امید اسکوبی، نویسنده سلطنتی ایرانیتبار: دیوار فاصله بین ویلیام و هری همچنان پابرجا است
رأی دهید
«بازی پایانی: درون خانواده سلطنتی و مبارزه سلطنت برای بقا» (Endgame)، جدیدترین کتاب امید اسکوبی، گویا با این ادعا که شاهزاده ویلیام «وفاداریاش به سلطنت را به برادرش ترجیح داده» و آگاهانه بهقصد تضعیف مگان و هری اطلاعات خصوصی آنها را منتشر کرده است، در صفوف سلطنتی آشوب تازهای بهپا کرده است. «دوستان» ویلیام این ادعا را «گستاخانه» خوانده و محکوم کردهاند، اما اسکوبی سر حرف خود مانده است و اصرار دارد که شاهزاده ولز «با حقههای کثیف کاخ و درباریانی که آنها را ابداع میکنند روزبهروز راحتتر کنار میآید.»
او میافزاید که هری آتشبس میخواست، اما ویلیام اصلا چنین چیزی نمیخواهد. اینطور ادعا شده است که «حتی همین امسال، دوست مشترک هری و ویلیام با او تماس گرفت که ببیند امکانی برای گفتوگو وجود دارد یا خیر. اما هیچ امیدی نیست.» ناراحتکننده است، چون هری گفت آنها همیشه به یکدیگر قول داده بودند که هیچوقت نگذارند دعواهای جزئی و مغلطه رسانهها، که باعث جدایی پدر و مادرشان شد، بین آنها نیز جدایی بیندازد. اما در نهایت، دقیقا همینطور شد.
به گفته اسکوبی، نهاد سلطنت به مخاطره افتاده، چون از واقعیت دور است. آلوده به نژادپرستی نهادینه و فروپاشیده از نزاع داخلی [بر سر قدرت] است که اکنون از این دو شاهزاده به مبارزه ویلیام با پدرش رسیده است؛ با «شکافی فزاینده» بین این شاه، که کهنهپرست است و ناآگاه و «عصبی»، و ویلیام که مصمم به تخریب پدرش است.
آیا اسکوبی از اینکه با کتابش به مشکلات خانوادگی دامن زده است احساس گناه میکند؟ جواب میدهد: «هر کسی که مسائل گذشته را پیش بکشد، درد و رنجهای گذشته را یادآوری میکند. این موضوع ممکن است در مورد همه ما هزار نفر که درباره خانواده سلطنتی مینویسیم، مصداق داشته باشد. این ماجراها کامل گفته نشده است. اینها مقامهای دولتیاند و باید آنها را دقیقا مانند سیاستمدارانمان زیر ذرهبین بگذاریم.»
خب، همین را گفت. مگر نه؟ یک روزنامهنگار سلطنتی سابق که از اولین کتابش «یافتن آزادی» پولی به جیب زد و بهزور ساسکسها کلی دیده شد (مگان ابتدا ادعا کرد که هیچ دخالتی [در این کار] نداشته است، اما بعدا در دادگاه اقرار کرد «فراموش» کرده بود که به گروه روابط عمومیاش اجازه داده به او اطلاعات بدهند.) خیلیها تا مدتها در بهترین حالت اسکوبی را «رفیق مگان» خطاب میکردند، و در بدترین حالت، انواع نامها [ناسزاها]ی نژادپرستانه را (که «تروریست» نمونه قابل چاپ آن است) به او نسبت میدادند که «حقیقت» این زوج تبعیدی را بیچونوچرا منعکس میکند.
اسکوبی ۴۲ ساله ساکن لندن است، ولی در گفتگوی تلفنی از لسآنجلس صحبت میکند (با خنده میگوید: «من با مگان در مونتهسیتو نیستم»). آنجا خانهای برای تبلیغات کتابش «بازی پایانی» اجاره کرده بود و قاطعانه میگوید که رابطهاش با ساسکسها غیرمستقیم است.
