چگونه این مرد در «تله عسل» پرستوی روسی افتاد؟
رأی دهید
اواسط تابستان در نیس است. مردی با موهای تیره کوتاه با کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید درخشان با گامهای سریع حرکت میکند. مرد دوم پرونده اش را حمل میکند. زنی جذاب، بلند قد و بلوند با لباس تابستانی اش روی عرشه قایق تفریحی قدم میزند و میخندد. نام او "ناتالیا زلوبینا" معشوقه روس "یان مارسالک" یکی از مردان تحت تعقیب در اروپا است. این جزئیات صحنهای است که توسط دوربینی در بندر نیس ضبط شده است. مارسالک به سمت زن میرود و او را میبوسد.
به گزارش فرارو به نقل از اشپیگل؛ مارسالک مدیر ارشد اجرایی سابق وایرکارد است که زمانی سهام آن در بازار سهام آلمان ثبت شده بود. با این وجود، او از ژوئن ۲۰۲۰ میلادی به این سو متواری بوده است.
در قایق تفریحی گروهی از مردان خندان منتظر آنان هستند. بعدا زلوبینا تولد ۳۰ سالگی خود را در آنجا جشن میگیرد. زمان ۶ ژوئیه ۲۰۱۴ میلادی است روزی که زندگی یان مارسالک تغییر کرد. روزی که او با مردی ملاقات کرد که روابطی عالی با سرویس اطلاعات نظامی روسیه (GRU) دارد و ظاهرا مارسالک در آن روز زندگی دوم و پشت پرده خود به عنوان یک جاسوس را آغاز میکند.
داستان مارسالک اکنون به قصهای تقریبا باورنکردنی از کلاهبرداری، دروغ و فریب تبدیل شده است داستان یک فرد ترک تحصیل کرده که به مدیر عامل شرکت مالی وایرکارد تبدیل شد شرکتی که برای مدتی به عنوان یکی از قدرتمندترین تازه واردان به اقتصاد آلمان در دهههای اخیر شناخته میشد و مورد علاقه مقامهای ارشد از جمله صدراعظم آلمان قرار گرفت. با این وجود، موفقیت وایرکارد همانطور که مشخص شد ساختگی بود. میلیاردها یورو موجودی حساب آن شرکت دود شد و به هوا رفت و تقریبا شش هزار نفر از کارکنان آن شرکت شغل شان را از دست دادند و مدیران ارشد وایرکارد بازداشت شدند.
ناگهان تریلر مالی تبدیل به یک تریلر جاسوسی شد و شخصیت اصلی داستان دیگر یک فریبکار کاریزماتیک نیست بلکه یک شرور است که گویی مستقیما از یک فیلم جیمز باند بیرون آمده و نقش شرور فیلم را ایفا میکند. مردی که درباره او گفته شد و اکنون در حال فرار است واقعا کجاست؟ و چگونه توانسته در تمام این مدت از دست مقامهای امنیتی و قضایی فرار کند؟
تحقیقاتی مشترک نشریه "اشپیگل"، شبکه خبری زد دی اف" آلمان، روزنامه اتریشی "استاندارد" و پلتفرم تحقیقاتی روسی The Insider اکنون به برخی پاسخها درباره پرسشهای مطرح شده دست یافته است. بر اساس اسناد محرمانه، دادههای تلفن همراه، سوابق سفر، نتایج آزمایشگاهی، فایلهای تحقیق، ایمیلها و متن چتها اکنون میتوان داستان مارسالک را به طور کامل بیان کرد. مارسالک صرفا شخصیت اصلی یکی از بزرگترین رسواییهای مالی آلمان نیست بلکه با بررسی جزئیات به نظر میرسد که او یک جاسوس است و برای کرملین کار میکند. مردی که فعالیت هایش در نقش مامور زندگی اش را به خطر میاندازد. مارسالک ظاهرا به همدستان بلغاری خود ماموریت داده بود تا منتقدان مسکو را در سراسر اروپا ردیابی کرده از آنان جاسوسی کنند و حتی احتمالا آنان را از بین ببرند. این توطئه در آخرین لحظه توسط آژانس اطلاعات داخلی بریتانیا (امای فایو) فاش شد.
