ناصرالدین شاه قاجار از نبود خر در فرنگستان بسیار متعجب بود
رأی دهید
به گزارش فرادید، در اینجا گزیدهای از روزنامه خاطرات او در روز دوشنبه سوم تیرماه سال 1268 شمسی (شوال سال 1306 قمری) را میخوانید که مربوط است به اقامت شاه در بلژیک و ملاقات با پادشاه آن کشور:
امروز باید برویم بروسل در قصر لاکن با پادشاه و ملکه بلجیک ناهار بخوریم . . . با پادشاه و ملکه رفتیم اطاقی در را بستند، آنجا نشستیم، پادشاه و ملکه مات مات نگاه میکردند اما ما هر طور بود به فرانسه صحبت کردیم و مشغول شدیم . . . بعد رفتیم سر میز، اطاق بزرگی بود . . . نهار خوردیم . . . آلوبالو آنجا بود با نمک، ما خواستیم آلوبالو را نمک بزنیم بخوریم، پادشاه یکمرتبه مضطربانه دست ما را گرفت گفت چه میکنید؟ این نمک است، ملکه هم از آنطرف حمله آورد دست ما را گرفت، ما دیدیم اگر بگوئیم آلوبالو را با نمک باید خورد خواهند گفت این سفیه و وحشی است . . . گفتیم خیر، سهو شد، ببخشید گفتم شاید قند است . . .
. . . از آنجا برخاستیم آمدیم به سیرک . . . تمام مردم در ورود ما برخاستند هورای بلند کشیدند، دست زدند، اظهار شعف کردند . . . مقلدها بازی کردند، از جست و خیز و معلق و پشتک و کلاهبازی، کارها کردند . . . مختصر کارها کردند که به سِحر میماند، پهلوانهای این سیرک دیدنی بودند . . . دشک آوردند انداختند . . . پهلوانها میرفتند از دور میدان میگرفتند و به قدر پنج ذرع به هوا میرفتند، دو معلق در هوا میزدند، راست به زمین میآمدند، چیز غریبی بود . . .
بچهها اینجا مثل بچههای طهران بادبادک هوا میکنند، در طهران بادبادک هندی میگویند، بند دارد، دنباله دارد، سه گوشه است . . . کبوتربازهای ناقلا دارد، کفترهای دمسیاه هوا میفرستند، سوت میزنند، خیلی کبوترباز هست. در فرنگستان خر در غیر از باغ وحش هیچجا دیده نمیشود، مگر آنکه در آمستردام یک خر دیدیم که به عراده بسته بودند یک نفر در آن نشسته بود میکشید . . .
دیدگاه خوانندگان
۵۹
ضدبشر - گراتس، اتریش
دلیل نبود خر اینه که مذهب رو گذاشتند کنار. اگر اونها هم مذهبی بودن از دست خران نمیتونستی تو خیابان راه بری.
یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به "موال” های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید، غرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا….!. حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه ی دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه ی جنایت دور کرده باشد.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. می گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید من دو برابر این سکه ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند!