میگوید: «من رفیق یا بلندگو یا سردسته تشویقکنندگان مگان نیستم. ای کاش این [شایعهها] درست بود، چون دسترسیام را خیلی راحتتر میکرد. من همیشه بیغلوغش بودهام. سالهاست که با گروه [روابط عمومی] او رابطه خوبی داشتهام و دوستان مشترکی داریم.»
درواقع، تاکید میکند که ساسکسها از طریق «خودیها»ی عادی این موضوع را روشن کردهاند که به بازی پایانی اصلا ورود نکردهاند. «وقتی با برخی آشنایان قبلیام [طی نوشتن این کتاب] تماس گرفتم، جواب دادند: «وای خدایا؛ نمیخواهیم دوباره وارد این موضوع شویم!» برایم عجیب نیست اگر مگان از اینکه نامم به او گره خورده است ناراحت باشد. اما چون دوستش نیستم، نمیتوانم این را از او بپرسم.»
بازی پایانی قطعا «یافتن آزادی ۲» نیست، بلکه نمایی کلی از کل خانواده سلطنتی است. اسکوبی میگوید: «شاید خوشباورم، اما امیدوارم وقتی کتاب منتشر شد، مردم بفهمند که موضوع چیست.»
عنوان دراماتیک «بازی پایانی» نشان میدهد که سلطنت در روزهای پایانیاش است. اسکوبی با خنده میگوید قبول دارد که این عنوان کمی اغراقآمیز است. «ما در زمانهای زندگی میکنیم که فرصت توجه کردن مردم [به مسائل] بسیار کوتاه است. بنابراین، میخواستم این [عنوان] پیامی کاملا واضح بدهد. فکر نمیکنم این پایان سلطنت باشد، اما فکر میکنم به لحظهای مهم رسیدهایم که شاید همانطور که میدانیم پایان سلطنت باشد.»
ویلیام، وارثی که تصور میکند از پدرش که بهنظرش بیکفایت است میتواند بهتر کار کند، فایدهاش چیست؟
اسکوبی میگوید: «محبوبیت چارلز خیلی کمتر از محبوبیت مادرش است، و [ویلیام] با کسب حمایت دیگر اعضای ارشد خانواده، به شکلی آشکارتر به او خدمت بزرگی میکند. اما چارلز و ویلیام را هیچجا با هم ندیدهایم. ویلیام پیشتر گفته است که چطور کارها را به روش خودش انجام میدهد. سه روز بعد از تاجگذاری چارلز، درمورد اینکه تاجگذاری ویلیام چگونه مقرون به صرفهتر و امروزیتر برگزار شود، جلسه توجیهی داشتیم. اما به نظر من، امروزی شدن باید همین لحظه و همینجا اتفاق بیفتد.»
اسکوبی ادعا میکند که ویلیام از این موضوع میگذرد، دقیقا بهدلیل اینکه وقتی شخصی مثل او میگوید وینزورها بیعیب و نقص نیستند، رسانههای (بهطور عمده) متعصب از کوره به در میروند. «مردم از شیوه کار من در پوششدادن اخبار خوششان نمیآید، چون چالش ایجاد میکنم. عمدی در کار نبود. اما آخر کار شدم اخلالگر، چون انگار با انتشار این مقالههای اغراقآمیز، داری در حق مردم بیانصافی میکنی. اگر اینجا وستمینستر یا کاخ سفید بود، از این رفتارها نمیدیدیم.»
او با ناراحتی خانواده سلطنتی از گرایش ساسکسها به بیان مسائل خصوصی همدردی میکند. «میدانم که اعتماد از بین رفته و انتقاد به هری، بهدلیل برخی حرفهایی که در حوزه عمومی مطرح کرده، وارد است. اما درک تمام وقایع پیش از رسیدن به آن نقطه نیز به همان اندازه مهم است.»
معاملههای پرسود- اما تا حد زیادی بینتیجه- ساسکسها با نتفلیکس و اسپاتیفای خیلی خندهدار است. حتی یکی از مدیران اجرایی اسپاتیفای (که اکنون قرارداد را فسخ کرده است) آنها را مثل «کلاشها» اخراج کرده است.
