«مهاجرت»؛ کارتونی زیبا درباره لزوم فراتر رفتن از روزمرگیها
رأی دهید
در مرکز داستان یک خانواده اردکهای غیرمهاجر وجود دارند که هرگز از حوضچه خود در نیوانگلند در شمال شرقی آمریکا فراتر نرفتهاند. دلیل اصلی آن ترس پدر خانواده از خطرات احتمالی سفر است، که باعث میشود همسر و فرزندانش را مدام از سفر کردن بازدارد.
با این وجود، پس از آنکه اردکهای مهاجر سر راه مهاجرتشان به جامائیکا در حوضچه اردکهای ساکن فرود میآیند و نفسی تازه میکنند، اعضای خانواده هیجانزده میشوند و به پدرشان فشار میآورند تا آنها هم بالاخره مزه سفر را بچشند. پدر ابتدا مخالفت میکند، اما در نهایت با اصرار بچهها راضی میشود.
خانواده اردکها، که هیچوقت از محیط کوچک و محدود خود فراتر نرفتهاند، سفر را اشتباهی آغاز میکنند، و سر از شهر شلوغ و خطرناک نیویورک درمیآورند و در آنجا گم میشوند. کبوترهای سنترال پارک به آنها میگویند یک طوطی را میشناسند که اصالتا اهل جامائیکاست و ممکن است بتواند به آنها کمک کند، اما باید اول او را نجات بدهند.
طوطی تعریف میکند که وقتی جوان بود، او را اسیر کردند و به فردی در نیویورک فروختند. آن فرد آشپز یک رستوران شیک در منهتن است، که کلید قفس طوطی را همیشه توی جیب کتش نگه میدارد. اردکها مجبورند کلید را با هزار و یک گرفتاری بدزدند و طوطی را آزاد کند. سپس راه سفر به جامائیکا را پیش میگیرند و سر راهشان با خطرات بیشتری روبرو میشوند.
سازندگان «مهاجرت» آن را فیلمی درباره لزوم پا بیرون گذاشتن از محیط امن ذهنی خود و روبرو شدن با حقایق زندگی و پذیرفتن این حقیقت که خطر بخشی اجتنابناپذیر از زندگی است، توصیف کردهاند.