یادداشت یک رزمنده و آزاده جنگ ایران و عراق: امروز تهران بدتر از حکومت نظامی سال ۵۷ بود

رحیم قمیشی** از آزادگان جنگ تحمیلی عراق در یادداشتی تلگرامی با عنوان «امروز تهران بدتر از حکومت نظامی سال ۵۷ بود» نوشت:

من در سال ۱۳۵۷ چهارده سالم بود، حکومت نظامی در اهواز را کامل به یاد دارم. سربازانی را از پادگان‌ها آورده و در شهر می‌گرداندند.


سربازان یونیفرم‌پوش بی‌نوا و خسته، با لباس‌هایی خاکی و البته اسلحه به‌دست، اصلا نمی‌دانستند برای چه به شهر آورده شده‌اند!

مهمترین اصل حکومت نظامی ممنوعیت اجتماع بیش از سه نفر در روز، و منع تردد شبانه بود. با این همه یاد دارم مجالس مذهبی با جمعیت صدها نفری، شبانه برگزار می‌شد.

اما آنچه امروز در خیابان‌های شهر تهران با چشم خودم دیدم؛
به اغراق نمی‌گویم، اگر کشور بیگانه‌ای، تهران و ایران را اشغال نظامی کرده بود، این‌همه نیرو نمی‌توانست در خیابان‌ها قرار دهد، تا به مردم بخواهد ثابت کند کشورتان اشغال شده، مقاومت بیهوده است!

اشغالگر اینهمه موتوسیکلت تریل سیاه و خاکی رنگ نمی‌توانست در شهر بچرخاند.

این همه به نیروهایش نمی‌توانست القا کند، مردمی که در ارامش راه می‌روند، دشمنند!!

یونیفرم که چه عرض کنم، از گردن تا پایین پا، تجهیزات بسته شده بود سیاه رنگ، بعید می‌دانم جایی جز کره شمالی یا روسیه، چنین تولیداتی داشته باشند.
دقیقا شبیه فضانوردان، شبیه گلادیاتورها!

از همه آنچه گفتم، بدتر و وحشتناک‌تر؛
لباس شخصی‌هایی با بالاتنه مشکی، و شلوارهایی رنگارنگ، که غالبا شلوار لی یا جین بود. با تسلیحات کامل! با بیسیم، با شوکر و باتوم، ریش‌های نسبتا بلند و نگاه‌هایی طلبکارانه و زننده، به رهگذران، به‌ویژه به خانم‌ها.


بی هیچ جرمی دستگیر می‌کردند، آنهم با بداخلاقی. تلفن زنگ می‌زد، کسی حق پاسخ به تلفن نداشت، با تحکم می‌گفتند قطعش کن!

دختر و پسری با هم راه می‌رفتند، لباس شخصی‌ها پسر را صدا زدند، دختر هم ایستاد.


گفتند فقط با پسر کار داریم (آنجا مامور خانم نداشتند) دختر با شجاعت تمام نرفت.


- ما با هم بودیم! اگر راه رفتن جرم دارد، مرا هم بگیرید!


هر چه برایش شاخ و شانه کشیدند، دوره‌اش کردند، خواستند او را بترسانند، نتوانستند. ایستاد و دوستش را جلوی چشمان متعجب من نجات داد
و دو نفری راه افتادند.

ماشین‌های حمل زندانی که آورده بودند، شاید ظرفیت حمل ده‌ها هزار نفر را داشت. متعجب مانده بودم، چرا قبلا فکر کرده بودم با اینهمه درآمد نفتی، چرا جاده‌های ما بدترین جاده‌هاست، چرا فقر در کشور بیداد می‌کند؟ تجهیزاتی که من امروز دیدم می‌توانست توجیه مصرف نیمی از درآمد نفت باشد!

چه کردید با کشور ایران!!


چه بذرهای کینه و نفرتی کاشتید.


چه مزدورانی پروراندید برای سر آوردن!