به گفته اسکوبی، اگر این زوج «تا این حد زیر فشار مالی نبودند، شاید [درمورد امضای قرارداد] بیشتر فکر میکردند.» اسکوبی ادعا میکند این فشار به این دلیل به وجود آمد که هری عزمش را جزم کرده بود افشا کند که چطور دستیار رسانهای ویلیام اخبار ساسکس را در اختیار نشریهای [تبلوید] قرار داد تا درعوض، آنها را از انتشار اتهامهایی در مورد ویلیام منصرف کند.
میگوید: «دستیاران ارشدش گفتند "اگر از فضولی دست برنداری عواقبی در انتظارت است." طولی نکشید که تمام حمایتهای مالی، از جمله امنیتی که شاهزاده چارلز بهطور خصوصی آن را تامین میکرد، قطع شد. این امر آدم را وادار میکند کلی قرارداد امضا کند.»
اسکوبی ادامه میدهد: «معلوم است که پول داشتند. اما برای اینکه سقف مناسبی بالای سرشان باشد و امنیت داشته باشند، پول زیادی لازم داشتند. اواسط همهگیری بود[...] البته که این قراردادها را امضا میکنی. اما در نهایت، اسپاتیفای دنبال محتوایی بود که سروصدا درست کند و این زوج نمیخواستند در آن جهت حرکت کنند. برای همین [قرارداد] سر نگرفت.»
«تصور میکنم این زوج از اول میدانستند اسپاتیفای چه میخواهد، اما پولش آماده بود و آنها چاره دیگری نداشتند.»
درمورد ادعاهای «نژادپرستی» که صحبتهای زیادی درباره آن شد و مگان به اوپرا وینفری گفت و اسکوبی نیز تکرار کرد که دو نفر از اعضای ارشد خانواده سلطنتی (غیر از آن یکی که پیشتر گفته شد) درمورد رنگ پوست آرچی، پسر متولدنشده او، گمانهزنیهایی کردند، چه؟ متعاقب آن، پادشاه و مگان درباره این موضوع بهصورت «تبادلنظری محترمانه[...] اما جدی» نامههایی با هم رد و بدل کردند.
میگوید: «به دلایل قانونی، قصد ندارم نامهای [اعضای سلطنتی مورد بحث] را بگویم. درمورد رسیدگی به این وضع حرف میزنم. کسی مسئولیت اتفاقی را که افتاد نپذیرفت. این نهاد و رسانهها به هری و مگان بیاعتنایی میکنند، یا آنها را مزاحم میدانند، یا از مگان خوششان نمیآید، یا چیزهایی دارند که اعصاب آنها را به هم میریزد. درمورد رفتار آدم با اعضای خانوادهاش حرف میزنم. من مدرکی پیدا نکردم که نشان دهد کارهایی که این زوج در مقام خانواده سلطنتی میکردند تنشزا بوده است؛ مثلا، اوه خدای من، مگان یک خوشبوکننده هوا در کلیسای سنت جورج گذاشت! همهچیز خیلی مضحک بود. به نظرم آنها واقعا دلشان میخواست به این نظام پایبند باشند.»
او کیت را که- ظاهرا- با شنیدن اسم مگان «چندشش میشود و هرهر میخندد» ترسو، مثل موم، و همینطور سردتر از آنچه مردم فکر میکنند توصیف میکند، چیزی که به گفته دوستان ویلیام، «واقعا اعصاب ویلیام را خراب میکند». او میافزاید: «موقع پوشش دادن اخبار کیت، همیشه با او مثل بچه رفتار میکنیم تا انتظارها از او کم باشد.»
