جنگ غزه؛ «گروه واتس‌اپ خانوادگی ساکت است. همه کشته شده‌اند»

از بین همه بچه‌های این عکس که در سال ۲۰۱۹ گرفته شده، فقط دو پسر ردیف جلویی زنده هستندبی بی سی: احمد ساعت ۴ صبح ناگهان از خواب پرید. معمولاً خوابش عمیق بود اما ناگهان حس کرد اتفاقی افتاده است.

او به طور مرتب از زمان شروع جنگ به گروه واتس‌اپ خانوادگی سر می‌زد تا از احوال اقوام باخبر شود. تماس گرفتن با پدر و خواهر و برادرانش از لندن، جایی که او زندگی می‌کند از زمانی که اسرائیل برق نوار غزه را قطع کرد کار دشواری شده بود.


دو روز پیش پیامی از خواهرش ولا دریافت کرد. خانه او با بمب ویران شده بود. ولا در گروه نوشته بود:"همه در و پنجره‌های داخل خانه شکسته است اما خدا را شکر که ما جان سالم به‌در بردیم و همه زنده ماندیم".

احمد پاسخ نوشت:"خانه را می‌شود دوباره درست کرد. مهم این است که حال همگی خوب است".

ولا و چهار فرزندش به خانه پدری در دیر‌البلح واقع در مرکز غزه نقل مکان کردند.

آن شب که احمد ناگهان از خواب پرید هیچ پیامی در گروه خانوادگی رد‌و‌بدل نشده بود. او پیام‌های چندین نفر را دید که فرستاده بودند و بعد پاک شده بود.

او با یکی از دوستانش در غزه تماس گرفت تا ببیند چه خبر شده است که فهمید همه خانواده‌اش جان خود را از دست داده‌اند.

از زمان شروع جنگ احمد و هم‌خانه‌هایش که اهل غزه هستند انگار از دور در آتش جنگ می‌سوختند. هر تماس تلفنی پیام‌آور مرگ و نابودی بود. هر روز می‌شنیدند که همسایه، دوست یا هم‌کلاسی قدیمی کشته شده است اما او باورش نمی‌شد که همه خانواده‌اش را در این جنگ از دست بدهد.

خانه آنها در مرکز شهر دیر‌البلح در منطقه‌ای بود که هرگز پیش از این هدف قرار نگرفته بود. او می‌گوید:"من فکر می‌کردم آنها دوران هولناکی را می‌گذرانند اما جان سالم به در خواهند برد. من فکرش را هم نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد".
تالا، خواهرزاده احمد (۹ ساله)، برادرش محمد، خواهرش علا، پدر نصری، برادر کوچکتر محمود و خواهرزاده دیما (۱۰ ساله). همه آنها در حمله کشته شدنددر حمله هوایی به خانه خانواده احمد ۲۱ نفر جان خود را از دست دادند. پدرش، سه خواهر و دو برادرش و ۱۵ نفر از فرزندان آنها جان باختند.

فهرست نام کشته‌شدگان چنان طولانی است که احمد نمی‌تواند نام و سن همه اقوامش که کشته شده‌اند را به‌خاطر بسپارد.
احمد با برادرزاده‌اش عبدالله آخرین باری که خانواده‌اش را در سال ۲۰۱۹ دیددر میان کودکان خواهر‌زاده ۱۳ ساله‌اش، اسلام بزرگ‌ترین فرزند بود و احمد او را از همه بیشتر به خاطر داشت. احمد نوجوان بود و در خانه پدرش زندگی می‌کرد که اسلام به دنیا آمد. وقتی خواهرش سر کار می‌رفت مادر احمد از کودک نگهداری می‌کرد به همین دلیل احمد بیشتر اوقات در مراقبت و غذا دادن به کودک به مادرش کمک می‌کرد.

وقتی اسلام بزرگتر شد همیشه می‌گفت می‌خواهد مثل دایی خود بشود. بهترین دانش‌آموز کلاس بود. احمد می‌گوید او تلاش می‌کرد خوب انگلیسی یاد بگیرد تا بتواند به بریتانیا برود.
عبدالله شش سال داشت که کشته شداسلام همراه با خواهران کوچکترش، دیما ده ساله، تالا نه ساله، نور پنج ساله و نسمه که فقط دو سال داشت و خاله و دایی‌زاده‌های دیگرش رغد (۱۳ ساله)، بکر (۱۱ ساله) و اسلام و ساره که هر دو ۹ سال داشتند و محمد و بسیما هشت ساله و عبدالله و تمیم که شش سال داشتند کشته شد.