روابط مارسالک با آژانسهای جاسوسی روسیه به یک دهه پیش باز میگردد. به نظر میرسد او ابتدا توسط سرویس اطلاعات نظامی روسیه استخدام شده بود، اما تصور میشود که در سالیان اخیر برای آژانس جانشین کا گ ب یعنی سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) کار کرده است. زلوبینا دوست دختر او نیز با مردانی از سرویسهای امنیتی در تماس بوده است. در طول چندین سالی که مارسالک به عنوان رئیس یک شرکت فهرست شده در شاخص دَکس آلمان سپری کرد ظاهرا توانست بی سر و صدا شبکه جاسوسی خود را گسترش دهد، بیش از ۶۰ بار به روسیه سفر کرد و برای این کار از شش گذرنامه اتریشی و یک سند دیپلماتیک استفاده کرد. نشانههای زیادی وجود دارند که نشان میدهند مارسالک هم چنین وارد فعالیتهای اطلاعاتی روسیه شده و کارهای پولشویی را از طریق آن شرکت انجام داده است. آیا مارسالک از آن شرکت نمونه آلمانی برای کمک به یک قدرت متخاصم استفاده میکرد؟ آیا شرکتی که در فهرست شاخص دکس آلمان قرار دارد به راه اندازی جنگ روسیه علیه اوکراین کمک کرده است؟ چگونه تمام این موارد بدون توجه مقامهای اطلاعاتی آلمان رخ دادند؟
برای فهم سفر مارسالک باید به شهر لیپتسک در نیمه راه بین مسکو و روستوف-آن-دون برویم شهری که در اوایل قرن هجدهم توسط پطر کبیر تاسیس شد و امروزه خانه نیم میلیون نفر است. در شهر کلیسایی جذاب با قدمت ۲۰۰ ساله با گنبد طلایی قرار دارد. دو بار در روز به جز سه شنبهها کشیشی به نام "کنستانتین بایزوف" در آنجا مراسم برگزار میکند. اگر کشیش را حین مراسم تماشا کنید شباهتهای میان او با مارسالک را خواهید دید. آن دو اختلاف سنی شان نیز تنها یک سال است. ظاهرا مامور دستگاههای امنیتی روسیه متوجه این تشابه شده بودند. بایزوف واقعی از سپتامبر ۲۰۲۰ از گذرنامه خود استفاده نکرده است. زیرا از آن زمان بایزوف دوم یا جعلی یعنی مارسالک از آن استفاده کرده است. پرونده گذرنامه در تاریخ ۵ سپتامبر ۲۰۲۰ تغییر کرد و گذرنامه جدیدی با شماره ۷۶۳۳۹۱۸۴۴ صادر شد.
نام یک فرد مورد تماس نیز در پرونده همراه با یک شماره تلفن گنجانده شده است: یوگنیا کوروچکینا. تصور میشود که او به سرویس امنیت فدرال روسیه کمک میکند. براساس اطلاعات فاش شده از روسیه کوروچکینا به طور مرتب با یکی از ماموران مستقر در مسکو تماس تلفنی داشته و با آنان سفر کرده است. این تنها لحظهای در طول این داستان نخواهد بود که به نظر میرسد شما به طور ناگهانی وسط یکی از رمانهای جاسوسی نوشته "جان لوکاره" فرود آمده اید!
مارسالک اولین روابط خود را با روسیه در سال ۲۰۱۰ برقرار کرد. اندکی قبل از آن او به عضویت هیئت اجرایی ارائه دهنده خدمات مالی وایرکارد در آمد شرکتی که در آن زمان تا حد زیادی ناشناخته بود. خط اصلی تجارت وایرکارد مراقبت از پردازش فنی پرداختهای کارت اعتباری برای فروشندگان آنلاین بود. در اوایل آن شرکت به سایتهای منتشر کننده فیلمهای مستهجن و سایتهای قمار خدمات ارائه میداد با این وجود "مارکوس براون" رئیس وقت شرکت به دنبال چیزهای بیش تری بود. براون که اهل وین بود خود را فردی روشنفکر میدید و شبیه استیو جابز مدیر عامل پیشین اپل لباس میپوشید. او نیز مانند جابز میخواست یک شرکت جهانی را رهبری کند. مارسالک که او نیز اتریشی است دست راست براون بود. او زمانی که ۲۰ ساله بود به عنوان مدیر بخش فناوری با حقوق ماهانه نه هزار مارک آلمانی برای وایرکارد شروع به کار کرده بود. برای فردی که به تازگی ترک تحصیل کرده بود شغل خوبی محسوب میشد. با این وجود، مارسالک در برنامه نویسی نیز خوب بود و فناوری جدید شبکه را درک میکرد. همین قابلیت برای تحت تاثیر قرار دادن براون کافی بود. براون و مارسالک ثابت میکردند که تیمی رویایی هستند آنان جاه طلب و جسور بودند. هدف آنان گسترش جهانی بود و شرکتهای مخابراتی، خطوط هوایی و خرده فروشان را در نظر داشتند تا همگی از پرداختهای دیجیتال خود از طریق وایرکارد مراقبت کنند. قیمت سهام آن شرکت به طور مداوم افزایش مییافت. مارسالک در فوریه ۲۰۱۰ میلادی به سمت مدیر ارشد عملیات آن شرکت رسید و ارتقای رتبه پیدا کرد.
