جامعهای که با ظاهر شدن فجایع حماس در جا خشک شده است
رأی دهید
بی بی سی: آنها همچنان درحال یافتن اجساد در محلات نزدیک غزه هستند.
تیمهای کشف در روز چهارشنبه جسد زنی را از میان آوار در کیبوص بئری بیرون کشیدند. او عریان بود و پاهایش با سیم بسته شده بود.
یکی از اعضای تیم گفت که اجساد بیش از ۲۰ کودک هم در آن اطراف کشف شده، درحالی که به هم بسته و سوزانده شده بودند.
حتی امدادگران مجرب هم در تقلا هستند: مرگ به این شکل برای شکستن روح زندگان کافی است.
هنگام ورود ما به نیر اوز، صفی از آمبولانسها و ونهای سیاه به آرامی از کنار ما عبور میکردند. این جا اکنون مکانی بیحرکت است، مثل جامعهای که در اثر حمله در جا خشک شده باشد.
فقط میشود حرکت گربهها را دید که لای اسب بازیهای رنگی که در باغها افتاده، میان بامهای فروریخته و اسکلت توخالی خانههای سوخته راه میروند.
در بالای سر، صدای انفجارهای مهیب مرتبا سکوت را میشکند. غزه فقط پنج کیلومتر از اینجا فاصله دارد.
مردان مسلح حماس در ساعت اولیه به نیر اوز حمله کردند. بازماندگان میگویند که از هر چهار نفر ساکن آنجا، یک نفر کشته شده یا مفقود است، از جمله یک مرد بریتانیایی، دنی دارلینگتون.
او در منچستر به دنیا آمد و بزرگ شد. او اخیرا به آلمان نقل مکان کرد و در کیبوتص - مزارع اشتراکی - درحال بازدید از خانواده بود.
یکی از همسایهها پیکر دنی را صبح بعد از حمله شناسایی کرد، اما خانواده هنوز منتظر تایید مرگ او هستند.
دنی قرار نبود آن روز صبح در کیبوتص باشد. برادر او، لییور پری، منتظر بود یک روز قبل به تل آویو برگردد، اما دنی تصمیم گرفت یک شب بیشتر بماند.
لییور صبح شنبه هنگام وقوع حمله پیامکی دریافت کرد که میگفت: «گندش بزنند. اوضاع در کیبوتص بدجوری قاراشمیش است.»
لییور به من گفت: «این آخرین پیامی بود که از او گرفتم. حالا سعی دارم به خانواده در منچستر کمک کنم. واقعا روزهای سیاهی دارند.»
حاییم معمولا کودکان بیمار را از غزه به بیمارستانهای اسرائیل میبرد. بعضی از آثار هنری که عاشق جمع کردن آنها بود هنوز در میان خانه و باغ او که در وضعیت هرج و مرج زده است قرار دارند.
حاییم و همسرش، اوسنات، در اتاق امن خود پنهان شده بودند که مردان مسلح حماس به زور وارد خانه شدند. درِ اتاق امن محکم بود و تاب آورد، اما مهاجمان با نیروی اضافی برگشتند.
لییور میگوید این بار حاییم به همسرش گفت پشت مبل در اتاق امن قایم شود، بعد در را باز کرد و تسلیم شد.
همسرش هنوز پنهان بود که گروه دیگری از افراد - با انضباط کمتر و رفتار ویرانگرتر - وارد شدند. آنها خانه را غارت کردند. درِ اتاق امن هنوز باز بود اما داخل آن تاریک بود و آنها به خود زحمت ندادند آن را وارسی کنند.
نام حاییم اکنون رسما به عنوان گروگان ثبت شده است.
بسیاری از خانوادهها در اینجا از روند کند جریان اطلاعات درباره کشته و مفقودها سرخورده هستند.
شهرهای چادری در پایگاههای نظامی برای شناسایی کشتهها برپا شده است. مددیاران با لباسهای پلاستیکی در میان سروصدای بیوقفه ژنراتورها، هواپیماهای جنگی و زنجرهها مشغول کارند.
خدمه میگویند که اجساد حدود هزار نفر از اینجا عبور کرده است که برخی از آنها تحت نظر کاپیتان مایان بوده. او بر اساس مقررات ارتش نمیتواند نام فامیلش را به ما بگوید.
او به من گفت: «من حتی یک جسد هم ندیدهام که فقط جای یک تیر در آن باشد.»
«در هر جسد، شاهد آثار بدرفتاری و شکنجه بودم، بریدگیهای زیادی وجود داشت، جای گلولههای زیادی وجود داشت، زخمهای خیلی زیادی روی سر و بازوها و پاها وجود داشت. مثل جنگ و دیدن زخمیها نیست. احساس یک قتل عام را دارد و در واقع شاهد یک قتل عام هستیم.»
۹ ساعت طول کشید تا ارتش به نیر اوز رسید. حالا صدها هزار سرباز در طول مرز مستقر شدهاند، و اسرائیل به مرحله بعدی این جنگ فکر میکند - یک تهاجم عمده در داخل غزه با هدف نابود کردن حماس.
حال لییور پری اما با احساس ملی جور نیست.
او میگوید: «انتقام یک احساس خیلی قوی است، که حالا خیلی از مردم دارند. اما اگر صدای ما را بشنوند، صدای خانوادهها را بشنوند، شاید تجدید نظر کنند. شاید بگویند: بعدا وقت انتقامجویی خواهیم داشت اما قبل از بردن جنگ، بیایید هر کاری میتوانیم برای خروج از وضعیت گروگانگیری انجام دهیم.»