آخرین باری که احمد این بچه‌ها را دیده بود در تماس تصویری با فامیل بود. او پاداشی از محل کارش دریافت کرده بود و بنا بر سنت فامیلی به خواهر‌زاده‌ها و برادر‌زاده‌هایش قول داده بود تا برای آنها هدیه‌ای بخرد.
ملک ۱۱ ساله زنده از زیر آوار بیرون کشیده شد اما به شدت مجروح شده بود. برادران او محمد ۹ ساله و تمیم ۶ ساله در انفجار کشته شدنداو می‌گوید:"آنها همه گفتند دوست دارند ویلایی در ساحل اجاره کنند و به کنار دریا بروند و همه با هم زمانی را به رقص و شادمانی بگذرانند". به همین دلیل احمد مکانی برای آنها اجاره کرد و خوراکی و لوازم پذیرایی را هم برایشان مهیا کرد.

آن روز بچه‌ها از ساحل به او تلفن کردند و هر کدام می‌خواست پیش از دیگری با او صحبت کند و حالا ۱۵ نفر از آنها کشته شده‌اند.

از ۹ خواهر و برادر احمد فقط او و دو خواهرش مانده‌اند.
یوسف ۴ ساله بود که کشته شدروز بعد از حمله احمد تصویری از هرکدام از بچه‌ها در اینترنت منتشر کرد از جمله عمر که فقط سه سال داشت. خواهرش که زنده مانده بود با او تماس گرفت و گفت اما عمر زنده است. احمد می‌گوید:"این خبر شادترین لحظه در تمام زندگی من بود".

هنگام بمباران عمر با مادرش شیما و پدرش محمد در تخت‌خواب بودند. محمد کشته شد اما شیما و عمر به‌طور معجزه‌آسایی زنده ماندند.

یکی دیگر از بازماندگان ملک، خواهر‌زاده ۱۱ ساله احمد است، دختری با بیش از ۵۰‌درصد سوختگی بر سراسر بدنش.
فاطمه ۵ ساله و انس ۳ ساله در حیاط خانه‌شان در شمال غزه قبل از کشته شدنوقتی با احمد ملاقات کردم تصویری از ملک در بیمارستان به من نشان داد که تمام بدنش باند‌پیچی شده بود. ابتدا فکر کردم پسر است چون موهایش کوتاه بود. احمد گفت: "او موهای بلندی داشت باید موهایش در آتش سوخته باشد".

پدر ملک هنگام بمباران در خانه نبود و به همین دلیل زنده مانده است اما همسر و دو فرزند دیگرش کشته شده‌اند. وقتی احمد پیامی برای او فرستاد و احوالش را پرسید او پاسخ داد:"کالبدی هستم که دیگر جان و روح ندارد".
عبدالرحام و پسرعموهای دوقلویش عمر و فهمی. جسد فهمی هنوز زیر آوار استبا شدت گرفتن حملات اسرائیل ارتباط تلفنی با غزه به‌کلی قطع شد و احمد دیگر نتوانست با هیچ‌کس تماس بگیرد. دو روز بعد وقتی دوباره تماس برقرار شد او فهمید که ملک هم جان خود را از دست داده است.

با امکانات درمانی در حد صفر باید او را به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان منتقل می‌کردند که مرتب موارد شدید‌تر و فوری‌تر از راه می‌رسید. او به‌شدت درد می‌کشید. پدر ملک که شاهد از دست رفتن بزرگترین و آخرین فرزندش بود به احمد گفت:"من روزی هزار بار می‌میرم".

ما با سه نفر که بیش از ۲۰ نفر از اعضای خانواده خود را در غزه از دست داده‌اند گفتگو کردیم. یکی از آنان به نام درویش المنامه ۴۴ نفر از اعضای خانواده خود را از دست داده است. اندوهی جانکاه و باور‌نکردنی بر جانشان سنگینی می‌کند.

یارا شریف، معمار و از دانشگاهیان لندن تصاویری از خانه ویران‌شده خاله‌اش در جنگ بر اثر حمله هفته پیش اسرائیل به من نشان داد.

یارا می‌گوید:"خیلی خانه زیبایی بود. عمارت بزرگی که حیاط باصفایی وسطش بود". این خانه قدیمی خانوادگی بود که پسران طبق سنتی دیرینه برای خانواده‌های خود طبقه‌ای روی طبقه مادر و پدرشان ساخته بودند. به این ترتیب با یک حمله چند نسل از یک خانواده با هم نابود شده‌اند. در این حمله ۲۰ نفر کشته شدند که شامل خاله یارا و همسرش و دو پسر‌خاله و ۱۰ فرزند آنها و شش نفر از بقیه اعضای خانواده بودند.