اسکوبی موقع حرف زدن آرام و سنجیده رفتار میکند و از خشمی که میداند حرفهایش به پا میکند ذوقزده است. او در آکسفورد بزرگ شده است. فرزند پدری اسکاتلندی و مدیر دفتر تبلیغاتی و مادری ایرانی و متخصص خدمات رفاهی کودکان است. بعد از تحصیل در کالج ارتباطات لندن در رشته روزنامهنگاری، نخستین بار در نشریه هیت (Heat) مشغول به کار شد.
«خوشم نمیآید که مردم هنوز حرف هیت را پیش میکشند. من ۲۰ سال پیش ۱۱ ماه آنجا کار کردم. از پیدا کردن این کار خیلی خوشحال بودم. هفتهای ۶۵۰ هزار نسخه میفروخت. اما اینکه آن را دوست داشتم؟ واقعا نه.»
بعد به مجله سرگرمی آس ویکلی (Us Weekly) رفت و یک دهه آنجا ماند. امروز برای شبکه آمریکایی ایبیسی کار میکند و نگارنده [اخبار] سلطنتی هارپرز بازار است.
شاید عجیب نباشد در حالی که کاخ باکینگهام مرکز تهمتزنی بهنظر میرسد، در آن سوی اقیانوس اطلس، همهچیز در قلمرو ساسکس عالی باشد. «دوستان» این زوج (کلی از آنها از آن موقع هنوز با اسکوبی صحبت میکنند) به او میگویند بعد از این دو سال «وحشتناک، پراضطراب[...] و بهغایت خستهکننده» اول در کالیفرنیا، حالا «آراماند[...] و بیش از همیشه به هم نزدیکاند[...] و واقعا خوشبختاند».
هری همراه با «مربی [ورزش] خصوصیاش، پیادهروی و دوچرخهسواری میکند و طب سوزنی و حمام یخ همگی از ضروریات [زندگیاش] شده است.» از [کتاب] اضافی ۲ خبری نیست. بهجای آن، روی خیریههایش، بهویژه آنهایی که جنبه نظامی دارند، متمرکز است. در همین حال، مگان- همانطور که شایع شده است- قصد ندارد بلاگش «د تیگ» (The Tig) را احیا کند. بهجای آن، «چیزی در دسترستر، چیزی که در عشق او به جزئیات، گلچین کردن، میزبانی، لذتهای ساده زندگی، و خانواده ریشه دارد»، میسازد.
این دقیقا یعنی چه؟ اسکوبی میگوید: «اصلا نمیخواهم مرموزبازی دربیاورم. اما ذهنم همیشه به سمت گوپ (Goop) [کسبوکار سبک زندگی گوینت پالترو] میرود. ولی وقتی به یک آدم مطلع گفتم، گفت: "اوه، نه. قرار نیست آنجا محصولی بفروشد." خب کسی چه میداند؟ شاید مارتا استوارت بعدی باشد.»
اگر کار مگان در راهاندازی کسبوکار آهسته پیش میرود، دلیلش این است که میخواهد خودش را از گذشته سلطنتیاش دور نگه دارد. «سال گذشته، واقعا سرش در کارهای خودش بود. آنها به اصرار میگفتند دلیل نیامدنش به مراسم تاجگذاری تولد آرچی بوده است. اما من از آدمهای دیگری که به آنها نزدیکاند شنیدم که درگیر شدن در تمام پوششهای رسانهای و سرسامی که با حضور در فاصله سه متری خانواده سلطنتی برایش ایجاد میشود، کافی بود که او را از آمدن باز دارد. این واقعا چیزی است که میخواهد از آن دور بماند.»
پس، از [کتاب] خاطرات مگان خبری نیست؟ «بعید میدانم. چون اصل علاقه به این کتاب بدیهی است که به دوران زندگی او در کنار خانواده سلطنتی برمیگردد. اگر من ناشرش بودم، به او میگفتم کمی صبر کند.»
در همین حال، روابط بین پادشاه و پسر کوچکترش، که پیشتر در این ماه در روز تولدش با او تماس گرفت، رو به گرمی میرود. اسکوبی میگوید: «چارلز نوههایش [آرچی و لیلیبت] را دید. هرچند ارتباط بین این دو خانواده «نسبتا کوتاه» بود. اما چارلز و هری در زمانهای مختلف با هم گفتوگوهایی داشتهاند. امیدهایی هست.»