چقدر بودجه مردم ستمدیده را صرف حفاظت از شخص خودتان کردید.

و خجالت نکشیدید.

شما در برخورد با مردم روی همه دیکتاتورهای تاریخ را سفید کردید.

یعنی یکی از اطرافیان‌تان به خیابان نیامده و به شما نمی‌گوید آبروریزی شده!

این چه حکومت مبتنی بر دینی است...

با کشتن و زدن، با چهره عبوس، با تهدید و ویراژ، مگر می‌شود کشوری را اشغال کرد؟! آنهم کشور با فرهنگ ایران را.

فراموش کردم بنویسم، از دختران شجاعی که دسته دسته قدم می‌زدند. برخی با روسری، برخی بدون روسری، برخی با مادران‌شان، برخی با پدران‌شان، برخی با دوستان‌شان. آنقدر پر روحیه، آنقدر بی‌خیال.

من از ترس بدنم می‌لرزید، آنها بلند بلند جلوی مامورها می‌خندیدند.

کاش می‌شد عکس یا فیلم می‌گرفتم.

صدها مامور فشرده، و لباس شخصی‌های بی‌حیا، چطور جلوی متروی تئاتر شهر (چهارراه ولیعصر) تند و تند به مسافرانی که بالا می‌آمدند تذکر تحکم آمیز می‌دادند؛
- هی روسری‌ات!!

و چه جواب‌هایی می‌گرفتند...

- به تو چه، برو گمشو...

و من در پوست خودم نمی‌گنجیدم!

آفرین بر شما.

چه احمقند آنها که تصور می‌کنند با یگان‌های ویژه، با زور اسلحه، می‌شود بر این نسل حکومت کرد!

نسلی که بسیار تغییر کرده.

بسیار بیشتر از آنچه که فکرش را بکنند.
 
**
رحیم قمیشی (یا رحیم قُمِشی)، (متولد ۱۳۴۳، شهرستان اهواز)، منتقد و تحلیلگر جنگ، رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق و بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. او از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در اسارت ارتش صدام بود.
رحیم قمیشی در سال ۱۳۴۳ از پدر و مادری شوشتری در شهرستان اهواز به دنیا آمد. رحیم، برادر کوچکتر مهدی قمشی است.
 
وی در آغاز جنگ ایران و عراق به شکل داوطلب به بسیج پیوست و مدتی بعد عضو رسمی سپاه اهواز شد. او در عملیات‌های مختلف از جمله طریق‌القدس، فتح‌المبین، رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر، بدر و کربلای چهار حضور داشت و در چهارم دی سال ۱۳۶۵ و در آغاز عملیات کربلای ۴ به اسارت ارتش صدام حسین درآمد و ۴ سال از عمر خود را در اسارت سپری کرد. او قبل از اسارت معاون گردان کربلا از تیپ یک لشکر ۷ ولی‌عصر بود. وی پس از جنگ در رشته علوم سیاسی تحصیل کرد و مدرک دکترای خود را در این رشته از دانشگاهی در کشور هند دریافت کرد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۲
َپارتیزان - سپیدار، ایران

به پارتیزانان بپیوندید. ایران امروز به پارتیزانان از هر زمان دیگر احتیاج دارد.
دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۱:۰۶
۶۳
چلیپا - جزایرسلیمان، جزایر سلیمان

هیچخبری تهران نبودونیست.امنو امان.داستان خوب مینویسه.خوبه ماهم دوره شاهو دیدیم.زمون انقلابم دیدیم.
دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۱:۲۲
۵۶
Azadi hame - تهران، ایران
تو هی با تو هستم . سایبری ولگرد جدایی طلب تفرقه انداز. تو اسکل. تو که اصلا تو ایران زندگی نکردی..نظر میدی. در مورد یک رزمنده و آزاده جنگ ایران و عراق...برو بمال.. تو را چه به ایران و ایرانی..
جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.