از نیروهای سپاه قدس و نیروهای نیابتی آنها را در سوریه و لبنان هدف قرار داده ولی با حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق و کشتن سرتیپ محمدرضا زاهدی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در لبنان و سوریه، اسرائیل وارد مرحله تازهای از درگیری با جمهوری اسلامی شد که شاید برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، خطر درگیری نظامی مستقیم بین دو طرف را پیش آورده است.
جمهوری اسلامی به دلیل، وحشت از نارضایتی مردم برای درگیری با اسرائیل به دلیل تاثیر مستقیم بر وضعیت اقتصادی که درحال حاضر در بدترین شرایط ممکن قرار دارد، خواهان درگیری گسترده نظامی مستقیم با اسرائیل نیست و از سوی دیگر توان نظامی کافی برای جنگی که ممکن است به خاک ایران بکشد و به انهدام تاسیسات نظامی و هستهای منجر شود را هم ندارد.
اما درگیری نظامی و افزایش تنش با حکومت ایران برای دولت نتانیاهو که از هر سو تحت فشار است، موهبتی آسمانیست، از سویی میتواند مخالفتهای گسترده داخلی را کم رنگ کند و از سوی دیگر متحدان غربی را بار دیگر به خط حمایت از اسرائیل بازگرداند و حتی آمریکا را به پشتیبانی نظامی علیه تحرکات نظامی حکومت ایران ترغیب کند و بازی باخته در غزه را با بازی برد- برد در دمشق عوض کند.
جنگ و بعد چه؟
حکومت ایران سه سناریوی دیگر برای پاسخ به اسرائیل روی میز دارد:
۱- عملیات تروریستی علیه سفارتها، بازرگانان یا شهروندان اسرائیلی در کشورهای مختلف.
۲- وادارکردن نیروهای نیابتیش ازجمله حزبالله به عملیات نظامی علیه اسرائیل درمرزها یا داخل اسرائیل.
۳- استفاده از نیروهای نیابتی در سوریه و عراق برای حمله به نیروهای آمریکایی، آمریکاییها یا اهدافی که بتواند در جنگ تبلیغاتی به اسرائیل مرتبط کند.
اما اگر حکومت ایران به بازی دمشق که اسرائیل برایش چیده وارد شود، محتملترین گزینه حمله نظامی مستقیم استفاده از پهپادها و موشکهای دوربرد است که ممکن است از ایران، سوریه یا لبنان به سوی اهداف نظامی و امنیتی اسرائیلی پرتاب شوند.
با فرض اینکه ادعای مقامات حکومت ایران برای نفوذ به گنبد آهنین با پرتاب پیاپی موشکهای دوربرد را بتوان پذیرفت، اگر موشکها یا پهپادهای ایرانی بتوانند به اهداف خود در اسرائیل برسند، پاسخ اسرائیل همچنان که وزیرخارجهش به فارسی در شبکه ایکس نوشته حمله نظامی مستقیم به ایران است. روشن است که حمله نظامی اسرائیل به ایران، جرقهای بر انبار باروت در منطقه خواهد بود و گروههای نیابتی حکومت ایران در سراسر منطقه را به واکنش وامیدارد.
با این حال، شروع جنگ ممکن است برای اسرائیل، فرصت بینظیری برای نابودی تاسیسات هستهای، موشکی و نظامی ایران باشد. اسرائیل سالها پیش در یک عملیات غافلگیرانه که به بابل مشهور شد، راکتور هستهای اوسیراک عراق در نزدیکی بغداد را در خرداد ۱۳۶۰ مورد حمله قرار داده و بطورکامل نابود کرده بود. اسرائیل با استفاده از فرصت جنگ ایران و عراق با این عملیات، خطر برنامه اتمی عراق و همچنین تهدیدات اتمیش را با همکاری اطلاعاتی با حکومت ایران برای همیشه از بین برد.
اسرائیل با اشراف اطلاعاتی و همچنین برتری نظامی خود میتواند این بار با یک حمله مشابه ولی گستردهتر، تهدیدات اتمی و موشکی حکومت ایران را از بین ببرد یا کاهش دهد.
چنین عملیاتی از سوی اسرائیل به منزله جنگ تمام عیاری خواهد بود که نه تنها منطقه، بلکه جهان را به آشوب میکشد، بنابراین اسرائیل ممکن است به عملیات کوچکتری مانند حذف برخی از فرماندهان نظامی حکومت ایران یا نابودی برخی مراکز نظامی با خرابکاری یا انفجار بسنده کند.
جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاریخی خود قرار دارد که یک جنگ تمام عیار میتواند سقوط آزاد ارزش پول را که در ۱۰ روز اخیر به بیش از ۳۰ درصد رسیده بلافاصله به بیش از ۱۰۰ درصد برساند. گرانی و تورم بیشتر میتواند سبب افزایش اعتراضات، اعتصابات و مخالفتها شود، آن هم درحالی که تضادهای درونی حکومت، فساد سیاسی و اقتصادی رو به افزایش است و مبارزهجویی نسل جوان و به ویژه زنان جوان، آتشی زیر خاکستری ست که هر آن ممکن است همانند نیمه دوم سال ۱۴۰۱، حکومت را به سراشیبی سقوط بکشاند.
در چنین شرایط ادامه «صبر استراتژیک» و عملیات محدود مشابه حمله به پایگاه عین الاسد که با سرنگون کردن عمدی هواپیمای مسافربری همراه شد ممکن است راه حل مطلوب خامنهای و مشاورانش باشد اما اسرائیل را از ادامه بازی در زمین دمشق با حکومت ایران و غافلگیر کردنش با ضد حمله مناسب با نوع انتقام حکومت ایران منصرف نمیکند.
حالا باید دید خامنهای و مشاورانش برای «تنبیه اسرائیل» کدام سناریو را انتخاب میکنند و این انتخاب چگونه بازی را در این میدان تغییر میدهد، تغییری که ممکن است یک دگردیسی تاریخی برای جمهوری اسلامی و منطقه باشد.