یحیی رحیمی، معترضی که با بوق زدن اعتراضش را نشان داد و ماموران به سرش شلیک کردند

بی بی سی، فرین عاصمی:
یحیی رحیمی برای اعتراض مسالمت‌آمیز، در حال بوق زدن پشت ماشینش بود که یکی از ماموران از «فاصله نزدیک» به سرش شلیک کرد. کشتن یحیی از جمله رویدادهای تکان‌دهنده اعتراض‌های ایران بود که از زمان کشته شدن مهسا امینی، بنیان‌های حکومت دینی ایران را هدف گرفته بود.

او کاشی‌کار ساختمان بود. ۳۱ سال داشت. و یک سال از ازدواجش می‌گذشت. در روز ۱۶ مهرماه، وسایل کاشی‌کاری‌اش را درون ماشینش گذاشت تا سرکار برود. یکی از نزدیکان خانواده یحیی که امکان افشای نامش وجود ندارد، در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی، درباره این روز می‌گوید:


«همسرش بهش زنگ زد و پرسید کی برای ناهار میره خونه. یحیی میگه تا یه ساعت دیگه میرسه. مردم داشتن توی خیابون با ماشین بوق می‌زدن و اعتراض می‌کردن. یحیی هم بوق می‌زنه. از فاصله نزدیک به سرش شلیک کردن. شقیقه‌ش شکافته شده بود.»

تصاویر پیکر بی‌جان یحیی پشت فرمان ماشینش خیلی زود در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد؛ تصاویری که همراه با ناباوری، به خشم گسترده‌ای در سراسر کشور دامن زد. بوق زدن با خودرو یکی از مسالمت‌جویانه‌ترین شکل اعتراض مخالفان در ایران است و کمتر کسی انتظار داشت که حتی چنین اعتراضی نیز با گلوله ماموران جمهوری اسلامی روبه‌رو شود:

یحیی رحیمی در روز ۱۶ مهرماه در مسیر رفتن به سرکارش بود که در یکی از خیابان‌های سنندج متوجه بوق زدن اعتراضی رانندگان دیگر شد. او ابتدا با موبایل خود برای لحظاتی از این اعتراض شهروندان فیلم گرفت. و سپس خود هم با بوق زدن به این اعتراض پیوست.
یحیی رحیمیمنبع مطلع از وقایع آن روز به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: «یکی از شاهدها بعدا اومد دیدن خانواده یحیی. گفت همه داشتن بوق می‌زدن. فقط به یحیی شلیک کردن. ماشینش هنوز بعد از یک سال توی پارکینگ نیروی انتظامیه. کسی دلش نمیاد بره ماشین رو بگیره.»

یحیی بر خلاف بسیاری معترضان دیگر که برای شرکت در تظاهرات از خانه خارج شده بودند، در مسیر کارش هدف گلوله ماموران قرار گرفت. و به همین دلیل هم خانواده او دلیلی برای نگرانی از وضعیت سلامتش نداشتند.

اما چنانکه منبع نزدیک به خانواده می‌گوید، وقتی تصاویر پیکر گلوله خورده یحیی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، آن‌ها فهمیدند که یحیی را از دست داده‌اند:

«برادر یحیی از اینستاگرام بی‌بی‌سی فارسی فهمید که یحیی کشته شده. از قفل سمت راست ماشین که شکسته بود، ماشین یحیی رو شناخت. برادرهاش بلافاصله رفتن همه بیمارستانها و کلانتری‌ها رو گشتن. مامورها تهدیدشون کردن که برن خونه وگرنه بهشون شلیک می‌کنن‌. اطلاعات سپاه همه دوربین‌های محل کشته شدن یحیی رو جمع کرد. مغازه‌دارها رو تهدید کردن که اگه جونشون رو دوست دارن فیلمی از اون روز بیرون ندن و به کسی حرفی نزنن.»

در واقع خانواده یحیی نیز مانند دیگر خانواده‌های کشته‌شدگان با فشارهای بسیار از سوی ماموران امنیتی روبه‌رو شدند. یک روند تکراری که برای بسیاری از خانواده‌های کشته‌شدگان دیده شد، تلاش ویژه ماموران برای مختل کردن مراسم خاکسپاری و گرامی‌داشتن یاد کسانی بوده که کشته شدند. خانواده یحیی هم با وضعیت مشابهی روبه‌رو شدند:

«اداره اطلاعات به پدر یحیی زنگ زد و گفتن برای تحویل جنازه باید تنهایی بره. پدرش خواست با پسرهاش بره ولی قبول نکردن. درنهایت گفت چون بیسواده دامادش رو با خودش می‌بره. دامادشون رو تهدید کردن و توی اتاق راه ندادن. یه عالمه پرونده و کاغذ جلوی پدر یحیی گذاشتن که امضا کنه و مهر بزنه. پدر یحیی گفته نمی‌دونه چی بود ولی امضا کرده که فقط بتونه یحیی رو بغل کنه و پیکرش رو ببره به خاک بسپره.»
مزار یحیی رحیمیخانواده یحیی رحیمی تصمیم گرفتند که او را در روستای آبا و اجدادی‌شان دفن کنند. اما ماموران اجازه چنین کاری را به آن‌ها ندادند و گفتند که یحیی باید در «آرامستان بهشت محمدی» (گورستان شهر سنندج) به خاک سپرده شود.