«از اینکه شنیدم مگان نیز اکنون به جایی رسیده است که عکس بچههایش را با کسی از گروه چارلز به اشتراک میگذارد و او، هر که باشد، آنها را به چارلز نشان میدهد، تعجب کردم. بنابراین، این تمایل آشکارا از هر دو طرف وجود دارد. اما در عین حال، هری و ویلیام هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند.»
شاهدخت دایانا خواهان بازی پایانی «این نهاد» بود. آیا اسکوبی فکر میکند پسر کوچک شاهدخت میخواهد هدف او را محقق کند؟ «گفتنش جالب است، اما نه. هری پنجمین نفر در صف تاج و تخت است و هنوز به عضویت در این خانواده میبالد. فکر میکنم ساسکسها تجربه بسیار ناخوشایندی را پشت سر گذاشتند، از آن بسیار آسیب دیدند، و شاهدیم که این آسیب ادامه دارد.»
گویا این کتاب بازی پایانی خود اسکوبی باشد؛ قصد دارد از [نوشتن] گزارش روزانه درباره این زوج سلطنتی کنارهگیری کند و فقط گاهی در «مناسبتهای خاص» گزارشی بدهد. او میگوید: «میخواهم کارهای دیگری هم بکنم.» او آموخته است که به تهمتها و حرفهای وفاداران به سلطنت، که فقط بهدلیل «وارونه جلوه دادن حقایق و نقلقول اشتباه» کتابش را محکوم کردند و «پیوسته» به او گفتند خودش را سر به نیست کند، بیاعتنا باشد.
«وقتی از سروصداهای قسمتهایی خاص از توییتر فاصله میگیرم، آدمهای زیادی را میبینم که میخواهند درباره این ارتباط با سلطنت حرف بزنند. این [تمایل] درست از زمان درگذشت ملکه افزایش بیشتری یافته و خوب است. ما در کشوری دموکراتیک زندگی میکنیم. به آینه که نگاه میکنم، میدانم که دارم کار درستی میکنم.»
انتشارات هارپر کالینز (اچکیو)، «بازی پایانی: درون خانواده سلطنتی و مبارزه سلطنت برای بقا»، نوشته امید اسکوبی را در ۲۸ نوامبر با جلد مقوایی و نیز بهصورت کتاب الکترونیکی و کتاب صوتی منتشر کرده است.
دیدگاه خوانندگان
۳۰
GORG AMERICAN - بالتیمور، ایالات متحده امریکا
چرا باید مردم خودشونو خسته کنن و اخبار دو تا پسر رو که یادگار یه زن بد کاره هستن تعقیب کنن و بخونن.؟؟؟!!!
سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۱۲
۳۰
GORG AMERICAN - بالتیمور، ایالات متحده امریکا
چرا باید مردم خودشونو خسته کنن و اخبار دو تا پسر رو که یادگار یه زن بد کاره هستن تعقیب کنن و بخونن.؟؟؟!!!
سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۱۲
۳۰
GORG AMERICAN - بالتیمور، ایالات متحده امریکا
چرا باید مردم خودشونو خسته کنن و اخبار دو تا پسر رو که یادگار یه زن بد کاره هستن تعقیب کنن و بخونن.؟؟؟!!!
سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۱۲
۳۰
GORG AMERICAN - بالتیمور، ایالات متحده امریکا
چرا باید مردم خودشونو خسته کنن و اخبار دو تا پسر رو که یادگار یه زن بد کاره هستن تعقیب کنن و بخونن.؟؟؟!!!
سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۱۲
۳۰
GORG AMERICAN - بالتیمور، ایالات متحده امریکا
چرا باید مردم خودشونو خسته کنن و اخبار دو تا پسر رو که یادگار یه زن بد کاره هستن تعقیب کنن و بخونن.؟؟؟!!!
سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۱۲