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۹
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
لووول ؛))) - / البته من خیلی خیلی سال پیش، یک ورژن دیگری از این داستان رو شنیده بودم، که میگن ناصرالدینشاه رفته بوده به ییلاق یا باغ شخص دیگری در خود ایران. نصفهشب نیاز به انجام حاجت میکنه. از آنجا که فاصلهی دستشویی -که کنار باغ بوده- با اتاقی که ایشون درش بوده زیاد بوده، در داخل دستمال کار را انجام میده و دستمال رو گره میزنه، و بهحساب خودش از پنجره پرت میکنه بیرون. وقتی صبح بیدار میشه، میبینه به سقف اتاقش، دستمال حاوی محتویات برخورد و محتویات زیر سقف فیکس شدن ؛))). خادمی رو صدا میکنه، میگه تو بگو که چه کسی تونسته از این فاصلهی زمین تا سقف به این بلندی، *ب.ر.ی.ن.ه* روی سقف ؛)))))) / پینوشت؛ ماجرا این بوده که چون شب قبلش تاریک بوده، ایشون بهخیال خودش فکر کرده دستمال حاوی محتویات رو انداخته بیرون از پنجره، اما در اصل، دستمال با محتویات به سقف اتاق اصابت کرده بوده و سایر ماجرا ؛))))) --- لووول ؛)))
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸
۴۹
Nagonsar - مونیخ ، آلمان
این توله مغول دنبال همکیشان و همنژادهاش تو فرنگ میگشت خب میرفت ترکیه یا قبرس.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
۴۵
sahandogli - لندن، انگلستان
خدا رحمت کند این مرد . تمام پایه های مدرنیسم را این مرد در ایران پایه گذاری کرد و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند. پهلوی ها برای مردم ایران یک دنیای توهمی و رویایی تو خالی درست کرده اند و مردم هم فکر می کنند بهترین نژاد در دنیا هستند و همه پست هستند و اینها آنقدر والا هستند که نیاز به فکر کردن و تلاش کردن و توسعه کردن نیستند.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۷
۳۷
azadi2011 - تورنتو، کانادا
و ما نیز از تعجب »ناصر قجر« در نبود »خر« تعجب نمی کنیم، چون تیمور لنگ گجستک و صفوی ها هم مانند غزنویان و قجری به گوشت مادیان و خر علاقه ی ویژه ای داشتند( بنا بر تاریخ مکتوب). اینجا یک نفر هست که از چیز دیگری متعجب است، او می نویسد : #و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند#!! او نمی داند که مردم ایران از »حکومت خاندان هایی که فقط به یک ملیت تعلق داشته باشند متنفرند«، و این طبیعی است و در قرن بیست و یکم »رای« مردم تعیین کننده حکومت داری باید باشد، چرا که قوی ترین تاریخ در »رای« مردم نهفته است! مادیان به کام!
چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲
۳۷
azadi2011 - تورنتو، کانادا
و ما نیز از تعجب »ناصر قجر« در نبود »خر« تعجب نمی کنیم، چون تیمور لنگ گجستک و صفوی ها هم مانند غزنویان و قجری به گوشت مادیان و خر علاقه ی ویژه ای داشتند( بنا بر تاریخ مکتوب). اینجا یک نفر هست که از چیز دیگری متعجب است، او می نویسد : #و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند#!! او نمی داند که مردم ایران از »حکومت خاندان هایی که فقط به یک ملیت تعلق داشته باشند متنفرند«، و این طبیعی است و در قرن بیست و یکم »رای« مردم تعیین کننده حکومت داری باید باشد، چرا که قوی ترین تاریخ در »رای« مردم نهفته است! مادیان به کام!
چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲
۴۵
sahandogli - لندن، انگلستان
خدا رحمت کند این مرد . تمام پایه های مدرنیسم را این مرد در ایران پایه گذاری کرد و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند. پهلوی ها برای مردم ایران یک دنیای توهمی و رویایی تو خالی درست کرده اند و مردم هم فکر می کنند بهترین نژاد در دنیا هستند و همه پست هستند و اینها آنقدر والا هستند که نیاز به فکر کردن و تلاش کردن و توسعه کردن نیستند.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۷
۴۹
Nagonsar - مونیخ ، آلمان
این توله مغول دنبال همکیشان و همنژادهاش تو فرنگ میگشت خب میرفت ترکیه یا قبرس.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
لووول ؛))) - / البته من خیلی خیلی سال پیش، یک ورژن دیگری از این داستان رو شنیده بودم، که میگن ناصرالدینشاه رفته بوده به ییلاق یا باغ شخص دیگری در خود ایران. نصفهشب نیاز به انجام حاجت میکنه. از آنجا که فاصلهی دستشویی -که کنار باغ بوده- با اتاقی که ایشون درش بوده زیاد بوده، در داخل دستمال کار را انجام میده و دستمال رو گره میزنه، و بهحساب خودش از پنجره پرت میکنه بیرون. وقتی صبح بیدار میشه، میبینه به سقف اتاقش، دستمال حاوی محتویات برخورد و محتویات زیر سقف فیکس شدن ؛))). خادمی رو صدا میکنه، میگه تو بگو که چه کسی تونسته از این فاصلهی زمین تا سقف به این بلندی، *ب.ر.ی.ن.ه* روی سقف ؛)))))) / پینوشت؛ ماجرا این بوده که چون شب قبلش تاریک بوده، ایشون بهخیال خودش فکر کرده دستمال حاوی محتویات رو انداخته بیرون از پنجره، اما در اصل، دستمال با محتویات به سقف اتاق اصابت کرده بوده و سایر ماجرا ؛))))) --- لووول ؛)))
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. می گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید من دو برابر این سکه ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند!