آن دو هم چنین علاقمند به نفوذ در بازار روسیه بودند. باز کننده این در برای آنان "فلوریان استرمن" رئیس مرموز انجمن دوستی اتریش و روسیه بود. وایرکارد با کمک او در سال ۲۰۱۱ میلادی مذاکره با شرکت مخابراتی روسیه مگافون را آغاز کرد. وایرکارد برای ارائه کارتهای اعتباری پیش پرداخت برای مشتریان تلفن همراه تعیین شد، اما پروژه با شکست همراه شد. با این وجود، وایرکارد شانس دومی برای تضمین یک معامله مهم در روسیه پیدا کرد: پردازش تراکنشهای متروی مسکو، با ۷ میلیون مسافر در روز. کار تکمیل قرارداد برعهده مارسالک بود. از آنجا او سفرهای مکرر به روسیه را آغاز کرد. این زندگیای بود که او به سرعت وارد آن شد دنیای مدیران بین المللی با هتلهای لوکس و رستورانهای با غذاهای لذیذ. این به مثابه یک مدرک برای او بود برای او که ترک تحصیل کرده بود و همواره میخواست به همگان اثبات کند که اشتباه میکنند و میخواست همه افرادی را که به نظر میرسید بر سر راه اش قرار گرفته اند از جمله مادرش را پشت سر بگذارد.
مارسالک در ۱۵ مارس ۱۹۸۰ در وین به دنیا آمد. معلمان سابق اش میگویند او استعداد زیادی در علوم رایانه داشت. با این وجود، او دانش اموزی بود که همواره با قوانین و مقررات مشکل داشت. مادرش در جولای ۲۰۲۰ میلادی به "اشپیگل" گفته بود که پسرش "مغرور" و اهل "خودنمایی" و "شوآف" بود. او گفته بود مدت هاست که با پسرش در تماس نبوده است.
پدر یان به دلیل شغل اش به عنوان مدیر عامل یک شرکت در جمهوری چک در طول هفته تقریبا در خانه نبود. مادرش میگوید که در بازگشت به خانه مشاجرههای زیادی رخ میداد. او میگوید در ژوئن ۱۹۹۹ پسرش ناگهان پس از دعوا از خانه رفت. او تنها از طریق قبض تلفن همراه و اخطارهای مرتبط با سررسید پرداخت میدانست که پسرش زنده است. او حرفه پسرش را از طریق اخبار رسانهها پیگیری میکرد. او میگوید:"من همیشه نسبت به وایرکارد مشکوک بودم. با خود میگفتم یان چگونه بدون تحصیلات کافی و حتی بدون داشتن دیپلم توانست به سرعت در آن شرکت پیشرفت کند"؟
"کاریزما" پاسخی است که تقریبا همه کارمندان سابق وایرکارد هنگام پرسیدن این سؤال داده اند. معلمان سابق، معشوقههای سابق و دوستان سابق یان بر سر این موضوع که او کاریزما دارد اجماع نظر دارند.
یکی از آنان میگوید: "یان فروشندهای نابغه بود که مردم را جذب میکرد. او بلافاصله به عنوان فردی ظاهر میشد که میدانست در مورد چه چیزی صحبت میکند و چه میکند. او سخنوری جذاب و فوق العاده باهوش بود".