کشتن یحیی بازتاب گسترده‌ای در سراسر کشور پیدا کرده بود و افکار عمومی به خشم آمده بود. ماموران حکومت نگران بودند که مراسم خاکسپاری یحیی به تظاهرات گسترده علیه جمهوری اسلامی تبدیل شود.

منبع نزدیک به خانواده می‌گوید: «مامورها به خانواده یحیی گفتن خودشون قبر آماده کردن. گفتن فقط اعضای درجه یک خانواده اجازه دارند در خاکسپاری حضور داشته باشند. با خواهش و تمنا بعضی اعضای نزدیک به خانواده هم تونستن برن. با این حال دور قبر پر از لباس شخصی و مامور مسلح با بی‌سیم و باتوم بود. خانواده دلسوخته که عزیزشون رو از دست داده بودن، چیکار می‌تونستن بکنن که این همه مامور براشون برده بودن؟»

در گواهی فوت یحیی رحیمی نوشته شده که علت مرگ برخورد اجسام سخت یا تیز است؛ آسیب وسیع بافت مغز، شکستگی و خردشدگی استخوان جمجمه بر اثر اصابت پرتابه پر سرعت یا همان گلوله.

ماموران اگرچه موفق شدند که از شکل‌گیری تظاهرات در روز خاکسپاری یحیی جلوگیری کنند، اما معترضان در روز ۲۶ آبان، مراسم چهلم او را به یک تظاهرات بزرگ ضد حکومتی تبدیل کردند؛ تاریخی که مصادف بود با نخستین سالگرد ازدواج یحیی رحیمی. سه نفر از معترضان هم در این مراسم کشته شدند.
یحیی رحیمی و همسرش

منبع نزدیک به خانواده یحیی می‌گوید: «همسرش ده سال منتظر موند که یحیی از سربازی برگرده و بره عراق کار کنه و پول بیاره و عروسی بگیره. فقط یکسال تونست خوشحال باشه. یه زیرزمین اجاره کرده بود با همسرش زندگی می‌کرد. بعد از یکسال زمین خرید. می‌گفت زندگیش رو میسازه که بهش مهلت ندادن.»

به گفته این منبع با این‌که نزدیک به یک‌سال از کشته شدن یحیی گذشته، اما قدم‌خیر، مادر یحیی و احمد، پدر او، همچنان روزگارشان به عزاداری برای پسر جوانشان می‌گذرد: «پدر و مادرش خیلی به او وابسته بودند. خانواده میگن تا روزی که زنده هستن باید با همین بغض و حسرت و با این خشمی که دارن زندگی کنن.»

یحیی رحیمی خانواده فقیری داشت. او تا کلاس نهم درس خواند و نتوانست درسش را ادامه بدهد.

احمد رحیمی پدر او در خردادماه ۱۴۰۲ زمانی که همراه تعدادی از پدر و مادرهای دادخواه سر مزار مهسا امینی و کشته‌های سقز و بوکان رفته بود بازداشت شد. به او گفتند به اتهام اخلال در نظم عمومی و تشویش اذهان عمومی بازداشت شده است.
منبع نزدیک به خانواده درباره یحیی می‌گوید: «یحیی بدون اطلاع خانواده میرفت و در اعتراض‌ها شرکت می‌کرد. آبان ۹۸ هم در اعتراض‌ها شرکت کرد. این اواخر از این‌که اعتراض سراسری شکل گرفته بود، خوشحال بود. می‌گفت داریم انقلاب میکنیم. طرفدار شاهزاده رضا پهلوی بود. خیلی حسرت حکومت قبلی را میخورد. به یکپارچگی ایران علاقه داشت. می‌گفت ما کُردیم ولی ریشه ما ایرانیه. می‌دید یکی داره به یکی ظلم می‌کنه قبول نمی‌کرد. می‌گفت اگه من هیچی نگم، تو هیچی نگی، نمی‌شه. »

یحیی رحیمی به آزادی امید داشت. به نزدیکانش می‌گفت مردم نباید دست هم را رها کنند. اما پیش از آن‌که به آرزویش برسد جانش را گرفتند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.