پرستاران تازه پس از مرگ زن سالخورده او را شناختند

کیهان لندن: هر روز هزاران انسان در خانه‌های سالمندان می‌میرند. بسیاری از آنها در آخرین سال‌های عمر، با اشتیاق چشم به راه یک دیدار و یا حتی گوش به زنگ یک تلفن از سوی خانواده خود می‌مانند. ولی متأسفانه بسیاری از آدم‌ها به اندازه‌ای مشغول هستند که نمی‌توانند و یا اصلا نمی‌خواهند به ملاقات بستگانشان در خانه‌های سالمندان بروند.

به همین دلیل آنچه در انتظار بخش بزرگی از سالخوردگان است، زندگی در تنهایی و انزواست. آنها پیش از آنکه مرگ برسد، هر امیدی را ازدست می‌دهند و غمگین و دلسرد و تلخ می‌میرند.


زن سالخورده‌ای که نامه‌اش را در زیر می‌خوانید نیز ظاهرا همین سرنوشت را داشت. پرستاران در خانه سالمندان فکر می‌کردند او پیرزنی‌ست  که دیگر هیچ کاری در این دنیا ندارد و فقط منتظر مرگ است. گاهی زیر لب غرولندی می‌کرد ولی کاملا روشن بود که مدت‌هاست چیزی حالی‌اش نیست.

پس از مرگ این زن سالخورده، پرستاران نامه‌ای در کشوی او پیدا می‌کنند که نه تنها تمام ذهنیت آنها را به هم می‌ریزد بلکه به شدت غمگین و نسبت به خود خشمگین‌شان می‌سازد:

«پرستاران عزیز، وقتی به من نگاه می‌کنید، چه می‌بینید؟
یک زن سالخورده‌ی غرغروی بی عقل که عادت‌های عجیب و غریب دارد؛ با چشمانی خواب‌آلود که به نقطه‌ی نامعلومی خیره شده؟
یک زن سالخورده که غذایش را تف می‌کند و وقتی از او خواهش می‌شود: «لطفا دست کم سعی کنید غذا بخورید»، هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد؟
یک زن سالخورده که فکر می‌کنید انگار هیچی از چیزهایی که دور و برش اتفاق می‌افتد نمی‌فهمد و مرتب کفش و دستکش‌اش را گم می‌کند؟

زن سالخورده کوچکی که  اگرچه کله‌شق است اما سرانجام راضی می‌شود حمام‌اش کنید و غذا به او بدهید حتی اگر فقط برای این باشد که بالاخره این روز هم تمام شود.

آیا این چیزیست که شما درباره کسی که می‌بینید فکر می‌کنید؟
اگر اینطور است، پس خوب نگاه کنید. چون چیزی که می‌بینید، من نیستم.
حالا برایتان تعریف می‌کنم من کی هستم. اگرچه طبق دستور، آرام این گوشه نشسته‌ام.

من یک دختر ده ساله هستم با پدر و مادرم، با خواهران و برادرانم که همگی یکدیگر را دوست دارند.
من یک دختر شانزده ساله هستم با بال‌هایی برای پرواز. دختری که در رویای عشق بزرگ‌ زندگی‌اش است.
من یک عروس بیست ساله هستم و قلب‌ام به شدت می‌تپد چرا که قرار است قولی بدهم که تمام عمرم باید روی آن بایستم.
عکس تزئینی استحالا دیگر یک زن سی ساله هستم. خودم بچه‌هایی دارم که به من احتیاج دارند. خانه و کاشانه‌ای امن و خوشبخت دارم.
من یک زن چهل ساله هستم. بچه‌ها چه زود بزرگ می‌شوند ولی آنچه ما را پیوند می‌دهد برای همیشه می‌ماند.
وقتی پنجاه ساله هستم، بچه‌ها دیگر در خانه و با ما زندگی نمی‌کنند. ولی با همسرم خوشبختم.

در شصت سالگی دوباره بچه‌های کوچک روی زانوانم می‌نشینند.
ابرهای سیاه زندگی مرا می‌پوشانند؛ همسرم درگذشته است.
وقتی به آینده فکر می‌کنم، فقط وحشت در برابرم می‌بینم.
فرزندانم رفته‌اند، مشغول بچه‌های خودشان هستند.
من به تمام سال‌های گذشته فکر می‌کنم و به اینکه چقدر عاشقانه زندگی کرده‌ام.

حالا دیگر یک زن سالخورده هستم- طبیعت چه بی‌رحم است!
سالخوردگی یک شوخی بدخیم است که انسان‌ها را منزوی می‌کند.
جسم می‌پلاسد، دوران نیرو و زیبایی به سر می‌رسد.
جایی که قبلا قلبی بود، حالا یک سنگ است.

ولی با همه اینها، آن دختر هنوز زنده است. حتی در این خرابه!
حتی در این روزها هم قلب خسته‌ی من هر بار از هجوم احساسات نیرومند از پای در می‌آید.
روزهای شاد و غمناک را به یاد می‌آورم. در سرم به عشق سفر می‌کنم و گذشته‌ام را یک بار دیگر زندگی می‌کنم.
من به همه آن سال‌هایی فکر می‌کنم که با وجود همه اینها، کم بودند، و خیلی سریع گذشتند.
و قبول می‌کنم که هیچ چیز همیشه ماندنی نیست.

باری، چشم‌هایتان را باز کنید و درست به من نگاه کنید.
در برابر شما یک زن سالخورده‌ی ضعیف و غرغرو نخوابیده، این منم!»

*این مطلب که در وبسایت‌های آلمانی منتشر شده بود نخستین بار توسط کیهان لندن ترجمه و در آبان ۱۳۹۵ منتشر شد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • خامنه‌ای: دلار آمریکا از مبادلات تجاری حذف شود / وی خواستار مشارکت حداکثری ایران در بریکس شد
  • پسر مقیسه: پدرم برای عمل جراحی ضارب پول جمع کرد ولی طرف به بهونه عمل رفته بود آموزش ترور
  • برای اولین بار پس از کشته شدن یحیی السنوار، جماس جانشین او در غزه را معرفی کرد
  • اوکراین از اسرائیل خواست تسلیحات غنیمتی حزب‌الله را به کی‌یف تحویل دهد
  • مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی: جمهوری اسلامی باید بر سر برنامه اتمی‌اش با ترامپ توافق کند
  • قوه قضائیه: زندانی سوئیسی خودش را با پرده سرویس بهداشتی در نقطه کور حلق‌آویز کرده بود
  • باز هم به جای اینکه خامنه‌ای برای بازدید نمایشگاه از بیت خارج شود، نمایشگاه را به بیت رهبری بردند
  • (تصاویر) محمد کچویی اولین رییس زندان اوین با شش کلاس سواد که توسط مجاهدین ترور شد
  • حمله زنی در غزه به نیروهای حماس برای پخش شیرینی: کمک های بشردوستانه را دزدیدین بعد به خودمان فروختید
  • موذن برای ترامپ و خانواده‌اش در کلیسای ملی واشنگتن اذان خواند