مهمانیهای شبانه برگزار شده او با سرو بطریهای شامپاین ۲۵۰۰ پوندی و ضیافتهای شام ۱۵ هزار یورویی در مونیخ ادامه یافت. البته او بی نظم بود. دیری نگذشت که معامله با متروی مسکو با مشکلاتی روبرو شد و به نظر میرسید مارسالک علاقه خود را به روسیه از دست داده است. در این لحظه بود که "ناتالیا زلوبینا" ظاهر شد. گفته میشود افرادی در یکی از مهمانیها به مارسالک گفتند که زلوبینا ارتباطات عالی با مقامهای روسیه دارد و میتواند معامله مترو را نجات دهد. اکنون اطلاعات و دادههای سفر زلوبینا از سیستم پلیس حذف شده است. سرویس امنیتی روسیه برای محافظت از عوامل خود چنین اقداماتی را انجام میدهد. زلوبینا احتمالا به عنوان یک "تله عسل" برای مارسالک عمل کرد اصطلاحی که در دنیای سرویسهای اطلاعاتی برای جذب یک هدف با استفاده از یک رابط عاشقانه استفاده میشود.
معامله مترو بین مسکو و وایرکارد هرگز عملی نشد، اما رابطه بین مارسالک و زلوبینا به سرعت فراتر از منافع حرفهای رفت. آن دو با یکدیگر سفرهای زیادی را به بارسلونا و سانتورینی رفتند. دهها سفر دیگر را میتوان با کمک پایگاههای اطلاعاتی محرمانه پرواز و عبور از مرز، ایمیلهای داخلی، چتها و گزارشهای افراد مطلع ردیابی کرد.
به گفته شاهدان در سپتامبر ۲۰۱۳ این زوج ظاهرا برای ملاقات با وابستگان "رمضان قدیروف" رئیس جمهور چچن به گروزنی پایتخت چچن سفر کردند. شاهدان میگویند که نزدیکان قدیروف حدود ۱۰۰ میلیون دلار در حسابهای خود در هنگ کنگ داشتند و به دنبال یافتن راهی برای رساندن آن پول به غرب اروپا بودند. ظاهرا زلوبینا، مارسالک را به عنوان کسی که میتوانست آن مشکل را حل کند معرفی کرده بود. وایرکارد هر روز از تراکنشهای مالی بزرگ مراقبت میکرد. شاید تصور این بود که هیچ کس متوجه چند میلیون تراکنش اضافی نمیشود. افراد درگیر آن ماجرا بعدا در دو نوبت، یک بار در وین و یک بار در آسیا با یکدیگر ملاقات داشتند. مشخص نیست که آیا یک معامله واقعا شکل گرفته است یا خیر، اما ظاهرا مارسالک به هر طریقی ارزش خود را اثبات کرده بود. چند ماه بعد در تابستان ۲۰۱۴ میلادی در جشن تولد زلوبینا در بندر نیس فردی با نام "استاس" به مارسالک معرفی شد و گفته شده بود او یک "ژنرال" است.
نام کامل او "استانیسلاو پتلینسکی" است شخصیتی از دنیای پنهان دستگاه امنیتی روسیه. به گفته افراد نزدیک به پتلینسکی او در دهه ۱۹۹۰ میلادی برای اسپتسناز یا واحدهای نظامی هدف ویژه کار میکرد و بعدا بخشی از اداره ریاست جمهوری روسیه در کرملین بود. ماموران امنیتی کشورهای غربی معتقدند پتلینسکی برای چندین آژانس سرویس مخفی روسیه کار میکند. منابع آگاه میگویند دوستی میان آن دو از همان زمان شکل گرفت و زندگی مارسالک را به پیش و پس از دیدار با "استاس" تقسیم میکنند.
