چرا خاکستر پسرم را به ماه میفرستم
رأی دهید
نادین، مادر لیام در گفتگو با بیبیسی میگوید: «وقتی بیرون از خانه به آسمان نگاه میکنم میدانم که بخشی از وجود پسرم حالا روی کره ماه است... و این برای من خیالبرانگیز و دلگرمکننده و مهرآمیز است.»
هنگامی که در سال ۲۰۱۸ لیام، اهل دیپ کانادا درحادثه موتورسواری درگذشت خانوادهاش میخواستند مراسم سوگواری و تدفین معمول را برای او ترتیب دهند.
نادین میگوید: «ما میخواستیم کاری کنیم که یاد او باقی بماند.»
لیام، نوجوان پرشوری بود، خانوادهاش تعریف میکنند انگار همیشه در شتاب بود و رؤیای شرکت در مأموریت مریخ را در ذهن خود برای دوران بزرگسالی داشت و به بررسی و پژوهش درباره شهابسنگها علاقمند بود.
روزی پس از مرگ او نادین به یاد علاقه او به فضا افتاد و در اینترنت جستجو کرد و به شرکتی که خدمات تدفین در کره ماه را انجام میداد برخورد.
اکنون بخشی از خاکستر لیام در سفینه فضایی پریگرین (شاهین) قرار گرفته است تا سال آینده در ماه فرود آید.
نادین میگوید ترتیب دادن کارها برای قرار گرفتن پسرش در این مأموریت فضایی به تسکین و شفای همه خانواده کمک کرد و این آرامگاه بیهمتا برای آنها یادبودی ماندگار شد.
«او آرزو داشت به فضا برود. به اینترتیب خانواده و دوستان و همه آنهایی که دلتنگ او هستند یا میخواهند یاد او را گرامی دارند میتوانند به ماه در آسمان نگاه کنند و یاد او کنند. این بهترین ادای احترام ما به او بود.»
رؤیای کودکی
او میگوید: «وقتی این شرکت را بنیان گذاشتم فکر میکردم شرکت هوافضا خواهیم بود اما خیلی زود دریافتم که ما شرکت مشاوره سوگواری و اندوه هستیم.»
او که در دوران مدرسه تماشاچی پروپاقرص مأموریتهای آپولو به ماه بود کار خود را در بخش صنعت تجاری فضایی شروع کرد از جمله همکاری در فرستادن اولین موشک خصوصی به فضا.
در سال ۱۹۹۵ او شرکت سلستیس را بنیان گذاشت که پیش از این نمونههایی از خاکستر یا دیانای انسان را به مدار زمین میفرستاد. برای مأموریت کره ماه این شرکت فضایی را در سفینه پریگرین خریداری کرده است، مأموریت اصلی این سفینه انجام تجربهها و پژوهشهای فضایی بر سطح ماه است. چارلز شفر میگوید: «هزینه خدمات جدید این شرکت به اندازه هزینه معمول سوگواری و تدفین در ایالات متحده آمریکا و حدود ۱۳٬۰۰۰ دلار است.»
او در ادامه میگوید: «هزینه موشکی آن فقط بخش اندکی از این هزینه است بیشتر آن به دلیل ویژگی خدماتمحور این کسبوکار است.»
عشق و علاقهاش به علم او را به وادی صنعت کشاند اما اکنون از یاری رساندن به خانوادههایی که با سوگ و اندوه از دست دادن عزیزانشان دستبهگریبان هستند خوشحال است واینکه خدمات شرکت او باعث شادمانی بیماران مبتلا به بیماریهای درمانناپذیر میشود.
او میگوید همیشه تحت تأثیر ابراز نظر افرادی قرار میگیرد که میگویند: «پدرم در روزهای پایانی عمرش کمتر لبخند میزد اما وقتی برای او تعریف کردیم چه برنامهای برای پس از مرگ او تدارک دیدهایم بقیه روزهای عمرش را با لبخندی بر لب گذراند.»
«مشاغل فراوانی در جهان وجود ندارد که در آنها چنین بازخوردهای احساسبرانگیزی دریافت کنید.»
۱۰۰ هزار سال
مایکل میگوید: «با تمام تلاشهای پزشکی و درمانی نتوانستیم جان او را نجات دهیم.»
«وقتی به پدرم گفتم که میخواهیم خاکستر او را به کره ماه بفرستیم لبخند زد و گفت: چه فکر بکری!»
آلن از دهه ۱۹۵۰ از خوانندگان و علاقمندان همیشگی داستانهای علمی تخیلی بود و مایکل به خاطر میآورد که همه خانواده با هم مجموعه تلویزیونی پیشتازان فضا: نسل بعدی را تماشا میکردند و مایکل و خواهرش ماجراها و رویدادهای فیلم را برای پدر نابینای خود نقل میکردند.
پدر او با گروههای آموزشی فضایی مانند بنیاد مردمنهاد انجمن سیارهای و مرکز چلنجر هم فعالیت میکرد و از طریق این سازمانها کلایو و آلن با یوجین شومیکر آشنا شدند.
شومیکر در آن زمان ستارهشناس و زمینشناس مشهوری بود که در سال ۱۹۹۷ درگذشت و تنها کسی بود که خاکستر خود را به فضا فرستاد.
مقداری از خاکستر او در سفینه آزمایشی ناسا بود که بهعمد و برای بررسی تأثیرات در ماه سقوط کرد.
مایکل خوشحال است که خاکستر پدرش حالا در فرودی آرام و مناسب بر سطح ماه قرار میگیرد و فضای سترون ماه بدون تغییرات آبوهوایی باعث میشود که خاکستر آنها تا صدها هزار سال باقی بماند.
«شاید روی زمین هرگز نتواند تا این اندازه ماندگار شود.»
او امیدوار است که وقتی فرزندان خردسالش بزرگ شدند سفر فضایی آسان و ممکن شود وآنها بتوانند به ماه سفر کنند و یادی از پدربزرگ خود کنند.
در آینده دستیافتنیتر و نه چندان دورتر نادین همراه با همسرش سانجیو و چهار خواهر و برادر لیام امیدوارند که شاهد فرود سفینه پریگرین بر سطح ماه باشند.
او میگوید: «اگر لیام میتوانست ببیند برای او چه کردیم بیتردید خوشحال میشد. او از این کار ذوقزده و دلگرم میشد. تدارک این کار برای همه ما تسکین اندوه و شفای دل بوده است.»
«لحظهای سرشار از شادمانی خواهد بود. میدانم که اشک خواهیم ریخت اما اشک شادمانی خواهد بود.»