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۹
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به "موال” های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید، غرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا….!. حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه ی دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه ی جنایت دور کرده باشد.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۸
۵۹
ضدبشر - گراتس، اتریش
دلیل نبود خر اینه که مذهب رو گذاشتند کنار. اگر اونها هم مذهبی بودن از دست خران نمیتونستی تو خیابان راه بری.
یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۸
۵۹
ضدبشر - گراتس، اتریش
دلیل نبود خر اینه که مذهب رو گذاشتند کنار. اگر اونها هم مذهبی بودن از دست خران نمیتونستی تو خیابان راه بری.
یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به "موال” های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید، غرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا….!. حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه ی دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه ی جنایت دور کرده باشد.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. می گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید من دو برابر این سکه ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند!
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۹
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
لووول ؛))) - / البته من خیلی خیلی سال پیش، یک ورژن دیگری از این داستان رو شنیده بودم، که میگن ناصرالدینشاه رفته بوده به ییلاق یا باغ شخص دیگری در خود ایران. نصفهشب نیاز به انجام حاجت میکنه. از آنجا که فاصلهی دستشویی -که کنار باغ بوده- با اتاقی که ایشون درش بوده زیاد بوده، در داخل دستمال کار را انجام میده و دستمال رو گره میزنه، و بهحساب خودش از پنجره پرت میکنه بیرون. وقتی صبح بیدار میشه، میبینه به سقف اتاقش، دستمال حاوی محتویات برخورد و محتویات زیر سقف فیکس شدن ؛))). خادمی رو صدا میکنه، میگه تو بگو که چه کسی تونسته از این فاصلهی زمین تا سقف به این بلندی، *ب.ر.ی.ن.ه* روی سقف ؛)))))) / پینوشت؛ ماجرا این بوده که چون شب قبلش تاریک بوده، ایشون بهخیال خودش فکر کرده دستمال حاوی محتویات رو انداخته بیرون از پنجره، اما در اصل، دستمال با محتویات به سقف اتاق اصابت کرده بوده و سایر ماجرا ؛))))) --- لووول ؛)))
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸
۴۹
Nagonsar - مونیخ ، آلمان
این توله مغول دنبال همکیشان و همنژادهاش تو فرنگ میگشت خب میرفت ترکیه یا قبرس.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
۴۵
sahandogli - لندن، انگلستان
خدا رحمت کند این مرد . تمام پایه های مدرنیسم را این مرد در ایران پایه گذاری کرد و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند. پهلوی ها برای مردم ایران یک دنیای توهمی و رویایی تو خالی درست کرده اند و مردم هم فکر می کنند بهترین نژاد در دنیا هستند و همه پست هستند و اینها آنقدر والا هستند که نیاز به فکر کردن و تلاش کردن و توسعه کردن نیستند.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۷
۳۷
azadi2011 - تورنتو، کانادا
و ما نیز از تعجب »ناصر قجر« در نبود »خر« تعجب نمی کنیم، چون تیمور لنگ گجستک و صفوی ها هم مانند غزنویان و قجری به گوشت مادیان و خر علاقه ی ویژه ای داشتند( بنا بر تاریخ مکتوب). اینجا یک نفر هست که از چیز دیگری متعجب است، او می نویسد : #و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند#!! او نمی داند که مردم ایران از »حکومت خاندان هایی که فقط به یک ملیت تعلق داشته باشند متنفرند«، و این طبیعی است و در قرن بیست و یکم »رای« مردم تعیین کننده حکومت داری باید باشد، چرا که قوی ترین تاریخ در »رای« مردم نهفته است! مادیان به کام!
چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲
۵۹
ضدبشر - گراتس، اتریش
دلیل نبود خر اینه که مذهب رو گذاشتند کنار. اگر اونها هم مذهبی بودن از دست خران نمیتونستی تو خیابان راه بری.
یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. می گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید من دو برابر این سکه ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند!
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۹
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به "موال” های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید، غرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا….!. حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه ی دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه ی جنایت دور کرده باشد.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۸
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
لووول ؛))) - / البته من خیلی خیلی سال پیش، یک ورژن دیگری از این داستان رو شنیده بودم، که میگن ناصرالدینشاه رفته بوده به ییلاق یا باغ شخص دیگری در خود ایران. نصفهشب نیاز به انجام حاجت میکنه. از آنجا که فاصلهی دستشویی -که کنار باغ بوده- با اتاقی که ایشون درش بوده زیاد بوده، در داخل دستمال کار را انجام میده و دستمال رو گره میزنه، و بهحساب خودش از پنجره پرت میکنه بیرون. وقتی صبح بیدار میشه، میبینه به سقف اتاقش، دستمال حاوی محتویات برخورد و محتویات زیر سقف فیکس شدن ؛))). خادمی رو صدا میکنه، میگه تو بگو که چه کسی تونسته از این فاصلهی زمین تا سقف به این بلندی، *ب.ر.ی.ن.ه* روی سقف ؛)))))) / پینوشت؛ ماجرا این بوده که چون شب قبلش تاریک بوده، ایشون بهخیال خودش فکر کرده دستمال حاوی محتویات رو انداخته بیرون از پنجره، اما در اصل، دستمال با محتویات به سقف اتاق اصابت کرده بوده و سایر ماجرا ؛))))) --- لووول ؛)))
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸
۴۹
Nagonsar - مونیخ ، آلمان
این توله مغول دنبال همکیشان و همنژادهاش تو فرنگ میگشت خب میرفت ترکیه یا قبرس.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
۳۷
azadi2011 - تورنتو، کانادا
و ما نیز از تعجب »ناصر قجر« در نبود »خر« تعجب نمی کنیم، چون تیمور لنگ گجستک و صفوی ها هم مانند غزنویان و قجری به گوشت مادیان و خر علاقه ی ویژه ای داشتند( بنا بر تاریخ مکتوب). اینجا یک نفر هست که از چیز دیگری متعجب است، او می نویسد : #و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند#!! او نمی داند که مردم ایران از »حکومت خاندان هایی که فقط به یک ملیت تعلق داشته باشند متنفرند«، و این طبیعی است و در قرن بیست و یکم »رای« مردم تعیین کننده حکومت داری باید باشد، چرا که قوی ترین تاریخ در »رای« مردم نهفته است! مادیان به کام!
چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲
۴۵
sahandogli - لندن، انگلستان
خدا رحمت کند این مرد . تمام پایه های مدرنیسم را این مرد در ایران پایه گذاری کرد و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند. پهلوی ها برای مردم ایران یک دنیای توهمی و رویایی تو خالی درست کرده اند و مردم هم فکر می کنند بهترین نژاد در دنیا هستند و همه پست هستند و اینها آنقدر والا هستند که نیاز به فکر کردن و تلاش کردن و توسعه کردن نیستند.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۷
۴۵
sahandogli - لندن، انگلستان
خدا رحمت کند این مرد . تمام پایه های مدرنیسم را این مرد در ایران پایه گذاری کرد و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند. پهلوی ها برای مردم ایران یک دنیای توهمی و رویایی تو خالی درست کرده اند و مردم هم فکر می کنند بهترین نژاد در دنیا هستند و همه پست هستند و اینها آنقدر والا هستند که نیاز به فکر کردن و تلاش کردن و توسعه کردن نیستند.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۷
۳۷
azadi2011 - تورنتو، کانادا
و ما نیز از تعجب »ناصر قجر« در نبود »خر« تعجب نمی کنیم، چون تیمور لنگ گجستک و صفوی ها هم مانند غزنویان و قجری به گوشت مادیان و خر علاقه ی ویژه ای داشتند( بنا بر تاریخ مکتوب). اینجا یک نفر هست که از چیز دیگری متعجب است، او می نویسد : #و اما مردم ایران از روی عینک پهلوی و نفرت از ترک به دوران قاجار نگاه می کنند#!! او نمی داند که مردم ایران از »حکومت خاندان هایی که فقط به یک ملیت تعلق داشته باشند متنفرند«، و این طبیعی است و در قرن بیست و یکم »رای« مردم تعیین کننده حکومت داری باید باشد، چرا که قوی ترین تاریخ در »رای« مردم نهفته است! مادیان به کام!
چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲
۴۹
Nagonsar - مونیخ ، آلمان
این توله مغول دنبال همکیشان و همنژادهاش تو فرنگ میگشت خب میرفت ترکیه یا قبرس.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ ورسای هدایت شد. سلطان صاحبقران بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد چیزی شبیه به "موال” های سنتی خودمان پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید، غرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرانسوی بپرسد که چه بکند پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا….!. حاجت که برآورده شد سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود پس چهار گوشه ی دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره ی گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه ی جنایت دور کرده باشد.
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۸
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
لووول ؛))) - / البته من خیلی خیلی سال پیش، یک ورژن دیگری از این داستان رو شنیده بودم، که میگن ناصرالدینشاه رفته بوده به ییلاق یا باغ شخص دیگری در خود ایران. نصفهشب نیاز به انجام حاجت میکنه. از آنجا که فاصلهی دستشویی -که کنار باغ بوده- با اتاقی که ایشون درش بوده زیاد بوده، در داخل دستمال کار را انجام میده و دستمال رو گره میزنه، و بهحساب خودش از پنجره پرت میکنه بیرون. وقتی صبح بیدار میشه، میبینه به سقف اتاقش، دستمال حاوی محتویات برخورد و محتویات زیر سقف فیکس شدن ؛))). خادمی رو صدا میکنه، میگه تو بگو که چه کسی تونسته از این فاصلهی زمین تا سقف به این بلندی، *ب.ر.ی.ن.ه* روی سقف ؛)))))) / پینوشت؛ ماجرا این بوده که چون شب قبلش تاریک بوده، ایشون بهخیال خودش فکر کرده دستمال حاوی محتویات رو انداخته بیرون از پنجره، اما در اصل، دستمال با محتویات به سقف اتاق اصابت کرده بوده و سایر ماجرا ؛))))) --- لووول ؛)))
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۸
۳۴
ایرانِ سکولار بدون آخوند - زارچ، ایران
گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که آن پشت در انتظار بود کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام رفع و رجوع کنی. می گویند نوکر فرانسوی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید من دو برابر این سکه ها به اعیلحضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند!
دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۹
۵۹
ضدبشر - گراتس، اتریش
دلیل نبود خر اینه که مذهب رو گذاشتند کنار. اگر اونها هم مذهبی بودن از دست خران نمیتونستی تو خیابان راه بری.
یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۸