مارسالک به سلاح علاقه داشت؟ استاس پیشنهاد داد که یک جلسه تمرین تیراندازی برای او ترتیب دهد. یان در مورد دنیای زیرزمینی آژانسهای سرویس مخفی روسیه سوالاتی داشت؟ به نظر میرسید استاس همه پاسخها را در اختیار داشت. پس از آن بود که مارسالک کار با اطلاعات نظامی روسیه را اغاز کرد. این بدان معناست که از تابستان ۲۰۱۴ میلادی مارسالک ابزاری برای آژانسهای جاسوسی روسیه بود دیدگاهی که مقامهای اطلاعاتی غربی بر سر آن متفق القول هستند. یک منبع آگاه میگوید مارسالک دائما به دنبال یافتن هویتهای جعلی و راههای فرار بود و در این باره وسواس داشت. کار تا جایی پیش رفت که پتلینسکی و مارسالک از بیروت به کوههای شهر باستانی پالمیرا در سوریه رفتند جایی که ارتش روسیه، نیروهای واگنر و نیروهای ارتش بشار اسد در آنجا علیه داعش و سایر شبه نظامیان اسلامگرا میجنگیدند. مارسالک و دو همراه روسی اش چند روز در آنجا ماندند. گفته میشود مارسالک به سوی شبه نظامیان اسلامگرا تیراندازی کرد. آیا سفر به سوریه نمونه دیگری از اعتیاد مارسالک به هیجان بود یا آن که روسها علاقه داشتند مارسالک را به انجام کارهایی وادار کنند که بعدا به خاطر آن از او باج گیری کنند؟
پتلینسکی در دبی در مصاحبه با خبرنگار "اشپیگل" گفت که او مارسالک را به نمایندگان دومای روسیه و مقامهای عالی رتبه دیگر معرفی کرده است. او میگوید صرفا یک مشاور امنیتی است. پتلینسکی میگوید دیدار با فرمانده واگنر همیشه آرزوی یان بود و او این آرزو را برایش برآورده ساخت. پس از ناپدید شدن مارسالک یکی از کارمندان پتلینسکی یک پاسپورت روسی برای او ترتیب داد پس از آن او و یان ظاهرا زمانی را با هم در سفر به روسیه گذراندند. بسیاری از کسانی که در تابستان ۲۰۱۷ با مارسالک در مونیخ بلافاصله پس از بازگشت او از سوریه مواجه شدند او را "کاملا شادمان" توصیف میکنند. در آن زمان وضعیت شرکت نیز خوب به نظر میرسید و در آفریقا، استرالیا، آسیا و آمریکای شمالی در حال گسترش بود.
با این وجود، شایعات در حال چرخش بودند. مردم میگفتند که وایرکارد بی نظم است و پولشویی میکند. در سال ۲۰۱۵ میلادی دادستانهای مونیخ به نمایندگی از مقامهای امریکایی دفاتر وایرکارد را مورد بازرسی قرار دادند. تحقیقات تکمیلی در ایالات متحده انجام شد و مشخص نشد که آنان چه چیزی پیدا کردند.
کار اصلی مارسالک آن بود که شرکت را بزرگتر سازد، اما او به طور فزاینده در دفتر مرکزی وایرکارد به چیزی شبیه یک شبح تبدیل شد که حتی برای مدیران ارشد نیز تا حد زیادی نامرئی بود. یکی از همکاران اش میگوید: "هیچ کس واقعا نمیدانست او چه کرده است".
در عوض، مارسالک ویلایی را در ۱۰ کیلومتری مرکز مونیخ خریداری کرد و در آنجا زندگی رسمی و رازگونه اش با هم ادغام شدند. بازدیدکنندگان او مختلف بودند از یک رئیس سابق اطلاعات لیبی و یک مقام ارشد سابق امنیت داخلی اتریش گرفته تا رئیس دفتر سابق هلموت کهل صدراعظم پیشین آلمان و البته پتلینسکی. درون ویلا نشان میدهد همه چیز کاملا عادی نبوده است. مارسالک ویلا را به لوازم پزشکی، تخت بیمارستانی و ماسک گاز مجهز ساخته بود. هم چنین، او یک کارشناس امنیتی را از اسرائیل دعوت کرد تا آنجا را برای دستگاههای نظارتی بازرسی کند. مدتی طول کشید تا سرویس اطلاعاتی اتریش متوجه مارسالک شود. یک واحد تحقیقات ویژه وین به نام AG Fama که در حال بررسی پرونده نفوذ روسیه بود تنها پس از فرار مارسالک متوجه داستان او شد. امروزه پرونده تحقیق شامل هزاران صفحه است. تحقیقات به این نتیجه رسید که مارسالک "بخشی از یک هسته اطلاعاتی بود که ظرفیت و توانایی هایش توسط سرویس اطلاعاتی روسیه مورد استفاده قرار گرفته بود".