پیکر برخی از آنها از میان آوار بیرون کشیده شده است و نام تعدادی از آنها در فهرست کشته‌شدگان که وزرات بهداشت دولت حماس منتشر کرده آمده است.
اسلام، عبدالله، رغد و سارهیارا تصویری از فهرست که در آن با علامت قرمز نام بستگانش را مشخص کرده بود فرستاد. سمت راست فهرست سن آنها نوشته شده بود. سما ۱۶ ساله، عمر ۱۴ ساله، عبدل ۱۳ ساله، فاطمه ۱۰ ساله، عبیده ۷ ساله، عالمان و فاطمه هر دو ۵ ساله، یوسف ۴ ساله و سارا و انیس فقط ۳ سال داشتند. فقط دو نفر از خاله‌زاده‌‌های یارا زنده مانده‌اند. او نمی‌خواهد نامی از آنها بیاورد چون شایعه بی‌اساسی رواج دارد افرادی که با رسانه‌ها گفتگو کنند نشان می‌شوند و هدف قرار می‌گیرند.

خواهران در بخش‌های دور از هم در غزه هستند و نمی‌توانند به یکدیگر بپیوندند تا مراسم تدفین و سوگواری انجام دهند. همانطور که خاله‌زاده یارا در پیامی برای او نوشته است:"پیکر محمد و مادرش و دو نفر از بچه‌ها هنوز از زیر آوار بیرون کشیده نشده است".

سوخت کافی برای ماشین‌آلات سنگین حفاری در غزه نیست و اگر هم بتوانند کار کنند اولویت با جستجوی افرادی است که هنوز ممکن است زنده باشند.

روز جمعه وقتی با احمد اخبار را تماشا می‌کردیم فهرست کشته‌شدگان را نشان داد. از او پرسیدم آیا نام اعضای خانواده‌ات در این فهرست هست و او گفت: "فقط ۱۲ نفر از آنها در فهرست هستند، جسد ۹ نفر دیگر را هنوز پیدا نکرده‌اند".

هفته گذشته خواهر بزرگش که در زمان بمباران در خانه خودش بوده به سراغ آوار و خانه ویرانه خانواده رفته و به احمد گفته که نتوانسته است زیاد آنجا بماند چون نمی‌توانسته بوی شدید تعفن اجساد را تاب آورد.

از روز جمعه احمد با هیچ‌کدام از خواهرانش حرف نزده است. تماس امکان‌پذیر نیست و او هیچ نمی‌داند چه بر سر آنها آمده است.

او نمی‌تواند واژه‌‌هایی در زبان انگلیسی بیابد که اندوه و رنج او را از زمان این بمباران بیان کند، حس می‌کند قلبش از جا کنده شده است. او می‌گوید گریستن دردی را تسکین نمی‌دهد چون با اشک‌های من آنها باز‌نمی‌گردند.

او بیتاب و بیقرار می‌گوید: "احساس می‌کنم نمی‌توانم آرام باشم. شب‌ها خوابم نمی‌برد. هیچ راهی پیدا نمی‌کنم تا جلوی این بیقراری و بیتابی را بگیرم".

در میان کشته‌شدگان محمود کوچکترین برادر احمد هم بود. او هم مثل احمد با سازمان مرد‌م‌نهاد و حقوق‌بشری به نام "ما عدد نیستیم" کار می‌کند که در تلاش است تا با حمایت و آموزش کمک کند جوانان فلسطینی راوی داستان زندگی فلسطینی‌ها برای مردم سراسر جهان باشند.

محمود به‌تازگی بورسیه ادامه تحصیل در استرالیا را دریافت کرده بود. یک هفته از جنگ گذشته بود که او گفت تصمیم ندارد به استرالیا برود او از واکنش کشور‌های غربی نسبت به بمباران غزه خشمگین بود. او در شبکه ایکس (توییتر سابق) نوشت:" هیچ جور نمی‌توانم با این ماجرا کنار بیایم. ما داریم قتل‌عام می‌شویم". یک هفته بعد او در بمباران خانه پدری‌اش کشته شد.

وقتی احمد درباره پدرش حرف می‌زند می‌گوید او مهربان‌ترین مردی بود که می‌شناخت. او با رانندگی تاکسی و کارگری ساختمان به سختی توانسته بود خانه‌ای بسازد و امکانات تحصیل فرزندانش را تأمین کند. او همیشه شنونده اخبار بود و معتقد بود تنها راه حل این بحران کشور یگانه‌ای است که در آن یهودی‌ها و فلسطینی‌ها در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند.

اما وقتی احمد به عمر، تنها فرزند بازمانده از خانواده‌اش فکر می‌کند نمی‌داند او پس از قربانی شدن همه اعضای خانواده چگونه خواهد اندیشید.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۳۴
ایران جویدان - جیبوتی، آنگولا
ایجوری ژست انسان دوستی بخودتون نگیرید، اون بچه اسراییلی هم که تو فر گاز زنده کباب شد هم انسان بود و یا بقیهً اون بچه های که بی گناه تیکه تیکه شدن، اینا همش تقصیر همون عربای وحشی که این حرکت رو شروع کردن و حالا هم باید تاوان پس بدن در ضمن اون حماسی بی شرفی که الان اینطور ادم می کشه هم زمانی طفلی در همون غزه بوده از مریخ که نیومده.
‌پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.