ظاهرا مارسالک میخواست خود را بیشتر برای دوستان روس اش مفید نشان دهد. او چه کاری میتوانست انجام دهد؟ به گفته افراد نزدیک به او پتلینسکی چند ایده داشت و اشاره کرد که لیبی جنگ زده نیاز به بازسازی دارد. روسیه علاقه زیادی به این کشور در شمال آفریقا دارد کشوری که از نظر ذخایر نفت و گاز غنی است و همچنین در موقعیتی است که میتواند جریان پناهجویان به اروپا را مدیریت کند. گفته میشود پتلینسکی پیشنهاد کرد که مارسالک در تجارت سیمان مشارکت کند که در نهایت برای بازسازی مورد نیاز است. این منابع ادعا میکنند که مارسالک به سرعت در کارخانههای سیمان سرمایه گذاری کرده است.
منابع آگاه میگویند مارسالک ایدهای را به پتلینسکی ارائه کرد: مزدوران واگنر میتوانستند از دوربینهای "بادی کَم" بر روی یونیفورمهای شان برای پخش مبارزه خود علیه شبه نظامیان اسلامگرا در اینترنت استفاده کنند. آنان میتوانستند تصاویر کشتار را به صورت زنده پخش کنند و بینندگانی که آن چه را که دیدند پسندیدند باید در ازای آن به شبه نظامیان کمک مالی میکردند.
چرا مقامهای امنیتی آلمان به مارسالک مشکوک نشده بودند؟ از دید آنان در برلین مارسالک فقط یک تاجر بود. از دید آنان به سادگی هیچ دلیلی برای مشکوک شدن به وی وجود نداشت. بخشی از مشکل این است که بخش ضد جاسوسی درون دفتر حفاظت از قانون اساسی سازمان اطلاعات داخلی آلمان کوچک است. از زمان پایان جنگ سرد مقامهای امنیتی آلمان بر روی تروریستها متمرکز بوده اند نه جاسوسان. برخی از ماموران امنیتی برلین نیز گلایه میکنند که اکنون به قدری تحت کنترل و نظارت هستند که به سختی قادر به انجام کار خود میباشند. افسران بر نظارت بر کارگزاران ثبت شده در سفارتخانهها تمرکز میکنند اگرچه مارسالک احتمالا هرگز حتی با آنان کاری نداشته است. او با رابطهای اطلاعاتی در مسکو یا طرابلس دور از چشم نهادهای اطلاعاتی آلمانی ملاقات داشته است. علاوه بر این، بسیاری از سیاستمداران برای جلب توجه مدیران وایرکارد با یکدیگر رقابت میکردند همین نیز احتمالا باعث شده بود نهادهای امنیتی چندان به آن شرکت توجه نکنند.
وایرکارد در ۲۵ ژوئن ۲۰۲۰ میلادی اعلام ورشکستگی کرد، زیرا تقریبا ۲ میلیارد یورو از حسابهای آن ناپدید شده بود یا از ابتدا وجود نداشت. مارسالک مخفی شد. افرادی که در نقشه فرار او شرکت داشتند میگویند هواپیمای حامل مارسالک در شب ۲۰ ژوئن در بلاروس فرود آمد و سپس با خودرو به مسکو انتقال یافت. آنان ادعا میکنند فرار او توسط یک کارمند سیاسی مسئول روابط روسیه و لیبی سازماندهی شده بود. آن مرد علاوه بر تابعیت روسیه گذرنامه بلاروسی نیز در اختیار داشت. سپس چند هفته سکوت حکمفرما شد و مارسالک منتظر هویت جدید روسی خود با نام کشیش "کنستانتین بایزوف" بود. پس از آن او به کریمه انتقال یافت. به نظر میرسد کریمه جایی مطلوب برای افرادی است که باید به سرعت ناپدید شوند. او هم چنان مفقود است و به خوبی توسط محافظان روسی خود پنهان شده است تا حد زیادی نامرئی.
برخی منابع معتقدند که او در تایلند است و برخی دیگر میگویند هند. وال استریت ژورنال گزارش داده است که مارسالک در دبی است. کرملین به دستگاه قضایی آلمان پیشنهاد داده در قزاقستان به دنبال مارسالک باشند. پتلینسکی در دبی در پاسخ به پرسش خبرنگار "اشپیگل" در این باره که مارسالک را در کجا میتوان پیدا کرد میگوید: "نمی دانم از زمان پاندمی کووید ارتباط ام با او قطع شده است". او با لبخند میگوید: "احتمالا یک جای خوب است".